پیام تلویزیون بی بی سی به مردم ایران در روز افتتاحش چه بود؟

 

 آيدين تبريزلى:

مساله ای که بسیار جای تعجب و سئوال دارد، این است که آیا واقعا مسئولان انگلیسی بی بی سی در جریان ریز فعالیتهای خبرنگاران ایرانی بخش فارسی بی بی سی قرار دارند و آیا دولت بریتانیا و وزیر امور خارجه اش می دانند که بخش فارسی بی بی سی با بودجه دولت بریتانیا و با پول مالیات مردم بریتانیا و با استفاده از امکانات بی بی سی، درست برخلاف جهت سیاست خارجی آن کشور، مردم و دولت ایران را به پایداری و تسلیم نشدن در برابر فشار غرب در مساله هسته ای تشویق می کند و به بهانه بهبود وجهه ایرانیان در جهان، اخبار حقوق بشری مثل بیانیه محکومیت ایران توسط اتحادیه اروپا را سانسور می کند؟!

 

 

متن زیر بخشی از برنامه 60 دقیقه (1) تلویزیون فارسی بی بی سی (از دقیقه 28 تا 32) در اولین روز افتتاح آن در 25 دی ماه است. ابتدا آن را به طور کامل و بدون کم و کاست می آورم تا بعد به تحلیل آن بپردازیم:

 

«اسناد محرمانه دولت آمریکا که پس از سی سال منتشر شده نشان می دهد ایالات متحده از دوران شاه سابق نگران دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای بوده. بر پایه این اسناد روسای جمهوری وقت آمریکا بیم آن داشته اند که ایران با دستیابی به انرژی هسته ای بتواند سلاح اتمی تولید کند و به قدرت اول منطقه تبدیل شود. گزارشی داریم از مریم عرفان:

 

این اسناد سی و چند ساله که همین دیروز مهر محرمانه آنها شکسته شده حرفهای تازه ای دارند. براساس متن این اسناد تردید دولتمردان آمریکا به نیات ایران از دستیابی به تکنولوژی هسته ای، بسیار قدیمی تر از بحران هسته ای با جمهوری اسلامی ایران است. جیمی کارتر و جرالد فورد بطور مشخص دو رئیس جمهوری آمریکا بوده اند که درباره قصد احتمالی محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران از دستیابی یه تسلیحات هسته ای نگران بوده اند. نگرانی از اینکه پادشاه ایران به بهانه دستیابی به تکنولوژی هسته ای می خواهد به قدرت قطعی و اول خاورمیانه تبدیل شود.

 

اکبر اعتماد: «در زمانی که ما کار را شروع کردیم در ایران، آنها یک متن موافقت نامه ای را به ما پیشنهاد کردند که ما آن متن را قبول نکردیم. برای اینکه در آن متن نسبت به آن چیزی که بعد از سوختن سوخت در نیروگاه گفته می شود قسمت نهایی سوخت [پسماند هسته ای] را آمریکایی ها می خواستند همیشه تحت کنترل خودشان داشته باشند یعنی ما هر کاری می خواهیم با آن بکنیم باید با موافقت آنها بکنیم.»

 

و پاسخ پادشاه ایران اینکه براساس پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای، ایران حق دستیابی به تکنولوژی هسته ای را دارد و آمریکا نمی تواند سیاست هسته ای ایران را به این کشور دیکته کند. سناریو آشناست؟

 

از زمان اعمال اولین تحریمها علیه ایران به اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای، جمهوری اسلامی ایران مرتبا تاکید کرده به دنبال تکنولوژی هسته ای صلح آمیز است. اما این بار نبودن ایران در فهرست متحدان آمریکا و البته بی اعتمادی جامعه بین الملل، نه تنها رسیدن به توافق با غرب را بسیار دشوار کرده بلکه ایران را تا مرز تهدید به جنگ یا حمله به تاسیسات اتمی پیش برده است. هنری کسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا توافق هسته ای با پادشاه ایران را یک قرارداد تجاری صرف بدون نگرانی از گسترش تسلیحات هسته ای دانسته بود، اما حرف این اسناد چیز دیگری است. مریم عرفان بی بی سی.»

