www.gozareshgar.com

 

با سلام و سپاس از شما برای  پذیرش دعوت سایت

 

گزارشگران:

لطفا درباره خوتان بگوئید. از چه سالی در تبعید هستید و اساسا در چه نهادهائی فعالیت دارید؟

یونس شاملی:

از سال 1364 در تبعید هستم. یک سال و اندی در ترکیه بودم و در طول یکسال  12 شماره از یک نشریه پناهندگی را بنام "آواره" منتشر کردم. در دوره زندگی در سوئد مدتی همکار نشریه پویش بودم که چند سالی منتشر شد و سپس یکی از دبیران مجلهء "تریبون" بوده ام که تا کنون 6 شماره از آن منتشر شده و هم اینک نیز بصورت اینترنتی منتشر می شود. در توصیف "تریبون" همیشه گفته ام که در ایران برای اغلب مسائل و موضوعات (فیلم، سینما، اتومبیل، ادبیات، بهداشت، پزشکی و...) نشریات تخصصی وجود دارد. اما در صد سال گذشته، جامعه چندفرهنگی و چند زبانگوی ایران موضوع محوری یک نشریه تخصصی در این حوزه نبوده است. "تریبون" تنها مجله ایست که در صد سال گذشته، بصورت اختصاصی به بحث و بررسی حول مسائل جامعه چندفرهنگی ایران پرداخته است. من همچنین در امنستی اینترنشنال، نجات کودک(یک تشکلات سوئی برای کودکانrädda barnen)، صلیب سرخ جهانی و فدراسیون آذربایجانیها در سوئد عضویت دارم. من همچنین عضو شورای مرکزی "جنبش فدرال دمکرات آذربایجان" یک تشکل سیاسی آذربایجانی، نیز هستم.

گزارشگران:

جنبشی که از حدود سه ماه پیش جریان دارد چه جنبشی است؟ نیروهای اصلی آن کدامند و روند تاکنونی آنرا در مجموع چگونه ارزیابی میکنید؟

یونس شاملی:

ماهیت جنبشی که از فردای اعلام نتایج دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری آغاز شده، ماهیتی رفرمیستی است. رهبری جنبش دردست بخش رفرمیست و اصلاح طلب حاکمیت است که در مقابل تمامیت خواهی بخش قدرتمند جمهوری اسلامی به رهبری سید علی خامنه ایی قرار دارد.

نیروهای اصلی این جنبش را بخشهای میانی جامعه، بویژه جوانان دختر و پسر تشکیل میدهند. علی رغم اینکه گفته می شود بخشهای پایینی و اقشار حاشیه شهری در این جنبش شرکت نداشته اند، اما تصور من بر این است که جنبش اعتراضی اخیر در میان این بخشها گستردگی لازم را نداشته است. البته اگر ضریب آگاهی در بخش فوق از جامعه را مد نظر قرار دهیم، انعکاس آن را نیز میتوانیم در جنبش اعتراضی اخیر به عینه ببینیم. این البته نقص اصلی جنبش دمکراسی خواهی در مرحله نخست نیست. چرا که شعله های اولیه جنبش دمکراسی خواهی را میتوان در کانونهای کوچک اعتراضی دانشجویی مشاهده کرد. استمرار جنبش اعتراضی برای دمکراسی، بتدریج بخشها و قشرهای مختلف را نیز به مراتبی که امکان گسترش آگاهی از ناهنجاریهای جامعه بیشتر گردد، فراهم میشود. نباید از قلم انداخت که جوانان موتور اصلی حرکتهای اعتراضی اخیر در ایران بوده اند و نقش برجسته و خط مقدمی دختران در کنار پسران را در مقایسه با مبارزات ضداستبدادی در سال 1357 میتوان از خود ویژگیهای جنبش اعتراضی مردم به حساب آورد.

روند جنبش اعتراضی کنونی در عرصه مبارزات میدانی (تظاهرات و نمایشهای سیاسی بیرونی) به علت سرکوب بیرحمانه حاکمیت، با محدودیتهای جدی برای عرض و اندام مواجه است. مبارزات میدانی در واقع بال و پرهای هژمونی حرکت اعتراضی است که رهبران جنبش را قادر می سازد که از آن حرکتها به مثابه کارتهای برنده بازی برای پیش بردن اهداف جنبش اعتراضی استفاده کنند. برای عرض و اندام میدانی، اینک تمامی امیدها به روز قدس بسته شده است. امید آن میرود که روز قدس روز تنفس دوباره جنبش اعتراضی باشد. هرگونه نمایش بیرونی برای جنبش اعتراضی به مثابه استنشاق اکسیژن تازه برای روحیه مردم و قدرت مانور رهبری آن است.

