گزارشی از سخنرانی های پروفسور جواد هیئت در تورنتو و آمریکا

 

دکتر علی قره جه لو -  تورنتو

 

پروفسور جواد هیئت استاد بزرگ زبان، ادبیات و تاریخ ترکی آذری و مدیر و سردبیر فصلنامه وزین "وارلیق" در ایران و جراح نامداری که شهرت جهانی دارد اخیرا بدعوت بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران، انجمن قلم کانادا (پن کانادا) و کانون مهندسین و آرشیتکت های ایرانی (مهندس) به تورنتو آمد. *

 

سخنرانی اول   پروفسورهیئت در هشتم اکتبر به زبان فارسی برگزارشد و میزبان  آن مهندس بود.  این سخنرانی در زمینه تاریخ جراحی قلب در ایران ایراد گردید.  پروفسور هیئت درباره مشکلات عمل جراحی قلب و پیوند قلب در ایران صحبت کرد و از تلاشهای شبانه روزی خود برای جامه عمل پوشاندن این مهم، و از ناباوری ها و عدم وجود امکانات در این راه سخن گفت.  او اشاره کرد که تنها عشق به زندگی و نجات جان انسان ها انگیزه اصلی تلاش هایش در این راه بود.  به هنگام پاسخ گوئی به سوالاتی که از طرف شرکت کنندگان مطرح شد، او با دقتی خاص که توام با شوخ طبعی خاص او بود سوالات را جواب داد، که مورد تشویق و قدردانی شرکت کنندگان قرار گرفت و در خاتمه لوحه تقدیری از طرف مهندس تقدیم  حضورشان شد.

 

سخنرانی دوم   پروفسورهیئت  در دهم اکتبر به زبان سلیس و زیبای  ترکی آذری بود که با عنوان:  " سیر تحول زبان ترکی آذربایجانی در عصر کنونی" ایراد گردید و مورد استقبال بی نظیر آذربایجانی ها قرار گرفت .  میزبان این سخنرانی بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران در کانادا بود.

پروفسور هیئت نه تنها چهره ای بسیار آشنا برای آذربایجانی ها بلکه به جهت تلاش های متعهدانه، خستگی ناپذیر و پر ثمر خود در راه حفظ و شناساندن زبان و فرهنگ و تاریخ ترکان آذربایجان مورد عشق و علاقه کم نظیر مردم آذربایجان است، چنانکه در ایران او را دده قورقود عصرمان لقب داده اند که لقبی پرمعنی است.

قبل از آغاز سخنرانی پروفسور هیئت،  پروفسور رضا براهنی در باره اهمیت فعالیت های او بیاناتی ایراد کرد که در شناخت جایگاه واقعی او بسیار روشنگر بود.

پروفسور هیئت در آغاز سخنان خود گفت:  " در این سر پیری، عشق شما و عشق به زبانمان است که مرا به اینجا کشانده است، همچنانکه شاعرمان گفته است:

جذبه عشق اولسا گتیررم نئجه گلمز    ور جذبه عشق اولماسا گلسه، وجه گلمز

 

پروفسور هیئت سیر تحول زبان ترکی آذربایجانی را به چهار دوره زیر تقسیم بندی کرد:

 

1-  از آغاز فورماسیون ( تشکل) زبان ترکی آذری در قرن سیزدهم میلادی تا سال 1828 میلادی، که تاریخ الحاق آذربایجان شمالی و بخش های وسیعی از قفقاز به امپراطوری روسیه تزاری است.  پروفسور هیئت اشاره کرد که در این دوران زبان شعر و ادب ما ترکی بود و با روی کار آمدن صفویان بویژه شاه اسماعیل صفوی  مقام و منزلت ترکی آذربایجانی ارتقاء پیدا کرد  و زبان ترکی نه تنها زبان شعر و ادب و زبان دربار و قشون بود بلکه در این دوره زبان دیوان نیز تبدیل به ترکی شد.  لازم به توضیح است که زبان ترکی آذری ما متعلق به شاخه ترکی غربی یعنی ترکی اوغوز است  و زبان ترکمن ها، ترکان ترکیه و آذربایجانی ها متعلق به این شاخه از زبان ترکی است و بزرگترین اثر زبان ترکی آذربایجانی قبل از قرن سیزدهم میلادی داستان های معروف دده قورقود است که یک شاهکار ادبی بشمار می رود  

