"محمد على
فرزانه"، چراغی
در تاريکی
(فارس
ديلينده
آذربايجان
روحونو
ياشادان يازيچيلار)
نويسنده:
على آذرى (١)
ترجمه
از ترکى آذرى:
على قره جهلو
محمد
على فرزانه در
اولين سالهاى
قرنى که در
آن زندگى مى
کنيم در يک
خانواده فقير
و پرجمعيت در
تبريز چشم به
جهان گشود و
از آغاز جوانى
در راه زبان و
هستى ملى سرزمين
زادگاهش
پنجاه سال
بدون وقفه، با
ايمان و خستگى
ناپذير قلم
زد.
امروز
نام محمد على
فرزانه در همه
جا، بويژه در
آذربايجان
جنوبى و
شمالى، در
ميان تودههاى
وسيع کتاب
خوان، باعزت
و احترام برده
مى شود. دهها
کتاب، مجموعه
و مقاله ايکه
او درباره
زبان، فولکلور،
ادبيات و
موضوعات ملى و
مدنى نوشته،
منبعى براى
آموختن و
آگاهى يافتن
دو نسل از
آذربايجانىها
بوده است.
دوران
تحصيلات
ابتدائى و
متوسطهى
محمد على
فرزانه مصادف
با اولين
سالهاى حاکميت
پهلوى، يعنى
دوران سرکوب
زبان و موجوديت
ملى
آذربايجان
است. درباره
اين سالها در
يک سرى از
نوشتههايش و
اخيراً در
نشريه
"وارليق" در
سلسله مقالات:
" خاطراتى
درباره زبان
مادرى و حيات
ملىمان"
چنين اشاره
ميکند:"من هم
مانند هزاران
و صد هزاران
هموطن خود سالهای
رشد و تحصیلم،
با سالهاى
تحقير و ممنوعيت
زبان و
موجوديت ملىمان
مصادف بود. از
آنجائيکه در
اين سالهاى
سخت و شوم،
اعمال سياست
نفرت انگيز
آسيميلاسيون چه
بوده و چگونه
مجريان اين
سياست، از
اعمال پست و
چرکين خود شرم
نمى کردند،
بخوبى آگاه
ايد، روى آن
تاکيد نخواهم
کرد. اما
آشنايى اوليه ام
با زبان مادريمان
و گنجينه ى
سخن و ادبيات
مردمىمان،
آغوش مادر و
در کنار
خانواده ام
بوده است. در
اين سالها، آن
چيزهائيکه از
مادر بى سوادم
و پدرى که کم و
زياد از سوادى
برخوردار
بود ياد
گرفتم، در
وجودم
تاثيرات پاک نشدنى
برجاى گذاشت
چنانکه
سالهاى
طوفانى بعد
قادر به از
بين بردن اين
تاثيرات
نگرديدند.
مادرم با وجود
اينکه با درس
و کتاب بيگانه
بود ولى سينه
اش گنجينه سخن
بود
او
"لايلاما"،
"نازلاما"،
"باياتى"،
"قوشما"،
"گرايلى"،
"آتالار
سوزو"،
"تاپماجا" مثل،
حکايت و
داستانهاى
بى شمارى
ميدانست.(٢)
اکنون بعد از
گذشت پنجاه
شصت سال هنوز
هم وقتى که مى
خواست
برادران کوچک
ترم را
بخواباند و يا
آنها را
بخنداند،
لالائىها و
ائل سوزلرى و
يا باياتىهائيکه
به هنگام خسته
شدن از سختى
زندگى با زمزمههائى
حزن آورمى
خواند در گوشم
طنين انداز
است. وقتى از
او مى پرسيدم
اينها را
چگونه و از کى
ياد گرفته
است، بانگاه
پر معنايش
جواب ميداد:
" آچديم
آچديم گول
اولدوم، بوى
آتديم سونبول
اولدوم
بير ديل
بيلمز
قوشودوم، اوخودوم
بولبول
اولدوم"
( شکوفه
بودم گل شدم،
قد کشيده سنبل
شدم، پرنده اى
بىزبان بودم،
خواندم و بلبل
شدم).
