شورای مرکزی جنبش فدرال- دموکرات آذربايجان

نامه سرگشاده به احزاب وسازمان های کرد ایرانی!

ما این نامه رادر شرایطی برای شما می‌نویسیم که منطقه مادر وضعیت بسیار پیچیده و بحرانی بسر می‌برد و ج.ا.  در یک  بحران همه جانبه و تمام عیار داخلی و بین المللی  گیر کرده است. حکومت اسلامی درتمام طول حیات خود با یک چنین بحرانی روبرو نبوده است.

دریک چنین وضعیتی که رژیم بیش از هرزمانی تحت فشار بين المللی است و سرنوشت سياسی جمهوری اسلامی ايران در حال ورق خوردن است،  ملل تحت ستم ایران، بیش از هر زمان دیگری به همدلی و همبستگی و همکاری نیاز دارند. هر حرکت نسنجیده‌ای در شرايط کنونی می‌تواند عواقب نا مطلوبی برای ملل تحت ستم ببار آورد که، نه تنها بر این همبستگی آسیب ميرساند، بلکه ميتواند مورد بهره برداری جمهوری اسلامی قرار گیرد.

پاشنه آشيل جمهوری اسلامی ايران مبارزه يکپارچه ملل تحت ستم ساکن ايران است.حکومت اسلامی پیوسته باتمام قوا و با جديت درپی سازماندهی و طرحريزی توطئه های گوناگون در مقابل همبستگی مبارزاتی ملل تحت ستم ساکن ايران علیه ج.ا.ا بوده است..رژیم تلاش می کند با نفاق افکنی بين ملل تحت ستم  و انحراف مسير مبارزه برحق آنان و ايجاد اهداف مبارزاتی انحرافی و تراشیدن دشمنان واهی و غير واقعی ، توجه ملل ستمديده را از جمهوری اسلامی که مانع اصلی آزادی ملل ساکن ايران است منحرف کند. نفاق و تجزيه و خصومت در میان نيروهای ملل ساکن ايران سم مهلکی است که نه تنها  به تضعيف ملل تحت ستم  در مبارزه با رژیم می انجامد بلکه  پی آمد های پر هزینه ای را به مللیت های در گیر  تحمیل می کند.

 هشدار فعالان سیاسی وفرهنگی آذربايجان درنامه سرگشاده شان به محمد خاتمی به تاریخ 10 تیر ماه 1379 در رابطه با اقدامات وفعالیت های خرابکارانه پ.ک.ک نادیده گرفته شد. در این نامه آمده بود که عده ای آشوب طلب و الحاق‌گرا می‌خواهند‌در منطقه آذربایجان غربی معضل قره باغی دیگر رابر آذربایجان تحمیل کنند.

دوستان عزیز! شما نیک میدانید که تورک ها نه تنها از جهت جمعیت بزرگترین ملیت ساکن ایران هستند بلکه از جهت سیاسی و تاثیر گذاری روی تحولات سیاسی ـ اجتماعی  با هیچ کدام از ملل تحت ستم در ايران قابل مقایسه نیستند. جنبش ملی ـ دموکراتیک تورک ها در ایران با توجه به تجارب تاريخ معاصر ايران و واقعیات جمعیتی ایران ومنطقه تنها جنبشی است که می‌تواند با ناسیونالیسم افراطی ایرانی و حکومت متمرکز فارس گرای اسلامی به طور جدی به مصاف برخیزد. بدون جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان نه مساله ملی در ایران قابل حل است و نه تاسیس دموکراسی و برپایی جمهوری فدرال عملی است!

دوستان عزیز! شما به خوبی واقف اید که جمهوری اسلامی ایران در سالهای پایانی جنگ ایران وعراق شروع  به جلب و جذب اپوزیسیونهای  کشورهای همسایه کرد و یا در کشورهای همجوار دست به ساختن گروهای اپوزیسیون زد.  جمهوری اسلامی ایران از همان اول روی کار آمدن با ترکیه مساله داشت: یک همسایه لائیک وهمپیمان ناتو برای  ج.ا.ا خطر آفرین بود. جمهوری اسلامی برای اعمال فشار به ترکیه وگرفتن امتیاز از آن کشور، پ.ک.ک را زیر حمایت خود گرفت وهمه گونه امکانات در اختیارش قرار داد. پس از اخراج عبداله اوجالان از سوریه و محدود شدن میدان فعالیت برای پ.ک.ک درمرزهای سوریه ـ ترکیه، نیروهای آن به طرف عراق و ایران سرازیر شد و با   بازداشت عبداله اوجالان، پ.ک.ک هرچه بیشتر به طرف جمهوری اسلامی روی آورد. جمهوری اسلامی از نیروی پ.ک.ک نه تنها بعنوان عامل فشار علیه ترکیه استفاده میکرد بلکه برای از میدان خارج کردن احزاب کردستانی ایران مورد بهره برداری قرار ميداد. پژاک شاخه ایرانی پ.ک.ک جریانی بوده است وابسته به ج.ا.ا ودر اختیار وی. جمهوری اسلامی فکر می کرد اگر پژاک بتواند پرچم مساله ملی را در کردستان بدست گیرد احزاب کردستانی ایزوله میشوند و رژیم  می تواند هر طوری که دلش می‌خواهد  جنبش کرد را بازی دهد .لذا ج.ا.ا هر گونه تسهیلات در اختیار  پژاک قرار داد تا آن بتواند در عدم حضور احزاب محلی  فعالان سیاسی و فرهنگی  کرد را زير پرچم خود جمع کند.

