Wednesday,
March 19, 2003
سؤزوموز
قيزيل ٫
بابك دن ده
قيزيل راخ
اول!٫ سرخ٫ سرختر از
بابك باش- به ياد
گلسرخى و
دانشيان
سرخ٫
سرختر از بابك
باش. خسرو
گلسرخى
قيزيل ٫
بابك دن ده
قيزيل راخ اول!. ترجمه به
تركى: مهران
بهارى
قيزيل ٫
بابك دن ده
قيزيل راخ اول!
بابكين
روحو واردير٫
سنده٫
منده.
يولداشلاريوين
قانيندان
دوشمه قورخويا
٫ بنيزين
سارالماسين٫
اليوى
باتير قانا و
ياخ اوزووه!
بابك
تكين اول!
يوخ٫
قيزيل
راخ٫ بابك دن
ده قيزيل راخ
اول!.
ياغى
قان آخيتدسا
دا٫
قورخور
تؤكدويو
قانين
قايناماسيندان٫
قان
كيمى اول٫
قاينا!
شهر
باشدان باشا٫
بابكيستان
اولمالى٫
دوشمانين
اؤز قانيندا
بوغولماسى اوچون٫
و بو
ييخيق
يووانين٫
بايقوشدان
قورتولوب٫
گولوستان
اولماسى اوچون....
خسرو
گلسرخی و
کرامت الله
دانشيان دو تن
از سرافرازترين
فرزندان خلق
هاى گيلك و
ترك٫ در سحرگاه
٢٩ بهمن ١٣٥٢
از سوى رژيم
نژاد پرست
و استعمار
ساخته پهلوى
اعدام شدند.
كرامت الله
دانشيان فرزند
برومند خلق
ترك٫ از
تركهاى آذرى
قشقائى در
جنوب ايران و
بزرگ شده نيا
خاك تاريخى
ايل قشقائى٫
آذربايجان
بود. كرامت٫
فرزند اول
خانواده٫ به
سال 1325 در شيراز
از مادرى اهل
كازرون و پدرى
از تركان
قشقايى بدنيا
آمد. پدرش كه
زارعى ساده
بود بدنبال
بحران
اقتصادى ناشى
از جنگ جهانى
دوم از كشاورزى
دست كشيده و
براى امرار
معاش درجه دار
ارتش شد.
كرامت در
دوران كودكى
مادر خويش
را به سبب
بيمارى از دست
داد و هنگامى
كه ده ساله
بود همراه
خانواده اش به تبريز
منتقل شد. او
در تبريز بزرگ
شد و درس خواند
و تا پايان
دوره
دبيرستان در
آنجا ماند.
كرامت در
سالهاى 1342-1343 كه
در سال پنجم و
ششم دبيرستان
منصور تبريز
تحصيل مىكرد٫
با معلمى آگاه
رو برو شد كه
درشكل گيرى
نظرى آينده
وى٫ جهت يابى
و توانايى او
در بر زبان
آوردن
برداشتهاى
خويش از ناكامى
و ستمگريهاى
موجود در
جامعه نقش
مهمى ايفا
نمود. فرزند درجه
دار بودن٫
زندگى در كوى
درجه داران در
جوار كوى
افسران و پادگان
نظامى در
دوران حكومت
فاشيست پهلوى
او را با
شديدترين
تبعيضها آشنا
ساخت.
وى پس از
اخذ ديپلم و
خدمت سربازى
كه به عنوان سپاهى دانش
در يكى از
روستاهاى آمل
انجام داده
بود٫ مدتى در
مدرسه
هتلدارى
تهران٫ و پس
از آن در
مدرسه تازه
تاسيس عالى
سينما و تلويزيون
به تحصيل
پرداخت. در
پايان سال اول
مدرسه سينما و
تلويزيون
فيلمى بنام
دولت آباد
ساخت كه زندگى
فلاكت بار
مردم زحمت
كش دولت آباد
رى و فقر و
فاقه آنها را
به تصوير
مىكشيد. پس از
بيرون آمدن از مدرسه سينما
با الگو قرار
دادن صمد
بهرنگى و روش
وى براى
آگاه ساختن
كودكان و
جوانان
ايرانى با انديشه
هاى نو و شيوه
هاى مبارزاتى
براى حل
مسائل
اجتماعى٫ به
مسلك معلمى
روى آورد و در
روستائى بنام
سليران در
نزديكى مسجد سليمان
آغاز بكار كرد.
