حمله‌ی مسلحانه سپاه به روستاییان آذربایجان


ایران امروز: روز دوم ژوئن (۱۳ خرداد ۱۳۸۷) مقاومت شماری از روستاییان آذربایجان در منطقه‌ی دشت مغان، در برابر مصادره زمین‌هایشان، با سرکوب خونین واحدهای مسلح سپاه پاسداران مواجه شد.

در این حادثه دستکم یک نفر جان خود را از دست داده و شمار زیادی نیز به‌شدت زخمی شده و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. روستائیانی که مورد حمله‌ی وحشیانه‌ی سپاه قرار گرفته‌اند، از روستاهای «بیوک خانلو»، «قره داغلو»، «خلیل کندی» و «ایاز کندی» هستند. این روستاها در غرب پارس‌آباد و در کناره‌ی رودخانه‌ی ارس قرار دارند.

حادثه زمانی آغاز شد که افراد سپاه بدون اخطار قبلی به سوی روستائیانی که در حال هدایت طیور خود به مزارع شخصی خود بودند، آتش گشودند. این مزارع که در ساحل رودخانه‌ی ارس قرار دارند، زمین‌های مرغوب و بسیار حاصل‌خیزند. سه سال پیش تلاش سپاه منطقه برای مصادره‌ی زورگویانه‌ی این مزارع ناکام ماند و دیوان عالی کشور زمین‌ها را متعلق به روستائیان اعلام کرد. اما افراد و ارگان‌هایی که سودای تصاحب این زمین‌ها را دارند، حاضر به پذیرش حکم دادگاه نیستند و اکنون دوباره درصدد مصادره زمین‌ها روستائیان هستند. اقدام سه سال پیش سپاه نیز با درگیری خونین همراه بود.

«نورالدین درگاهی»، فرزند حاجی حمزه درگاهی، از روستای قره داغلو، نخستین قربانی حمله‌ی سپاه به روستائیان است. این فرد در اثر زخم ناشی از اصابت گلوله، در محل حادثه به قتل رسید.

فرد دیگر به نام «بابک مرادی»، از پارس‌آباد مغان، به شدت زخمی شده و احتمال داده می‌شود سپاه او را به یکی از بیمارستان‌های تبریز منتقل کرده است. خانواده‌ی این فرد از سرنوشت او و محل بستری شدنش خبری ندارند.

علاوه‌براین‌ها، سه نفر به نام‌های «منصور بدلی» فرزند ذبیح‌الله بدلی از روستای ایازکندی، «شهریار کیانی» فرزند علی‌آقا از روستای خلیل‌کندی و «شهریار کمالی» از روستای قره‌داغلو به شدت زخمی شده‌اند. سپاه محل تنها تایید کرده این عده به بیمارستان انتقال یافته‌اند، اما از اعلام محل بستری شدن آنها خودداری کرده است.

افراد زیر نیز به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمی شده‌اند:
- خانم فرح بدلی، روستای ایازکندی
- منظر بدلی، روستای سلمان کندی
- عزیزه بدلی، روستای قره داغلو
- لاله درگاهی، از پارس‌ آباد
- خانم آهروز درگاهی، از پارس آباد
- سولماز درگاهی، از پارس آباد
- علی علی‌زاده، از روستای قره داغلو
- مدد اسدزاده، از روستای ایازکندی
- بهمن علی‌زاده از روستای قره داغلو
- افشار علی زاده از روستای ایازکندی

پس از سرکوب خونین روستائیان، افراد سپاه خودروها و موتورسیکلت‌های اهالی را مصادره کرده و
۳ دستگاه خودرو و ۳ دستگاه موتور سواری نیز به کلی نابود شده‌اند.

در حال حاضر این روستاها به‌طور کامل در محاصره‌ی سپاه و نیروی انتظامی قرار دارند و ارتباط آنها با اطراف قطع شده است. فضای رعب و وحشت در این روستاها حاکم است و اهالی روستا تهدید شده‌اند که درباره یورش خونین تفنگچیان حکومت سکوت اختیار کنند.