متاسفانه احزاب کردستان ایران  هر کدام بنوعی و به درجه ای به دام پژاک و ج.ا.ا افتاده اند. سیاست پژاک روشن است. او میخواهد در ایران جنگ کرد و تورک راه بیاندازد تا مانع شکل گیری جمهوری دموکراتیک و فدرال در ایران بعداز ج.ا.ا گردد، چون پ.ک.ک.  میداند که در جامعه فدرال و دموکراتیک جایی برای توطئه چینان و آشوب گران الحاق گرا نیست! جمهوری اسلامی نیز بطور جدی در دامن زدن  به اختلاف شیعه و سنی و کرد و تورک ذینفع است تا ستم ملی حکومت اسلامی بر ملل ساکن ایران به حاشیه رانده شود تا همپشتی و همدلی ملل ساکن ایران  عملی نگردد.

دوستان عزیز ! جامعه ایران مانند هر جامعه ای دیگر در دنیای امروز، جامعه بسته ای نیست و در بیست سال گذشته، جمعیت های قابل ملاحظه ای از ملیت ها، به دلایل متفاوتی، از جمله بر اثر جنگ و یا بدلایل اقتصادی، به مناطقی خارج از سر زمین های اصلی محل زندگی خود مهاجرت کرده اند. روشن است که حقوق سیاسی و فر هنگی و مدنی آنان، در یک حکومت دموکراتیک با ید حفظ شود و هر یک از ماها  در جهت چنین خواست انسانی و دموکراتیکی تلاش میکنیم. با اینهمه، سر زمین های مهاجر پذیر، ادعای ارضی برای مهاجرین  بوجود نمی آورد .

 حزب دمکرات کردستان  چندین سال است که در روزنامه ارگان خود ذیل اخبار کردستان، ارومیه و...را داخل کردستان بحساب می آورد. کومله‌ی حزب کمونیست ایران و همچنین سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله) نیز ماکو را در اطلاعیه هایی که اخیرا صادرکرده اند جزء کردستان و شهری از کردستان به حساب آورده اند.

در چنین شرایطی ، که خلق های آذربایجان و کردستان، زیر ستم ملی و ستم سیاسی و مدنی مضاعفی بسر می برند، و نیاز به همکاری نزدیکتری دارند، اظهارات الحاق گرایانه برخی احزاب کردستان وادعای اینکه ارومیه و ماکو و...جزو سرزمین کردستان محسوب میشوند، بطور جدی دردوستی و همکاری احزاب آذربایجانی و کردی خلل ایجاد میکند. اظهارات غیر مسئولانه پاره ای از افراد، از جمله مصاحبه آقای رامبد لطفی پوری با نشریه کردستان، که با گشاده دستی تمام و با مصاحبه ای کوتاه ،  شهر های نقده، سلماس و قوشاچای (میاندوآب) و ارومیه را ضمیمه کردستان کرده اند و باکرکوک مقایسه کرده  و ترک ها را نیز مهمانان آن شهر ها خوانده اند می تواند به تنش های نا‌خواسته در منطقه دامن زده و خواسته های بحق و دموکراتیک ملیت ها را لوث کند. ما  ازدوستان کرد خود  و احزاب سیاسی آنان، انتظار درایت سیاسی بیشتری داریم.

دوستان عزیز! مادرپلاتفرم و اسناد خود برفدرالیسم ائتنیک تاکید داشته ایم واین تاکید بر این اساس بوده است که تقسیمات کشوری موجود با حدود مناطق ملی ـ زبانی کشور همخوانی ندارد. در تعيين مناطق ملی و حدود سرزمينهای تاريخی مسکن ملل و گروههای ائتنيک حافظه تاريخی ملل و واقعيتهای اجتماعی- انسانی و زبانی اصل است. وقتی ما درباره آذربایجان ائتنيک در ایران صحبت می کنیم مقصود ما سرزمینی در محدوده ی جغرافیایی درشمال غرب  کشور ایران است که ازنظر تاریخی مسکن اقوام تورک بوده و اکنون نیز اکثریت جمعيت آنرا تورکها تشکیل میدهند. کردستان ائتنیک نيز به نوبه خود در غرب ايران قرار دارد.

اورومیه و ماکو و خوی وسلماس و...جز لاینفک آذربایجان هستند؛ البته کردها نیز در این شهر ها بوده اند و اکنون نیز هستند و در کنار آذربایجانی ها زندگی میکنند!