2-  از سال 1828 تا 1920 میلادی یعنی دوران تسلط روسیه تزاری در شمال و روی کار آمدن رژیم پهلوی در ایران

3-  از سال 1920 تا 1979 که دوران سیاه، انحطاط و توقف زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی در ایران محسوب می شود.  در این دوران زبان فارسی همراه سرکوب خونین رژیم پهلوی به مردم آذربایجان تحمیل گردید.

4-  دوران بعد از انقلاب که شامل برخی آزادی های نسبی در مورد زبان ترکی آذربایجانی بود.  پروفسور هیئت در ادامه توضیح این مراحل گفت:   

بعد از جدائی بخش شمالی آذربایجان از ایران و الحاق به روسیه تزاری رابطه شمال و جنوب با وجود جدائی سیاسی  هیچوقت قطع نشد، چنانکه ادبیات رئالیست – دموکراتیک  که از اواسط قرن نوزدهم در شمال آغاز شده بود بتدریج به جنوب سرازیر شد و آثار، متفکرین، نویسندگان و شاعران نامدار آذربایجان شمالی (جمهوری آذربایجان فعلی) چون آخوند زاده، حاج عظیم شیروانی، جلیل محمد قلی زاده ( ملا نصرالدین)، میرزا علی اکبر صابر( هوپ هوپ نامه) و بسیاری دیگر، زمینه های انقلاب مشروطه را در ایران فراهم کرد.  این ارتباط بعد از روی کار آمدن رضا خان در ایران و ایجاد پرده آهنین توسط بلشویک ها و نیز تغییر خط در آذربایجان شمالی قطع گردید.  قطع این ارتباط سبب بوجود آمدن ادبیاتی بنام " نیسگیل ادبیاتی" ( ادبیات نوستالژیک) در شعر و ادبیات آذربایجان گردید.  در شمال ادبیات آذربایجان راه تحول و انکشاف خاص خود را پیمود ولی در جنوب رشد این ادبیات و زبان دچار رکود گردید ولی نوع دیگری از شعر و ادبیات که جنبه مذهبی داشت یعنی " ادبیات مرثیه" به حیات خود ادامه داد که اتفاقا این ادبیات مرثیه در حفظ و تداوم زبان نوشتاری ترکی ما نقش مهمی ایفاء کرد. 

در این دوران با وجود سرکوب و ممنوعیت زبان ترکی شاعران بزرگی در آذربایجان ایران مانند میرزا علی معجز شبستری، حداد، کریمی مراغه ای، ساهر، و سهند  و بسیاری دیگر توانستند به زبان مادری شعر گفته و آثار خود را مخفیانه به چاپ برسانند.

در دوران تسلط پهلوی ها تنها استثناء دوره حکومت یکساله فرقه دموکرات آذربایجان بود.  در این دوره کوتاه زبان ترکی آذربایجانی زبان رسمی در آذربایجان شد، شش جلد کتاب درسی ابتدائی برای کودکان آذربایجانی چاپ و انتشار یافت.  کانون نویسندگان و شعرای آذربایجان تشکیل شد.  ارکستر فلارمونیک آذربایجان، دانشگاه تبریز و رادیو تبریز تاسیس گردید. زمین های دولتی بین روستائیان بی زمین تقسیم و برای اولین بار در تاریخ ایران زنان حق رای بدست آوردند.  این اصلاحات اساسی که با زندگی روزمزه مردم آذربایجان در ارتباط بود تاثیر عمیقی در شعور ملی مردم آذربایجان برجای نهاد که الهام بخش خیزش های بعدی آنان برعلیه رژیم پهلوی گردید.