سپاه همچنین مانع از آن می‌شود خانواده‌ها در جستجوی اعضای مفقود و زخمی به اقدامی دست بزنند. به عنوان مثال، وقتی پدر نورالدین درگاهی (مقتول) در پی کسب خبری از جسد فرزندنش از بیمارستان محل بود، به شدت مورد ضرب و شتم عوامل سپاه قرار گرفته است.

 

 

گزارش رادیو دویچه وله از سرکوب مقاومت روستاییان آذربایجان

 

سپاه پاسداران مقاومت اهالی چهار روستای کناره رود ارس در برابر مصادره زمین‌های خود توسط این نهاد را با حمله مسلحانه پاسخ داد. سپاه در حالی به اراضی مرغوب این منطقه به وسعت ۲۰۰ هکتار چشم دوخته که دیوان عالی کشور رای به حقانیت روستاییان در مالکیت زمین‌ها داده است.

 

مقاومت کشاورزان منطقه در روز ۱۳ خرداد نخستین مورد نبود. سه سال قبل هم ایستادگی روستاییان با درگیری خونین روبرو شده بود. حمله اخیر سپاه یک کشته و تعدادی زخمی در میان کشاورزان و اهالی برجای گذاشته است.

تیمور مغانلو از اهالی روستای قره‌داغلو که خواهرزاده‌اش، نورالدین درگاهی در حمله اخیر به قتل رسیده، در گفتگو با دویچه وله از جزییات بیشتر این ماجرا می‌گوید.

در خبرها هست که روز ۱۳ خرداد، مقاومت کشاورزان دشت مغان با سرکوب مسلحانه‌ی سپاه مواجه شده. به نظر می‌‌‌‌‌‌رسد که این ماجرا ابتدا به ساکن نبوده و پیش زمینه‌ای داشته باشد. شما  اطلاعاتی در این زمینه دارید؟

تیمور مغانلو: چندین سال است. حدود شاید ده سال باشد که درگیری بین سپاه پاسداران و اهالی روستاهای بیوک خانلو، قره‌داغلو، خلیل‌کندی، ایاز‌کندی و سلمان‌کندی، در غرب پارس‌آباد در حاشیه‌ی رود ارس ادامه دارد. سپاه الان یک ارگان نظامی نیست، بلکه ارگان سیاسی‌­ اقتصادی نیز هست. مثلا شما در نظر بگیرید در مناطق نفت‌خیز جنوب برنده‌ی مناقصه‌هایی مثل خط لوله‌ی ایران­ پاکستان­ هندوستان می‌شود. در آذربایجان هم سپاه الان به مناطق حاصلخیز کشاورزی روی آورده ‌است. سپاه سعی می‌کند این زمین‌ها را غصب کند و خودش بکارد. اهالی از خودشان مقاومت نشان می‌دهند. مثلا حدود سه سال پیش نیز  بین اهالی روستای بیوک خانلو و پاسداران درگیری بوده که در جریان آن یک نفر کشته شد. ده روز پیش نیز (روز ۱۳ خرداد) سپاه پاسداران چادری نصب می‌کند، پرچم جمهوری اسلامی را هم می‌زند و شروع می‌کند به کشت زمین‌های اهالی. اهالی روستاها، از زن و بچه، پیر و جوان، می‌آیند مقاومت می‌کنند که زمین مال آنهاست. واقعا هم همینطور است و خود قوه قضاییه نامه‌ای داده و گفته که زمین مال کشاورزان است ولی سپاه گوش شنوا ندارد. در پی مقاومتی که روستایی‌ها از خودشان نشان داده‌اند، تیراندازی با هدف کشت و کشتار شروع می‌شود...

یعنی می‌فرمایید تیراندازی هوایی نبوده که مردم فرار کنند بروند...

