هئيت
اجراييه جنبش
فدرال-
دموکرات
آذربايجان
اعدام
صدام ، نمایش
بربریسم و
حکومت وحشتی
که بر عراق
سایه می افکند!
صدام
حسین در میان
هلهله و رقص
مرگی شوم از
پله های مرگ بالا
رفت و بی
تردید کفن او راز
دار
هزاران
جنایات او و
آنهائی خواهد
بود که در
سردی خاک گور
مدفون خواهد
ماند. صدام حسین
، یک قاتل در مفهوم
متعارف خود
نبود، او راز
زنده جنایت ودرد
و رنجی بود که
در طول چندین
دهه بر مردم
سرزمین خود و
بر کشورهای
همسایه تحمیل
کرده بود.اما
او به ارتکاب
جرائمی
محاکمه و
اعدام شد که در
قیاس با
جنایات
بزرگتر او در
کشتارهای
منظم کردها و
راه انداختن
جنگ های منطقه
ای و تحمیل
خفقان بمدت چندین
دهه بر مردم
کشور خود ،
جرم کوچکی
بشمار می آمد.
با اینهمه ،
قاتلین او
،رذیلت و
کرداری شوم تر
از صدام را
بنمایش
گذاشتند، که
در آن سبعیت و
کینه کور ، بر
بیدار کردن
وجدان جامعه
نسبت به آنچه
بر مردم عراق
رفته بود ،
غلبه داشت.
بزرگترین
جنایت صدام ،
کشتن آزادی و
احساس هویت
انسانی مردم
عراق بود ،
حال آن که
اورا عمدتا به
خاطر امضا
فرمان قتل ١٤٨
شيعه
و بدون
رعایت اصول و
تشریفات
قانونی لازم و
با سرعت تمام
محاکمه و به
چوبه دار
سپردند.
صدام
مردی بود که
با چوبه دار و
تفنگ و نشا
ندن گلوله بر
سینه دیگران
زیسته بود ، و
بزرگترین
چیرگی بر او و همسا
نان او نه در
نابودی پیکر
بی مصرف او،
بلکه در این
بود که خود هر
گونه قانون اعدامی
برای همیشه به دار
آویخته شود!
در
یک شرایط
مطلوب ،
محاکمه
عادلانه صدام
می توانست به
بیداری وجدان
انسانی مردم
عراق و سر
مشقی برای
دیگران ، در
چیرگی خرد بر
کینه کور در
جلوگیری از
آنچیزی که
دیگر نباید رخ
دهد ،تبدیل
شود. محاکمه
صدام می
توانست به
روایت سرگذشت
خونباری بدل
شود که هر
ساعت و لحظه
ای از آن ،
همچون طنین
ناقوس
بیداری
بر وجدان آدم
ها ، و در حکم
ضربه های
هشدار بود.
افسوس
که استبداد ،
آدمیانی کور
تر از خود را
پرورش می دهد
، بویژه اگر
حاملین استبدادی
جد ید ، مظاهر
لایه های
تاریک اندیشی
باشد که در آن
قمه زن ، نماد
مذهب و فضیلت
بزرگ پرستش
ملکوت آسمان
تلقی شود.
صدام
حسین در ا
عمال سرکوب و
جنایات
خود، تنها
نبود.بسیاری از
آنهائی که دست بر
زیر چانه او
در گذاشته
داشتند ، آنهائی
که در سرکوب
آزادی توسط
صدام ، حمایت
تلویح آمیزی
از وی داشتند
، آنهائی که
بعد از حلبچه
دست دوستی
بسوی او دراز
می کردند ،
اکنون در
تبسمی
یهودائی ،
انداختن طناب
دار بر گردن
اورا نظاره
میکردند.
بسیاری
از راز ها
شاید تنها در
سینه
صدام
بود ، که باز
گوئی آنها می
توانست بر بسیاری
نکات مبهم
روشنائی
اندازد ، که
با اعدام او
همه انها نیز در
خاک رفت !
صدام
حسین نه
تنها
دیکتاتور در
منطقه ما بود
و نه ضرورتا
آدمکش ترین
فرد در دنیا .
زیرا در
بسیاری از
کشورها ،
دیکتاتور های
آدمخور خشن تر
از صدام نیز وجود
دارند که صد
ها هزار نفر
انسان بی گناه
را به خاک و
خون کشیده اند
و ملیون ها تن
دیگر را آواره
کرده اند،
لیکن مدعیان
دموکراسی ،
چندان خیر و
منفعتی در سر
به سر گذاشتن
و یا رفتن به سراغ
آنها را نمی
بینند. حکومت
سودان ، نمونه
والگوی
بهتری
از صدام نیست.
و یا جرم و
جنایت
اگوستینو
پینوشه در شرایط
اجتماعی شیلی
، بسیار خشن
تر از صدام در
شرایط عراق
بود ، زیرا
صدام وارث یک
دیکتاتوری پیش
از خود بود و
پینوشه نابود
کننده سیستم
سیاسی
دموکراتیکی
که سابقه
نسبتا طولانی
داشت. با
اینهمه ،
پینوشه
همچنان تا آخر
مرگ خود ، سوگلی
احزاب محافظه
کار در غرب
باقی ماند . او
نه محاکمه شد
، و نه گور
هزاران
قربانی جنایت
خود را بر ملا
نمود.
صدام
حسین با کینه
زیست ، و
اعدام
او به این
کینه جوئی ها
در شرایط جدید
حاکم بر منطقه
، بلور بندی
تازه ای خواهد
داد. اعدام او
در همزمانی
عید سال جدید
مسیحی و عید
قربان
مسلمانان ، بی
تردید به قطب
بندی
ایدوئولوژیک
مذهبی تازه ای
در منطقه ،
علیه شیعیان و
ایران دامن خواهد
زد و کشور های
سنی را به
متحد ین
نزدیکتر سنی
ها در عراق
تبدیل خواهد
کرد.
زندگی
سیاسی
صدام حسین ،
بدنبال
دستگیری خود
در سه سال پیش
به پایان
رسیده
بود.سپردن او نه به
یک دادگاه
صالح بین
المللی ، بلکه
بدست هوادران
مقتدا صدر و
اعضاء حزب
الدعوه
مورد حمایت جمهوری
اسلامی، و
اعدام او
بشیوه لینچ در
" غرب وحشی" ،
خواه نا خواه
از یک جانی ،
قهرمانی شهید
برای مردم سنی
بسیاری از
کشور ها خواهد
ساخت .چرا که
صدام بی هراس
از مرگ و
استوار تر از
اعدام کنند
گان خود با
سرنوشت خود
روبرو شد و
گفت : این راهی
بود که من
انتخاب کرده
بودم!
بسیاری
از کسان ،
پیام قبل از
مرگ او را
خواهند گرفت ،
بر دشمنی ها ی
تازه ای دامن
خواهند زد ، و
چرخه بی وقفه
انتقام و کینه
های کور تا
دیر زمانی
شاید همچنان
ادامه یابد.
صدام
خود با گلوله
زیست و با
طناب دار رفت
، لیکن آنهائی
که حکومت خود
را با طناب
دار آغاز می
کنند ، بی شک با
گلوله و زندان
و شکنجه و
سرکوب زندگی
مدنی آنرا
ادامه خواهند
داد! و آنان
این نیت خود
را کتمان نمی
کنند.کافی است
به اسلامیزه
کردن اجباری
زندگی مدنی در
مناطق غیر کرد
نشین ، بویژه
در مناطق تحت
کنترل شیعیان
نظری افکنده
شود!
2007.01.05