مصاحبه
محمد محمدی از
روانیوز
با
محمد آزادگر
يكشنبه 22
نوامبر 2009
محمد
آزادگر مسئول
هیئت اجراییه
جنبش فدرال –
دموکرات آذربایجان,
متولد 1329 در
تبریز. در سال 1350
به خاطر پخش
اعلامیه علیه جشن
های دو هزار و
پانصد ساله
شاهنشاهی
بازداشت و به
ده ماه حبس
محکوم شد. در سال1354
به خاطر
فعالیت سیاسی
دستگیر و در
دادگاه نظامی
به حبس ابد
محکوم شد. با انقلاب1357
از زندان آزاد
شد. در نخستین
انتخابات برای
مجلس شورای
اسلامی یکی از
پنج کاندیدای
حزب توده
ایران از
تبریز بود. در
سال 1358 در پلنوم
حزب توده
مشاور کمیته
مرکزی شد. پس
از یورش اول
جمهوری
اسلامی به حزب
توده ایران
(بهمن 1361) آذربایجان
و پس از
دستگیری های
گسترده و
شوهای
تلویزیونی
رهبران حزب مجبور
به ترک ایران
شد و به شوروی
رفت. در
زمستان 1362 در
پلنوم 18 که از
بقایای کمیته
مرکزی حزب که
در خارج بودند
و در چک
اسلاواکی
تشکیل شد شرکت
کرد. پس از
پلنوم 18 از حزب
توده ایران
فاصله گرفته و
پس از خروج از
شوروی و جدایی
از حزب و در
سال 1365به شکل
گروهی به راه
کارگر پیوست.
و حدود 18 سال
عضو سازمان کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) بود.
محمد آزادگر
در سال 2004 در
تاسیس «جنبش
فدرال _
دموکرات
آذربایجان»
شرکت داشت. در
گفتگوی که
روزنامهنگار
محمد محمدی با
محمد آزادگر
انجام داده
است به سوالاتی
درباره جنبش
سبز، وظعیت چپ
ایران و جنبش
ملی آذربایجان
پاسخ می دهد
که متن
مصاحبه به
شرح ذل است.
محمد
محمدی: قبل
از هرچیز
تحلیل شما
درباره جنبش
اخیر چیست؟
محمد
آزادگر: به
نظرمن جنبش
اعتراضی اخیر
که اساسا پس
ازکودتای انتخاباتی
دهمین دوره
ریاست جمهوری
شروع شده قبل
از هرچیز یک
جنبش «نفی» و «نه»
به سیستم
سیاسی موجود
یعنی حکومت
دینی و ولایت
فقیه است.
ریشه های این
جنبش اعتراضی اخیر
و «نه» به حکومت
اسلامی به
هفتمین دوره
انتخابات
ریاست جمهوری
در خرداد سال 1376
برمیگردد.
در
سال 1376 اکثریت
مردم ایران بر
اثر گسترش
فساد در نهاد
ها و ارگان
های دولتی و
فقر و فلاکت
عمومی، از
"دوران
سازندگی" و " تعدیل
اقتصادی"
رفسنجانی روی برگرداندند.
خاتمی با شعار
های « ایران
ازآن همه
ایرانیان
است»، « جامعه
مدنی» و «قانونمداری»
خود را کاندید
هفتمین دوره
ریاست جمهوری
کرد. ولی فقیه
با رئیس
جمهوری خاتمی
موافق نبود و
در مقابل
خاتمی از ناطق
نوری _
نماینده ی
ارتجاعی ترین
جناح حاکمیت_
حمایت کرد.
کاندیداتوری
خاتمی علیرغم
مخالفت ولی
فقیه از سویی
و زدگی مردم از
«انقلاب»
وهراس از
تغییر
ناگهانی از
سوی دیگر،
امید به اصلاح
پذیری جمهوری اسلامی
را در میان
مردم تقویت
کرد. در همان
سالهای اولیه
ریاست جمهوری
خاتمی ، علی ربیعی
مسئول اجرایی
دبیرخانه
شورای امنیت ملی
ومشاور
اجتماعی در
دوره ریاست
جمهوری محمد
خاتمی واز
اطلاعاتی های
کهنه کار رژیم
در تحلیل از
روانشناسی
مردم وبویژه جوانان
در آن سالها
با اشاره به
قیام یکپارچه
مردم اسلام
شهر وقزوین ،
گفته بود که سمبل
ها والگوهای
جوانان تماما
عوض شده و آنان
دیگر اعتمادی
به روحانیت
ونظام ندارند.(نقل
به
مضمون)وسعید
حجاریان
درهمان اوج
اصلاح طلبی
واوایل ریاست
جمهوری خاتمی
در نوشته ای
با عنوان
«فساد» درجواب
به آنهایی که
رای بسیار
بالای خاتمی رابمعنای
رضایت از نظام
واصلاح طلب
بودن مردم
میدانستند ،
نوشته بود که
این دوستان که
رای بالای
خاتمی را در
مناطق ملی
دلیل اعتماد
مردم به نظام
واعتماد به
خاتمی و اصلاح
طلبی میدانند
باید توجه
داشته باشند که
رای به خاتمی
رای به گریز
از مرکز وبی اعتمادی
به نظام
است.حداقل
آنهایی که
درمناطق ملی
به خاتمی رای
داده اند
میخواستند بدینوسیله
سیستم شل تر
بشودتا آنها
از مرکز جدا
شوند.(نقل به
مضمون) البته
سیستم شل تر
نشد.اصلاح
طلبی مدل
خاتمی، زمین
گیر شد. نهمین
دوره ریاست
جمهوری باز
گشت به دوران
قبل از خاتمی
بود.آنهایی که
قدرت سیاسی را
در ید خود
داشتند،
احمدی نژاد را
در مقابل
رفسنجانی
بعنوان رئیس
جمهور بیرون دادند.
