اخبار دستگيرى فعالان آذربايجانى در تهران در روز بيستم شهريور حاكى از آن است كه آنها به احتمال زياد در بند 209 زندان اوين در بازداشت به سر مى برند.  براى آشنايى بيشتر با اين قسمت از زندان بخشى از گزارش "مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران" در مورد اين بند با نام "از بازداشتگاه تا بازداشتگاه - گزارشی مستند از وجود بازداشتگاههای مخصوص, مخفی و مخوف امنيتی در ايران" در اينجا درج مى شود.

 

 

بند 209 زندان اوين:

 

بند 209 اوين بازداشتگاهی نسبتا سری در زندان اوين است. اين بازداشتگاه از ساختمانهای ساخته شده در دوران قبل از انقلاب است . در پشت بهداری زندان اوين و جنب آشپزخانه و بند نسوان قرار دارد و از بازداشتگاههای آموزشگاه قابل رويت است.

در روبروی آن قسمت نانوايی زندان اوين واقع شده است و انتهای آن به محدوده بند 350 امنيتی و کارگری ختم می شود.

اين مجموعه ساختمانی 2 طبقه با آجرهای قرمز فشاری است که کانالهای پوشيده شده از پشم شيشه و فويل آلومينيومی آنرا از ساير ساختمانها مجزا می سازند. دارای 2 درب ورودی در قسمت جلو می باشد. درب کوچک که دارای آيفون و سيستم مدار بسته تصويری است قسمت ورود متهمين و درب ديگر احتمالا محل ورود پرسنل اجرايی و عملياتی در آن مجموعه است.

هيچ شخصی به غير از پرسنل و متهمين اين بند امنيتی حتی عاليترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 را ندارند و فقط و با دستور متوليان رده بالای ناظر بر اين بازداشتگاه حق ديدار را دارند که آنهم در موارد بسيار استثنايی چنين اتفاقی می افتد.

قبل از ورود از همان جلوی درب که وارد سالن باريک بازداشتگاه 209 می شويد با چشم بند های طوسی رنگ چشم هايت را می بندند. وارد محيط می شوی سريعا چند نفر به سراغ فرد بازداشتی می آيند و تمام لباسها و لوازم شخصی را از ريز و درشت به همراه پول تحويل می گيرند و مبلغ کمی از پول را در اختيار فرد می گذارند.

 

 

فرمهايی در اختيار فرد بازداشتی می گذارند تا تمام مشخصات خود را بنويسد در همين حين يک پيراهن و يک شلوار و يک بلوز دوخته شده از پارچه ( اخيرا ) سرمه ای رنگ راه راه را تحويل بازداشتی می دهند " به همراه يک عدد صابون و يک شامپوی کوچک و يک خمير دندان و مسواک بسيار ارزان قيمت و يک حوله کوچک و يک حوله متوسط و بعد روی يک صندلی می نشانند و بنا به دستور کارشناسان امنيتی محل نگهداری در بازداشتگاه تعيين می شود البته قبل از ورود به سلول فرد را به صورت لخت مادرزاد معاينه می کنند و دارا بودن بيماری خاص و درد جسمی را می پرسند و آثار و علائم خاص بدن را يادداشت می کنند و اگر در مراحل دستگيری آثار ضرب و شتم زخم و کبودی وجود داشته باشد يادداشت و صورتجلسه می شود و بر روی تصوير يک فرد که بر روی کاغذ کپی شده محل صدمات را علامت می زنند و آخرين سوال اين است که داروی خاصی مصرف ميکردی و يا سيگاری هستی و يا اعتياد داري؟

 

پس از اتمام همه اين مراحل فرد بازداشتی به محل در نظر گرفته شده منتقل می شود. وضعيت فيزيکی محيط اين چنين است که در راهرو ورودی در سمت چپ و راست اتاقهايی وجود دارد که درب اول سمت راست دفتر رئيس بازداشتگاه و درب روبروی آن اتاق مهمانها و اتاق بازجويی و اتاق کنفرانس و جنب آن اتاق کنترل دوربينها و اتاق استراق سمع که هميشه و در همه لحظه افرادی به طور شبانه روزی پشت اين دستگاهها هستند و گفته ها و شنيده ها و حرکات بازداشتيها را در هر مکانی کنترل می کنند .

انتهای اين سالن باريک که در قسمت هم کف است يک راه پله به طرف بالا و يک راه پله به طرف پايين و يک راهرو به سمت راست می رود که البته در فاصله اين سه راهرو يک آسانسور وجود دارد که به طبقه پايين می رود. در اين مجموعه به طور کلی کسی حق نداشتن چشم بند ندارد و به طور مطلق تمام بازداشتيها بايد چشم بند داشته باشند و با مراقب جا به جا شوند.

