سنی نیوز :استان سیستان و بلوچستان از روز پنج‌شنبه هفتم خرداد همچنان ناآرام است.

عبدالستار دوشوکی عضو مرکز بین‌المللی مطالعات بلوچستان در لندن، ریشه این ناآرامی‌ها را برخوردهای تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی در قبال اهل تسنن می‌داند

گفت و گو با عبدالستار دوشوکی
پنج‌شنبه هفتم خرداد ماه شخصی که به بدنش مواد منفجره بسته بود وارد یکی از مساجد شیعیان در زاهدان شد و با انفجار بمب ۲۵ نفر را کشت. این شخص عبدالخالق ملازهی نام داشت و از ساکنان اهل تسنن زاهدان بود که یکی از اقوامش سال گذشته به دستور قوه قضائیه اعدام شده بود.

روز شنبه نهم خرداد، قبل از برگزاری مراسم تشییع جنازه قربانیان این حادثه، سه نفر در ارتباط با این بمب‌گذاری مقابل محل حادثه به دار آویخته شدند.

انفجار در مسجد شیعیان زاهدان، شروع ناآرامی‌های جدیدی در استان سیستان و بلوچستان بود که طی آن تا کنون حداقل پنج نفر کشته شده‌اند.

شامگاه سه‌شنبه ۱۲ خرداد نیز افراد مسلح، با حمله به دو کامیون در جاده نصرت‌آباد – یکی از بخش‌های زاهدان- به بم یک نفر را کشتند و دو نفر دیگر را زخمی کردند.

عبدالستار دوشوکی عضو مرکز بین‌المللی مطالعات بلوچستان در لندن، برخورد تبعیض‌آمیز مقامات دولتی در قبال اهل تسنن سیستان و بلوچستان را ریشه اصلی این ناآرامی‌ها می‌داند.

دویچه‌وله: آقای دوشوکی، به‌نظر می‌رسد که ناآرامی‌های اخیر استان سیستان و بلوچستان و به‌ویژه زهدان نسبت به ناآرامی‌هایی که قبلا در این منطقه روی می‌داد عمق و دوام بیشتری یافته است. فکر می‌کنید علتش چه می‌تواند باشد؟

عبدالستار دوشوکی: علتش تام‌گرایی و انحصارطلبی مقامات جمهوری اسلامی است که از یک‌طرف اجازه می‌دهند هرگونه اهانت به اهل سنت و بلوچ‌ها بشود، اما از طرف دیگر بلوچ‌ها اجازه ندارند که از خودشان دفاع کنند یا حتا اعتراض کنند. این مسئله، جو را در طی چندماه اخیر بی‌نهایت متشنج کرده است. از طرف دیگر ما می‌بینیم که رژیم جمهوری اسلامی مساجد اهل سنت را، چه در سیستان و بلوچستان و در شهرهایی مثل زابل و چه در مشهد، تخریب می‌کند و هرکسی را که اعتراض کند، نظیر مولوی خیرشاهی، بلافاصله به زندان می‌اندازد. در نتیجه این برخورد دوگانه و تبعیض‌آمیز باعث شده که مردم بلوچ و اهل سنت نسبت به این رژیم کاملا بی‌اعتماد بشوند و خود این جو عدم اعتماد و سرکوب و تبعیض، بستری را برای نیروهایی که ناچارند اعتراض خودشان را نه از راه مدنی، بلکه از راه خشونت ابراز کنند، بوجود آورده است.

ولی این ناآرامی‌ها، به طور مشخص همین بمب‌گذاری اخیر در یکی از مساجد شیعیان، توسط یکی از گروههای وهابی صورت گرفته است. رابطه‌ی اهل تسنن بلوچستان با گروههای وهابی و تندرو به چه صورت است؟