درانتخابات
دهمین دور
ریاست
جمهوری،مردم
دیگر دنبال
اصلاحات
نبودند.انتخاب
میان بد وبدتر
بود. اکثریت
مردم ایران تا
دو سه هفته
مانده به
انتخابات
علاقه ای به
شرکت در
انتخابات
نداشتند.با
داغ شدن
تبلیغات انتخاباتی
ومناظره های
تلویزیونی
مردم از انفعال
بیرون آمدند
ومتوجه شدند
که شکاف در قدرت
سیاسی جدی است
و با شرکت در انتخابات
ورای به
کاندید های
مقابل احمدی
نژاد گوه میان
شکاف در هیئت
حاکمه
گذاشتند وبا
کودتای
انتخاباتی،
مردم به
خیابانها ریختند
وجنبش
اعتراضی شکل
گرفت.
جنبش
اعتراضی اخیر
جنبشی است
همگانی علیه
دیکتاتوری
دینی و ظلم
وستم حاکمان وبرای
آزادی
ودموکراسی
وسکولاریسم
وعدالت اجتماعی.
واقعیت
این است که
جنبش اعتراضی
انفجار فرو خفته
سی سال
بیعدالتی
وبیداد
وسرکوب اقشار
وطبقات مختلف
مردم اززنان
وملیت های غیر
فارس زبان
گرفته تا
کارگران
وروشنفکران
است.
جنبش
اعتراضی اخیر
گرچه در
اعتراض به
تقلب در انتخابات
وکودتای
انتخاباتی
شروع شد ولی
واقعیت این
است که تقلب
در انتخابات
بهانه ویا
جرقه ای بود
تا مردم به خیابانها
بریزند و نظام
حاکم را
بمبارزه بطلبند.
البته نباید
فراموش کرد که
نقش موسوی
وکروبی وحتی
خاتمی در شروع
این جنبش انکار
ناپذیر
بود.اعتراض
موسوی وکروبی
به نتیجه
انتخابات به
مردم پشت گرمی
داد وشرکت مردم
در تظاهرات
واکسیونهای
خیابانی را توجیه
پذیر تر
کرد.مردمی که
علیه رژیم به
خیابانها میریزند
و تظاهرات
میکنند اصولا وبطور
طبیعی هزینه
اقدام های
خودشان را سبک
سنگین میکنند
وسعی میکنند
کمتر هزینه بدهند
وبیشتر بهره
ببرنند.لذا
پشت موسوی وکروبی
سنگر گرفتن
هزینه را
پائین می آورد.معمولا
کسی که در
تظاهرات
بازداشت
میشود حتی
اگرهیچ
سنخیتی با
موسوی وکروبی نداشته
باشد در
بازجویی ها
نمیگوید که
جدایی دین از
دولت را
میخواهد ویا
آزادی پوشش میخواهد
و... بلکه سعی
میکند خودش را
به موسوی ویا
کروبی
بچسباند.
س:
به نظر شما
توازن قدرت
میان جنبش
مردمی و حکومت
به چه صورت است؟
آزادگر: شکافی
که در هرم
قدرت سیاسی رخ
داده درتمام
دوران حیات جمهوری
اسلامی بی
سابقه است . در
سالهای گذشته
اختلافات و
حتی گاها
اختلافات
خیلی جدی در
هیئت حاکمه
بوده و درهر
مقطعی یک جناح
به نفع آن
دیگری کنار
کشیده و یا
حذف شده ویا
باهم به سازش
رسیده اند.
ولی اینبار
اختلاف وتضاد
درون هیئت
حاکمه به سادگی
قابل حل نیست
وعقب نشینی
هرکدام از
جناحها به نابودی
تمام عیارآن
منجر خواهد
شد.این را هر
دو جناح به
خوبی میدانند
لذا هیچکدام
نمیتوانند
کوتاه بیایند.
ولی با وجود این
جناح خامنه ای
– احمدی نژاد
دست بالا رادر
قدرت سیاسی
دارند و
ارگانهای
سرکوب مثل
سپاه وبسیج
واطلاعات
وقوه قضاییه
اساسا دست
اینها است.
روشن
است که حکومت
برای
نگهداشتن
اقتدار خود به
سرنیزه متکی
است. رژیم به
زندان وشکنجه
واعدام
وسرکوب تمام
عیار و عریان
متوسل شده
واین نشان
میدهد که
حکومت در موضع
ضعف است . کمتر«
حکومت مقتدر»
غیر
دموکراتیک
واستبدادی
میشود پیدا
کرد که به روی
تظاهرات
مسالمت
آمیزمردم
خودش آتش بگشاید
به جوانان
مردم در شکنجه
گاهها تجاوز کند
و اوباش ولمپن
ها رابجان
دختران
وپسران جوان
بیندازد.
هرچقدر
اختلافات
درون قدرت
سیاسی عمق
ودامنه پیدا
میکند جنبش
اعتراضی مردم گسترده
تر وپرشورتر
میشود
وهرچقدر جنبش
مردمی دامنه
پیدا میکند
شکاف را در آن
بالا عمیقتر
میکند.
اکثریت
مردم ایران
این حکومت را
نمیخواهند.این
روشن است. حتی
بخش بزرگی از آنهایی
که به احمدی
نژاد رای داده
بودند اینک از
احمدی نژاد
روی
برگردانده اند
و اگر به جنبش
مردمی
نپیوسته اند
حداقل بیطرفی اختیار
کرده
اند.خامنه ای
واحمدی نژاد نمیتوانند
برای مقابله
با مردم، غیر
از نیروی سپاه
وبسیج واوباش
جیره خوار
بسیج کنند.
هیئت
حاکمه
بطورجدی شکاف
برداشته و
اراده واحد
ندارد و بشدت
سردرگم است . نیروهای
سرکوب نیز روز
به روز اعتماد
به نفس خود را
از دست میدهند.