حرف زدن و يا سرو صدا کردن و با سلولهای ديگر تماس برقرار کردن به طور کلی ممنوع و باعث برخورد شديد می شود.

 

 

بهداری در طبقه بالا و مسير سمت چپ راهرو قرار داشت که يک اتاق پزشک و يک تخت و مقداری تجهيزات پزشکی داشت و چون دقيقا بازداشتگاه 209 در فاصله کمتر از 20 متری بهداری تقريبا مجهز زندان قرار داشت زياد مسئله بهداری داخلی مهم نبود.

البته در مواقع بسيار اضطراری متهمين به بهداری زندان فقط در جهت معاينه و مسائل اورژانسی منتقل می شدند و سريعا به محدوده 209 باز می گشتند. حتی برای مراجعه نکردن به خارج از بازداشتگاه برای جراحی و کشيدن دندان و يا مسائل مشابه که برای فک و دندان بازداشتيها رخ می داد يک اتاق مجهز به ادوات دندانپزشکی وجود داشت. يک پزشک عمومی رسمی وزارت اطلاعات مسئول کنترل کل مسائل مربوط به امور افراد بازداشتی بود و چندين بهيار و پرستار در کنار او بودند.

 

هيچگونه محدوديت بودجه و دارو و امکانات و اعزام و مامور و نقل و انتقال و يا فشار روانی بر اثر کمبود نفرات در بين کارکنان بازداشتگاه 209 وجود نداشت . هيچ گونه نامی از ماموران برده نمی شد و چه بازداشتی و چه مامورين با شماره خاصی فراخوانده می شدند.

اکثر متوليان رسيدگی به امور بازداشتيهای وزارت اطلاعات که در 209 بودند افرادی دارای سنين بالای 55 سال بودند که حتی در بين آنها افراد نزديک به 70 سال سن نيز ديده می شد که ساليان سال در اماکن خاص امنيتی مثل 209 خدمت کرده بودند و البته جالبترين مسئله اين بود که کارکنان اين بازداشتگاه نسبتهای فاميلی نزديک با هم برقرار کرده بودند و برای خالی نبودن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را در حال آموزش دادن وضعيت کارآموزی در کنارشان داشتند.

 

 

محل اقامت متهمين بازداشتی در 209 به 5 بخش تقسيم می شود.

انفرادی مطلق که يک اتاق کوچک با عرض تقريبی 1 متر و طول 2 متر است و هيچ گاه امکاناتی در آن قرار ندارد به جز 2 عدد پتو و موکت کف آن.

انفرادی دارای دستشويی و توالت فرنگی که در آن نيز موکت کف و 2 عدد پتو قرار دارد و عرض آن 1 متر و طول آن 5/2 متر است.

سوئيت تک نفره و 2 نفره که اتاقهای 5 متری و 6 متری است که با نظر کارشناسان و سرتيمهای بازجويی کننده امکانات داده می شود که البته در آن دستشويی و توالت وجود دارد و امکانات يخچال 7 فوت و تلويزيون طبق دستور داده می شود.

سوئيت های سوپر لوکس که برای اتباع خارجی و افراد فوق سرشناس و دردسر ساز امنيتی از نظر اصحاب رسانه ای و افکار عمومی جهان تدارک ديده شده و از امکانات يخچال و تلويزيون و دستشويی و حمام برخوردار است و افرادی چون کيان تاجبخش درآنجا نگهداری می شدند.

 

و در آخر قسمت بندهای عمومی که اتاقهای دارای ظرفيت 6 الی 16 نفر هستند که بنا به گفته ها 3 تا 4 بند عمومی در 209 وجود دارد و تعداد زيادی انفرادی در تمام طبقات که با دربهای ميله ای در جلو محدوده ها مشخص می شوند.

هر قسمت و واحد دارای افراد خاص خود می باشند و می توان به راحتی گفت هر مجموعه انفرادی در طبقات دارای 3 مراقب 24 ساعته می باشد که البته اين افراد به غير از مسئولين و متوليان صاحب امر هستند که راسا نظارت می کنند و تقريبا در هر طبقه چيزی حدود 10 نفر مدام در سالن هستند که در صورت رخ داد خاصی در روز سريعا به متوليان بازداشتگاه خبر می دهند و مطالبات و خواسته ها و نامه بازداشتيها را می رسانند و يا تقاضای پزشک و غيره را اعلام می کنند و در صورت حادثه مسئله را به دفتر نماينده دادستان در 209 که اتاقش در کنار اتاق استراق سمع است ارجاع می دهند.