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------

 

این گزارش خبری با زیرکی تمام و به صورت کاملا حساب شده و به صورت غیر مستقیم برای تشویق مردم ایران به طرفداری از تلاشهای جمهوری اسلامی برای ساخت تسلیحات هسته ای تنظیم شده است. برای اینکه موضوع بیشتر روشن شود، همان متن را دوباره و با توضیحات اضافی که داخل پرانتز داده خواهد شد، مرور می کنیم:

 

«اسناد محرمانه دولت آمریکا که پس از سی سال منتشر شده نشان می دهد ایالات متحده از دوران شاه سابق نگران دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای بوده. بر پایه این اسناد روسای جمهوری وقت آمریکا بیم آن داشته اند که ایران با دستیابی به انرژی هسته ای بتواند سلاح اتمی تولید کند و به قدرت اول منطقه تبدیل شود. گزارشی داریم از مریم عرفان:

 

(در پاراگراف فوق با آوردن بیم روسای جمهوری وقت آمریکا از تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه در کنار ساخت سلاح اتمی، دو مساله را به مخاطب تلقین می کند. اول اینکه به صرف داشتن بمب اتم، یک کشور می تواند قدرت اول منطقه شود (آیا پاکستان قدرت اول و مطرح منطقه است؟ آیا پاکستان در جهان حرفش بیشتر موثر است یا آلمان و ژاپن که بمب اتمی ندارند؟! آیا مردم پاکستان به دلیل داشتن بمب اتم در دنیا دارای احترام بیشتری هستند؟!) دوم اینکه مخالفت آمریکا با دستیابی ایران به بمب اتم را نه به دلیل پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای که شامل همه کشورهای دنیا از جمله متحدان نزدیک آمریکا یعنی آلمان و ژاپن هم می شود، بلکه به دلیل ترس آمریکایی ها از تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه وانمود می کند!؟ آمریکایی ها از چه چیز ایران می ترسیده اند؟ آیا آمریکا از پاکستان می ترسد؟ یا بی وقفه بدون توجه به اعتراضات دولت پاکستان، مناطقی از پاکستان را با بمب و موشک مورد حمله قرار می دهد! تلاش جامعه جهانی برای عدم گسترش سلاحهای هسته ای به منظور پیش گیری از همه گیر شدن این سلاحها و احتمال بروز جنگ هسته ای در جهان است. درست است که کشورهای دارای سلاح هسته ای تاکنون به تعهدات خود برای خلع سلاح هسته ای عمل نکرده اند ولی راه اعتراض به عدم پایبندی آن کشورها به تعهداتشان، گسترش سلاحهای هسته ای در سایر کشورها نیست و یا دقیقتر بگویم که ایران عددی نیست که بخواهد مناسبات جهانی را به هم بریزد و رو در روی آمریکا و قدرت های دیگر هسته ای جهان بایستد. اگر در این کار خیری بود، آلمانی ها و ژاپنی ها که بارها پیشرفته تر از ایران هستند، پیش قدم می شدند. ایران نباید خود را رو در روی ابرقدرتهای جهان قرار دهد و بخواهد ساختار شورای امنیت را تغییر دهد!)

 

این اسناد سی و چند ساله که همین دیروز مهر محرمانه آنها شکسته شده حرفهای تازه ای دارند. براساس متن این اسناد تردید دولتمردان آمریکا به نیات ایران از دستیابی به تکنولوژی هسته ای، بسیار قدیمی تر از بحران هسته ای با جمهوری اسلامی ایران است. جیمی کارتر و جرالد فورد بطور مشخص دو رئیس جمهوری آمریکا بوده اند که درباره قصد احتمالی محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران از دستیابی یه تسلیحات هسته ای نگران بوده اند. نگرانی از اینکه پادشاه ایران به بهانه دستیابی به تکنولوژی هسته ای می خواهد به قدرت قطعی و اول خاورمیانه تبدیل شود.