اين دوران
مصادف با
اولين
دستگيرى و
محكوميت يكساله
وى از طرف
ساواك بود كه
به همراه سه
تن از يارانش
هنگام ملاقات
و گردهم آيىاى
در روستاى
مذكور بوقوع
پيوست. پس از
آزادى از
زندان٫ بار
ديگر به همراه
يازده تن
ديگر از
کارمندان
راديو و تلويزيون
ايران توسط
نفوذى ساواك٫
به اتهام تشکيل گروهي مخفي
جهت
گروگانگيرى
پسر شاه براى
آزادى
زندانيان
سياسى دستگير
شد. وى پس از دفاعى
بسيار محكم و
قهرمانانه در
دادگاه نظامى
به اعدام
محكوم شد و در 29
بهمن سال 1352 به
همراه خسرو
گلسرخى در
ميدان چيتگر
تهران اعدام
شد.
از
يادگارهاى
ماندگار
انسان زيبا٫
كرامت دانشيان
سرود بهاران
خجسته باد است كه آنرا
با چند بيت از
شعري بنام
"سرود بهار"
(هوا دلپذير
شد) در زندان
ساخته و به
خارج از زندان
رسانده است.
(اين شعر كه در سوگ
"پاتريس
لومومبا" و
خطاب به همسر
او از سوى
"دكتر عبدالله
بهزادي" گفته
شده است٫
در اسفند ماه 1339
در مجلهُ سپيد
و سياه چاپ شده
است). پس از
اعدام
دانشيان٫ شاملو
شعري در وصف
او سرود که
اين شعر را
روي سنگ قبر
او در قطعه ۳۳
بهشت زهرا نيز نوشته اند:
«...دريغا!
شير آهن
کوه مردا که
تو بودي...»
(.....يازيق! آسلان
دمير ائره ن
داغ كى سن
ايدين....م.ب.)
در باره خسرو
گلسرخى٫ اين
فرزند شريف خلق گيلك
بسيار نوشته
شده و نوشته
خواهد شد. من
در اينجا به
كوتاهى به
بخشهايى از آخرين دفاع
وى كه نشانگر
عمق و گستردگى
بينش وى به
مسائل ايران
است اشاره
مىكنم. وى در
اين دفاعيه كه
چكيده
اندوخته ها٫
آموخته ها و
راهبردهاى پيشنهادى
وى٫ حاصل حيات و سبب مرگ
اوست از جمله
مىگويد: "در
ايران ما با
ترور افكار و
عقايد روبرو هستيم، در
ايران حتي به
زبانهاي
بالنده خلقهاي
ما مثل خلقهاي
بلوچ، ترك و
كرد اجازه انتشار به
زبان اصل
نميدهند، چرا
كه واضح است
آنچه كه بايد
به خلقهاي
ايران تحميل گردد همانا
فرهنگ سوغاتي
امپرياليسم
آمريكا كه در
دستگاه حاكمه
ايران بسته
بندي ميشود
ميباشد. "
خسروى
گلسرخى
مبارزى به
معنى واقعى
كلمه مدافع
دوستى خلقها و
پيراسته از هر نوع
بيمارى قوميت
گرايى بود٫ او
كشور ايران را
مسكن خلقهاى
گوناگون
دانسته٫ احترامى
عميق به خلق
ترك و سيماهاى
آن٫ كه با بسيارى
هم سرنوشت نيز
بود٫ داشت. او خود را پيرو راه بابك٫
حيدر عموغلى٫
ستارخان٫
كلنل پسيان٫
ارانى و
خيابانى
مىشمارد و
مىگويد: "من
قطره اي ناچيز
از عظمت
خلقهاي مبارز
ايران هستم
خلقي كه مزدكها و مازيارها
و بابكها، يعقوب
ليثها ،ستارها و حيدر اوغلي ها،
پسيانها و
ميرزا
كوچكها، ارانيها، روزبه ها و
وارطانها
داشته است...
