سخنان خانم فاخته زماني در جمع اعضاء کنگره آمريکا در باره مسائل آذربایجان

 من به اينجا آمده ام که مشکلات آذربايجاني هايي را که در ايران زندگي ميکنند، کساني که حقوق اوليه انساني آنان مستمرا نقض شده و صداي آنان خفه ميگردد، تشريح کنم.

آذربايجاني ها با بيش از 20 ميليون جمعيت، بزرگترين اقليت در ايران را تشکيل ميدهند. آنان اساسا در شمال و شمال غربي ايران ساکنند، ضمن اينکه در شمال شرقي و مرکز ايران و همچنين در پايتخت ايران- تهران نيز زبان آذربايجاني صحبت ميشود. همه اين مردم در زير سلطه رژيم اسلامي ايران قرار داشته و حقوق اجتماعي، اقتصادي و سياسي آنان به شدت نقض ميگردد.


از سالهاي 1920 به اين طرف، سياست حکومت ايران در هر دو دوره سلسله پهلوي و رژيم اسلامي عبارت از سياست تبعيض وآسسيميلاسيون اجباري جمعيت غير فارس بوده است. رژيم جديد پس از انقلاب 1979، مناطق اداري آذربايجان را به ميزان بيشتري از هم جدا کرده و عنوان آذربايجان را از اغلب بخش هاي اراضي آن حذف کرده است. (بطور نمونه در سال 1993 آذربايجان شرقي را به دو استان آذربايجان شرقي واردبيل تقسيم کرد.) در واقع حکومت ايران اين فارسيزه کردن وسيع نام ها را نه فقط در مورد نقاط جغرافيائي، بلکه به نام گذاري کودکان در شناسنامه هاي آنان نيز گسترش داده است. به اين مفهوم که والدين آذربايجاني اجازه ندارند که نام هائي با ريشه آذربايجاني را براي فرزندان خود انتخاب کنند.

موقوف کردن زبان آذربايجاني در مرکز تلاش حکومت براي آسيميله کردن مردم آذربايجان قرار دارد. مردان و زنان صرفا به خاطر کار هاي ساده اي نظير داشتن کتاب هاي آذربايجاني، تشکيل کلاس هاي آموزش زبان آذربايجاني و شرکت در فستيوالهائي براي صيانت از فرهنگ ملي خود دستگير شده اند. تا به امروز مطلقا هيچ کتاب درسي که به زبان آذربايجاني باشد اجازه نشر يافته است. تقريبا تمام ادبيات کودکان بزبان فارسي بوده و حتي يک مدرسه براي نوشتن و خواندن زبان ميليون ها آذربايجاني وجود ندارد.

طريقه ديگري که حکومت تلاش کرده که حقوق انساني و آزادي بيان آذربايجاني ها را پايمال کند استفاده از وسائط ارتباط جمعي بوده است. تنها برنامه هاي موجود به زبان آذربايجاني در راديو و تلويزيون عبارت از پوشش محدود فرستنده هاي دولتي است که در آن صرفا اخبار و تبليغات دولتي به نوعي از زبان آذربايجاني فارسيزه شده که به فآذري موسوم شده است ترجمه ميشود. فآذري ( درست مثل اسپانگليش) ترکيبي از زبان آذربايجاني با تزريق سنگين زبان فارسي است. البته که اين دو زبان از ريشه با هم فرق دشته و کاملا از گروه هاي زباني متفاوتي مشتق شده اند. اين تاکتيک، آسيميلاسيون فرهنگي و زباني آذربايجاني را تشديد کرده و بنا به نظرمغز هاي متفکر طراح آن، در نهايت موضوعيت زبان آذربايجاني کاهش يافته و با از دست دادن  وضعيت يک زبان به بصورت لهجه اي از زبان فارسي در ميايد.


آذربايجاني ها بصورت روزمره و آشکارا در راديو، تلويزيون و مطبوعات سراسري مورد توهين قرار ميگيرند. ( تمام رسانه ها زير نظر دولت اداره ميشوند.) آنان در قالب شخصيت هائي که از نظر هوش مشکل دارند نمايش داده ميشوند و با تمثيل آنان بصورت “خر” و “سوسک” به آنان شخصت غير انساني داده ميشود.در مجموع، آذربايجاني ها به خاطر عدم فصاحت آنان در زبان فارسي (زبان رسمي در ايران) با عقب ماندگي مترادف ميشوند. انگيزه اين تبعيض به دليل نياز به آسسيميله کردن و فشار بر روي اقليت آذربايجاني بوده و مفصلا توسط محققين غربي نظر دکتر برندا شافر و دکتر عليرضا اصغرزاده و ديگران مورد تحقيق و تحليل قرار گرفته و مستند شده است.