رژیم به خون ریزی
شدید دچار شده
است.
با
وجود کنترل
وسرکوب بی
وقفه جنبش
اعتراضی مردم،
هرچقدر
ازتقلب
وکودتای انتخاباتی
فاصله
میگیریم نه
تنهادر اراده
اعتراضی
وتقابل مردم
با رژیم تزلزل
پیش نیامده
است بلکه
هرتظاهراتی
نسبت به
تظاهرات قبلی
پردامنه تر
وشعارها شفاف
تر و رادیکالتر
شده است. مردم
معترض جان
برلب رسیده در
روز قدس
علیرغم کنترل
شدید وآمادگی
نیروهای
سرکوب نشان
دادند که این
قدرت ونیرو را
دارند که بی
اعتنا به هر گونه
فشار وسرکوب
به خیابانها
بریزند و در
مقابل« راهپیمایی
ونمایش دولتی»
، اعتراض خودشان
رابه حکومت
دینی وهیئت
حاکمه فاسد ودیکتاتور
به گوش
جهانیان
برسانند.
س:
حکومت بدون در
نظر گرفتن
اعتراض مردم
به تقلب در
انتخابات
دولت کودتاهی
خود را تشکیل
داده است،
حال با این
وجود مردمی که
روز 13 آبان
فریاد مرگ بر
دیکتاتور سر
می دادند چه
خواستههای
دارند؟
آزادگر: دامنه
وشوروهیجان
تظاهرات 13
آبان
وشعارهای داده
شده در این
روز آن را از
تمام تظاهرات
قبلی متمایز
میکند.با
وجودهشدارنیروهای
انتظامی وامیتی
قبل از 13آبان
وکنترل
وسرکوب خشن
تظاهر
کنندگان،
مردم با شعار
«خامنه ای قاتله،
ولایتش باطله»
، شعارعمومی
مرگ بر دیکتاتور
را مشخصتر
کردند که
معنایی جز سرنگونی
جمهوری
اسلامی
ندارد.مردم در
تظاهرات عکس
خامنه ای را
از دیوار ها
کنده وزیر پا
انداخته واز
روی آن رژه
رفتنند.13 آبان آغاز
پایان دوران
ولایت فقیه
وحکومت دینی
است.
مردم
آزادی ودموکراسی
میخواهند.حکومت
دینی نمی
خواهند. جامعه
سکولار
میخواهند. زنان
میخواهندحقوق
برابر با
مردان داشته
باشند.حجاب
اجباری
نمیخواهند.آزادی
پوشش میخواهند.میخواهند
قوانین شرعی
در رابطه با زنان
برچیده شود.
ملیت
های غیر فارس
زبان ساکن
درایران حقوق
ملی وحقوق برابر
شهروندی
میخواهند.ملل مظلوم
ترک، کرد،
عرب، ترکمن
وبلوچ
ازتعبیض ونابرابری
بطورجدی رنج
میبرند.اینها میخواهند
سرنوشت
خودشان را
خودشان رقم
بزنند
ونمایندگان
ملت فارس
وازمرکز کسی
برای اینها
قیمومیت
نکند.میخواهند
همه ملیت ها
ازبرابری
کامل
برخوردار
باشند ویک ملت
( فارسها)
بربقیه آقایی
نکند.میخواهند
به زبان خودشان
تحصیل کنند
وزبانشان
درمنطقه خودشان
رسمی بشود. به
زبان خودشان
رادیو وتلویزیون
داشته باشند.
پارلما ن محلی
داشته باشند.
اولویتهای
اقتصادی
واجتماعی منطقه
خودشان را
خودشان تعیین کنند.باکشورهای
همکیش
وهمزبان رابطه
اقتصادی،
سیاسی
وفرهنگی
داشته باشند.
کارگران
وکارمندان
شاغل
میخواهند
حقوق مناسب
ومکفی برای
گذران
خانوادهایشان
دریافت کنند.
امنیت شغلی
میخواهند.
میلیونها جوان
بیکار کار
میخوهند
.بیکاری و فقر و
فلاکت کمر
کارگران
وزحمتکشان را
شکسته است .
کارگران
سندیکای مسقل
میخواهند.
جمهوری
اسلامی با
خواستهای بحق
وقانونی وانسانی
اقشار وطبقات
اجتماعی
وملیت ها وزنان
وجوانان به
معارضه
برخواسته است.
رژیم با
کارمندان
وکارگرانی که
حقوق معوقه شان
را از کارفرما
طلب میکنند
باخشونت
سرکوب میکند.
جمهوری
اسلامی بجای
اینکه برای جوانان
بیکار کار
فراهم کند
عامدانه
آنهارا به سوی
اعتیاد سوق
میدهد.کارگرانی
که سندیکا
میخواهند به
بند میکشد. در
جمهوری اسلامی
روشنفکران
سکولار عملا
فاقد حقوق شهروندی
اند وپیوسته
زیر فشار
وکنترل ارگانهای
اطلاعاتی
وامنیتی
هستند.اقلیت
های مذهبی
بویژه بهایی
ها در رنج وعذاب
اند ونه تنها
از هیچ حقوقی
برخوردار نیستند
بلکه مدام
مورد سوئ ظن
هستنند. کار
غیر مذهبی وبی
دینان با
کرمالکاتبین
است.
بدین
ترتیب تمام
اقشار وطبقات
اجتماعی ، ملیتها
غیر فارس زبان
، زنان،
جوانان ورشنفکران
خودشان را در
مقابل جمهوری
اسلامی
میبینند
وجمهوری اسلامی
نیز همه این مخالفین
خود را عوامل
بیگانه
میداند.
مردم
این حکومت را
نمی
خواهند.تظاهرات
13 آبان به
روشنی نشان
داد که مردم
حاضرند برای
رهایی خود از
دیکتاتوری
دینی هزینه
لازم را
بپردازند.