در
آشنائى اوليه
ام با زمينههاى
ادبى زبان
مادريم،
علاوه بر
مادرم، پدرم
تأثير مهمى
داشت. پدرم هر
سخناش را با
مََثَلى
عاميانه و يا
با يک تک بيت
حکيمانه مى
آراست. از
آنهائيکه
يادم مانده
بعنوان مثال
ميتوانم
اينها را بازگو
نمايم؛
" گئچمه
نامرد
کؤرپوسوندن، قوى
آپارسين سئل
سنى
ياتما
تولکو
دالداسيندا، قوى
يئسين آسلان
سنى".
و يا،
"سانما
ازديکجه فلک
بيزلرى
ويرانلیق
اولور
اوُن
تمناسى ايله
بوغدا
دگيرمانليق اولور..."
بدين
ترتيب همراه
پدر و مادرم و
صحبتهاى
روزمره، در
ميان مردم،
کارگاه هاى
فرشبافى،
کوچه و بازار
با شنيدن
آهنگهاى
عاميانه، شوخى
ها و "آتما
جالار"، على
رغم اينکه
نتوانستم در
مدرسه بزبان
مادريم تحصيل
نمايم، با
ظريفکاريهاى
اين زبان،
قدرت و اصالت
و زيبائى آن
آشنا شدم که
براى کارها و
تلاشهاى بعدىام
سنگ بنائى
گرديد،،،،"
محمد
على فرزانه با
ايمان و سرسختى
بى پايان اش
که از َنفََس
مادر و پدر و
مردم خويش در
جانش روان
گشته هنوز هم
زنده است.
مقابله با
طوفانها،
اضطرابها و
ناملايمات
حتى يک لحطه
هم او را از
ايمان و سر
سختى اش
نتوانسته است
باز دارد.
او در
سن بيست سالگى
در کتابخانه
تربيت تبريز استخدام
شد. در اين جا
است که شروع
به خاموش کردن
عطشى بى پايان
که نسبت به
کتاب و مطالعه
و آموختن عميق
در خود احساس
ميکرد، نمود.
در همين سالها
درباره
تحقيقات کتاب
در نشريات
تهران از جمله
مجّله
"يادگار"
آغاز به نوشتن
کرد. نهضتى که
در سالهاى
٢٥-١٣٢٤ در
آذربايجان رخ
داد، امکان
جمع آورى و
نشر ادبيات
مردمى را برايش
فراهم ساخت.
او در اين مدت
کوتاه علاوه
بر سلسله
مقالات
"داستانهاى
ملى
آذربايجان"،
" آذربايجان
ائل
سؤزلريندن
باياتيلار"،
با يک سرى
مقالات
انتقادى-اجتماعى
به عرصه مطبوعات
قدم گذارد.
بعد از سقوط
نهضت در
آذربايجان بعلت
نشر نوشته
هايش تحت
بازجوئى قرار
گرفت.
بدنبال
ممنوعيت
نشريات ترکى،
فرزانه با آثارى
که بزبان
فارسى نوشت،
به زنده نگه
داشتن روح
آذربايجان از
طريق اين
نوشتهها
ادامه داد. همچنانکه
خود ميگويد، در اين
سالهاى سخت
زبان باز کرده
و سالهاى بعد
از ١٣٢٦ در
فعاليت هاى
ادبى -
اجتماعى وى
سالهاى پر
ثمرى ميگردند.
سلسله
مقالاتى که
درباره شاعر
بزرگ آذربايجان
" نظامى
گنجوى" در
روزنامههاى
تبريز نوشت و "تحقيقات
کتاب" تيزبين
وى مربوط باين
سالهاست.