 

(باز در این پاراگراف همان معنی واضحتر بیان می شود که مخالفت با دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای ربطی به نظام حاکم بر ایران ندارد و از زمان شاه هم آمریکا مخالف دستیابی ایران به آن بوده است چون نگران بودند که «ایران به قدرت قطعی و اول خاورمیانه تبدیل شود!» یعنی می خواهد به خواننده تلقین کند که آمریکایی ها با مردم و کشور ایران و قدرتمند شدن ایران مخالفند و ربطی به نوع حکومت ایران ندارد! آیا اگر آلمان یا ژاپن بخواهند بمب اتمی بسازند، آمریکا مخالفتی نخواهد کرد؟ حتما مخالفت خواهد کرد و می کند و در این میان هیچ تبعیض یا غرض خاصی بر علیه ایران وجود ندارد. البته من هم با نظام ناعادلانه بین الملل مخالفم که چند کشور دارای سلاحهای هسته ای برای خود حق وتو قائل شده اند و دیگران را از داشتن سلاح اتمی منع می کنند ولی خود سلاحهای اتمی شان را نابود نمی کنند ولی همانطور که گفتم اگر کسی بخواهد و بتواند در برابر این نظام نا عادلانه بایستد، ایران نیست بلکه کشورهای صنعتی بزرگ اروپا مثل آلمان و ایتالیا یا ژاپن هستند و ایران نباید خودسرانه به یاغی گری در نظام بین الملل روی آورد که حاصلی جز تحریم و احیانا جنگ به همراه نخواهد داشت. هرکسی باید حد خود و وزن خود را در جهان بشناسد و بر اساس قدرت واقعی خود عمل کند نه آنکه دچار توهم شود و بخواهد یک تنه نظام بین الملل را عوض کند!)

 

اکبر اعتماد: در زمانی که ما کار را شروع کردیم در ایران، آنها یک متن موافقت نامه ای را به ما پیشنهاد کردند که ما آن متن را قبول نکردیم. برای اینکه در آن متن نسبت به آن چیزی که بعد از سوختن سوخت در نیروگاه گفته می شود قسمت نهایی سوخت ] پسماند هسته ای [را آمریکایی ها می خواستند همیشه تحت کنترل خودشان داشته باشند یعنی ما هر کاری می خواهیم با آن بکنیم باید با موافقت آنها بکنیم.

 

(آقای اکبر اعتماد در مصاحبه زنده با بی بی سی با غرور و افتخار اعلام کرد که او مسئول مذاکرات هسته ای ایران در زمان شاه بوده و هرگز تسلیم آمریکایی ها نشد و نظارت بر پسماند هسته ای را که می تواند برای ساخت بمب بکار رود نپذیرفت! وی همچنین گفت که آمریکایی ها به شاه فشار وارد می کردند که این بند توافق نامه را بپذیرد و من به شاه می گفتم که کوتاه نیا و تسلیم نشو در اینجا آقای اعتماد علنا پایداری در برابر فشارهای غرب و تسلیم نشدن را تبلیغ می کند و آن را یک افتخار بزرگ برای خودش و شاه معرفی می کند و در ذهن مخاطب در جایگاه یک قهرمان جای می گیرد. البته این بخشهای مصاحبه آقای اعتماد در بخش 60 دقیقه نیامده و این حرفها که من براساس آنچه از مصاحبه زنده بخش اول خبری بی بی سی در خاطرم باقی مانده بود نقل کرده ام، نقل به مضمون است و نقل قول دقیق و کلمه به کلمه نیست)

 

و پاسخ پادشاه ایران اینکه براساس پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای، ایران حق دستیابی به تکنولوژی هسته ای را دارد و آمریکا نمی تواند سیاست هسته ای ایران را به این کشور دیکته کند. سناریو آشناست؟

 

(اینجا گزارشگر با پرسیدن سئوال "سناریو آشناست؟" به صورت غیر مستقیم به خواننده می گوید که این سناریو همان سناریویی است که امروز آمریکا بر علیه ایران پیش گرفته و اگر کمی بیشتر این مشابهت را ادامه دهیم مخاطب می تواند به این نتیجه برسد که امروز هم هدف آمریکا مخالفت با تروریسم هسته ای جمهوری اسلامی نیست بلکه هدف همان مخالفت با تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه است که چیز تازه ای هم نیست بلکه حتی زمان شاه هم که ایران متحد نزدیک آمریکا بود، آمریکا با تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه مخالف بود و همینجا مخاطب می تواند نتیجه بگیرد که آمریکا دشمنی و خصومت ویژه ای با مردم و کشور ایران دارد که جدا از نوع نظام حاکم بر ایران است. در حالیکه همانطور که توضیح دادم این مخالفت برای همه کشورهای دنیا از جمله آلمان و ژاپن هم وجود دارد و سه مورد استثنایی یعنی اسرائیل، هند و پاکستان مواردی قدیمی است که وارد آنها نمی شوم. همینطور باید پرسید که آیا تنها راه تبدیل شدن به قدرت اول منطقه داشتن بمب اتمی است؟ یا با پیشرفت اقتصادی هم می توان به قدرت اول منطقه رسید؟ چرا این راه را که آلمان و ژاپن، بازندگان جنگ دوم جهانی هم در پیش گرفتند و موفق شدند، ایران هم در پیش نمی گیرد و می خواهد حتما بمب اتمی داشته باشد تا به قدرت اول منطقه تبدیل شود؟!)