اما نخبگان دینی، که حاکمیت دینی معمولا مشروعیت خود را مدیون حمایت آنان است، هر روز بیش از پیش از ولایت فقیه فاصل می گیرند و شکاف در میان روحانیت وسعت و گستره بیشتری دارد. این البته برای توده های عامی و در عین حال مشروعیت دینی رژیم که مدعی آن است صدمات قابل توجهی می زند.

محاصره جنبش از نظر رسانه ایی نیز معضل جدی این جنبش در داخل ایران است. پوشش خبری و انعکاس اخبار مربوط به جنبش اعتراضی و عملکرد بی رحمانه رژیم در سرکوب مردم و تجاوز به دختران و پسران به مثابه یکی از معمول ترین ابزارهای شکنجه، میتواند در تهییح مردم نقش بازی کند. متاسفانه تنگتر شدن فضا برای رهبران جنبش اعتراضی و انتشار خبر دستور بازداشت مهدی کروبی و بتدریج میرحسین موسوی میتواند تاثیرات منفی بر روند جنبش بگذارد.

پیش بینی حوادث آتی از هم اینک مشکل است. اما اگر جنبش اعتراضی بتواند بدون حضور رهبران کنونی به راه خود ادامه دهد، نشانهء بلوغ جنبش سیاسی است. یکی از عوامل اصلی عدم دستگیری رهبران جنبش اعتراضی، گردش هژمونی جنبش از شخصیتهای کنونی وابسته به نظام، به شخصیتها و یا تشکلهای مستقل از نظام است. این چنین تغییری در مسئله رهبری میتواند بشدت علیه نظام و به نفع مردم باشد.

آخرین وضعیت جنبش اعتراضی برای دمکراسی در ایران، پایداری آنست. این جنبش آنچنان که از واکنشهای استبداد دینی برمی اید (تعطیلی اعیاد و یا مراسمی که سنتا در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی به اجرا در می آمد) و آنچنانکه بانکهای الله اکبر شبانه و دیگر نشانه ها از آن حکایت می کند، جنبش اعتراضی اخیر، هنوز جنبشی زنده و پویاست.

 

گزارشگران:

در آخرین نوشته خودتان از بیانیه 11 میرحسین موسوی یاد کرده اید و اینکه 2 گام به پیش و یک گام به پس داشته است.  لطفا مختصرا از این گامها بگوئید؟

یونس شاملی:

میرحسین موسوی در بیانیه های خود به یک شعار تاکید کرده است "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد"، این البته از زبان رهبری که در صدد ایجاد رفرم در جمهوری اسلامی است قابل فهم است. اما مطالباتی که موسوی در طی بیانیه های خود عنوان میکند هرکدام میخی بر تابوت جمهوری اسلامی است. این تناقض را بایستی به گونه ایی در تحلیل سیاسی حل کرد.

از آنجایی که جمهوری اسلامی یک رژیم سیاسی متعارفی از نوع اوکراین، یوگسلاوی و یا گرجستان نیست که از طریق رفرم بسوی ساختارهای دمکراتیک حرکت کند، نیست، هرگونه رفرم، میتواند چهارستون رژیم را در هر زمان به لرزه دربیاورد. اعتراضات اخیر خود نمونهء برجسته ایی از آن نوع حرکتهایی است که به خاطر انتخابات ریاست جمهوری با برگزیدگان خود رژیم انجام شد و امروز حرکتهای اعتراضی ناشی از آن، موجودیت رژیم را تهدید می کند.

بنابراین من تاکید همواره موسوی به شعار "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد" را، اگر از روی اعتقاد اوست و یا از باب مصلت تاکتیکی، مورد استفاده قرار میدهد، "یک گام به پس" نام نهاده ام. اما مطالبات وی بویژه در بیانه شماره 11 ایشان را  با تحلیل اش در طول متن بیانیه و مطالبات 9 ماده ایی مطرح در پایان بیانیه را که آخرین میخ بر تابوت جمهوری اسلامی است را "دوگام به پیش" ارزیابی کرده ام.  

