دو
شنبه 5 اكتبر 2009 دو
شنبه13 مهر 1388
پاسخ
ناهید نصرت به
پرسش های
تغییر برای
برابری
***
تغییر
برای برابری -
فعالان کمپين
يک ميليون امضا
با گرايشات و
تنوعات فکری توانسته
اند در سه سال
گذشته حول
خواست لغو تمامی
قوانين تبعيض
آميز جنسيتی،
مبارزه مدنی
حول حقوق
برابر شکل
داده و به پيش
ببرند و امروز
هريک بر پايه
اعتقاد خود در
عرصه های
متفاوت
مبارزه جاری
برای آزادی و
حقوق
دمکراتيک
شهروندی
حاضرند . اين
نکته که زنان
در عرصه اين
مبارزه حضوری
چشمگير دارند
بر کسی پوشيده
نيست. تصوير
ندا که در
حافظه تاريخی
مردم ايران و
جهان ثبت شده
نشان از اهميت
نقش زنان در
مبارزه برای آزادی
و عدالت
اجتماعی دارد
. اين شرايط
اما پرسش های
عاجل زير را
برابر ما قرار
می دهد :
چگونه
می توان در
بستر مبارزات
جاری ، فکر
برابری خواهی
را به دفاع از
آزادی های شهروندی
و عدالت
اجتماعی
پيوند زد ؟
تحول
شرايط چه
تاثيری بر
کمپين يک
ميليون امضا
دارد ؟
شرکت
فعالان و
ياران کمپين و
نيز تمامی
مدافعان حقوق
زنان در اين
بحث بر فراهم آوردن
پاسخ و يا
پاسخهای هر چه
خلاق تر ياری
خواهد کرد .
باشد که اين
همفکری و همدلی
ما را در
پيوند مبارزه
برای برابری و
آزادی و عدالت
اجتماعی ياری
دهد .
***
چگونه
می توان در
بستر مبارزات
جاری ، فکر
برابری خواهی
را به دفاع از آزادی
های شهروندی و
عدالت
اجتماعی
پيوند زد ؟
برابری
خواهی جزء
تفکیک ناپذیر
تامین حقوق شهروندی
و عدالت در یک
جامعه است. بدون
تامین برابری
حقوقی دوجنس
نمیتوان از تامین
حقوق بشر و
عدالت
اجتماعی در یک
جامعه حرف زد.
مبارزه
اجتماعی در
ایران برای دموکراسی
با مبارزه
زنان برای
برابری حقوق و
بهره مندی از
حقوق شهروندی
در هم تنیده
است. این
پیوند در نبود
آگاهی جنسیتی است
که مجزا بنظر
میرسد. هنر
جنبش زنان این
است که این
پیوند طبیعی
را با ظرافت دوباره
شکل دهد. هیچ
جامعه ای
نمیتواند
بدون تامین
حقوق زنان از
تامین حقوق
بشر حرف بزند.
جمهوری
اسلامی سی سال
تلاش کرد که
بی حقی
اجتماعی زنان
را طبیعی جلوه
دهد، سیستم
ارتباط جمعی
دنیای امروز
دیگر این امکان
را نمیدهد، که
کسی بر این
زور عریان بایستد.
تلاش ما زنان
تنها قرار
دادن این بی حقی
در برابر
چشمان همه و
غیر طبیعی کردن
دوباره یک امر
طبیعی جلوه
داده شده است.
مبارزات
مردم در ایران
برای آزادی و
برخورداری از
حقوق بشر است
که در بیشتر کشورهای
جهان به رسمیت
شناخته شده
است. در این
کشور ها تساوی
حقوق زن مرد و
عدم دخالت
دولت در زندگی
شخصی افراد در
این حقوق مستتر
است. در جامعه
ما قوانین زن
را « نیمه بشر »
محسوب میکنند.
این تلقی
بتدریج ما به
ازای فرهنگی
هم ایجاد کرده
است. در چنین
جامعه ای دیگر
نمیتوان برای
حقوق بشر مبارزه
کرد و بر
رعایت حقوق
زنان و عدم دخالت
دولت در حریم
خصوصی افراد،
که باز هم عمدتا
متوجه زنان
است، تاکید
نکرد. بنظر من
در چنین جامعه
ای برای تحقق
حقوق بشر
مردها هم لازم
است که برای
حقوق لگد مال
شده زنان
مبارزه کنند.