اکثر مامورين انفراديها پير مردهای پر حوصله هستند و درب انفراديها را برای دستشويی باز می کنند. هر 3 روز يکبار استحمام آزاد است. بازداشتيهای مستقر در بندهای عمومی در هفته 3 جلسه به مدت نيم ساعت به حياطی حدودا 100 متری که سقف آنرا ميله و شيشه پوشانده منتقل می شوند که البته حياط و محدوده آن و نفرات حاضر در آن از طريق دوربينهای فوق مدرن کنترل می شوند.

 

 

البته سقف شيشه ای حياط متحرک و دارای متورهای برقی می باشد که به راحتی می توانند شيشه ها را کنار بزنند و آفتاب مستقيم بتابد و هوا در حياط جريان پيدا کند.

به غير از اتاقهای بازجويی که در طبقه بالا به تعداد 4 اتاق هستند اکثر اتاقهای بازجويی در قسمت همکف واقع شده است. در مواردی هم زمان شايد دهها نفر در حال بازجويی هستند که البته بازجوها از افراد ليسانس به بالا حداقل در موارد استخدامی دهه گذشته انتخاب شده اند و دوره های خاص بازجويی را در کشورهای دارای کلاس يالای امنيتی سپری نموده اند. بازجوييهای سخت را هم که نياز به دانستن زبانهای خارجی دارد در مورد اتباع خارجی بازداشتی انجام می دهند.

البته در اين بين متهمين زن و فعال سياسی و روزنامه نگار و خبرنگار و يا مدافع حقوق بشر و يا فعال حزبی و گروهی و فرقه ای نيز وجود دارند که آنها در يکی از بريدگی های خاص و محدوده های کم ترددتر بازداشتگاه نگهداری می شوند در ضمن در بين دهها انفرادی و سوئيت و بند عمومی اتاقهای خاص اسفنجی نيز وجود دارد که در آن به هيچ وجه فرد بازداشتی در صورت از دست دادن تعادل روانی نمی تواند به خود صدمه ای وارد کند و اکثر اوقات به عنوان اتاق بازجويی دارای عايق صدا مورد استفاده قرار می گيرد و در آنها به طور رسمی متهم بازداشتی را نگه نمی دارند.

 

 

اکثر بازداشت شدگان دادستانی ها و تيمهای عملياتی وزارت اطلاعات در سراسر کشور را که در بازداشتگاه 209 به سر می برند نسل دوم و نسل سوم فعالان و بازداشتيها و زندانيان سياسی پس از انقلاب 57 تشکيل می دهند که با توجه به ميزان آگاهی و دسترسی اين نسل از مبارزان و فعالان و دانشجويان سياسی به رسانه های داخلی و خارجی و نهاد های حقوق بشری و افشاگری های قربانيان وقايع رخ داده در مورد بازداشتيهای نسل اول زندانيان سياسی دست به دست هم داده که ديگر اصحاب اطلاعاتی و عملياتی و دادستانی با درنظر گرفتن موقعيت و بهره زمانی کمتر بتوانند از قدرت سرکوبگرانه و زنده بگورانه در مورد متهمين و بازداشتيهای اين چنينی بهره ببرند خصوصا اينکه با بازداشت سران وزارت اطلاعات در مقوله قتلهای زنجيره ای و مرگ خانم زهرا کاظمی ديگر پشمی به کلاهشان باقی نمانده مگر اينکه متهم و بازداشتی آنقدر بی کس و کار و بی صاحب و تنها باشد که عقده دلشان را سر او خالی کرده و يا بکشندش و يا اعدامش کنند.

 

در فعل حال وضعيت سلولهای انفرادی مخصوصا طبقه بالا به اين شرح است که از طريق شيشه پنجره بالای اتاق که در ارتفاع بسيار بالا قرار دارد نور به داخل سلولها می آيد.

می توان گفت واقعا در انفرادی باتوجه به وضعيت فيزيکی آن اقداماتی مانند: حلق آويز شدن و اقدام به خودکشی در ميان بازداشتيها به صفر رسيده است چون هيچ آويز و امکانات و ابزاری وجود ندارد.