جمهوری اسلامی هر کسی را که قبول ندارد و می‌خواهد او را تخطئه کند، بلافاصله انگی مثل انگ «وهابی» یا «مزدور آمریکا و مزدور اسراییل» به او می‌زند. اتهامات جمهوری اسلامی نسبت به مخالفان خود بخصوص اهل سنت کاملا شناخته شده است. مردم بلوچ سیستان و بلوچستان سنی و حنفی هستند و ربطی به وهابیت ندارند. علاوه براین، خود جمهوری اسلامی است که این اغتشاشات و این درگیری‌ها را دامن می‌زند با آن تبعیضی که اعمال می‌کند. به عنوان مثال، در تظاهرات اخیر برای تشیع جنازه‌ی قربانیان بمب‌گذاری مسجد حضرت علی‌ابن ابی‌طالب ما دیدیم که نیروهای افراطی شیعه، علیه مقدسات اهل تسنن شعار می‌دادند و به مولوی که رهبر مذهبی بلوچ‌های اهل سنت است توهین می‌کردند و می‌گفتند «مولوی وهابی» یا «مرگ بر وهابی». و امروز، همین چهارشنبه (۱۳ خرداد) نیز که تشیع جنازه‌ی چهارنفر از کشته‌شدگان در ساختمان صندوق اعتباری مهر بود، باز مجددا به علمای اهل سنت، به مقدسات مردم بلوچ توهین کردند و آنها را «وهابی» نامیدند. در نتیجه این «وهابی» یک انگ و اصطلاح ویژه‌ای‌است که جمهوری اسلامی برای مخالفان خودش به کار می‌برد و بخصوص در بلوچستان رایج است.

ولی مسئولیت‌ بمب‌گذاری اخیر را گروه «جندالله» برعهده گرفته است. یعنی مردم سنی بلوچستان هیچ دخالتی در این بمب‌گذاری نداشتند. پس چرا این حادثه به اختلاف بین مردم سنی و شیعه داخل بلوچستان دامن زده است؟

دقیقا همین طور است. دیشب در زاهدان گردهمایی هم‌اندیشی علمای اهل تسنن و تشیع بود که علمای اهل تسنن اعلامیه‌ای صادر کردند و بمب‌گذاری مسجد را نکوهش و محکوم کردند و همچنین هرگونه عملیات انتحاری را محکوم کردند. خود مردم بلوچستان قربانی خشونت هستند و در نتیجه با خشونت و بمب‌گذاری سرسازگاری ندارند. اما چرا مردم وارد صحنه شدند؟ این نه به خاطر حمایت از بمب‌گذاری، بلکه به خاطر توهینی بود که نسبت به علمای اهل تسنن، خلفای راشدین و بخصوص بلوچ شد و این امر، مردم را در تظاهرات یا تشییع جنازه‌ی آن قربانیان بمب‌گذاری به خشم آورد و در نتیجه ما دیدیم که به درگیری انجامید و تعدادی از هموطنان کشته شدند. شش نفر در ساختمان صندوق اعتباری مهر جان دادند. تعداد زیادی بلوچ کشته شدند و ما باز حتا در تشیع جنازه‌ی این کشته‌شدگان، این دوگانگی و تبعیض را از طرف رژیم می‌بینیم. یعنی تشیع جنازه‌ی شیعیان و غیربلوچ‌ها امروز آزاد بود و شعار می‌دادند. اما به خانواده‌ی کشته‌شدگان بلوچ‌ها و سنی‌ها گفته‌اند که شما حق ندارید این مراسم را به صورت علنی ترتیب بدهید. در نتیجه آن‌ها ناچارند که مراسم تشیع جنازه‌ی کشته‌شدگان خود را مخفیانه برگزار کنند. بعنوان مثال، درمیان این کشته‌شدگان یک جوان دانشجو بود به نام سعید هاشم زهی که خانواده‌ی او ناچار است مراسم تشیع جنازه‌ی او را به صورت مخفیانه انجام بدهد. یعنی ما می‌بینیم جمهوری اسلامی نه تنها در رابطه با زنده‌ها تبعیض قائل می‌شود، بلکه حتا در مورد مرده‌ها و تشیع‌جنازه‌ی‌شان هم تبعیض قائل می‌شود. به یک گروه اجازه می‌دهد که حرفهایشان را بزنند، تشیع جنازه‌ی‌شان را انجام بدهند و به طرف مقابل توهین بکنند اما به طرف مقابل هیچ گونه اجازه‌ی جواب دادن داده نمی‌شود. این برخورد دوگانه است که متاسفانه ما می‌بینیم در بلوچستان این تنش را بوجود آورده است.