بنظر
من بستر
مبارزات جاری
بهترین مکان
برای به چالش
کشیدن تفکرات
و قوانین ضد زن
است. زنان
همانگونه که
تاکنون
توانسته اند،
به خوبی
میتوانند
خواست « تساوی
حقوق زن و مرد
جزو لاینفک
حقوق بشر » را
جا بیاندازند.
جنبش زنان از
اولین و پیگیر
ترین جنبش های
مدنی در ایران
بوده و
سالهاست که
زنان در ایران
برای لغو
قوانین تبعیض آمیز
جنسی مبارزه
میکنند، ولی
علیرغم وجود انبوه
زنان در
مبارزات
اخیر، در
تمامی حرکتهای
اعتراضی چه در
داخل و چه در
خارج از
ایران، حضور
آگاهانه زنان
کمرنگ است. در
حالیکه تبعیض
و ستم جنسی بر
زنان از
شاخصهای این
سیستم است و
کسی نمیتواند
مدعی مبارزه
با این سیستم
باشد، بدون
آنکه به مسئله
زنان اشاره ای
بکند. طرح
مسائل زنان در
راستای
مبارزه برای
آزادی، نه
تنها خدشه ای
بر آن نیست،
بلکه به غنای
این مبارزه هم
کمک میکند.
بنظر من کمبود
خواستهای
زنان در
خواستهای
عمومی، ناشی
از اینست، که بسیاری
از زنان که
عادتا از حقوق
خود در برابر
سایر اعضای
خانواده
میگذرند،
همین شیوه را
در مبارزات
اجتماعی هم
نشان میدهند.
حضور
آگاهانه زنان
نه تنها برای
رسیدن به
تساوی حقوقی
زن و مرد است،
بلکه برای پیشرفت
انسانی تر
مبارزه ضروری
است. زنان در کلیت
خود پتانسیل
بیشتری برای
پیشبرد صلح
آمیز مبارزه
دارند. برای
نمونه کنش
زنانی که در
اعتراضات
اخیر ، با
صحبت با جوانان
بسیجی و یا با
قرار دادن خود
بین جوانان
معترض و
بسیجیها تلاش
میکردند، مانع
از خشونت و
کشتار
بسیجیها شوند
و آنان را به صفوف
مردم
بیاورند،
حرکتی زنانه
است. چون به یک
جوان محروم که
به بسیج
پیوسته به چشم
یک مادر نگاه
میکند و
میکوشد که به او
هم آگاهی دهد
و نه خون
بریزد و نه
مورد خشونت
قرار گیرد. در
حالیکه در
برخی خبر رسانیها،
در برابر مرگ
یک بسیجی با
خونسردی آمده
بود که مثلا «
بسیجی به سزای
اعمال خود
رسید». زنان
عموما بیش از
مردان با هستی
انسانی سرو
کار دارند و
حساسیت
بیشتری به
زندگی انسان
نشان میدهند.
حضور هفتگی
مادران
داغدار در
پارک های ایران
و همبستگی هماهنگ
زنان در خارج
از کشور ،
نشان از
واکنشی طبیعی
دارد. واکنشی
که صدها زن را
بی آنکه
یکدیگر را
بشناسند، به
هم پیوند
میزند.
شیوه
های مبارزه در
حال تغییرند.
زمان انقلابات
با خشونت باید
روزی سرآید.
مردم باید با
آراء خود
بتوانند به
سیستمی خاتمه
دهند. تلاش
کنیم که
تحولات در
جوامع انسانی
هر چه
متمدنانه تر و
انسانی تر
صورت گیرد و
انسانها
بتوانند
خواستهای خود
را بدون
نابودی
یکدیگر به پیش
برند. چون هر
قدرتی که با
زور بر سر کار
آید، هرگز این
ابزار را کنار
نخواهد گذاشت.
تحولات اساسی
بدون خونریزی
باید که ممکن
شود و جوامع انسانی
باید
مکانیسمهای
دیگری برای
تحولات اجتماعی
پیدا کنند.