تیراندازی هدف‌گیری شده بوده و اصلا هوایی  نبوده. در تیراندازی یکنفر کشته می‌شود. اسمش هست نورالدین درگاهی پسر حاج حمزه درگاهی. یکنفر شدیدا زخمی می‌شود که الان به تبریز برده شده و احتمال مرگش خیلی زیاد است. اسم او بابک مرادی است که ساکن پارس‌آباد مغان است. عده زیادی تیرخورده ‌یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. تعداد زنها هم در میان مضروبان زیاد است. نکته دیگر بایکوت خبری این اتفاق توسط سپاه است. سپاه بعد از تیراندازی و کشتن نورالدین، همه جا را می‌گردد و هر وسیله‌ای را که می‌شده با آن عکس یا فیلم گرفت یا مدرکی را ضبط کرد، جمع می‌کند و می‌برد. بعد روستاها را کنترل می‌کنند و راه ورود و خروجی را می‌بندند. تعدادی از این زخمی‌ها را هم برده‌اند بیمارستان. آنهایی که به بیمارستان می‌روند تا کشته و زخمی‌هاشان را تحویل بگیرند، به بدترین وجهی مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. نمونه‌اش پدر مقتول نورالدین درگاهی، حاج حمزه درگاهی را در بیمارستان پارس‌آباد مغان به بدترین وجهی کتک می‌زنند و زخمی‌می‌کنند. همینطور مادرش را.  زخمی‌ها را برای اینکه خبرشان اینجا و آنجا نپیچد، بعد یکی دو روز آزاد می‌کنند. پزشک می‌آید در خانه‌‌ که مسئله را ساده‌ کنند. آنهایی که تیر خورده‌اند و به طور عمیق زخمی شده‌اند، اینها را می‌برند تبریز و هیچکدام از فامیل‌ها و خانواده اینها خبری ازشان ندارند که دیگر چه به سرشان آمده است.

شما از تلاش سپاه برای بایکوت خبری این موضوع صحبت کردید، اما عجیب است که می‌گویید ده سال است این اختلاف و مقاومت روستاییان ادامه دارد و هرگز در این زمینه خبری درج نشده است.

توجه کنید جایی که این اتفاق‌ها می‌افتد، روستاهای کوچک‌ هستند. دولت خودش نمی‌گذارد این خبرها درج بشود. در ضمن در این دهات کوچک، روشنفکر و کامپیوتر و امکانات ارتباطی خیلی خیلی کم است یا اصلا نیست. در ایران هرچه اتفاقات از مرکز و شهرهای بزرگ دورتر باشد، احتمال انتشار‌شان هم خیلی خیلی کم است.

حالا سپاه در این زمین‌ها مشغول کاشت چیست که اینهمه برایش مهم است؟

در این زمین‌ها بطور سنتی همیشه کشت گندم شده اما الان مدتی است که کشت برنج متداول شده است. ده سالی هست که کشت برنج در منطقه‌ی مرزی مغان، ساحل رود ارس، یک کشت عمومی برای کشاورزها شده. سپاه این زمین‌ها را می‌کارد و بعد خودش هم درو می‌کند. تا آنجایی که من شنیدم، یک سال هم اصلا خودش کاشته و برداشت کرده است.

صرفه‌ی اقتصادی این کار برای سپاه در چیست که این تنش‌ها و درگیری‌ها را هم به دنبال داشته؟

من این را نمی‌دانم، ولی این زمین‌ها، مناطقی حاصل‌خیزند. برای خود من هم جای سوال است که مثلا زمین‌های کشاورزی را اینها چه می‌کنند. خب حتما از نظر اقتصادی بهره‌ای دارد دیگر!

این سوال هم مطرح است که مقاومت صورت گرفته ارتباطی با مسائل ملی و جدایی طلبی یا اختلاف فارس و آذری دارد؟

این سوال برای من هم جالب است. مسئله‌ی ملی معمولا در شهرهای بزرگ تبریز و اردبیل مطرح می‌شود تا چهار روستای کوچک. این یک اتهام است. شاید کشاورزانی که مقاومت کرده‌اند اصلا از این مسایل خبر هم نداشته باشند. این مسایل در این جاهای کوچک طرح نمی‌شود. در مورد دسته‌بندی فارس و آذری هم اصلا از کجا معلوم که ماموران سپاه پاسداران خودشان فارس هستند؟ نه این حادثه اصلا به مسائل قومی ربطی ندارد.