گزارشگران:

چنانچه بپرسیم که دعوا بر سر چیست؟ و رهبری را مد نظر داشته باشیم به احتمال قوی خواهید گفت که دعوا بر سر سهم از حکومت است. این سهم خواهی کمابیش  و در حوزه سیاست برای ما و خوانندگان سایت شفافیت دارد اما آنچه کمتر از آن سخن گفته میشود مابازاء اقتصادی آن است. لطفا در این باره توضیح دهید؟

یونس شاملی:

 متاسفانه مطالعات جدی در حوزهء این سوآل، آنچنانکه باید انجام نگرفته است. اما آنچنانکه روشن است نفوذ اختاپوسی تشکیلات و شرکتهای مالی، تجاری و اقتصادی رژیم در اعماق اقتصاد کشور، در طول 30 سال گذشته هستیم. این نفوذ البته جدا از بوجود آمدن  قشر تازه ایی از صاحبات سرمایه وابسته به جمهوری اسلامی، در عین حال شاهد نفوذ ارگانهای دولتی در اندام اقتصاد کشور، برای اعمال کنترل بیشتر برآن هستیم. این نفوذ از سویی به کند شدن آهنگ رشد بخش خصوصی و از سوی دیگر به دامنه تصادم آن بخشهایی از اقتصاد کشور که زیر نفوذ جناحهای مختلف رژیم قرار دارند، می افزاید. بروز تضاد میان جناحهای سیاسی موجود در درون رژیم را نیز نباید و نمی توان از نفوذ مالی اقتصادی آن در کشور جدا دانست.

گزارشگران:

بازار و سپاه پاسدارن چه نقشی را در این جنبش بازی میکنند؟

 

یونس شاملی:

بازار و سپاه پاسداران در واقع ارکان مالی و اقتصادی دو سر تضاد سیاسی موجود در کشور نیز به حساب می آیند. سپاه پاسداران امروز به یکی از عمده ترین طرفهای معاملات داخلی و خارجی در عرصه اقتصادی کشور تبدیل شده است. این ارگان در واقع به مثابه عمده ترین ارکان سرکوب جنبش اعتراضی نیز عمل کرده است. در عین حال بازار بصورت سنتی علیه استبداد و قلدرمنشی سیاستگذاران در کشور بوده است. امروزه نیز بخش خصوصی و بویژه بازار زیر تضیقات جناح اقتدار گرا در سمت و سوی حمایت از جریان اصلاحات و رفرمیستهاست. چرا که جهتگیریهای این جناح هم موقعیت بازار را به مثابه یکی از ارکان اقتصاد کشور تقویت می کند و هم قدرت مانور آن را برای ابتکارعملهای اقتصادی بیشتر باز می گذارد. از همین رو بخش دولتی اقتصاد، که سپاه پاسدارن یکی از ارکان اصلی آنست، همچنان پشتوانه اصلی جناح تمامیت خواه به رهبری علی خامنه ایی و بازار و بخش خصوص عمداً در سمت و سوی آزادی عمل خود پشتوانه طبقاطی اصلاح طلبان را تشکیل میدهند. 

گزارشگران:

هر جنبشی  در صورت پیروزی و یا شکست به هرحال دستاوردهائی خواهد داشت. دستاوردهای این جنبش بنظر شما چیست؟

 

یونس شاملی:

عمده ترین دستاوردهای جنبش اعتراضی اخیر را میتوان چنین بیان کرد؛

الف: به زیر کشیده شدن مشروعیت و مقبولیت رژیم در کلیت آن. ب:تعمیق تضاد میان جناحهای رژیم به گونه ایی که راه بازگشت برای تفاهم و آشتی بدان بسته شده و این تضاد در خدمت مردم قرار گرفته است. ت:افشای ماهیت رژیم با خوی وحشی آن بود. رژیمی که برای بقاء خود از شکنجه های مرگ آور تا تجاوز به دختران و پسران بهره جست. پ:کنده شدن مردم از بدنه رژیم. ث:بی حیثیت و بی اعتبار شدن رژیم در نزد نهادهای بین المللی، دول خارجی و افکار عمومی جهان.