بعد از
کودتاى ٢٨
مرداد و به
دنبال آن
سکوتى که بر
فضاى سياسى
ايران حکم
فرما شد،
شکستن قلمها،،،
اين سالها
براى او تبديل
به سالهاى
طولانى
مطالعه و
تحقيق ميگردند.
با استفاده از
باز شدن فضاى
سياسى سالهاى ٤٣-١٣٤١
همراه يک سرى
نوشتههايش
کتاب" گرامر
زبان
آذربايجانى"
(٣) و "مجموعهى
باياتى ها" را
مينويسد.
فرزانه با
مقدمه ايکه بر
"مجموعه
باياتى ها" مى
نويسد، فصل
جديدى در فلکلور
شناسى در
ايران
ميگشايد. اين
کتاب بعد از سال
١٣٥٧ بارها
تجديد چاپ
ميشود و از
لحاظ تيراژ در
ميان تحقيقات
فولکولوريک
در ايران در
مقام اول قرا
ميگيرد.
محمد
على فرزانه با
مقالات خود
بيش از هر جا در
نشريه "
وارليق"
مينويسد. در
اين مقالات
زبان،
ادبيات،
تاريخ و در يک
کلام هستى
ملى- مدنى
آذربايجان در
درجه اول
اهميت قرار
دارند.
وقتى
صحبت از محمد
على فرزانه
ميکنيم بدون
سخن گفتن
درباره اسلوب
آذرى و فارسى
اش نمى توان
حق مطلب را
ادا نمود.
خيلىها آنرا
نثر معاصر مىنامند،
ولى معاصر
بودن بجاى
خود، در اين
نثر غليان خصوصيت
يگانه،
تماميت، آهنگدار
بودن و
"ييغجامليق"
و از همه مهم
تر منطقى بودن
آن در خواننده
تأثير يک اثر
سمفونيک را بر
جاى ميگذارد.
در اين جا از
اين اسلوب دو
نمونه ى فارسى
و آذربايجانى
آنرا نقل
ميکنيم. نمونهى
فارسى آنرا از
مقدمه ى ترجمه
ى " هوپ هوپ
نامه" (٤) مياوريم:
" هوپ
هوپ نامه اثر
مشهور و
گرانقدر
شاعر، در زمرهى
ملى ترين و
شناخته ترين
شاهکارهائى
است که مندرجات
آن در پىريزى
بنيادهاى
نظرى مشروطيت
تأثير داشته و
در فضاى فکرى
و انتقادى آن
دوره و
دورانهاى بعدى
مدتها دل و
جان
ستمديدگان و
آزاديخواهان
را توان و نيرو
بخشيده است.
صابر با احاطه
و تسلط عميق بر
جنبه هاى
گوناگون
زندگى و با
دريافتهاى
صحيح و منطقى
از تضادهاى
بطنى جامعه در
شعر خود از
عادى ترين
مسائل روزمره
زندگى گرفته
تا کلى ترين و
عمومى ترين
مسائل را مطرح
ميکند و در توصيف
کليهى اين
مسائل با طنز
کوبنده و
افشاگر و خصلت
جانبدار و
مبارزه جو
استبداد و
بيداد و جهل و
ريا و دغل را
ميکوبد و
آزادى و عدالت
و دانش و
صراحت و صداقت
را مى
ستايد،،،."
نمونهى
ترکى آذرى از
معرفى نوشتهاى
بر فولکلور
کودکان
آذربايجان
انتخاب ميشود:
"
آنالارين
دوغما
ايستکلريندن
جوشان، صاف دويغولارى
ايله
قانادلانان
آذربايجان
اوشاق
فولکلورو،
ائل
ياراديجيليغى
ميزين اولدوقجا
گوجلو
قولاريندان
بيرى ساييلير.