الان روحیه‌ی مردم چگونه است؟ حالا که زد و خورد شده و اینها را ترسانده‌ و زخمی ‌کرده‌اند و یکنفر را هم کشته‌اند، مردم می‌خواهند پس بکشند یا بازهم دنبال موضوع را بگیرند؟

من در تماس‌های تلفنی که داشتم متوجه شدم که خیلی راحت نمی‌توانند صحبت کنند. مردم طوری تهدید شده‌اند که وحشت کرده‌اند و نمی‌توانند در تلفن حرف بزنند. تنها می‌توانم بگویم که الان سعی می‌شود به روستاییان بگویند که مقام رهبری نماینده فرستاده یا از قوه قضاییه نماینده خواهد آمد تا مسئله ابعاد جدی‌تری پیدا نکند.

حتا مثلا در تبریز هم در نشریات محلی این مسایل عنوان نشده است؟

من خبر ندارم ولی فکر می‌کنم با این بایکوت خبری و این که نشریات مستقل نیستند، احتمال انتشار موضوع در نشریات محلی هم خیلی بعید باشد.

ده سال است این قضیه اتفاق افتاده و اینقدر کم آدم‌ها راجع به آن می‌دانند، باید چه کار کرد؟

این اصلا مشکل ایران است، مشکل مطبوعات است که ما مطبوعات مستقل و آزاد نداریم. ده سال است که اینها را فقط بین تهران و تبریز و شهرهای بزرگ و ادارات، در رفت‌وآمدند تا مسئله را حل کنند.

یک بخش موضوع به خبر بازمی‌گردد. چرا اینها ده سال است به تنهایی دفاع از حقوق خود را پیش می‌برند؟

این بازهم مشکل جامعه‌ی ایران است که هیچ تشکل و ارگانی نیست. این فقط مشکل روستاییان نیست، مشکل تشکل و سازمان را ما در کل جامعه‌ی ایران داریم.

آیا همه کشاورزان با اتفاقی که افتاده خواستار ادامه مقاومت هستند یا در میان‌شان کسانی هم هستند که می‌گویند بس است و کوتاه بیاییم؟

ممکن است چنین فکری هم باشد که مثلا نتوانند ادامه بدهند یا بخاطر ترس و واهمه‌ای که دارند اصلا مسئله را نخواهند پیگیری بکنند. این طبیعی‌ست، چنین چیزی هست. ولی در مجموع اکثریت روستایی‌ها و دهقان‌ها می‌خواهند زمین‌شان را داشته باشند و از دست ندهند.

مصاحبه‌گر: مهیندحت مصباح

 

دومين بيانيه دانشجويان دانشگاه اورميه در حمايت از مهندس سجاد رادمهر و آيدين خواجه اي و 4 دانشجوي ستاره دار دانشگاه تبريز

لقد كرمنا بني آدم في البر و البحر "

"با مردم به مهرباني رفتار كن و چون حيوان درنده به جان آنها نيفت ، چرا كه مردم دو دسته اند ، يا برادران ديني تو هستند و يا همانند تو انسانند."( فرموده حضرت علي به مالك اشتر (

در انديشه ديني ، انسان كسي هست كه خداوند متعال به او كرامت اعطا كرده و بر ساير موجودات برتري داده است. بنابراين انسانها صرفنظر از نژاد ، زبان ، مذهب ، جنسيت ، مليت ، موقعيت و ساير علايق داراي حقوقي هستند كه به اعتبار انسان بودن به آنها اعطا شده است. اعلاميه جهاني حقوق بشر كه يكي از افتخارات انسان متمدن است ، اين حقوق را كه حقوق ذاتي و غير قابل سلب و غير قابل اسقاط انسانها است مورد بحث قرار داده است. حق ابراز عقيده ، حق آزادي ، امنيت ، منع شكنجه ، حق دادخواهي ، حق مشاركت در اداره عمومي كشور ، حق مالكيت ، زنا شويي و تشكيل خوانواده ، حق برخورداري از آموزش و پرورش ، از جمله حقوق انساني محسوب مي شوند. انسانها نمي توانند محتويات اين اعلاميه را براي خود دفع كنند و نه ميتوانند سلب كنند و نهادهاي حقوقي و قضايي ( داخلي و بين الملي ) ميبايد از آن دفاع كنند