حضور فعال جوانان و بویژه دختران با شور و هیجان خاص خویش دستاورد نوین دیگر جنبش اخیر به حساب می آید. ارزیابی دیگر در خصوص دستاوردها را بایستی به عرصه اوپوزیسیون برد و محک درک درست و یا نادرست آنان را از تحلیلهای سیاسی شان دریافت. در عین حال تمامی تشکلها و فعالین سیاسی در جنبش اعتراضی اخیر مورد آزمایش قرار میگیریم. آیا این دستاورد مهمی از جنبش اعتراضی مردم نیست؟

 

گزارشگران:

رمز موفقیت این جنبش چه میتواند باشد؟ به تعبیری دیگر حلقه های گمشده آن کدامند؟

 

یونس شاملی:

رمز تاکنونی موفقیت این جنبش را میتوان چنین برشمرد؛

ماهیت رفرمیستی جنبش؛ علی رغم اینکه بخشی می خواهند ماهیت انقلابی به این اعتراضات تزریق کنند. من ماهیت رفرمیستی آن را یکی از رموز موفقیت اش به حساب می آورم. چون وقتی به عکس آن فکر می کنم، به نتایج خونبارتر و حتی بی حاصلتری دست پیدا می کنیم. البته این سخن خود سردراز دارد. تنها یک فاکت بسیار مثبت و غیرقابل انکار در این حرکت این بود که ماهیت رفرمیستی حرکت فرصت شرکت همگانی را در مبارزه ایی چنین مهم فراهم آورد.

رمز موفقیت دیگر جنبش اعتراضی اخیر را بایستی در رهبران آن جست. رهبرانی که از میان شخصیتهای شناخته شده و از فیلتر شورای نگهبان گذشته خود نظام جمهوری اسلامی برخاسته اند. تصور یک رهبری خارج از نظام در شرایط کنونی دور از واقعیتهای کنونی ایران است. بنابراین یکی از رموز تبارز بیرونی حرکت اعتراضی رهبرانی بودند که در سودای تغییرات رفرمیستی در نظام، حتی ناخواسته در موضع رهبری یک جنبش اعتراضی قرار گرفتند و در این راه حقا که پایداری قابل توجهی ازخود نشان دادند. در این میان میرحسین موسوی با اینکه محتاطانه رفتار می کند، اما ثبات و قاطعیت یک رهبر سیاسی را به نمایش گذاشته است و مهدی کروبی نیز با شجاعتتش همچنان به افشای سرکوبهای رژیم علیه مردم ادامه می دهد.

خصلت توده ایی جنبش، نقش جوانان و بویژه دختران بی باک و دیجیتالیسم که در قالب عکسها و فیلمها و توسط تلفنهای جیبی تهیه شدند را میتوان از رموز دیگر موفقیت این جنبش به حساب آورد.

 

گزارشگران:

بلحاظ تاکتیک مبارزه چه کم و کاستی هائی را مشاهده میکنید؟ با توجه به اینکه اشکال مسالمت آمیز کمابیش بی اثری خود را نشان داده اند.

 

یونس شاملی:

معضل اساسی کم و کاستی در تاکیتک نیست، چون تاکتیکها در مبارزه خلاق مردم یکی پس از دیگر زائیده می شوند. اما مشکل در جای دیگری است. مسئله اینست که امکان بکارگیری تاکتیک بسیار محدود و تنگ است. چون شدت سرکوب، عملیات میدانی برای جوانان را بشدت تنگ کرده است. در حضور میدانی جوانان در فیلمهای ویدئویی که در اینترنت به نمایش درآمدند، نشان میدهند که در صحنه هایی نیروهای سرکوب را مجبور به عقب نشینی و فرار می کنند. با وجود این روحیه در مردم حضور میدانی جنبش ضعیف شده است. یعنی رژیم موفق شده است، حتی بصورت موقتی هم که شده از حضور جمعیت ملیونی جلوگیری نماید، با این امید که صورت مسئله از موقت به دائم تغییر شکل دهد. این دقیقاً آن هدفی است که جناح سید علی خامنه ایی دنبال می کند. اینک تاکتیک روز قدس هدف نمایشات سیاسی انتخاب شده است و موسوی و دوستانش نیز اعلام کرده اند که در آن شرکت خواند کرد. نتیجه را بایستی بعد از روز قدس ارزیابی کرد. اگر روز قدس بتواند به نمایش سبزها تبدیل گردد، شرایط سیاسی موجود در ایران به یک تحلیل جدیدتری از روند تحولات احتیاج خواهد داشت. چون جنگ و جدال بصورت جدی در میان نخبگان رژیم ادامه دارد و هر روز به تعداد کسانیکه از از سیدعلی خامنه ایی فاصله می گیرند، بیشتر می شود. رده های بالای روحانیت در تدارک یک قیام فتوایی علیه ولایت فقیه است. بنابراین حضور مردم معترض در میدان درواقع وزنهء اصلی اثرگذاری در عقب راندن استبداد از سنگرهای کنونی آنست.