س:
در روزهای
آغاز جنبش و
حتی روز قدس و13
آبان هم شاهد
بودیم که این
جنبش آنچنان
که باید
فراگیر می شد
نشده، یعنی
هنوز از نعمت
شهر های کوچک
و روستاها بی
بهره
است،چرا؟
آزادگر: معمولا
شهرهای کوچک
وروستاها مثل
همه جای دنیا
کمتر درجریان
مسایل سیاسی
هستند. دوما
قابل کنترل اند.
سوما در روابط
اجتماعی
پیچیده ودرگیریهای
حاد اجتماعی-
سیاسی نیستند.
در انقلاب سال
1357 شاهد بودیم که
حتی پس از فرار
شاه که
درتهران
وشهرهای بزرگ
جشن برپا بود
و روزهای
پایانی سلطنت
پهلوی بود، بعضی
شهرهای کوچک و
روستاها در
جریان ماوقع نبودند
و حتی در بعضی
جاها شاه
پرستها دست
بالا را
داشتند. ضمنا
نباید فراموش
کرد که کلان
شهر تهران به
تنهایی بیش از
یک هفتم جمعیت
کل کشور را در
خود جا داده
است. تمرکز
قدرت سیاسی
آنجاست .
تمرکز جریانات
سیاسی مخالف
رژیم
نیزعمدتا
آنجاست .بیشترین
تعداد
کارخانه ها
وموسسه های مختلف
وبزرگترین
ومعتبرترین
دانشگاه های کشور
در تهران جای
گرفته اند.
اصولا
شهرهای کوچک
وروستاها در
تحولات ودگرکونی
بزرگ نقش
چندان زیادی
ندارند. تهران
وشهرهای بزرگ
در به زانو در
آوردن رژیم نقش
تعیین کننده و
سرنوشت سازی
دارند.
س:
با وجود
اعتراضات
مردمی که
همچنان ادامه
دارد، شرایط
فعلی ایران را
چگونه
ارزیابی میکند؟
آزادگر: ایران
به یک بحران
سیاسی
واجتماعی
واقتصادی عظیمی
گرفتار
است.خود
جمهوری
اسلامی به
فساد وبی کفایتی
باورنکردنی
آلوده است واز
همه مهمتر
شکاف
دربالاترین
هرم قدرت
سیاسی آنچنان
عمیق وغیر
قابل ترمیم
وپر شدن است
که در این سی
سال گذشته
مطلقا سابقه
نداشت.
جمهوری
اسلامی در سطح
جهان منفور
ومنزوی است.تقریبا
تمام کشورهای
دنیا متفقا معتقدند
که برنامه
اتمی جمهوری
اسلامی ایران
مقاصد صلح
آمیزی را
تعقیب نمیکند.علیرغم
نزدیکی چین
وروسیه با
جمهوری اسلامی،
سازمان
همکاری
شانگهای ( چین وروسیه
از اعضای با
نفوذ آن
هستند)جمهوری
اسلامی را به
عضویت
نپذیرفته
است.درموقع سخنرانی
احمدی نژاد
درمجمع عمومی
سازمان ملل
ازنمایندگان
192کشور 150 کشور
سالن را ترک
کردند.دیپلماسی
جمهوری
اسلامی پراز
تناقض ودشمن
تراشی است :
مداخله در
امور داخلی
کشورهای
همسایه
وتبلیغ اسلام
سیاسی درآن
کشورها ؛ ودفاع
وحمایت همه
جانبه از بنیاد
گرایی اسلامی
در لبنان
وفلسطین وچشم
پوشی از کشتار
مسلمانان در
چچن وحمایت از
مسلمانان در
بالکان وچاد
وسومالی .
فتنه گری و
توطئه در
جمهوری
آذربایجان
وحمایت همه
جانبه از
ارمنستان که 20
درصد از اراضی
آذربایجان را
اشغال کرده
است. بی پرنسیپی
دیپلماسی
جمهوری
اسلامی حد
ومرزی ندارد.جمهوری
اسلامی نه
تنها اخبار کشتاروسرکوب
خشن مسلمانان
اقوام
اویغوری در
استان سین
کیانگ توسط
چین کمونیست
را سانسور کرد
بلکه معترضان
اقوام ترک
اویغوری چین
را متهم میکند
که به تحریک
آمریکا شورش
کرده اند
وآمریکا می خواهد
در این منطقه
«انقلاب
مخملی» راه
بیندازد
ورژیم کمونیستی
چین را تضعیف
کند.
افکار
عمومی در اغلب
کشورها
وهمچنین اکثر
دولت ها ،
جمهوری
اسلامی را
کشوری تروریست
پرور وبرای
صلح جهان
خطرناک
میدانند.افکار
عمومی جهان به
مبارزات مردم ایران
علیه جمهوری
اسلامی ، نظر
بسیار مثبت
وهمدلانه ا ی
دارند.
دگرگونی های
عمیق وگسترده
در راه است.
س:
نقش رهبری
جنبشی که
بعدها به نام
جنبش سبز نام
گرفت را چگونه
ارزیابی می
کنی؟ آیا جنبش
دارای رهبری
مشخص است؟(آقای
مهاجرانی در
کنفرانسی در آمریکا
گفته بود که
رهبر جنبش
آقایان
کروبی، موسوی
و خاتمی هستند
و این جنبش نیازی
به رهبری
دیگری ندارد)
آزادگر:آقای
مهاجرانی
فرمایش
فرموده اند.ما
باید تصور
روشنی از جنبش
سبز داشته
باشیم. جنبش
سبز یک جنبش
ژلاتینی وچند
لایه با
مطالبات
مختلف و متنوع
است، ولی جهت
عمومی وعمده
این جنبش علیه
نظام که در
راس آن ولی
فقیه قرار دارد،
میباشد.
