یادداشت
سیاسی
اویرنجی؛ جنبش
دانشجویی
آذربایجان و
استقلال آن
از
دانشگاهها به
جرات می توان
بعنوان منشا
بسیاری از
تحولات و
جریانات در
جوامع نام
برد. اساسا اگر
دانشگاه را به
جامعه ای
تشبیه کرد و
در صدد تحلیل
روانشناختی
اعضای آن بر
آمد، پی
خواهیم برد که
اعضای این
جامعه از
ویژگیهای
خاصی
برخوردارند. آرمانگرایی،
شور و حال
جوانی، داشتن
پتانسیل
اعتراض، میل
به تغییر و
اصلاح وضع
موجود و ... اساسی
ترین
ویژگیهای
دانشگاه است.
دانشگاهها
و دانشجویان
آذربایجانی
نیز از این
امر مستثنی
نیستند. از
زمانی که حرکت
ملی آذربایجان
در فاز نوین
شروع به طرح
برخی خواسته
ها در قالب حرکتها
و رفتارهای
مختلف نمود،
دانشجویان آذربایجانی
نیز پا به این
عرصه گذاشته
اند و حتی به
جرات می توان
گفت آغازگر
فاز نوین حرکت
ملی،
دانشجویان بوده
اند. طبیعتا
هر حرکت سیاسی
و متعاقب آن
فضای سیاسی
جامعه در هر
برهه از زمان
شرایطی خاص را
دارا می
باشند. اگر بخواهیم
حرکت ملی
آذربایجان را
در شرایط کنونی
تحلیل کنیم،
به طور قطع
تحلیل جنبش
دانشجویی
آذربایجان در
صف مقدم خواهد
بود. بحثی که
امروزه در این
جنبش بیش از
هر چیز مطرح
است استقلال
آن می باشد که
در این باره
تحلیلها و
تفسیرهایی هر
چند کم تعداد
اما متنوع
صورت گرفته
است. در
یادداشت این
هفته دیدی
نقدگرایانه و
تحلیلی به
جنبش
دانشجویی
آذربایجان با
محوریت
استقلال آن
خواهیم داشت.
همانطور
که در سطور
فوق ذکر گردید
جنبش دانشجویی
آذربایجان از
زمان شکل گیری
حرکت ملی در فاز
نوین در صحن
سیاسی و
اجتماعی آن
حضوری جدی
داشته است و
شاید با کمی
اغراق بتوان
گفت هرگاه
فضای حرکت ملی
در نظر فعالین
آن به سوی بن
بستهای ذهنی
سوق پیدا کرده
است، این
دانشجویان
بوده اند که
این فضا را
بسط داده و از
بن بستهای
اذهان خارج
ساخته اند.
کارنامه و
کارکرد فوق
العاده جنبش
دانشجویی
آذربایجان هر
چند
فعالین را به
تحسین وا
داشته ولی
مشکلاتی را
نیز برای این
جنبش به همراه
داشته است. از
مهم ترین این
مشکلات
انتظار بیش از
حد از دانشجویان
بوده است.
انتظار جهت
فعالیت در همه
حوزه ها اعم
از سیاسی،
اجتماعی،
فرهنگی و ... آفتی
بوده است که
گریبانگیر
حرکت ملی و
دانشجویان
فعال می باشد.
روند چند سال
اخیر حرکت ملی
گواهی بر این
ادعاست. در
بررسی
جنبشهای
دانشجویی به
این نتیجه می
رسیم که اساسی
ترین کارکرد آن
نقد این حوزه
ها و سیالیت
آن می باشد.
چرا که دانشجو
به دلیل ذات و
روحیه
پرسشگرایانه،
آرمانی و
نقدگرایانه
خود همواره
علاقه داشته
است،
انتقادهایی
هر چند تند و
تیز خود را
روانه حوزه
های فوق سازد.
دانشجویان
آذربایجانی
در طی این
سالها در
مواجهه با
سیستم و ساختار
ایران و هیات
حاکمه آن از
عهده این امر بخوبی
برآمده اند.
ولی نکته مهم
در اینجا نقد
از درون است.
باید توجه
داشت لازمه
نقد از درون
در هر حرکتی
داشتن دیدی
صادقانه و بی
طرف در قبال
گروهها،
احزاب و
تشکلهای آن
حرکت می باشد.