در جلوی پنجره ای که نور از آن عبور می کرد يک نوع فنس توری ريز وجود دارد که درفاصله 20 سانتی متری از آن ميله های عمودی محافظ و در فاصله 5 سانتی متری از آن شيشه پنجره که همه اينها در ارتفاع بالای 3 متر از سطح انفرادی است که البته در بعضی از انفرادی ها فرق می کند و در آنها فنسها و تورها باز شده و به جای آنها از ورقه های فلزی که از دهها نقطه سوراخ شده اند در سلولها استفاده گرديده که ميزان ورود نور را به نصف می رساند.

 

تجهيزات مداربسته و استراق سمع در بعضی از سلولها و انفرادی ها و سوئيتها نصب است و می توان گفت در محدوده داخلی 209 تقريبا نقطه کور از ديد دوربينها وجود ندارد و اگر چنين جايی باشد احتمال آن کمتر از 1 درصد است و اما اگر رخدادی دور از ديد دوربينها در سلولها رخ دهد نه از جهت کارکشتگی بازداشتيهاست بلکه از اين بابت است که در تمام مشاغل وقتی خيالها از مسائل آسوده شد هر قدر هم مهم باشند دستخوش راحت طلبی و فرماليته کاری می شوند و 209 نيز از اين قاعده مستثنی نيست.

مامورين بر مبنای سياست تعريف شده روز که به آن ديکته می شود با متهمين بازداشتی برخورد می کنند اگر دستور داده شود فحش بده همانکار را می کنند و اگر دستور بدهند دايه مهربانتر از مادر باش باز همان کار را می کنند و برخوردهايشان هيچ ارتباطی به ذات و سليقه شخصی ندارد.

امروز در روزگار فعلی 209 ديروز نيست که افراد را بی نام و نشان بياورند و بی نام و نشان سلاخی و معدوم کنند و ساليان سال در دخمه ها بپوسانند. امروز مسئولين نيز درک کرده اند که کوچکترين تغييری در موقعيت يک متهم بازداشتی در کمتر از چند دقيقه از طريق اصحاب رسانه و مراکز حقوق بشری کنترل و نشر و پيگيری می شود.

 

امروز ديگر روز اعدام کردن و زنده به گور کردن و تيرباران کردنهای مخفی و سلاخی کردن در سلولها نيست. امروز شايد ديروز افرادی مثل : کمالی ها و بهمن نادری پورها باشد و شايد روزهايی مجددا تکرار شود و آنروز روز سختی خواهد بود و چون آگاهی عوامل اطلاعاتی بيشتر از سايرمامورين در نهادهای نظامی و انتظامی و امنيتی است به خاطر همين کمتر اين افراد خود را در تيررس اتهامات قرار می دهند و با اتکاء به اينکه نسل سوم مبارزين و فعالان سياسی پرورش يافتگان چند دهه اخير هستند و اکثرا بر اثر کاستيهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مخالف نظام گرديده اند و به مانند نسل اول مبارزين چه دوران پهلوی و چه دوران اوايل انقلاب دارای ايدئولوژی محکم و تعريف شده نيستند و احتمال سست کردن اهداف و انگيزه های آنان آسان تر است با ايجاد فضای مصنوعی و محدود احياء حقوق متهم بازداشتی سعی در انحراف افکار بازداشتيها در اين بازداشتگاه را دارند تا تبديل به پايگاه تبليغاتی آنان درمورد نوع برخوردشان با متهمين باشد که صد البته چون تقريبا تنها بازداشتگاه امنيتی شناخته شده و در حد بين المللی در ايران اين نهاد شناخته شده با انگيزه های فريبکارانه افراد را منحرف می کنند و از فرهنگ رفتاری خاص و رياکارانه ای که تعريف شده است تبعيت می کنند مثل گفتن: بله" بفرماييد" چه می خواهيد" با چه کسی کار داريد" آيا گرسنه هستيد" آيا بيمار هستيد" و... می خواهند مبارزان و فعالان سياسی ملتی را باتغذيه مطلوب بخرند و بفريبند و با دادن چلوهای مختلف و يا ميوه دسر در شبانه روز و يا چند عدد مغز گردو و در بعضی از صبحها دادن حليم برای صبحانه و يا اجازه دادن برای تماس تلفنی در هفته به مدت 5 الی 10 دقيقه و يا دادن امتياز خريد که مسئول خريد مايحتاج با اخذ وجه از بازداشتيها می آورد. ولی يک چيز در اين بين فراموش شده که شايد در يک مقطع زمانی کوتاه فردی بر اثر بعضی برخوردهای مطلوب " منشعب از امکانات خاص و نامحدود فريفته و متزلزل شود و در ماهيت خواسته و شعار خود شک کند ولی پر واضح است که با تغيير مکان و بازگشت به جامعه به راحتی متوجه می شود که اين چنين عدالت مصنوعی آنهم در بين چند اتاق و محدوده چهار ديواری چند صد متری در جامعه راه به جايی نمی برد و خواسته عموم جامعه نيست بلکه احياء رافت و کرامت و شرافت انسانی و اجتماعی مختص تک تک افراد جامعه و فراگير و همه گير بايد باشد بدون قصد و غرض و بدون محدوديت و يا در يک ماکن خاص.