 

از زمان اعمال اولین تحریمها علیه ایران به اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای، جمهوری اسلامی ایران مرتبا تاکید کرده به دنبال تکنولوژی هسته ای صلح آمیز است. اما این بار نبودن ایران در فهرست متحدان آمریکا و البته بی اعتمادی جامعه بین الملل، نه تنها رسیدن به توافق با غرب را بسیار دشوار کرده بلکه ایران را تا مرز تهدید به جنگ یا حمله به تاسیسات اتمی پیش برده است. هنری کسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا توافق هسته ای با پادشاه ایران را یک قرارداد تجاری صرف بدون نگرانی از گسترش تسلیحات هسته ای دانسته بود، اما حرف این اسناد چیز دیگری است. مریم عرفان بی بی سی.»

 

(در این پاراگراف هم مشابهت سناریوی جدید هسته ای با سناریوی زمان شاه را دوباره واضحتر بیان می کند و نبودن ایران در فهرست متحدان آمریکا را دلیل فشار مضاعف بر جمهوری اسلامی ایران می داند)

 

برای تکمیل شدن این پیام بی بی سی در روز افتتاحش به مردم ایران برای مقاومت در برابر فشارهای غرب و ادامه راه رسیدن به تکنولوژی هسته ای و بمب اتمی، یک نظر سنجی توسط بی بی سی ارائه شد که در آن نشان می داد که 94 درصد مردم ایران از رسیدن به تکنولوژی هسته ای و بیش از 50 درصد از تولید بمب اتم حمایت کرده اند و مردم پاکستان با اکثریت 83 درصدی خواستار دستیابی ایران به بمب اتمی شده اند. البته صرف این آمار هیچ مشکلی ندارد و بی بی سی نتایج یک نظرسنجی را همانطور که بوده مطرح کرده که یک خبر رسانی رسانه ای است و به خودی خود اشکالی ندارد ولی آنچه که تعجب آور بود تحلیلها و نظرات مهمانان بی بی سی بود.

 

آقای مهدی خلجی گفت: «برای مردم ایران مساله برنامه هسته ای بر می گردد به هویت ملی شان و برای کشورهای اسلامی بر می گردد به هویت اسلامی اما برای کشورهای غربی مساله در درون روابط بین الملل معنی می دهد (دقیقه 16)» همینطور آقای صادق صبا هم تنها گفت که این خبر خوبی برای جامعه جهانی، برای سازمان ملل و کشورهای غربی نیست که می خواهند فعالیتهای هسته ای ایران را محدود کنند (دقیقه 21 تا 23)، بدون کوچکترین اشاره ای به این موضوع که موافقت 94 درصدی مردم با صنعت هسته ای (یا همان غنی سازی و درنتیجه مخالفت با پذیرش قطعنامه های شورای امنیت) و موافقت بیش از 50 درصدی مردم با ساخت سلاح هسته ای می تواند خطراتی را برای ایران در آینده ایجاد کند که جبران ناپذیر باشد و عملا با سکوت خود، رضایتش را از این موضوع نشان داد.