حرکت ملی و
جنبش
دانشجویی
آذربایجان نیز
از این امر
مستثنی نیست.
خوشبختانه
جنبش دانشجویی
در طی سالهای
اخیر سعی
داشته خود را
وارد فضای
رفتار
سربازگونه
ننماید. البته
این نقد را
باید به
تشکلهای حرکت
ملی وارد کرد
که به دلیل
همان انتظار
بیش از حد از
این جنبش،
گاها سعی
داشته اند
برخی نیروهای
کادری خود را
از میان
دانشجویان
جذب نمایند.
با کمی تامل
در این رفتار
برخی تشکلها
براحتی می
توان اثبات
کرد که این
روند مضر
خواهد بود. این ضرر را
از دو جنبه می
توان مورد
تحلیل قرار
داد. جنبه اول
از منظر
تشکلها و
گروههای حرکت
ملی است.
تشکلها باید
باور داشته
باشند، دانشجویی
که در دانشگاه
با مسائل ملی
آشنا شده و شاید
بتوان گفت بیش
از 2 یا 3 سال در
بطن حرکت ملی
نبوده و تجارب
خود را با
آزمون و خطا
بدست
می آورد،
چگونه می
تواند عضوی
فعال و هوشیار
از یک تشکل
باشد. در فضای
امنیتی و فوق
پلیسی حاکم بر
حرکت ملی که
درک این فضا
از جانب
فعالین
تشکلها
ضرورتی
اجتناب ناپذیر
است و شاید
براحتی بتوان
گفت، اولین اصل
فعالیت در
فضای کنونی
است،
دانشجویان کم
تجربه و آرمان
خواه که درک
محدودی از این
فضا به دلیل
تجربه کم
دارند نمی
توانند از
عهده این مسئولیت
برآیند.
جنبه دوم
خود جنبش
دانشجویی
آذربایجان
است. اشاره شد
که کارکرد
اصلی جنبش
دانشجویی نقد
و داشتن روحیه
پرسشگری است
که بخشی از آن
نقد از درون
است. تاریخ
جنبشهای دانشجویی
در جهان اثبات
کرده است،
هرگاه جنبش
دانشجویی بخش
و تابعی از یک
حزب یا تشکل
سیاسی خارج از
دانشگاه
بوده، این
کارکرد خود را
از دست داده
است. البته
باید توجه کرد
که تعامل با
احزاب نمی
تواند نکته
منفی باشد، زیرا
گفتگو و تعامل
همواره
راهگشای
جنبشها هستند.
ولی تابع گونه
رفتار کردن می
تواند گناهی
نابخشودنی
باشد. سابقه
رفتار تابع
گونه دانشجویان
حامی 2 خرداد و
گروههای
اصلاح طلب می
تواند مصداقی
پندآموز باشد.
بر همگان عیان
است، چگونه
جنبش
دانشجویی
ایران در
مقطعی با پیروی
و دنباله روی
جبهه دوم
خرداد رو به
زوال حرکت
کرد. جنبش
دانشجویی
آذربایجان
باید همواره
هوشیار باشد
که دانشگاه
نباید و نمی
تواند
جولانگاه
احزاب و
تشکلها گردد و
تشکلها نیز باید
در نظر داشته
باشند
دانشگاه نمی
تواند عضو
کادری مورد
نظر آنها را
تربیت کنند، بلکه
می توانند با
کمی تامل
اعضای مورد
نظر خود رااز
فارع
التحصیلان و
یا فعالین
خارج دانشگاه
جذب نمایند که
این کار آنها
را در رسیدن
به اهداف مورد
نظرشان بهتر
کمک خواهد
کرد.
و سخن آخر
اینکه برای
پیشبرد اهداف
حرکت ملی، باید
از دانشگاهها
در حد و
اندازه خود
انتظار داشت و
دانشجویان
نیز به
تواناییهای
خود واقف بوده
و همواره اصل
نقد( چه سیستم
و هیات حاکمه
و چه از درون)
را که مهم
ترین رسالت
آنها در این
راه است،
رعایت نمایند.
گله جک
بیزیمدیر
14/2/86