آقایان
مهدی کروبی
وسید حسین
موسوی بکرات
اعتراف کرده
اند که آنها
خودشان را داخل
نظام میدانند
وتنها اجرای
کامل قانون اساسی
جمهوری
اسلامی را
میخواهند.
آنها حتی از
شعارهایی که
مردم در
تظاهرات علیه«
رهبر» میدهند
ناراضی اند.
آقای کروبی و آقای
موسوی حتما
بخشی از جنبش
اعتراضی را
نمایندگی
میکنند، ولی
قطعا این
آقایان نمی توانند
جنبش زنان ،
ملیت های تحت
ستم، جنبش کارگری
وجوانان و
روشنفکران
لائیک وسکولار
را نمایندگی
کنند. آقای
مهاجرانی
وامثال ایشان
با این نوع
فرمایشات میخواهند
برای مردم ناراضی
وجنبش
اعتراضی رهبر
تراشی کنند.
اینک« جنبش
سبز» نماد و سمبل
جنبش اعتراضی
است. از این
«رنگ سبز»
نمیشود برای
آقایان
کروبی، موسوی
وخاتمی قبای
رهبری دوخت.
س:
با وجود سرکوب
و دادگاه های
نمایشی و
احکامی که
بعضا حکم
اعدام هم صادر
کرده بودند،
نقش رهبری جنبش
باید چگونه
باشد؟
آزادگر: یکی
ازمهمترین
ویژگی های
جنبش اعتراضی
اخیر فقدان رهبری
است. طبیعی
است که نقش
رهبران
درجنبش ها مهم
است وبدون
رهبری جنبش ها
میتوانند به
بیراهه
بیفتند.اما
درک ما از رهبری
چیست! ما باید
درک مان را از
رهبری روشن
کنیم.این جنبش
به ناجی ویا
رهبر فرهیخته
که همه چیز را
راست وریس بکند
احتیاج ندارد.
جبش اعتراضی
در روند خود
رهبران واقعی خود
را پیدا خواهد
کرد.اگر ما
باور داریم که
این جنبش یک
جنبش همگانی
است که اقشار
ولایه های
مختلف
اجتماعی در آن
شرکت دارند؛
اگر ما بر این
باوریم
وبعینه می
بینیم که زنان
– نصف جمعیت
کشور_ در این جنبش
پیشرو
وپیشتاز
هستنند، قدر
مسلم آنها رهبران
خودشان را به
موقع معرفی
خواهند کرد
وهیچ کس
نمیتواند
ونخواهد
توانست بجای زنان
حرف بزند.
کارگران
وزحمتکشان
بعنوان یک
طبقه
بارهبران
مورد اعتماد
خود در صحنه
مبارزه حاضر
خواهند بود
ورهبری را به
غیر خودی
واگذار
نخواهند کرد.
ملیت
های تحت ستم
که بیش از نصف
جمعیت ایران را
تشکیل میدهند
و خیلی قبل از
راه افتادن
جبش سبز در
مبارزه
سرسختانه با
حکومت اسلامی
بوده اند
وتلفات کمی
نیز نداده اند
یک پای اصلی
جنبش هستند
وهرکدام از
ملیت ها بسته
به کمیت ورشد
سیاسی و
اجتماعی رهبران
خود رابشکل
های مختلف
حالا چه بشکل
جبهه ویا
اتحادها ویا
ترکیبی از
هردو و...بمیدان
خواهند آورد.
در عین حال
همکاری ومبارزه
مشترک همه
ملیتها ی تحت
ستم در مبارزه
با رژیم ،
آینده ایران
را رقم خواهد
زد..
س:
چرا بازتاب
رخدادهای
اخیر در ایران
در رسانههای
خارجی به
مرور زمان و
تثبیت دولت
احمدی نژاد
کاهش یافت؟
آزادگر: بنظر
من کاهش باز
تاب رخداد های
ایران در رسانه
ها ی خارجی
ربطی به تثبیت
دولت احمدی
نژاد ندارد. بازتاب
گسترده و وسیع
تظاهرات و رخدادهای
ایران در رسانه
های خارجی
دراوایل
تظاهرات های
اعتراضی اولا
بخاطر
گستردگی وتعداد
میلیونی شرکت
کنندگان بود
وثانیا افکار
عمومی
ومطبوعات غرب
تصویر معیبوب
وکج وکوله ای
از ایرانیان
داشتند .آنها
بخشا فکر میکردند
که اکثریت
مردم ایران
ولایت خامنه
ای را می
پذیرند و از
حکومت اسلامی
راضی اند.
تصور عامه
مردم در غرب ا
ز زنان وجوانان
ایران آ ن
نبود که زنان
وجوانان ایران
در تظاهرات ها
از خود نشان
دادند. افکار
عمومی غرب که
اساسا توسط
همین رسانه ها
ساخته شده
بود، با
واقعیت جامعه
ایران همخوانی
نداشت. مجموعه
این مسایل
باعث شد رسانه
های خارجی
بیشتر روی
حوادث ایران متمرکز
شوند. باتوجه
به سرکوب های
بعدی وکاهش تظاهرات
خیابانی،
انعکاس اخبار
مربوط به
تظاهرات ها
کاهش یافت .
اما همین
تظاهرات 13 آبان
با وجود اینکه
خبر گزاری ها
از ارسال
اخبار
تظاهرات
ضدحکومتی منع
شده بودند، در
رسانه ها
انعکاس خوبی
داشت. ضمنا نباید
فراموش کرد که
هر لحظه در
جهان دهها وصدها
حادثه مهم رخ
میدهد و رخداد
های کشور ما
برای ما
ایرانیان مهم
است ولی برای
مردم کشورهای
مختلف ، اخبار
کشورخودشان در
اولویت
قراردارد.
س:
نقش اپوزسیون
خارج از کشور
در اعتراضات
اخیر چگونه
بود؟
آزادگر: اپوزیسیون
واقعی جمهوری
اسلامی از
همان اول در
خارج از کشور
در افشای
جنایات
جمهوری
اسلامی در نقض
خشن حقوق بشر،
ودفاع از حقوق
زنان و کارگران
و... پیگیر بوده
است.