اسلام حقيقي
در ايران
همواره دين
خود را به
جنبشهاي
رهاييبخش
ايران
پرداخته است.
سيد عبدالله
بهبهاني، شيخ
محمد
خيابانيها نمودار صادق
اين جنبشها هستند. "
گراميداشت
خسرو گلسرخى و
كرامت الله
دانشيان امروزه
بيش از هر
زمان ديگرى از
اينرو نيز معنى
دار است كه
متاسفانه بخش
بسيار بزرگى
از
روشنفكران٫
سياسيون و قلم
بدستان خلق
فارس٫ كه گويا
همه دمكرات و
اكثرشان مثلا
چپ نيز هستند٫
آشكارا در چنگ
بيمارى قوميت
گرايى فارسى
گرفتار شده٫
حتى بخشى به
دامان آريان
بازى و زردشت
ستائى
نژادپرستانه
پناه برده٫ به
اسم
ايرانيگرى و
مردم سالارى٫
عملا ايده آل
رژيم دژخيم
پهلوى در يكسان
سازى فرهنگى٫
زبانى و قومى
مليتهاى ايرانى
را دنبال
مىكنند.
رشد گرايش
ملى گرايى برترى
طلب فارسى در ميان
روشنفكران و
سياسيون خلق
فارس٫ علم كردن
و ملى ناميدن
زبان فارسى و
تائيد سلطه قوم فارس از
سوى اين گروه
گويا دمكرات و
مثلا چپ٫
تهديد و هجومى
است آشكارا به مليتها و
اقوام
ايرانى٫ عملى
در خدمت
انشقاق و
تجزيه قومى
مردم ايران و
حركتى در جهت
ايجاد آشوب
قومى در كشور .
و اينهمه بىشك
بيگانه با روح
انترناسيوناليسم دانشيان ها
و گلسرخىها و
پايمال كردن٫
هيچ شمردن و
اهانت به خون
آنهاست. دريغا كه با اين
روند٫ در اين
كشور انوار
دانشيانهاى
بسيارى باز
خاموش و
گلسرخىهاى
بسيارى باز
پرپر خواهند
شد.
مردم ستم
كشيده ايران
هميشه
فرزندان جان
بر كف خود را
در راه مبارزه
بسيار از دست
داده اند. اين
شرط هر مبارزه
و جنبشى است. فداكارىها٫
از جان گذشتگى
ها٫ و
مقاومتها كمر
دشمن را خواهد
شكست. و اين
خام ترين خيال
است كه مدام
فرزندان مردم
در اثر خيز
انقلابى كشته
شوند. جنبش
اوج خواهد
گرفت٫ همه
گير خواهد شد
و كارگران٫
كشاورزان٫ و
اقشار تحت
ستم٫ زندگى
نوين و
سعادتمند را صاحب
خواهند شد.
مرگ
ناچيزترين
هديه ما براى
پيروزى مردم
است. هر مرگ
دريچه اى است كه بروى
تباهى بسته
مىشود. و هر
مرگ دريچه اى
است كه بروى
دروغ٫ فحشا٫
فقر و گرسنگى بسته خواهد
شد. و آنگاه
دريچه اى باز
خواهد شد كه
از آن نور
زندگى بتابد.
به اين نور
تن بسپاريم٫
به اين نور.
فدائى
مردم٫ كرامت
دانشيان.29
بهمن 1352
به بهانه ي
سالروز اعدام
خسرو گلسرخي:
جهان ما
به دو چيز
زنده است
اولي شاعر
و دومي
شاعر
و شما
هر دو را
كشتيد
اول : خسرو گلسرخي را
دوم : خسرو
گلسرخي را ......
ترجمه
تركى:مهران
بهارى
بيزيم
دونيا
ايكى
نسنه يلن
ياشار
بيرينجىسى
قوشوقچو
و ايكينجىسى
قوشوقچو٫
سيزسه
هر
ايكىسينى ده
اؤلدوردونوز
بيرينجىسى:
خسرو گلسرخىنى
ايكينجىسى:
خسرو
گلسرخىنى....
( رضا
براهني) .
گئرچه يه
هو!!!"