انسانهای
متمدن بسوی جوامعی
میروند که
دولتها با جلب
نظر مردم روی کار
باشند نه بزور
اسلحه. زمانی
که اسلحه و
زور حرف
میزنند، جایی
برای منطق و
استدلال باقی
نمیماند. جنبش
زنان پتانسیل تحول
در مبارزات
اجتماعی و
مدنی را دارد.
بنظر
من زمان آنکه
زنان سیاهی
لشکر این یا
آن جریان
باشند گذشته
است، زنان اگر
حضور دارند
برای پیشبرد
ارزشهایی است
که برای رسیدن
به جامعه ای
انسانی لازم میبینند.
زنان در تمامی
حرکتهای
اعتراضی اخیر
حضور فعال
دارند. در این
حضور به خودی خود
نیاز به
برخورداری از
یک زندگی
انسانی مستتر
است ولی تا
پررنگ نشود و
پافشاری نشود،
دیده نمیشود.
حضور آگاهانه
زنان یعنی پر
رنگ کردن
خواستهایمان.
طرح خواستهایمان،
تساوی حقوقی
زن ومرد، در
خواستهای
عمومی. حضور
واقعی زنان
یعنی پررنگ کردن
وجود تبعیض
جنسی برای
پایان بخشیدن
به آن. مثلا
بنظر من
دانشجویان
دختر نمیتوانند
از جنبش
دانشجویی
حمایت کنند،
که خواستهای
وِیژه دختران
در آن طرح
نیست. حضور
آگاهانه
دانشجویان
دختر در
مبارزات دانشجویی
یعنی طرح
مسائل ویژه
دانشجویان دختر
در خواستهای
صنفی
دانشجویی.
مرد
سالاری و زور
و قلدری
پیوندی درونی
دارند و مبارزه
زنان سالهاست
که آنها را به
چالش میکشد.
حضور زنان
تنها در
شعارهایی که
بر تامین حقوق
زنان پافشاری
میکند نیست،
حضور آگاهانه
زنان یعنی خط
پایان کشیدن
به هر شیوه
خشونت آمیز در
مبارزه برای پیشبرد
نظر، هر چند
که ارتجاع
حاکم در به
خون کشیدن و
تخریب آن تلاش
دارد. حضور اگاهانه
زنان یعنی
جلوگیری از
خشونت و خونخواهی،
تقویت راههای
انسانی و مدنی
در پیشبرد
مبارزه، دفاع
از حقوق فردی،
آزادی پوشش و
سبک زندگی.
حضور
آگاهانه زنان
یعنی عدم
دنباله روی از
جنبش عمومی و
برخورد
آگاهانه با آن
برای رشد و
عمق بخشیدن به
آن. مثلا در
این آشوب
رنگها میشود دختر
جوانی را که
با نواری سبز
میاید فهمید و
از حق هر فردی
در انتخاب هر
رنگی دفاع
کرد، ولی
نمیشود آنقدر
محو جنبش سبز
شد که حتی از «
برقع سبز » هم به
وجد آمد.
برقعی که به
هر رنگی که
باشد نشان از
جور و ستم
جنسی دارد.
اگرنه چرا در
لباس محلی
مردانه دیده
نمیشود؟ حضور
آگاهانه زنان
حتی در جنبش
سبز یعنی کمک
به زنان در
کنار زدن برقع
های سبز.
جنبش
فمینیستی
سالهای ٦۰ در
اروپا هم اگر
دنباله روی از
جنبش
دانشجویی
میکرد و بر
خواستهای خود
پافشاری
نمیکرد، نمیتوانست
دولتها را در
به رسمیت
شناختن حقوق
زنان وادارد.
جنبش
فمینیستی نه
تنها دولتها
را وادار به
رسمیت شناختن
حق بهره مندی
برابر زن و
مرد از زندگی
کرد، بلکه
بینشهای
آزادیخواهانه
و چپ را نیز
عمق بخشید.
زنان حتی در
آنارشیستها
هم از فعالین
آنارشیستهای
ضد خشونت بودند.
جنبش زنان در
ایران بی شک میتواند
در این برهه
نقش مثبتی در
پیشرفت انسانی
مبارزه برای
آزادی و عمق
بخشیدن به آن
ایفاء کند.