 

تحلیل آقای خلجی هم در نوع خود بسیار جالب بود که گفت مساله برنامه هسته ای به « هویت ملی» ایرانیان بستگی دارد و نه هویت اسلامی یعنی بار دیگر با جدا کردن مساله هسته ای از جمهوری اسلامی و مطرح کردن آن به عنوان یک هویت ملی و مساله ملی، به صورت غیر مستقیم عقب نشینی از آن را در واقع برخلاف هویت ملی جا زدند و در واقع مخالفان رژیم را هم تشویق کردند که در دفاع از حق ایران برای داشتن دانش هسته ای و شاید بمب هسته ای به عنوان مساله ملی متحد شوند!؟

 

برنامه دیگر روز اول، "نوبت شما" بود (2). عنوان برنامه این بود: " ایران را چگونه به دیگران معرفی می کنید؟" آنچه که بیشتر در این برنامه مطرح بود، این بود که چرا رسانه های غربی تصویر نادرستی از ایران و مردم ایران ارائه می دهند؟ اما به نظر من خود این سئوال نادرست است. رسانه های غربی هیچگاه تصویر نادرستی از مردم ایران ارائه نکرده اند و هرچه بوده تصویر جنایات رژیم و حمایتهایش از تروریستها بوده است و من ندیده ام که هیچ رسانه ای مستقیما مردم ایران یا مردم هیچ کشوری در دنیا را تروریست یا جانی معرفی کنند. اما اگر عده ای خود با رژیم احساس هم ذات پنداری دارند و وقتی به احمدی نژاد گفته می شود، دیکتاتور حقیر، به آنها بر می خورد، مشکل خودشان است که دیکتاتور نامیدن احمدی نژاد را توهین به خودشان معنی می کنند! لابد از نظر آنها احمدی نژاد دموکرات ترین رئیس جمهور دنیاست!

 

اما آنچه من می توانم از مجموعه عملکرد بی بی سی در روز افتتاحش نتیجه بگیرم این است که بی بی سی با عدم انتشار خبر محکومیت شدید ایران توسط اتحادیه اروپا به دلیل سنگسار سه مرد در ایران (3) که درست روز قبل از افتتاحش روی داده بود و آن را نه در سایتش و نه در تلویزیونش منتشر نکرد، در عمل ثابت کرد که معتقد است راه اصلاح وجهه ایرانیان در جهان، سانسور اخبار نقض حقوق بشر در ایران و عدم انتشار آنها در رسانه های جهانی است تا کسی نداند که در ایران هنوز مجازاتهای عصر جاهلیت اجرا می شود! شاید به نظر مسئولان ایرانی بی بی سی فارسی اگر ملایان سرشان نمی شود که این اعمال وحشیانه چهره ایرانیان را در دنیا خراب می کند، ما خبرنگاران خارج از کشور چرا باید با انتشار اخبار جنایات آنها آبروی ایران و ایرانی را در دنیا ببریم!؟

 

این واقعا مایه ننگ یک خبرنگار است که به خاطر آنچه حفظ وجهه ایرانیان در جهان می نامد، به خود این اجازه را بدهد که با سانسور اخبار جنایات رژیم، دست او را برای ادامه این جنایات بیشتر باز کند. این تنها یک توهم من نیست، این ویروس اولین بار توسط حسین درخشان وارد افکار عمومی خبرنگاران ایرانی شد و امروز خود او گرفتار رژیم شده است و امیدوارم حداقل سرنوشت حسین درخشان درس عبرتی باشد برای دیگران. اما گویا مسئولان فارسی بی بی سی هنوز این درس عبرت را نگرفته اند.

 

فقط یک نمونه از شجاعت و صداقت خبرنگاران آمریکایی را مثال بزنم تا آن عده که هنوز به این تز معتقدند که نباید اخبار حقوق بشری را منتشر کرد تا چهره ایرانیان در دنیا خراب نشود، شاید به خود آیند. در روز یازده سپتامبر 2001 القاعده با حمله انتحاری به برجهای دوقلوی تجارت جهانی علاوه بر اینکه 3000 نفر را کشتند، غرور و اعتبار آمریکا را جریحه دار کردند. دولت راستگرای آمریکا به تلافی آن دو جنگ در منطقه راه انداخت و تعدادی از مظنونان حمله یازده سپتامبر را در زندان گوانتانامو زندانی کرد و برخلاف قوانین آمریکا و حقوق بشر برخی از آنها را شکنجه کرد. اما خبرنگاران و فعالان حقوق بشر آمریکایی با آنکه می دانستند که برخی از آن مظنونان (هر چند نه همه آنها) که در گوانتانامو نگهداری می شوند، در آن حملات دست داشته اند، اما از همان ابتدا با گزارشهای متعدد خود از شکنجه در گوانتانامو، آبروی آمریکا را در دنیا بردند. آنها حاضر نشدند به خاطر حفظ آبروی آمریکا حتی بر شکنجه تروریستهای القاعده هم چشم بپوشند و بر اصول حقوق بشر پافشاری کردند که تا موقعی که دلایل محکمه پسند و قطعی برای اثبات گناهکار بودن مظنونان وجود نداشته باشد و در دادگاه ثابت نشده باشد، آنها بی گناهند و باید آزاد باشند، وکیل مدافع داشته باشند و مهمتر از همه برای گرفتن اطلاعات نباید شکنجه شوند.