من با این ایده که اشکال مسالمت آمیز مبارزه را بی اثر می داند، مخالم. یکی از عمده ترین و اثرگذارترین بخش حرکتهای اعتراضی اخیر "مسالمت آمیز" بودن آنست. در اینجا حتی می خواهم از آوردن عنوان شیوه های غیرمسالمت آمیز اجتناب کنم. تصور می کنم کسانی شیوه مسالمت آمیز را ناکارامد میدانند که به قدرت و عظمت مردم اعتقادی ندارند و در عین حال نمی خواهند به ذهن خودشان زحمت بدهند و اثرگذاری و امکان گسترش مبارزه ضد استبدادی در میان مردم را که ملهم از شیوه مسالمت آمیز مبارزه است، ببینند.

شیوه مسالمت آمیز مبارزه ضداستبدادی با نافرمانی مدنی مردم ظهور می کند. نافرمانی مدنی البته گاه شکلی تدافعی و گاه شکلی تهاجمی دارد. اما بایستی روشن باشد که ابزار و سلاح این تدافع و یا تهاجم توپ و تفنگ نیست، بلکه تنها ابزار مردم در مبارزه میدانی سنگ و فلاخن و تهاجم دسته جمعی به نیروی های سرکوب است. اگر همین ابزار به درستی سازمان یابند مطمئناً ماموران سرکوب را به عقب خواهند راند. در عین حال بایستی تاکید کنم که، سلاح اصلی شیوه مسالمت آمیز مبارزه "حضور ملیونی" مردم در خیابان است که هیولا (سیدعلی خامنه ایی) را به وحشت می اندازد و حتی آن را مجبور به فرار می کند. سرنوشت استبداد سیاسی در در اقصا نقاط جهان را ندیده اید؟ اگر ندیده اید، حتما از سرنوشت استبداد پهلوی باخبرید. بایستی مطمئن بود که در فضای نافرمانی ملیونی مردم، استبداد به دنبال سوراخ موشی برای فرار خواهد گشت.

 

گزارشگران:

آیا پیامی برای فعالین این جنبش که این سطور را میخوانند دارید؟

 

یونس شاملی:

یک غفلت پنهان در این وانفسای حرکتهای اعتراضی علیه استبداد  را حس می کنم و شاهد یک سردرگمی در شناخت جنبهء نفی ایی و جنبه اثباتی جدال اخیر مردم  هستم. علی رغم تجربه عظیم انقلاب جمهوریت (1357) در ایران، پریشان حالی زیادی در تشکل ها و فعالان سیاسی به چشم می خورد. برای نمونه یک کمونیست اورتدوکس شعار مرگ بر جمهوری اسلامی را میدهد بدون اینکه حتی یک درصد امکان تحقق دیکتاتوری پرولتاریا در چشم انداز این حرکت دیده شود! تعجب می کنم که آیا او نمی داند که این شعارش در صورت سرنگونی بورژوازی حامی جمهوری اسلامی یک بورژوازی دیگری را به سریر قدرت خواهد رساند؟ یک سلطنت طلب هم شعار سرنگونی میدهد، البته با این امید که قدرتهای خارجی حمایت خواهند کرد و آرزوی آنان را که به تخت و تاج رساندن یک شاه زاده بی تاج و تخت است، عملی خواهد شد. مسعود رجوی در حمایت از میرحسین موسوی بیانیه صادر می کند، با این امید که  با رفتن جمهوری اسلامی، دولت در تبعیدش سرکار بیاید و احتمالا میرحسین موسوی نیز، بعداً به اتهام همکاری با خمینی به محاکمه کشیده شود!  بخشی نیز که از سمبل جنبش سبز، ایدئولوژی سبز را، آنهم نه در ایران که در خارج از آن ساخته اند(جل اللخالق) و می خواهند در آن راه جانفشانی کنند. اهداف این بخش ابداً یکی نیست. هر کدام از فعالیت سبز در خارج از سبز تعریف و توصیف خاص خود را دارند، یکی سبز را استقلال دیگری سبز را آزادی، آندیگر سبز را سکولاریسم، یکی دیگر آن را سرزندگی و باز دیگری سبز را حمایت از موسوی و خلاصه تا دلتان بخواهد این رنگ سبز اخیراً برای خودش توضیح و تفسیر پذیرفته است. من اسم این را می گذارم سردرگمی، پریشانحالی.