دونيايا تازا
گؤز آچان
کؤرپهلردن
توتموش،
ايلکين
ياشلارينى
گئچيرن اوشاقلار
و يئنى يئتمهلر
ايله ايلگيلى
سؤيلهنن
لايلالار،
نازلامالار،
اوخشامالار،
آرزولامالار،
سانامالار،
اوشاق ناغيللارى
و اوشاق
اويونلارى
کيمى
بؤيوکلرين و
هاميدان چوخ
آنالارين ئوز
بالالارى
اوچون ياراتديقلارى
و
ياشاتديقلارى
ساده،
ياراشيقلى و
آهنگدار نغمهلر
ائل
ادبياتيميزين
اونودولماز
نمونهلرى
سيراسيندا
يئرتوتور....
آنا
سودو قدر بهرهلى
و آنا ايستهيى
قدر دولغون
اولان بو
پوئتيک نغمهلر،
ظاهرى
گؤرونوشده
اوشاقلارى
ياتيزديرماق،
اونلارين
بويونا
اوخشاماق،
ديله توتماق،
اگلنديرمک
خاطره
اولسادا، ديل
آچماقدا، حياتلا
آشناليق
قاتماقدا،
آنا ديلى ايله
آليشماقدا و
بير سؤزله
حياتين معناسينى
داها دريندن
باشا دوشمکده
ايلک مکتب
اولموشدور.
تأسفلر
اولسون کى،
دوننه قدر
سوادسيز
آنالاريميزين
سينه سى بو
مکتبين
توکنمز
لايلالارى،
اوخشامالارى،
ناغيلارى و
آيرى ائل
سؤزلرى و ائل
نغمه لرى ايله
جوشوب
داشديغى
حالدا، بوگون
بيزيم بير چوخ
سوادلى
آنالاريميزين،
ئوز کؤرپه
لرينه شيرين-
شيرين لايلا دئمهگى،
بويونا
اوخشاماغى و
ناغيل سؤيله
مگى ياديرغاميشلار...صاباح
چوخ گئج
اولاجاق، بيز
بو گون، کؤرپه
لريميزين
معنوى تربيه و
آليشقانليغى
خاطره،
منليگيميزى و
کيمليگيميزى
اوشاقلارا
آشيلاماق
خاطره
لايلالاريميزا،
نازلامالاريميزا
و
ناغيللاريميزا
قاييتماق و
بونلارى
بؤيوک بير ملى
-معنوى ميراث
کيمى قورومالييق...
(فولکلور
کودک
آذربايجان که
از خواستهاى
غريزى مادران
لبريز و با
احساسات صاف و
بى آلايش آنها
بال و پر
ميگيرد، يکى
از پرتوان
ترين شاخه هاى
خلاقيت مردم
آذربايجان است. از
کودکانى که
تازه چشم به
جهان گشوده
اند، يا
کودکانى که پا
به سن گذاشته
و يا سنين
اوليه را پشت
سر ميگذارند
اين لالائىها،
"نازلاما"ها،
"اوخشاما"ها،
"آرزولاما"ها،
"ساناما"ها،
حکايات
کودکان،
بازيهاى
کودکان که در
اين رابطه
توسط بزرگان
بويژه مادران
که براى
فرزندان و
دلبندان خود
آنرا ايجاد و
حيات بخشيده و
حفظ کردهاند،
هر نغمه ى
ساده، متناسب
و آهنگدار
آنها نمونههاى
فراموش نشدنى
ادبيات مردمىمان
بحساب مى
آيند.
اين
نغمههاى
شاعرانه که به
اندازهى شير
مادر حياتى و
سرشار از مهر
مادرى است،
اگر چه در
ظاهر براى آرام
کردن کودکان،
قربان صدقه
رفتن براى آنها،
دلدارى و
سرگرمى آنها
هم است،
ولی در زبان
باز کردن،
آشنائى با
زندگى و مأنوس
شدن با زبان
مادرى، در يک
کلام در درک
معناى عميق تر
زندگى اولين
مکتب بوده
است.