 

حقوق بشر فقط مخصوص برخی از افراد خاص نیست، حتی تروریستها هم بشرند و باید از حقوق بشری برخوردار باشند. مدافعان واقعی حقوق بشر در آمریکا می گویند حتی اگر پلیس حدسهای روشنی از دست داشتن یک فرد در فعالیتهای تروریستی دارد، تا موقعی که این نشانه ها قطعی نشده و در دادگاه ثابت نشده، آن افراد بی گناه به حساب می آیند. دولت می تواند آنها را تحت نظر داشته باشد و ممنوع الخروج کند ولی نمی تواند بدون اثبات جرم زندانی کند.

 

در عراق تروریستهای القاعده هر روز بمب گذاری می کردند و بیش از آنکه سربازان آمریکایی را بکشند، مردم عراق را می کشتند و آمریکا عده ای از مظنونان این حملات تروریستی وحشیانه را در زندان ابوغریب عراق زندانی کرده بود. باز خبرنگاران آمریکایی حاضر نشدند اخبار شکنجه آن تروریستها را سانسور کنند و با انتشار وسیع عکس های شکنجه زندانیان ابوغریب آبروی آمریکا را در دنیا به کلی بردند و یکی از دلایل عمده بدنامی جرج بوش در جهان همین جسارت خبرنگاران آمریکایی بود که حاضر نشدند حتی بر شکنجه تروریستهای آدم کش هم چشم پوشی کنند و آنها را سانسور کنند.

 

آیا آن خبرنگاران آمریکایی به کشورشان خیانت کردند؟! آیا آنها وجهه مردم آمریکا را در دنیا خراب کردند؟ نه! آنها از تداوم دموکراسی و حقوق بشر در آمریکا دفاع کردند به هر قیمتی که باشد، حتی به قیمت بدنامی دولت آمریکا در جهان و البته با پیروزی باراک اوباما و تعهد او به بستن زندان گوانتانامو در کوتاهترین زمان ممکن، در این مبارزه هم پیروز شدند. دولت جرج بوش بدنام شد ولی مردم آمریکا با انتخاب باراک اوباما وجهه خود و آمریکا را در دنیا دوباره اصلاح کردند. پس افشای خطاهای دولتها باعث بدنامی مردم نمی شود بلکه باعث بیداری مردم و برقراری و تداوم دموکراسی و حقوق بشر می شود.

 

حقوق بشر چیزی نیست که بتوان آن را به همین راحتی ماست مالی کرد که این را منتشر نکنید، آبروی ایران و ایرانی در دنیا می رود! آبروی ایرانی آنجا رفته است که تاکنون یک تظاهرات در اعتراض به اعدام و سنگسار نه در ایران و نه در خارج از کشور برگزار نشده است در حالیکه ایران بیشترین سرانه اعدام را در دنیا دارد. اگر می خواهیم دنیا حساب حکومت را از مردم ایران جدا بداند باید در عمل و با اعتراض خود به نقض فاحش حقوق بشر آن را نشان دهیم نه آنکه این اخبار را سانسور کنیم تا به گوش جهانیان نرسد تا مبادا نظر بدی در مورد ایرانیان داشته باشند؟!

 