آقای دوشوکی حالا صرفنظر از این درگیری‌ها، رابطه‌ی مردم شیعه ‌و سنی در بلوچستان چه طور است؟

مردم شیعه و سنی سال‌ها و دهه‌هاست که با همدیگر زندگی می‌کنند به صورت بسیار مسالمت‌آمیز و با همدیگر آمیزش دارند و قبل از آن مشکلی نداشتند. مشکل مردم شیعه و سنی نیستند. مشکل رژیم متعصب جمهوری اسلامی است که تحت عنوان مذهب و در این مورد متاسفانه یک گروه مشخصی از شیعیان، بخصوص سیستانی‌ها را بسیج کرده‌اند که از این‌ها بعنوان ابزار علیه مردم سنی بلوچ استفاده کنند. یعنی بحث ما در اینجا اصلا بحث مردم عادی شیعه و سنی نیست. چون آن‌ها سالهای سال کنار همدیگر مسالمت‌آمیز زندگی می‌کردند و زندگی خواهند کرد. بحث ما رژیمی‌است که تمام اساس و موجودیت‌اش و تمام حرکت‌هایی که می‌کند براساس مذهب است و به خاطر ادامه‌ی موجودیت خودش در بلوچستان و ابراز قدرت و اقتدار خودش ناچار است که سنی و شیعه را علیه همدیگر بسیج بکند.

و چرا این اختلافات اینگونه به خشونت و انجام عملیات انتحاری می‌انجامد؟

همانگونه که گفتم، ریشه‌ی این مشکلات به تبعیض و سرکوب سی ساله‌ای که در بلوچستان علیه مردم بلوچ اهل سنت اعمال شده، برمی‌گردد. به عنوان مثال بگویم، خشونت قابل قبول نیست، کشتن انسان‌ها به عقیده‌ی من قابل قبول نیست، بمب‌گذاری هم قابل قبول نیست. اما چرا عبدالله خالق ملازهی به خودش بمب می‌بندد و می‌رود در مسجد، یعنی خانه‌ی خدا، خودش را منفجر می‌کند و تعداد زیادی را هم به کشتن می‌دهد؟ چرا؟ این توجیه ندارد، اما از دیدگاه تحلیلی می‌بینیم علتش این است که یکی از اعضای خانواده‌ی آقای عبدالله خالق ملازهی، یعنی مولوی عبدالقدوس ملازهی پارسال توسط رژیم دستگیر و بلافاصله اعدام شد. خب این تسلسل و این دایره‌ی خشونت را خود جمهوری اسلامی بوجود آورده است و دارد آن را بیشتر تشدید می‌کند. مردم و مخصوصا جوان‌ها به‌خاطر این که راهی ندارند تا از طریق مدنی، خواسته‌ها و مطالبات خودشان را ابراز کنند، ناچارند که به طریق‌های بسیار شدید و خشونت‌گرایانه روی بیاورند. مثال دیگری هم که می‌خواهم بزنم در مورد آقای یعقوب مهرنهاد است. یعقوب مهرنهاد یک فعال مدنی بود که همیشه و همواره با مدیرکل‌ها و مسئولین استان بود و در چارچوب جمهوری اسلامی و قوانین آن فعالیت مدنی می‌کرد. آن هم فعالیت مدنی بسیار معتدل و میانه‌روانه. اما جمهوری اسلامی او را برنتابید و اعدامش کرد. الان جوانان می‌بینند اگر از طریق مدنی هم اعترا ض کنند، بلافاصله بعد از مدتی دستگیر و اعدام می‌شوند. پس بهترین راه این است که به خشونت روی بیاورند. رفتار فراقانونی رژیم جمهوری اسلامی در سیستان و بلوچستان باعث شده است که مردم هیچ مرجع قانونی را برای مطالبات خودشان معتبر ندانند. به عنوان مثال اعدام عجولانه‌ی سه نفر که حداقل دو نفر از آنها هیچ ربطی به جندالله نداشتند، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی هم برخلاف قانون خودش، اعدام صحرایی می‌کند و تا جایی که به بلوچ و اهل سنت مربوط است قانون در اینجا اجرا نمی‌شود.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی