نان و سیرک و فوتبال!

س. دنيز                                                                        

زمانی نه چندان پیش بود ، که ماهنوز  آراء خود را برکسی نمی فروختیم .مردم زمانه ما دیگر وظایف خود را به فراموشی سپرده اند.زیرا روزگاری فرمان امور نظامی و عالیترین امور مدنی و لژیون ها را مردم دراختیار داشتند. اکنون همگان در دایره کوچکی خود را محدود کرده اند و با دلنگرانی تنها به دوچیز می اندیشند : نان و سیرک!

Juvenil  ، طنز نویس بزرگ رومی اواخر قرن اول و آغاز قرن دوم میلادی.

                    D:\Hedayat\نان وسیرک و فوتبال.عکس.jpg

با تبدیل جمهوری رم به امپراتوری دیکتاتوری که با توزیع نان رایگان در بین لایه های محروم جامعه و برگزاری مسابقات پرهزینه ، ذهن انبوه مردم را از اندیشیدن به وظایف شهروندی و زیستن بمثابه انسان هائی آزاد دور ساخته بود ، دگرگونی بزرگی در اندیشه غالب مردم رم نیز رخ داده بود. هلهله مردمی هیجان زده در تماشای ارابه ها و خشونت نهفته در آن ، جامعه رم را هرچه بیشتر بسوی انحطاط روحی سوق میداد . نگاه تلخ جونیل ، انتقادی بود از مردم زمانه خود که سودای زیستن   بعنوان شهروندانی آزاد را ،در برابر کفی نان و تماشای سیرک ، که از طرف قدرتمندان حاکم سازمان داده میشد ، نا آگاهانه به مبادله گذاشته بودند.نان و سیرک ، دو ابزار بزرگ کنترل روان مردم توسط طبقات حاکم رم و گسیل رمه وار آنان به میدان های جنگ برای فتوحات تازه ی امپراتوری بود.

  طنز تلخ جونیل ، بیش از هر زمانی در مورد عصر ما صادق است. اکنون ، جای صحنه های نبرد زنده گلادیاتور ها  در کلوسول رم را مسابقات زنده فوتبال و یا پخش مستقیم آن از شبکه های تلویزیونی رنگی گرفته است. اگرچه عقربه زمان با چرخشی دوهزاره ، گام در زمان ما گذاشته است ، لیکن کارکرد آن تغییری نیافته است .همانند رم باستان ، انبوه مردم زمانه ما، بیش از آزادی خود به تماشای یک مسابقه یا یک موزیک پاپ شیفتگی نشان میدهند. در دنیای جدیدی که ما زندگی میکنیم ، یک مسابقه فوتبال ، بیشتر از جنگ های نا عادلانه و کشتار کودکان ، اندیشه و ذهن مردم را بخود مشغول میسازد. و در این میان ، دلالان قدرت ، نقش مهمی در سازماندهی آن دارند. کافی است به نقش رسانه ها در شکل دادن سلیقه ها و آمال مردم اندکی تامل شود. در شبکه های تلویزیونی آمریکا ، پخش اخبار ، آنهم بصورتی گزینه شده ، کمتر از دو درصد از مردم را جلب میکند. ما بقی ، به شکلی از سرگرمی  برای لایه های مختلف مردم اختصاص یا فته است.

بر خلاف نیم قرنی پیش ، امروز تولید کنندگان اسلحه و و سایل خانگی و نان و تولیدکنندگان سرگرمی ، صاحبان همان کمپانی ها هستند. در سال 2005 ، حجم معاملات کمپانی جنرال الکتریک ،  یعنی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اسلحه و موشک در آمریکا ، بیش از 150 میلیارد دلار بود ، که یک سوم آن به رسانه ها و صنعت سرگرمی مربوط می گردید. در اروپا ، وضع چندان مطلوب تر از آمرکا نیست و فردی مثل برلوس کونی ، رئیس جمهور دست راستی ایتالیا ، هم صاحب باشگاه فوتبال میلان ، هم  بانکدار و هم بزرگترین صاحب مطبوعات در آن کشور بشمار میرود. بقیه کشور های اروپائی نیز ، کم و بیش وضع مشابهی دارند.  

زمانی ناپلئون گفته بود که بهتر است مردم به رقصیدن مشغول شوند تا به اندیشیدن!(ِdancer c’est mieux que penser! ) زیرا او اندیشیدن رابرای دیکتاتوری خطرناک میدانست.

صنعت سرگرمی و در رآس آن فوتبال ، اکنون به شکلی از ایدوئولوژی تبدیل شده است. به جرآت میتوان گفت که هیچ پیامبر و پاپ و امامی در تاریخ ، باندازه یک مسابقه فوتبال ، مردم را به صحنه تماشا نمی کشاند. و یک قهرمان فوتبال ممکن است بیشتر از یک سیاستمدار و مخترع و یک نویسنده و شاعر بزرگی محبوبیت در بین عامه مردم داشته باشد.

در بین متفکرین عصر جدید ، کارل کائوتسکی نخستین کسی بود که متوجه نقش سرگرمی تازه طبقات پائین جامعه در دور کردن آنان از اندیشه نسبت به مسائل اساسی زندگی خود بود. او نوشت که : طبقه کارگر امروز ، بیشتر از سیاست به فوتبال می اندیشد . این در زمانی بود که سرگرمی فوتبال ، هنوز در مراحل آغازین عمومیت یافتن خود بود. در هم آمیزی بعدی فوتبال با سرمایه و تجارت ، بسرعت آنرا از ورزش به ابزار سرگرمی در دست کمپانی های بزرگ و صاحبان قدرت تبدیل کرد و بتدریج به آن یک بعد جهانی داد. اکنون با ادغام جهانی سر مایه ها و شرکت های چند ملیتی ، که برگزار کنندگان و تبلیغ گران و سازمان دهندگان این سرگرمی جهانی هستند ، ما از یکسو با ناسیونالیسم و محلی گرائی  بی محتوای سرگرمی فوتبال از یکسو، و انترناسیونالیسم  واقعی سرمایه و تجارت از سوی دیگر،  روبرو هستیم .طرفه آنکه ، سازماندهندگان همین ناسیونالیسم فوتبالی ، که گاهی با خشونت و در گیری بین تماشاگران هیجان زده همراه است ،  خود همان شرکت های بزرگ جهانی هستند.

 تردیدی نیست که فوتبال بازی و سرگرمی زیبائی است . لیکن زمانی که زیبائی به سطح پرستش یک اروتیسم ایدوئولوژیک ارتقاء می یابد ، انسان از اندیشیدن باز می ایستد و تسلیم آنانی می گردد که زیبائی ، تنها بازیچه و مهار کنترلی در دست آنهاست. و این همان چیزی است که در فوتبال رخ داده است !