برای گرایشاتی که فوقا برشمردم، مطالبات مردم، مطالبات دمکراتیک، نوع دمکراسی، نوع حاکمیت، حاکمیت حقوقی، قانون اساسی دمکراتیک، اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای الحاقی اعلامیه جهانی حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق ملیتهای غیرفارس، حقوق کارگران و زحمتکشان، پلاتفرمی برای زندگی بهتر و غیره اصلا مورد بحث و بررسی نیست. برای این بخش از فعالان سیاسی جاانداختن اندیشه، تعمق در برنامه و طرح مطالبات دمکراتیک اصل مسئله نیست، چون مطرح کردن خودشان را از این اصول مهمتر میدانند. یعنی در واقع خودشان را از مردم مهمتر میدانند. به جای ترویج آگاهی در حوزه های دمکراتیک و حقوق بشر و مسائل مهمی که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی اهمیت دارد، به تبلغی خودشان پرداخته اند. به نظر من این یعنی ترویج دوباره جهل. وقتی بجای آگاهی و تعمیق در مطالبات دمکراتیک، آقای فلانی را به مثابه فیگور آگاهی جلو بگذاریم. دیگر مردم احتیاجی به آگاه ندارند. چون تصویر آن را می بینند و در شرایط مقتضی بایستی رای خود را به همان فیگور آگاهی بدهند!! این در واقع چیز جز تبلیغ و ترویج دوبارهء جهل نیست. چرا که در اینجا آگاهی مردم شرط نیست، رای او لازم است!

چیزی که می خواهم بگویم اینست که؛ اگر در زمان شاه، مردم میدانستند که چه نمی خواهند و شعار "مرگ برشاه" انعکاس خواست آنان بود و مفاهیم استقلال و آزادی منتظر تفسیر خمینی بعد از به قدرت رسیدنش بود، اینک تصّور بر اینست که مردم میدانند که جمهوری اسلامی را نمی خواهند. اما نمی دانند که چه می خواهند! بحثهای بی حاصل و کلی گویی حول دمکراسی ابداً کافی نیست. بلکه بایستی در تمامی مفاهیم ضروری، بویژه در این مرحله، که مرحله تعمیق بحران سیاسی است، و احتمال تغییر نظام و یا حتی احتمال عقب نشینی آن وجود دارد، تمرکز صورت گیرد و بحثها حول مسائل ضروری و اساسی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی متمرکز شود. اما فرایند مباحثات ابداً این را نشان نمی دهد.

یعنی اگر اعتقادی به دمکراسی وجود داشته باشد، بایستی تمامی تشکل ها و فعالین سیاسی و روشنفکران جامعه مردم را برای انتخاب مناسب آنان در شرایط احتمالی آتی آماده کنند و سطح بینش و آگاهی آنان را در حوزه های ضروری و مهمی که بایستی حاکمیت سیاسی حول آن متمرکز شود را برای اذهان و افکار عمومی روشن گرداند. در این پروسه هم آگاهی دهنده در میان مردم شناخته خواهد شد و هم مردم به آن درجه از رشد خواهند رسید که در روز مبادای انتخاب، با اطلاعات بیشتری از رای خود استفاده کند.

مرحله کنونی مرحله تعمیق بحران سیاسی در کشور است. در این مرحله اگر چه هیجانات اعتراضات میدانی فروکش کرده است، ولع و خلاء دانش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این حوزه موج می زند. در این مرحله از بحران سیاسی در کشور کار نظری برای افکار عمومی بایستی در دو زاویه صورت گیرد؛

الف: افشای عملکرد رژیم در سرکوب جنبش مردم و روشن کردن چه باید کردهای لازم برای شکستن زنجیرهایی که رژیم با تاکتیکهای جدید خود بر دور حرکت مردم می تند.

ب: تعمیق کار نظر برای روشن کردن پاسخ برای پرسش "مردم چه می خواهند؟". حاکمیت حقوقی، قانون اساسی دمکراتیک، انعکاس حقوق برابر زنان، حقوق برابر ملیتهای غیرفارس و حقوق برابر کارگران و زحمتکشان در آن. دمکراتیسم، فدرالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم و اشکال متناسب آنها با ایران، ترویج اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن و گسترش یک درک دمکراتیک از مفاهیم و مسائل جاری در کشور و جهان برای مردم ایران و... آن مسائلی است که بایستی مرکز ثقل مباحثات نظری در این دوره از مبارزات مردم در جامعه باشد.

اما آنچنان که فوقا مطرح شد نوعی پریشان حالی و سردرگمی در برخورد با مسائل ضروری در ایران به چشم می خورد که امیدوارم تغییری اساسی در این زمینه صورت گیرد.

 

با تشکر مجدد از شما

گزارشگران

www.gozareshgar.com