هفته
های اول پس از
کودتای
انتخاباتی،
اکثریت غالب
ایرانیان
خارج از کشور
که بعضی
هایشان در
تمام عمرشان
حتی درهیچ
تظاهراتی
شرکت نکرده
بودند، به
خیابانهای شهری
های اروپایی
ریختنند و
تظاهراتی
علیه کودتاچیان
برگزار کردند
که در سی سال گذشته
بی سابقه بود.
نقش وتاثیر
اپوزییسیون خارج
از کشور را در
سازماندهی
این تظاهرات و
نیزانعکاس
اخبار
مبارزات مردم
داخل کشوررا
درخارج
ازکشور نباید
نادیده گرفت.
س:
از لحاظ محتوی
تظاهراتی
خارج از کشور
چگونه بود؟
بخصوص در
روزهای آخر آن
موضوعی به
نام پرچم سبز
و نیاوردن
پرچم حزبی
مطرح شد ؟
آزادگر: اوایل
یک همه باهم
غریبی میان
ایرانیان
خارج کشور
حاکم بود.اینهم
بسیار طبیعی
بود پس از سالها
در داخل کشور
هیجانات
ودرگیری ها
وتظاهرات میلیونی
رخ میداد واین
حرکت داخل
ایرانیان خارج
کشور را به
خیابانها
ریخت. اما
رفته رفته
انحصار طلبی
ها وخود محور
بینی ها رخ
نمود وصف ها
کم وبیش از هم
جدا شدند.البته
این حادثه خوش
آیندی نیست
ولی اجتناب
ناپذیر بود.آنهایی
که خودشان را نماینده
جنبش سبز داخل
کشور در خارج
میدانستند،
انحصار طلبی
پیشه کردند.
واز اپوزیسیون
خارج کشور که
سالهای
طولانی، در آن
سالهای برهوت
وظلمات ، که
جمهوری اسلامی
در خارج یکه
تازی میکرد
ومخالفان خود را
در خاج از
کشور ترور
میکرد شمع مبارزه
با جمهوری
اسلامی را در
خارج از کشور
روشن نگه داشته
بودند،
خواسته میشد
که خودشان را
با مطالبات
موسوی وکروبی
هماهنگ کنند.طبیعی
بود که این
عملی نبود.اگر
در داخل
نمیشود علنا
علیه ولی فقیه
وحکومت دینی ودیکتاتور
شعار داد، در
خارج که
میشود! البته
اخیرا نه تنها
علیه دیکتاتور
و شخص خامنه
ای شعار دادند
بلکه پوستر
عکس خامنه ای
زیر پا هم
انداخته شد.
این
حق هر جریانی
است که با
شعار ها وپرچم
خود در
تظاهرات علیه
جمهوری
اسلامی شرکت
کند وکسی نمی
تواندونباید
معترض آن باشد
. این حق
دموکراتیک هر
شخص وجریان سیاسی
بویژه در خارج
کشور است.
س:
برگردیم به
خطه
آذربایجان،
در سالهای
اخیر شاهد
جنبش های مردمی
از این خطه
بودهایم،
درخواست برای
تدریس زبان
مادری،... آیا جنبش
ملی
آذربایجان در
حال شکل گرفتن
است؟
آزادگر: مبارزات
خلق
آذربایجان
وترکهای
ایران علیه سیاست
تبعیض آمیز
رژیم های
پهلوی وجمهوری
اسلامی همیشه
به اشکال
مختلف ادامه داشته
است.
آخرین
حلقه از
مبارزه خلق
آذربایجان در
راه رسیدن به
مطالبات ملی-
فرهنگی خود، سلسله
قیام های
خرداد 1385 در
آذربایجان
بود که به
بهانه توهین
روزنامه
"ایران" به ترکان
ایران بوقوع
پیوست. سلسله
قیام های خرداد
نقطه ی عطفی
تاریخی در
مبارزات خلق آذربایجان
علیه سیاست
های تبعیض
آمیز و یکسان
سازی حکومت
های ایران در
رابطه با خلق اذربایجان
و ترکان ایران
بود.
سلسله
قیام های
خرداد 85 در
شهرهای
آذربایجان نشان
داد که ریشه
های این قیام عمیق
تر از آن است
که آنرا به
اعتراض علیه
«توهین به
هموطنان آذری
زبان» توسط یک روزنامه
وابسته به
رژیم جمهوری
اسلامی، محدود
کرده یا آنرا
به «خواست
آموزش به زبان
مادری از سوی
آذری زبانان»
تنزل داد.
« شورای
هماهنگی
فعالان ملی
آذربایجان» و «ستاد
پیگیری مطالبات
مردم
آذربایجان»
و گروهها و
محافل مختلف
آذربایجانی
در جریان مبارزات
انتخاباتی با
طرح مطالبات
حداقل مردم
آذربایجان،
حقوق ملی و حق
شهروندی برابر
را در گفتمان
عمومی روز
وارد کردند و «
مسئله ملی» به
یکی از مهم
ترین و حادترین
موضوعات
انتخابات
دهمین دوره
ریاست جمهوری
تبدیل شد.
اینک
حرکت ملی
آذربایجان در
داخل وخارج
کشور به چنان
نیرویی تبدیل
شده است که امکان
نادیده گرفتن
آن در معادلات
سیاسی ایران
امکان ناپذیر
است. حرکت ملی
آذبایجان بخاطر
کثرت جمعیتی
وکادرهای
سیاسی با
تجربه و روح
رزمندگی اش
میتواند نقش
موثر وجدی در
تحولات آتی
وآینده حیات
سیاسی ایران
بازی کند.