متأسفانه
در حاليکه تا
ديروز سينهى
مادران بى
سوادمان از اين
مکتب بى پايان
لالائىها،
قربان صدقه
رفتن ها،
حکايتها و
سخنان
حکيمانه و
نغمات مردمى
لبريز بود، امروز
مادران با
سوادمان با
آنها بيگانه
اند.
فردا
خيلى دير
خواهد شد، ما
امروز، همين
امروز بايد
بخاطر تربيت
معنوى
خردسالان
خود، بخاطر
انتقال شخصيت
و هويت خود به
کودکانمان،
به لالائى
گفتنها،
نازلاماها و
حکايتهايمان
برگرديم و
آنها را همچون
يک ميراث ملى و
معنوى ارج
نهاده و حفظ
نمائيم ).
بهار 1999
تورنتو
توضيحات
مترجم:
(١) على
آذرى، مورخ
آذربايجانى و
موّلف تاريخهاى
معتبرى چون
"قيام شيخ
محمد
خيابانى" و "قيام
کلنل محمد تقى
خان پسيان"
است.
(٢)
"باياتى": شعرهاى
ليريک ادبيات
مردمى است که
بيش از همه
انواع اشعار
ليريک مردمى
مورد استفاده
قرار گرفته
است. اين
اشعار با وزن
هجائى سروده
ميشوند و داراى
چهار مصراع هستند و
از نظر قافيه
مانند رباعى
اند، يعنى
مصراع هاى ١،
٢. ٤ هم قافيه
ولى مصراع سوم
آزاد است. فکر و
مضمون اساسى
در باياتى در
دو مصرع آخر
بيان ميشود.
باياتى ها قبل
از دوران
اسلام شکل ملى
شعر در ادبيات
ترکى را تشکيل
ميدادند.
"قوشما":
قوشما در
ادبيات
مردمى(شفاهى)
نقش غزل در
ادبيات نوشته
را دارد.
قوشما داراى ٣
الى ٦ بند است
که هر بند
داراى ٤ مصراع
است. در بند آخر
اسم شاعر برده
ميشود، هر
مصرع داراى ١١
هجا است، و
قافيه ها بشکل
زير هستند: آ-ب-و-ب، ق-ق-ق-ب،
د-د-د-ب، ا-ا-ا-ب و
الى آخر.
قوشما متداول
ترين شکل شعر
عاشيقى (عاشيق
شعرى) است.
"
گرايلى":
مانند قوشما
است با اين
تفاوت که داراى
٣، ٥ ،٧ بند
است و در هر
مصراع ٨ هجا
دارد و قافيه
و رديف آن نيز
مانند قوشما
است.
"
لايلاما،
اوخشاما،
نازلاما،
آرزولاما،
ساناما":
انواع متفاوت
لالائى گفتن
ها و قربان
صدقه رفتن ها
است اختلاف
آنها در تعداد
مصراع هاست.
زبان آذرى به
شکل حيرت آورى
در زمينه ادبيات
شفاهى و مردمى
غنى است.
"آتماجا"
و "تاپماجا" (
َمتَل و
چيستان)
(٣) در
باره کار سترگ
محمد على
فرزانه در دوران
سیاه و خفقان
رژيم پهلوى و
تاليف کتاب
"گرامر زبان آذربايجانى"،
زنده ياد
دکتر
غلامحسين
ساعدى اشاره
ى پرمعنائى
دارد: "اين
شهامت به
نهايت درجه در
محمد على
فرزانه وجود
داشت. انسانى
در ظاهر آرام
و ساکت ولى در
باطن وجودى
مملو از آتشفشان.
او اين راه را
با دقت و
ظرافت پيموده
و پيش ميرفت.
اثر وى بنام
"گرامر زبان
آذربايجانى"
باصطلاح در
محافل "معتبر
علمى" ايران
با سکوت مطلق
مواجه شد!!
چنانکه گوئى
همچين اثرى
انتشار
نيافته است.
من خود در
دانشگاه کلن
(آلمان) شاهد
بودم که اين
اثر در دنياى
زبان شناسى
معاصر بعنوان
يک حادثه
معتبر بحساب
آمده بود".