در حالیکه خبرنگار آمریکایی با دفاع از حقوق بشری تروریستهای القاعده، آبروی کشورش را می برد، برخی ایرانیان توصیه می کنند که اگر رژیم زنان و مردانی را که فقط روابط جنسی خارج از ازدواج داشته اند و هیچ گناه دیگری نداشته اند، نه آدم کشته اند و نه ترور کرده اند، به وحشیانه ترین شکل سنگسار می کند، صدایش را در نیاورید، حالا که آنها مرده اند، حداقل آبروی ایران و ایرانی را در دنیا نبرید!؟ اما فکر نمی کنند که اگر صدایش را در نیاورند، افراد بی گناه بیشتری گرفتار این رژیم جاهلیت خواهند شد. همانطور که تجربه ثابت کرده وقتی اعتراضات بالا می گیرد، رژیم بخش نامه می دهد و تلاش می کند این مجازات ها را کمتر کند ولی اگر اعتراضی نباشد، آنها هم با خیال راحت به آدم کشی ادامه خواهند داد. اگر می خواهیم در دنیا صاحب احترام باشیم باید با اعتراضات علنی و انتشار وسیع این اخبار به مردم دنیا نشان دهیم که مردم ایران از وقوع این جنایات در کشورشان توسط رژیم عصبانی اند و به آن اعتراض می کنند.

 

مثلا تصور کنید که پس از این سنگسار صدها یا هزاران نفر جلوی ساختمان بی بی سی یا سی ان ان جمع می شدند و خبر اعتراض مردم ایران به این سنگسارها به صورت یک خبر در بی بی سی جهانی یا سی ان ان پخش می شد، آنگاه هر بیننده ای می فهمید که حساب مردم ایران از حکومت جداست و این بهترین تبلیغ برای بهبود نگاه مردم جهان به مردم ایران بود و وجهه مردم ایران را در دنیا بهتر و وجهه حکومت را بدتر می کرد. اما اگر این اخبار سانسور شود، بالاخره در دنیای ارتباطات و اینترنت و توسط نهادهای حقوق بشری مثل عفو بین الملل پخش خواهد شد و چون ایرانیان هم هیچ اعتراضی نکرده اند، به نوعی شریک جرمند.

 

مساله ای که بسیار جای تعجب و سئوال دارد، این است که آیا واقعا مسئولان انگلیسی بی بی سی در جریان ریز فعالیتهای خبرنگاران ایرانی بخش فارسی بی بی سی قرار دارند و آیا دولت بریتانیا و وزیر امور خارجه اش می دانند که بخش فارسی بی بی سی با بودجه دولت بریتانیا و با پول مالیات مردم بریتانیا و با استفاده از امکانات بی بی سی، درست برخلاف جهت سیاست خارجی آن کشور، مردم و دولت ایران را به پایداری و تسلیم نشدن در برابر فشار غرب در مساله هسته ای تشویق می کند و به بهانه بهبود وجهه ایرانیان در جهان، اخبار حقوق بشری مثل بیانیه محکومیت ایران توسط اتحادیه اروپا را سانسور می کند؟!

 

با توجه به تجربه صدای آمریکا، با اطمینان بالا می گویم نه! صدای آمریکا هم چند سال پیش تقریبا چنین رویه ای را در پیش گرفته بود تا آنکه با اعتراض عده ای مساله به سنای آمریکا کشیده شد و این رسانه توبیخ شد که چرا با پول دولت آمریکا به نفع دولت ایران و برنامه هسته ای اش تبلیغ می کند و اخبار حقوق بشری را سانسور می کند. پس از آن توبیخ تحول زیادی در برنامه ها صدای آمریکا ایجاد شد و تا حدودی قابل قبول تر گردید. هرچند مسئولان صدای آمریکا تسلیم خواست سناتورهای آمریکایی برای ترجمه تمام برنامه های بخش فارسی به انگلیسی نشدند و آن را بدلیل زیاد بودن حجم رد کردند.

 

به نظر من باید چنین حرکتی بر ضد مسئولان بخش فارسی بی بی سی هم شکل گیرد و توجه دولت بریتانیا به روند برنامه های این رسانه جلب شود بویژه آنکه یک ایرانی به نام آقای بهروز آفاق رئیس بخش آسیا و اقیانوسیه بی بی سی است و مستقیما از جانب بی بی سی مسئولیت نظارت بر بخش فارسی را بر عهده دارد. باید برای مطمئن شدن از عدم اعمال نظر یک فرد ایرانی بر بخش فارسی بی بی سی، این بخش از زیر نظارت آقای بهروز آفاق خارج و یک انگلیسی مسئول نظارت بر بخش فارسی بی بی سی باشد.

 (1): http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2008/12/000001_ptv_newshour.shtml  

 (2): http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2009/01/000000_ptv_your_turn.shtml 

 (3): http://www.radiofarda.com/Article/2009/01/14/f4_EU_condemn_stoning_Iran.html