آرانتوا،
عشق من !Aranjuez Mon Amour ) (
رودریگوRodrigo)) آهنگساز
برجسته
اسپانیائی ،
این آهنگ زیبا
را برای زن
خود بهنگام
زایمان که
میان مرگ و زندگی
در تقلا بود و
بیم مرگ وی
میرفت سروده
بود و گوئی
خطابی بود بر
او که، عشق من
نمیر!
هنگامی
که رودریگو
کودکی چهار
ساله بود، به
بیماری تیفوس
مبتلا
گردید.در
نوزده سالگی
دیگر بینائی
خود را تقریبا
از دست داده
بود.در
پا ریس به
دختری از
همکلاسی های
خود که بیشتر
آهنگهای اورا
با پیانو میزد
گفته بود که
پس تو چشمان
من باش! و او
همسر آتی بود!
ملودی این
آهنگ اکنون
بصورت زنگ
ساعت بسیاری
از میدان های
بزرگ
درزادگاه او
در
اسپانیا نواخته
میشود.
عشق
من، روی آب
چشمه ساران ،
عشق من،
جائی
که باد با خود
می آورد، عشق
من
گلبرگهای
گل سرخ روان بر
روی آب را
در
هنگامی که
تاریکی
شامگاهی پنجه
می گسترد.
عشق
من ، دیوار ها
شکاف بر
میدارند
عشق
من،
از
آفتاب و از
باد و رگباری
تند و گذر
سالیانی دراز،
درست
در سحرگاه ماه
مه
که
آنها آمدند با
سرودی بر لب
و
بناگاه با نوک
تفنگهای خود
بر
روی دیوار ها
چیزهای غریبی
نوشتند.
عشق
من، بوته گل
سرخ ،
عشق من
دنبال
میکند ،
بر
روی دیوارها
این خطوط را
و
نام های کنده
شده بر آنها
را
بهم
پیوند میزند،
عشق من
و
هر تا بستان
از هر لکه
سرخی
گل
سرخی بر
میدمد.
عشق
من،
چشمه
سا ران خشکیده
اند عشق من
از
آفتاب و از
باد دشت و گذر
سا لیان دراز
درست
در سحرگاه ماه
مه
که
آنها آمدند
با
شکوفه ای در
قلب خویش
با
پا هائی برهنه
وبا گامها ئی
نرم،
و
با چشمانی
رخشان از
تبسمی غریب.
روی
این دیوار
هنگامی
که تاریکی شب
بال می گسترد،
گو
ئی به
تماشای لکه
های خون ایستا
ده ای
و
اینان چیزی جز
گلهای سرخ
نیستند
آرانتوا
عشق من!