در پي اولين بيانيه دانشجويان دانشگاه اورميه در حمايت از مهندس سجاد رادمهر و 4 دانشجوي ستاره دار دانشگاه تبريز و با توجه به ناديده گرفتن آن از سوي مسئولين امر و اعلام حكم كميته انضباطي مبني بر يك ترم تعليق از تحصيل براي مهندس سجاد رادمهر دانشجوي ترم آخر كارشناسي ارشد مكانيك  و توبيخ كتبي درج در پرونده براي آيدين خواجه اي ترم 6 رشته حقوق (با يك ترم تعليق از تحصيل در ترم 5 ) و نيز تشديد جو سنگين حاكم بر دانشگاه از سوي حراست ، اينك ما دانشجويان دانشگاه اورميه با استناد به گفته جناب آقاي احمدي نژاد در دانشگاه كلمبياي آمريكا مورخه 2/7/1386 با مضمون :" ما آزادترين دانشگاههاي جهان را داريم ." ، بدينوسيله اين حكم بي شرمانه كميته انضباطي دانشگاه تبريز را محكوم كرده و خواستار لغو هرچه سريعتر اين حكم مي باشيم.و حمايت همه جانبه خود را از اين دانشجويان ، صريحاً اعلام مي داريم .چرا كه رهروي فاطمه اي هستيم كه لاي درش گذاشتند چون معترض بود به حق خورده شده همسرش علي ، سرور آزادگان جهان

اسامي امضا كنندگان : 1.آیسان جعفری  2. سعید منصوری 3. بهزاد سليمان پور 4. محمد آزاد 5. حسن شیری 6. وحيد يحيوي آذر 7. الهه رادمهر 8. رقيه جاويدي 9. فرشته ابراهيمي 10. سهيلا دولتي 11. فاطمه قهرماني 12. ناصر هادي دهقان 13. بهلول ابراهيمي 14. زینب ستاری 15. سميه بهروزي 16. سحر عبادي 17. جواد قاسمي 18. شبنم عبدي 19. سميرا قديمي 20. بهاره سرخوشي 21. نوشين فتحي 22. وحيد امين 23. شيوا اسفرم 24. علي دولتي 25. سارا عليزاده 26. نفيسه گلزار محسن 26. ستاره مشروطي 27. هادي ماكويي 28. عطا آغاسي 29. زهرا ميرزايي 30. معصومه محمدي 31. سامان هوشمند 32. سئودا آقابالازاده 33. زهرا صادقي 34. بهزاد مهريورز 35. مسعود حاتمي 36. حسين احدي فر 37. مينا حقي 38. سميه پيغمبري 39. هادي ابتهاج 40. معصومه رجبي 41. مجتبي ملكي 42. پرستو خدايي 43. فريد اصغري 44. حامد شافعي 45. هاجر محبي 46. زهرا محمدي 47. احد عليپور 48. فريد درگاهي 49. رعنا ميرزاده 50. فريد غلامزاده 51. معصومه عبدي 52. رسول حسني 53. بهنام صمد پور 54. ناصر تيموري 55. وحيده جليلي 56. اكبر نيكخواه 57. طيبه پهلواني 58. هادي فتح الهي 59. جواد ميرزايي 60. نسرين انتظاري 61. حامد احمدي 62. سحر قرباني 63. موسي دبيري 64. شبنم اصغرزاده 65. حامد مجیدی 66. فريده عشايري 67. سعيد صحرايي 68. مهسا هادی 69. بهراد پورعبداله 70. شهين شيريني 71. حسن قيزيل باش 72. فريده حسين زاده 73. عبداله طالعي 74. حامد افزون 75. مجتبي حسيني 76. وحید رجعتی 77. آرش  مرادي 78. سحر توحيدي 79. ژاله خطيبي 80. عليرضا غفاري 81. شفق عسگرزاده 82. سجاد آقابالازاده 83. فاطمه نهاوندي 84. بهنام شكري 85. سجاد مقدسي 86.حجت محمودي 87. آرزو احتشامي 88. سعيد متللبي 89.صابیر خلیلی 90. عيسي اباذري 91. رویا نورمحمدی. 92. پرویز سلطانی 93. امیر فرجی 94. محمد رئیسی۹۵.سویل اهرلی