ممکن است بین تورک ها و کردها در رابطه با مرزهای ائتنیک آذربایجان و کردستان اختلاف هایی وجود داشته باشد. این اختلاف ها ریشه قدیمی دارند و تنها در دوران حکومت های ملی کردستان و آذربایجان به رهبری قاضی محمد و پیشه وری این اختلافات به حداقل رسید. اساس اختلافات نیز اول بر سرتعیین مرزهای کردستان و آذربایجان و دوم مساله حقوقی وموقعیت و وضعیت کردهای داخل خطه حکومت ملی آذربایجان و تورکهای داخل محدوده ی حکومت ملی کردستان بوده است، طبق اسنادی که ازدوره قاضی محمد و پیشه وری باقی مانده مسایل مورد اختلاف از قبیل تعیین مرزها اساسا بر اغماض و گذشت طرفین  مبتنی بوده است، و از جهت فرهنگی نیز کردهای ساکن خطه حکومت آذربایجان در مدارس به زبان کردی و فارسی تحصیل میکردند و متقابلا این امکان برای تورکهای ساکن خطه حکومت کردستان در نظر گرفته شده بود. دراین دوران یکساله رابطه دو خلق کرد و تورک بر اصول دموکراتیک و برادرانه استوار بود.

دوستان عزیز! اینکه اختلافات مرزی دو ملت کرد و تورک تاچه حد واقعی و یا جدی است و یا به توهم آغشته است، به نظر ما بحث روز واکتوئل ما نمی تواند باشد. قاعدتا حل این مناقشات و یا اختلافات که در جای خود بسیار مهم هم هستند باید در یک فضای سالم و دوستانه وبا شرکت نمایندگان واقعی دو ملت و نمایندگان مناطق ذیربط و البته پس از رفتن ج.ا.ا و در فضای دموکراتیک انجام گیرد.

دوستان عزیز! ما معتقدیم تا آن فضای مناسب دمکراتیک فرا رسد تورکها و کردها بهتر است که به روح سند  حکومت های ملی آذربایجان وکردستان وفادار بمانند و آنرا مبنی حرکت خویش قرار دهند! (سند ضمیمه)

                                                        شورای مرکزی جنبش فدرال- دموکرات آذربايجان
فروردين ١٣٨۵- مارس ١٩٨٦

 

 

 

متن قرارداد دوستی و همکاری صميمانه ميان حکومت ملی آذربايجان و حکومت ملی کردستان

 

ماده ۱- در محلهای لازم، ميان هر دو حکومت ملی نماينده مبادله می گردد٠

ماده ۲- در آذربايجان، در جاهايی که تعداد معينی از اهالی آن را کردها تشکيل می دهند، در ادارات دولتی آذربايجان کردها نيز مشغول بکار شوند. در کردستان نيز در جاهايی که تعداد معينی از اهالی آن را آذربايجانيها تشکيل می دهند، در ادارات دولتی کردستان آذربايجانيها مشغول بکار شوند٠

ماده ۳- برای حل مشکلات مشترک اقتصادی هر دو ملت، کميسيون اقتصادی تشکيل گردد و تصميمات اين کميسيون با تلاش رهبران هر دو حکومت ملی اجرا شود٠

ماده ٤- همکاريهای نظامی ميان هر دو حکومت ملی آذربايجان و کردستان ايجاد می گردد و نيروهای نظامی هر دو حکومت در مواقع لزوم به يکديگر کمکهای لازمه را انجام خواهند داد٠

ماده ۵- در صورت لزوم مذاکره با حکومت تهران، بايد ميان هر دو حکومت ملی آذربايجان و کردستان توافق حاصل شود٠

ماده ۶- حکومت ملی آذربايجان تا حد امکان شرايط رشد و شکوفايی زبان و فرهنگ ملی کردهايی که در آذربايجان زندگی می کنند را فراهم می سازد. حکومت ملی کردستان نيز تا حد امکان شرايط رشد و شکوفايی زبان و فرهنگ ملی آذربايجانيهايی که در کردستان زندگی می کنند را فراهم خواهد سازد٠

ماده ٧- اشخاصی که تلاش نمايند روابط دوستی تاريخی و برادرانه دموکراتيک ملی هر دو ملت آذربايجان و کرد را بهم زنند و يا خللی بر آن وارد آورند، با اقدام مشترک هر دو حکومت مجازات خواهند شد٠

 

اين قرارداد در سوم ارديبهشت ماه سال ۱۳۲۵ در ساختمان مجلس ملی آذربايجان در شهر تبريز از سوی سيد جعفر پيشه وری، رهبر حکومت ملی آذربايجان و قاضی محمد، رهبر حکومت ملی کردستان به امضاء رسيد٠

در مراحل مذاکره و امضاء قرارداد مذکور، علاوه بر نمايندگان مجلس ملی آذربايجان، اعضای کميته مرکزی فرقه دموکرات کردستان و آذربايجان، نمايندگان دولت و عده ای از سران طوايف کرد حضور داشتند٠