س:
اپوزسیون
خارج از کشور
آذربایجان
آنچنان که
باید در
سازماندهی اعتراضات
داخل فعال
باشد، فعال
نیست، چرا؟
آزادگر: من
فکر نمیکنم
هیچ یک از
اپوزیسیون
های خارج کشور
در سازمادهی
اعتراضات
داخل کشور
فعال باشند.سازمان
دهی اعتراضات
داخل یک امر
فنی است ونمیتوان
از فاصله دور
در این امر
مشارکت فعال
داشت. اگر
سئوال ناظر بر
سکوت نسبی آذربایجان
و مشارکت غیر
فعل
آذربایجان در
جنبش اعتراضی
اخیر باشد،
باید یاداوری
کرد که این
سکوت نسبی یا
مشارکت ضعیف
دلایل وعوامل
متعددی
داردکه من این
عوامل ودلایل را
از «بیانیه
تحلیلی
کانون
دموکراسی
آذربایجان
در باره بحران
کنونی ورمز
گشایی از
«سکوت»
آذربایجان»
برای خوانندگان
این مصاحبه می
آورم:
1. آذربایجان
در سالهای
گذشته و با
گسترش گفتمان
هویت طلبی و ناسیونالیسم
ترکی و بویژه
بعد از
قیامهای سراسری
خرداد 1385 فضای امنیتی
داشته و جو اختناق
بر آن حاکم
بوده است ،
همچنین به
مناسبتهای
مختلفی چون
سالگرد
اعتراضات 1385 ،
گردهمایی های
پاسداشت
مبارزات بابک
، روز جهانی
زبان مادری ،
بزرگداشت
مشروطیت ، اعتراضات
سالانه اول
ماه مهر و
بازگشایی مدارس
و ..... شاهد
برگزاری
تجمعات و اعتراضات
خیابانی در
شهرهای مختلف
آذربایجان بوده
ایم که با
سرکوب شدید و
بازداشت و
احکام زندان
همراه بوده
است ،
2. علاوه
بر
دستگیریهای
گسترده
سالیان اخیر
که بنا به
گزارش مراجع
مستقل حقوق
بشری فقط در
سال 1385 بالغ بر 5000
نفر بوده است
، در آستانه انتخابات
اخیر نزدیک به
صد نفر در
اعتراضات
جمعی به
ویدئوی درشت
گوییهای سید
محمد خاتمی
دستگیر شده
اند که شمار
زیادی از آنها
هم اکنون نیز
در بازداشت به
سر میبرند. رد
صلاحیت دکتر
اکبر اعلمی
همچنین لجاجت
خاتمی و جناح
اصلاح طلب در
عدم عذرخواهی
و دلجویی از
مردم
آذربایجان و
سکوت در برابر
سرکوب و
دستگیری
معترضان به وی
، فضای انتخاباتی
را بی رونق
نمود، بدیهی
است که در چنین
فضای امنیتی و
اختناق آمیز و
کم رونقی جو
انتخاباتی
امکان شکل
گیری اعتراضات
جدی بسیار
کاهش خواهد
یافت
3. به
نظر میرسد
علاوه بر دو
فاکتور ذکر
شده در بالا
مهمترین عامل
"سکوت "
آذربایجان
این نکته باشد
که اعتراضات
سالهای اخیر
آذربایجان و
مطالبات مردم
، جز موارد
انگشت شماری
عموما با بی
توجهی و
بایکوت
گروهها و
شخصیتهای
سیاسی ، احزاب
، روشنفکران و
رسانه های
مرکز قرار گرفته
است و گاها
همنوایی برخی
از جریانهای
یاد شده با
حکومت در
سرکوب
اعتراضات و
دستگیریهای
گسترده در
آذربایجان
نیز مشاهده
شده است ، با
این توصیف در
صورت فعال شدن
بیشتر
نیروهای
سیاسی و
شهروندان ترک
در اعتراضات
کنونی - که
مسلما همراه
با انعکاس
مطالبات ملی
آذربایجان
نیز خواهد بود
- آیا تضمینی
بر عدم بایکوت
و سانسور صدای
آنها ارائه
شده است ؟ در
ادامه سانسور
پیش گفته به
عنوان مثال در
حوادث اخیر نیز
شهادت دو نفر
در ارومیه ،
حمله به خوابگاه
دانشجویان
دختر در همین
شهر و بازداشتهای
گسترده
معترضان در
تبریز و زنجان
انعکاس
چندانی در
رسانه های
ایران نیافت.
4. نیروهای
مرکزگرا عموما
مطالبات
فرهنگی و
زبانی
آذربایجانیها
را به آینده
ای مبهم حواله
داده و با پاک
کردن صورت
مساله ، حتی
از ارائه
برنامه ای روشن
در این زمینه
نیز خودداری
کرده اند ، در واکنش
به این روند
نیروهای
سیاسی به ویژه
نسل جوان
آذربایجان با
درس آموزی از
تجربه های
پیشین "
مشارکت فعال و
هزینه پرداختن
در حرکت و
جنبشهایی که
مهمترین ضرورت
سیاسی و
تاریخی
آذربایجان و
ترکان ایران
یعنی مساله
هویت ، زبان و
فرهنگ را نادیده
بگیرد "را با
تردید مورد
بررسی قرار می
دهند.
لذا
به طور خلاصه
می توان
بایکوت و
سانسور صدای
آذربایجان ،
همراهی و یا
حداقل سکوت
گروههای
سیاسی مرکز با
حکومت در
سرکوب اعتراضات
سالهای اخیر
آذربایجان ،
عدم ارائه
برنامه منعکس
کننده
مطالبات
آذربایجان در
پلاتفرمهای
نیروهای
مرکزگرا و
وجود جو
امنیتی و
اختناق چند
ساله در منطقه
را دلایل کم
تحرکی یا "
سکوت "
آذربایجان
برشمرد. »
س:
شما که از یک
ملت به نام
آذری تجربه
دو حکومت
پادشاهی و
جمهوری دارید،
به نظر شما
چه سیستمی می
تواند جواب
گویی همه
خواستههای
جامعه کثیر الملل
ایرانی باشد؟
آزادگر: من
در اینجا لازم
میبینم توجه
شما را در به
کار بردن اصطلاح
غیر دقیق« ملت
آذری» جلب کنم.