   

خاکسپاری جوانی که در تبریز زیر شکنجه به قتل رسید

بنا به گزارش دریافتی، خاکسپاری فرهاد محسنی نگارستان، جوان تبریزی که در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز زیر شکنجه به قتل رسید، بدون کالبد شکافی و بررسی چگونگی مرگ او انجام خواهد شد. خانواده او تهدید شده اند که مراسم خاکسپاری باید بدون سر و صدا برگزار شود.

این گزارش همچنین حاکیست که مراسم ترحیم این فعال سیاسی آذربایجانی فردا از ساعت ۱۱ الی ۱۳ در مسجد حسینیه واقع در خيابان شهید امام دوست تبریز برگزار می شود. قرار است جمعیت زیادی در این مراسم شرکت کنند.

نیروهای اطلاعاتی سعی دارند در مراسم ترحیم محدودیتهایی ایجاد کنند و همزمان مقامات امنيتی خانواده او را برای جلوگیری از تماس با رسانه های خارجی تحت فشار قرار داده اند.

 

گزارش رادیو فرانسه و برابری از مرگ مشکوک فرهاد محسنی در تبریز

پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱٣٨۷ - ۱۲ ژوئن ۲۰۰٨

ساوالان سسی: بنا به گزارشات رسیده از تبریز مراسم ترحیم فرهاد محسنی نگارستان، فعال سیاسی آذربایجانی که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات تبریز بطور مشکوکی در گذشته ‌است فردا از ساعت ۱۱ الی ۱۳ در مسجد حسینیه واقع در خيابان شهید امام دوست تبریز برگزار می شود.

بر اساس همین گزارش نیروهای اطلاعاتی سعی دارند در مراسم ترحیم محدودیتهایی ایجاد کنند. مقامات امنيتی همچنين این خانواده را برای ندادن مصاحبه با رسانه های خارجی تحت فشار قرار داده اند.

فرهاد محسنی، فرزند رحیم،
۲۵ ساله و از فعالین هویت طلب تبریزی، در جریان اعتراضات ۱خرداد امسال توسط نیروهای وزارت اطلاعات در پارک ائل گؤلو(شاه گؤلو) تبریز بازداشت و در مکان نامعلومی نگهداری می شد.

پیشتر بستگان فرهاد محسنی، اعلام داشته بودند که تمامی تلاشهای آنها برای پیدا کردن محل نگهداری و وضعیت او بی نتیجه بوده است.

مقامات امنيتی همچنين خانواده این فعال آذربایجانی را تهديد کرده بودند که در صورت پيگيری وضعيت فرزندشان و رسانه ای شدن موضوع، با آنان برخورد خواهند کرد.

لازم به ذکر است، این فعال هویت طلب آذربایجانی هنگام شرکت در تظاهرات یکم خرداد
۸۵ تبریز متعاقب سلسله اعتراضات مردم آذربايجان در خرداد ماه 85، توسط گلوله های مأمورین زخمی و بعد دستگير شده بود. او در جریان محاکمه غیر علنی و بدون حق داشتن وکیل به حبس طولانی مدت محکوم شده بود.