جنبش
زنان به دنبال
تصرف قدرتی
نیست. این
جنبش بیش از
هر چیز به
گسترش آگاهی اجتماعی
به حقوق زنان
نیاز دارد،
این آگاهی است
که میتواند هم
در قوانین و
هم در سنن
تحولی به سود
زنان ایجاد
کند. تنها
حضور آگاهانه
ما زنان است
که میتواند
وجدان اجتماعی
را نسبت به
حقوق پایمال
شده مان حساس کند
و غیر طبیعی
بودن آنچه را
که طبیعی جلوه
میدهند،
آشکار سازد.
ما در
کلن می کوشیم
که در بلوک
زنان در
حرکتهایی که
برای حمایت از
مبارزات مردم در
ایران برپا
میشود، شرکت
کنیم و بر
خواستهای
زنان تاکید
کنیم. طبیعی
است که توقف خشونت،
کشتار ، شکنجه
و آزادی
زندانیان
سیاسی بر هر
خواسته دیگری
برای ما هم
مقدم تر است
ولی لغو
قوانین ضد زن
و حجاب اجباری
را در رابطه
با حقوق شهروندی
طرح می کنیم.
اختیار پوشش
بعنوان
ابتدایی ترین
حق یک فرد، در
یک جامعه اگر
وجود نداشته باشد،
چگونه میتوان
به تحقق حق
بیان و یا
حقوق دیگر
امید داشت؟
مسئله حجاب
اجباری فقط
تکه ای پارچه
نیست، مسئله
اینست که حجاب
اجباری نماد
قیمومیت زنان
از جانب حکومت
است. دولت حق
ندارد پوششی
را برای
شهروندان
اجباری کند.
ما در
اینجا عموما
در یک بلوک به
گردهمایی ها میرویم.
از آنجایی که
جنبش ما زنان یک
حزب یا سازمان
نیست. انتخاب
شیوه مبارزه
هم یک جور
نیست. شاید
همین هم قوت
ما باشد که به
هزاران شکل
میتوانیم
خواسته هایمان
را پیش ببریم.
طرح فردی
خواستهای زنان
هم باز در جهت
تقویت این
خواستهاست.
خوب است هر
زنی هر جور که
خود را راحت
تر احساس
میکند، در
پیشبرد
خواستها تلاش
کند. مهم
اینست که به
این امر واقف
باشد که طرح
مسائل زنان
قدمی در راه
حل آنهاست.
بنظر
من ما زنها با
حضور آگاهانه
مان در
حرکتهای
اعتراضی به
صدای بلند
بگوییم که ما
زنیم و چه
میخواهیم.
برخلاف آن که
بسیاری فکر
میکنند که
مسئله زنان
بعد از حل مسائل
عمومی برای
آزادی قابل
طرح است. طرح
مسائل زنان در
راستای
مبارزه امروز
و حضور
آگاهانه زنان
در این جنبش
در جهت تقویت،
تعمیق و برگشت
ناپذیر شدن
خواست آزادی و
حقوق بشر، یک
ضرورت است.
تحول
شرايط چه
تاثيری بر
کمپين يک
ميليون امضا
دارد؟
بنظر
من میلیونها
انسانی که به
خیابانها آمدند،
بخشی از آنها
امضا هایی
برای این کمپین
هم بودند. کار
کمپین حرکتی
آبگونه است. قطره
قطره جمع
میشود تا سیلی
شود که تغییر
قوانین را
اجتناب
ناپذیر کند.
کارهایی از
این دست صبر و
حوصله زیاد
میخواهند. این
مبارزه
میتواند
موازی
مبارزات دیگر
پیشبرده شود و
میتواند
مبارزه برای آزادیخواهی
را غنی تر کند.
کمپین کاری
پایه ای و
مبارزه ای دیر
پا ست. فراموش
نکنیم که
آگاهی و رشد
هر ملتی مهر
خود را بر
سیستمی که در
آن پیاده
میشود میکوبد.
کمپین در جهت
آگاهی بخشیدن
به حقوق زنان
گام بر میدارد.
این مبارزه
نمیتواند
پایان یافته تلقی
شود، حتی
ضمانت اجرایی
قوانین خوب هم
به آگاهی مردم
بستگی دارد.
کمپین به جرئت
توانست مسئله
زنان را همه
گیر کند.
کمپین همچنان
ضرورت وجودی
دارد و خوب
است که ادامه
داده شود.
کلن
سپتامبر ۲۰۰۹
ناهید
نصرت