 

در محدوه بازداشتگاه 209 زندان اوين افراد بسياری از زبده ترين کارشناسان اطلاعاتی و عملياتی و تحقيقاتی حضور دارند که با اختيارات و امکانات نامحدود عمل می کنند و برای به شک انداختن متهمين امنيتی و سياسی و کاستن از گستره افکار و انگيزه های ضد حاکميتی آنان فعاليت می کنند.

 

با نظارت و کنترل اجازه مکالمه تلفنی می دهند " اجازه ديدار و ملاقات با خانواده می دهند " کتابهای هدفمند در اختيار بازداشتيها می گذارند " آنان را به صورت ماهرانه در کنار متهمين خاص و يا نرم شده و يا متزلزل و يا حداقل هم راستا قرار می دهند.تحقيقات و کند وکاوهای ايدئولوژيک در مورد اهداف و تفکرات افراد می کنند و جلسات پی در پی در مورد بازداشتيها برگزار می کنند و با طراحی نوعی رفتار و برخورد خاص با خانواده ها اينطور القاء می کنند که آنان تافته ای جدابافته از جامعه هستند در حالی که مبارزان و فعالان فرهيخته سياسی خوب می دانند هرگز اينچنين نيست و اين نمايش و تئاتری عوامفريبانه و رياکارانه بيش نيست.

 

 

اکثريت مامورين 209 تلاش خود را ميکنند که صورت آنها توسط متهمين بازداشتی ديده نشود. اين افراد در راستای رفتار تعريف شده شان به متهمين سيگاری روزی چند نوبت سيگار می دهند.تمام غذاها و نوشيدنيها با ليوان و ظرفهای يک بار مصرف داده می شود. ساعات بازجويی و روزهای آن به هيچ عنوان مشخص نيست. اتاق عکاسی و خبرنگاری و تهيه عکس در طبقه بالا قرار دارد که در آن از مصاحبه ها و اقرارها و يا گفته های متهمين فيلم برداری می شود و يا در آن از چهره متهمين عکس تهيه می شود.

در اين بين وضعيت افرادی که در بندهای عمومی 209 هستند از همه بهتر است که در اين بندهای عمومی که مابين 12 الی 20 تخت وجود دارد و در آن متهمينی را نگه می دارند که از مراحل حساس و مهم بازجوئی گذشته باشند و يا فشار روانی آنها را دچار مشکل کرده باشد و بازدهی مطلوبی در بازجويی ندارند که بعضی اوقات به طور موقت استراحت و در مواردی تا زمان انتقال از 209 به آنجا هدايت می شوند.

 

 

اين بندها دارای سرويس دستشويی و توالت و حمام هستند و چند دوربين مداربسته مدرن اوضاع داخلی آنرا کنترل می کنند و اما در بندهای عمومی هر کدام يک دستگاه تلويزيون و يخچال و سماور برقی دارند که البته قانون خاصی درمورد متهمين بندهای عمومی لحاظ می شود مثلا: اکثرا دسته ها و فعالان سياسی گروهی بازداشت شده ای هستند مثل: اعضای القاعده و يا پژاک و پ. ک. ک . و مجاهدين خلق و يا انصارالاسلام و جندالله را که دسته های چند نفری هستند را کنار هم نگه نمی دارند که البته در اين بين جاسوسان هيته ای نيز مستثنی نيستند.

 

 

اما در زمان انتقال از 209 به بازداشتگاه و يا زندان همه اموال پس داده می شود و بايد برگه ای در مورد شرح وضعيت مدت بازداشت در 209 را پرکنی و در قسمتی در اين برگه نوشته شده که پيشنهاد خود را در مورد وضعيت 209 بنويسيد که کل اين ماجراها القاعات مصنوعی دموکراسی و برخورد دموکراتيک است که چيزی جز نمايشی و فرمايشی و عوامفريبانه نيست که در مواقع مقبول و پيروز نيز در مورد عده ای واقع می شود.