در 12 ماه مه سال 2006، روزنامه ايران، روزنامه رسمي دولت، کاريکاتوري را که در آن آذربايجاني ها به سوسک تشبيه شده بودند انتشار داد. صد ها هزار آذربايجاني در سراسر کشور به خيابان ها ريختند تا اعتراض خود را در جريان تظاهرات مسالمت آميز ابراز نمايند. در مقابل، واحد هاي ضد شورش سپاه پاسداران انقلاب، واحد هاي ويژه و نيروي بسيج به تظاهر کنندگان حمله کردند. حد اقل 27 نفر کشته شدند و صدها نفر مجروح گرديدند. خيلي ها نيز با اسلحه هاي ساچمه اي کور شدند. پس از آن سرويس هاي اطلاعاتي ايران شروع به دستگيري هاي وسيع کردند. صد ها نفر از جمله نوجوانان دستگير شدند.

رسانه هاي غربي عمدتا در موضوع نقض حقوق آذربايجاني ها در ايران ساکت مانده اند. تعداد کمي در خارج از کشور از وحشيتي که در ايران بر عليه آذربايجاني هااعمال ميشود اطلاع دارد. عفو بين الملل، دفتر کميسيون عالي براي حقوق بشر(OHCHR) و اخيرا وزارت خارجه آمريکا جزو معدود آنهائي هستند که نگراني خود را نسبت به سلامتي آذربايجاني هائي که دستگير شده اند ابراز نموده و از حکومت ايران طلب کرده اند که به حقوق آذربايجاني ها و الزام هاي بين المللي خود احترام به گزارد.


فعالان آذربايجاني مستمرا در تقلاي کسب حقوق اوليه خود نظير حق آموزش به زبان طبيعي مادري خود ميباشند. آنان اجازه تجمع در مکان هاي عمومي يا در خانه هاي خود در ايامي که براي تاريخ ملت آذربايجان حائز اهميت است نظير يادبود قهرماناني مثل بابک، ستارخان، باقرخان، و همچنين رهبران سياسي نظير پيشه وري ندارند. فعالان حقوق بشر آذربايجاني مستمرا بازداشت شده و در زندان هاي ايران مورد بد رفتاري قرار ميگيرند. حتي روحانيون آذربايجاني که تلاش ميکنند که نسبت به حقوق کاملا اوليه انساني اگاهي بدهند زنداني شده اند.


فعالان حقوق بشر آذربايجاني فاقد منابعي هستند که رژيم ستمکار ايران را به چالش بکشند. آنان در نتيجه استفاده از ابزار اوليه ارتباطي، زندگي خود را به خطر مي اندازند. جنبش حقوق ملي در ايران هر چند فاقد تجربه بين المللي يا فاقد حمايت از خارج ميباشد اما در عين حال قوي ترين چالش در مقابل رژيم ايران است.  سياست ايالات متحده آمريکا نسبت به ايران حول توجه به تهران است در حالي که بزرگترين چالش براي ژيم ايران در استان ها قرار دارد، جائيکه اقليت هاي قومي متمرکز هستند.


ما ميخواهيم که آذربايجاني ها و ديگر اقليت ها مورد حمايت قرار گيرند. آنها نياز دارند بدانند که دنيا به آنها توجه دارد. آنها نياز دارند بدانند که به خطر انداختن زندگي اشان براي حقوق برابر، به هدر نمي رود. آنها به اميد احتياج  دارند و براي آن به جامعه جهاني چشم دوخته اند.


دانستن اينکه آنان حمايت جامعه جهاني را دارند، آنها را براي ادامه مبارزه براي حقوق برابر نيرومند ميکند. اين به معني ثبات و دموکراسي بزرگتري براي ايران و در بعد وسيعتر براي خاورميانه است.  اقليت هاي ايران عوامل تغيير در کشوري هستند که خيلي به آن احتياج دارد. آنان براي يک تحول مثبت در ايران تلاش ميکنند و نياز دارند که هر کمکي را به توانند دريافت کنند.

 

- فاخته زماني ( مسئول انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران ( آداپ )