گزارش رادیو فرانسه و برابری از مرگ مشکوک فرهاد محسنی، فعال آذربایجان در تبریز

گفتگوی رادیو برابری با خانم شهناز غلامی روزنامه نگار تبریزی در خصوص مرگ مشکوک فرهاد محسنی نگارستان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات

به خاک سپردن فرهاد محسنی نگارستان، جوان تبریزی که از بیست روز بازداشت شده بود ، بدون کالبد شکافی و بررسی چگونگی مرگ او!

خانواده او تهدید شده اند باید همه مراسم بدون سر و صدا باشد.

برای شنیدن گزارش روی اینجا کلیک کنید

امیر حسین موحدی سخنگوی کمیته بحران زندانیان سیاسی در گفتگو با رادیو فرانسه در باره اوضاع آذربایجان و مرگ مشکوک فرهاد محسنی توضیح میدهد.

برای شنیدن روی اینجا کلیک کنید

 

عفو بين الملل: مقامات ايرانی صدها ايرانی آذری را از ماه مه دستگير کرده اند

چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱٣٨۷ - ۱۱ ژوئن ۲۰۰٨

دیدگاه واشنگتن:عفو بین الملل، سازمان ناظر بر رعایت حقوق بشر، گزارش می دهد مقامات ایرانی صدها ایرانی آذری را از ماه مه دستگیر کرده اند. دستگیری ها در ارتباط با تظاهرات ایرانی های آذری، بمناسبت سالگرد اعتراضاتی که در ماه مه ۲۰۰۶ برپا شد و سرویس های امنیتی ایران آنها را بیرحمانه سرکوب کردند، صورت گرفت. انگیزه تظاهرات انتشار کاریکاتوری در یک روزنامه دولتی ایران بود که سوسکی را که بزبان آذری سخن می گفت ، نشان می داد.

فاخته زمانی، رئیس سازمان دفاع از زندانیان سیاسی آذری در ایران، که مرکز آن در کانادا قرار دارد، می گوید بسیاری از بازداشت شدگان بعدا پس از آن که قول دادند در تظاهرات سالگرد شرکت نکنند، آزاد شدند. حدود یکصد یا تعداد بیشتری از ایرانیان آذری هنوز در بازداشت بسر می برند یا مفقود هستند.

حسن اسدی، علی صادقی، حجت تاروردیان، اکبر حسینی زاده، احد رضوی، امیر محمد بنائی صادق، و اصغر اکبر زاده، فعالان حقوق فرهنگی آذری، از جمله بازداشت شدگان هستند. خانم زمانی گفت آنها بارها هدف آزار و بدرفتاری پلیس و ماموران امنیتی ایران قرار گرفته اند:

**** آنها در سلول های انفرادی نگاهداری می شوند. اتهامی علیه آنان عنوان نشده است. گزارش رسیده است که برخی شکنجه شده اند و نیاز فوری به درمان دارند.

خانم فاخته زمانی می گوید بازداشت ها با قانون اساسی ایران که تظاهرات مسالمت آمیز را اجازه می دهد، مغایرت دارد.

به گفته او، ماموران امنیتی و پلیس اسران اغلب اعضای خانواده های بازداشت شدگان را آزار می دهند یا مرعوب می کنند:

**** آنها خانواده ها را از وضعیت بازداشت شدگان آگاه نمی کنند، وقتی خانواده ها بدنبال این فعالان می گردند، تهدید می شوند.

آذری ها حدود یک چهارم جمعیت ایران را تشکیل می دهند. بنا به گزارش حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا ، ایرانیان آذری از تبعیض قومی و زبانی ، از جمله ممنوعیت زبان آذری در مدارس، آزار فعالان یا سازماندهندگان آذری، و تغییر نام های جغرافیائی آذری شکایت دارند.

حق اقلیت های قومی برای ابراز آزادنه میراث فرهنگی شان، از جمله زبان، یک حق انسانی اساسی است. حکام ایران باید به این حق احترام بگذارند و آذری ها و ایرانیان دیگری را که بخاطر باورهایشان زندانی شده اند آزاد کنند.

http://www.voanews.com/persian/2008-06-11-voa25.cfm