(٤) "هوپ
هوپ نامه" اثر
جاودان
"ميرزا على
اکبر طاهر
زاده" (صابر)(
١٩١١-١٨٦٢)
شاعر و طنز
پرداز بزرگ
آذربايجان
است.
(٥) برخى
از آثار استاد
محمد على
فرزانه؛
-
آذربايجان
ملى
داستانلارى
(داستانهاى
ملى آذربايجان)
-
آذربايجان
خلق ادبياتى
(ادبيات
عاميانه
آذربايجان)
- خلق
ادبياتيندان
باياتيلار
مجموعه سى (
مجموعه
باياتى ها از
ادبيات
عاميانه)
-
آذربايجان
ديلى نين
گرامرى، ايکى
جيلد ( گرامر
زبان
آذربايجانى،
دو جلد)
- حيدر
بابامنظومه
سى نين بديعى
خصوصيتلرى ( خصوصيات
زيباشناسى
در منظومهى
حيدربابا)
-
آذربايجان
خلق ادبياتى
آنتالوژى سى (
آنتالوژى
ادبيات
عاميانه
آذربايجان)
-
ديليميزين
فونتيک
سؤزلوگو ( لغت
نامه فونتيک
زبانمان)
- سؤز
اينجيلرى (
آنتالوژى شعر
آذربايجان از
قديم تا به
امروز)
- فضولى
يه بير باخيش (
نگاهى به
"محمد
فضولى"، شاعر
و هومانيست بزرگ
قرن ١٦
آذربايجان)
-
"ديوان الغات
الترک" ده
ايشله نن
آتالار سؤزو و
مثل لر" (مثل
ها و سخنان
حکيمانه در
"ديوان الغات
الترک").
"ديوان الغات
الترک"، يکى
از بزرگترين
آثار دوران
اسلامى ترکها
است. اين کتاب
براى تدريس
زبان ترکى به
اعراب تدوين و
به خليفه ى
بغداد تقديم
شده بود.
نويسنده اين
کتاب
"قاشقارلى ماحمود"
( محمود
کاشغرى ) آنرا
در سال ١٠٧٣
ميلادى
باتمام رساند.
در اين کتاب
گرامر زبان
ترکى، لهجههاى
ترکى، نام
طوايف ترک
آمده و شامل
سخنان حکيمانه
دوران خود نيز
ميباشد).
- استاد
فرزانه امروز
در کشور سوئد
زندگى ميکند و
با نشريه
ترکى-فارسى
"تريبون"
همکارى مينمايد.
آخرين
مقالات استاد
فرزانه که در
اين نشريه بچاپ
رسيده
عبارتند از:
- سخنى
چند درباره
مبانى بنيادى
و ساختارى زبان
آذربايجان،
تريبون ١
- نگاهى
به ويژهگيهاى
ساختارى و کار
بردى ترکى
آذربايجانى، تريبون٢
- جنوبى
آذربايجانين
ملى-مبارز
شاعرى "بولود
قاراچورلو"
(ب-ق-سهند)،
(شاعر ملى- مبارز
آذربايجان
جنوبى، بولود
قاراچورلو (ب-ق-سهند)
تريبون ٣
- "گونئى
آذربايجاندا
٤٦-١٩٤٥ نجى
ايللرده ملى
معارف
طرفيندن نشر
ائديلن درس
کتابلارى حاققيندا(آذربايجان
ديل تاريخينه
بير باخيش)، (
درباره
کتابهاى درسى
منتشر شده از
طرف اداره
معارف ملى
آذربايجان
جنوبى
درسالهاى
٤٦-١٩٤٥)
تريبون ٤
Reprinted
with permission from Azerbaijan International Magazine.
Copyright 1995.Winter,3.4 ( این
مقاله با
اجازه
فصلنامه "
آذربایجان
بین المللی"
ترجمه و نشر
می شود )