گرچه من شکی
در حسن نیت
دوستان نسبت
به ملت ترک
وخلق
آذربایجان
ندارم. ولی
دوستان باید توجه
کنند که
شووینیسم
فارس بخاطر
اینکه از
ترکها هویت
زدایی کند
سالهای
متمادی چنین تبلیغ
کرده که ترکها
« آذری »هایی هستند
که بعدها توسط
مغول ها و«
قبایل ترک»
ازهویت وفرهنگ
وزبان اصلی
شان که گویا فارسی
بوده جدا
افتاده اند.
لذا شووینیست
های فارس ،
ترکها
وآذربایجانی
ها را «آذری» و
زبانشان را
نیز« زبان
آذری»
مینامند.البته
خیلی ها بدون
اینکه بدانند
پشت این
اصطلاح «آذری»
چه خوابیده
است با حسن
نیت تمام
ترکها
وآذرایجانی
ها را آذری مینامند.
در ترکیه
وگاها حتی در
جمهوری آذربایجان
نیز ،
آذربایجانی
ها وترکهای ایران
را آذری
مینامند
وآنها نیز
مطلقا قصدشان
تحقیر ویا
توهین به
آذربایجانی
ها نیست. درهر
حال
آذربایجانی
ها وترکهای
ساکن ایران
نمی خواهند
آنها را آذری
بنامند.
اما
در جواب به
سئوال شما
باید بگویم که
به نظر من
سیستم سیاسی
که بتواند
پاسخ مثبت به
جامعه چند
ملیتی ایران
بدهد سیستم فدرال
است .لزوما
فدرالیسم،
دموکراسی ویا آزادی
نمی آورد ولی
حداقل قدرت
متمرکزدر مرکز
را میشکند
وامکان وشانس
تاسیس دموکراسی
و رشد ملیت ها
را فراهم
میکند.
من
طرفدار
فدراليسم ملی
هستم. تقسيمات
ادارى موجود را
قبول ندارم
وبا هر نوع
فدراليسمى هم
که مرزهاى ملى
را بهم ريزد و
بخواهد بر
اساس درهم
آميختن مناطق
ملى و با استناد
به «حقوق
شهروندى»،
تقسيمات جديد
کشورى انجام
دهد، مخالفم.
تقسيمات
کشورى کنونى
با حدود مناطق
ملى واقعى
کشور همخوانى
ندارد. منظور
من از دولت
فدرال ملتهاى
ساکن ايران آن
نواحى يا
مناطقى در محدوده
جغرافيائى
کشور است که
از نظر تاريخى
مسکن ترک ها،
فارسها،
کردها،
بلوچها و
عربها و تورکمنها
بوده و اکنون
نيز اکثريت
ساکنان آن نواحى
را تشکيل
ميدهند.
البته
تهران بزرگ موقعيت
و وضعيت ويژه
دارد که اداره
آن قوانين و
مقررات ويژه
اى را طلب
ميکند، ولى
آنچه مسلم است
تهران
نميتواند شهر
يک زبانه و يک
قومى باشد.
گروههاى ملى
بايد در
ساختار سياسى
ـ ادارى آن
نسبت به
جمعيتشان سهم
داشته باشند!
س:
تحلیل شما از
جریانها که
به نام و آرمان
چپ هم اکنون
در حال فعالیت
هستند چه
آنانی که در
داخل هستند و
چه آنانی که
در خارج به
عنوان
اپوزسیون
شناخته شدهاند؟
آزادگر: تازمانی
که ظلم وستم
واستثمار است
جریانات چپ
نیز وجود خواهند
داشت. بخصوص
در کشوری مثل
ایران که در یک
طرف فقر و
فلاکت بیداد
میکند ودرطرف
دیگر انگل های
مفتخور که از
قبل زحمت زحمتکشان
ودزدیدن پول
نفتی که به
همه مردم
ایران تعلق
دارد هر روز
چاقتر وچاقتر
میشوند،جریانات
چپ در جامعه
حضور خواهند داشت.
احزاب
وسازمانهای
ملی اگر
بتوانند مطالبات
ملی را با
خواسته ها
ونیازهای زحمتکشان
یعنی با عدالت
اجتماعی گره
بزنند،احزاب
سراسری فارس محور
چپ شانسی در
نیرو گرفتن در
مناطق ملی را
ندارند.
س:
آینده جنبش
را چگونه می
بینید؟آیا تا
پیروزی با
همان نام و
همان خواسته
باقی می ماند؟
آزادگر: جنبش
اعتراضی مردم
ایران رنگین
کمانی است از مطالبات
ملی،
جنسیتی،کارگری
وآزادی
خواهی.بدیهی
است که جنبش
اعتراضی در
ادامه حرکت
خود وبا پیوستن
کارگران
وزحمتکشان
وملیتهای تحت
ستم وزنان، با
شعارها
ومطالبات
خودشان
مهرخودشان را
برجنبش
خواهند زد.
من
به آینده جنبش
با توجه به
میدان آمدن
جدی زنان با
خواسته های
زنانه شان و
به میدان آمدن
ملیت های تحت
ستم با قامتی
بر افراشته
وبا خواستهای
دموکراتیک
شان (حقوق ملی
وحقوق
شهروندی) و
کارگران
وزحمتکشان با
خواسته های
صنفی شان ؛
ونفرت اکثریت مردم
از حکومت دینی
و مبارزه
همگانی علیه
دیکتاتوری
مذهبی وبرای
دموکراسی وسکولاریسم
، بسیار خوشبینم.