بعد از شکست فرقه دموکرات رژیم پهلوی یکی از وحشیانه ترین جنایات خود را برعلیه مردم آذربایجان و زبان ترکی آذربایجانی مرتکب شد که  ترتیب کتاب سوزی های وسیع در میدان شهرداری تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان فقط نمونه هائی از این جنایات فرهنگی بود.  تحت نام سوزاندن کتاب های کمونیستی  آنها هرآنچه نشانی از زبان و فرهنگ و تاریخ آذربایجان بود طعمه آتش کردند!

پروفسور هیئت درباره این کتاب سوزی ها به این موضوع نیز اشاره کرد که :  من خود بیشتر کتاب هائی را که در آن دوره چاپ شده بود مطالعه کرده ام ، حتی سرود ملی فرقه  را که در مدارس خوانده می شد، ولی اثری از ادعا های رژیم پهلوی مبنی بر کمونیستی بودن آنها پیدا نکردم.  در آن دوران کسی نه از چپ و نه از راست به این کتاب سوزی ها اعتراضی نکرد !  من به هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس در پاریس دانشجو بودم  و در آنجا بود که شاعر پر آوازه آذربایجان شمالی "صمد وورغون" در کنفرانس صلح پاریس شعر معروف خود " یاندیریلان کیتابلار" ( کتاب های سوزانده شده) را در اعتراض به آن کتاب سوزی ها  در کنفرانس  خواند و صدای اعتراض مردم آذربایجان  به این بی حرمتی وحشیانه نسبت به زبان و فرهنگ  و هویت  آنان را به گوش جهانیان رسانید.  

 

جلاد سنین قلاخ -  قالاخ یاندیردیغین کتابلار   مین کمالین شهرتی دیر مین کمالین آرزوسو

بیز کؤچوروک بو دونیادان اونلار قالیر یادیگار   هر ورقه نقش اولونموش نئچه اینسان دویغوسو

مین کمالین شهرتی دیر مین اوره گین آرزوسو

سور آتینی دؤرد ناللا چاپ میدان سنین دیر، آنجاق   من گؤرورم آل گئیینیب گلن باهار فصلینی

قوجا شرقین گونشی دیر یاراندغیم بو توپراق   من یئتیردیم آل بایرآقلی اینقلابلار نسلینی

من گؤروره م آل گئیینیب گلن باهار فصلینی  * 

 

شاعر بزرگ دیگر آذربایجان ایران"حبیب ساهر" که خود قربانی رنج ها ومحنت های زیادی در شهر و دیار خود شد و سرانجام تبعید گردید، وضع تبعیدیان وخفقان سیاه این دوره را در شعر های خود منعکس  کرده است.

 

اؤز یوردوندان قوولانلار   دار دیبیندن قورتولانلار

اؤز دیلینده غزل یازان     اؤزون آزاد اینسان سانان

قوشولدولار کروانا ...

 

 و یا در شعر دیگری چنین می گوید  

 

..... یاغیشلار یویوبدور قان ایزلرینی

قوجاقلاییب زامان دیزلرینی

سکوتا دالمیش ...

.... وحشتله قیوریلیر، بوزوشور گئجه

یولا گؤز تیکیب  دیر

سوروشور گئجه:

" کروان یوللاناجاق می،

                              سحر گلینجه ؟ "

قارانلیقدا ایشیقلار پنجه -  پنجه

دان  یئری  سؤکولور

 اذان  اوخونور

گئجه  قوشلاری باخ

آغاجا  قونور

                                    دار آغاجینا ...

 قوشلار  قاناد  چالیر

نسیم  قاناد لانیر

کؤلگه کیمی بی شئی داردان سالانیر

                     " کروان یوللانیر "

 

شاعر بزرگ و ملی آذربایجان ایران  بولود قره چورلو ( م. ب . سهند) در شعر معروفی، دوران سیاهی را که دشمنان مردم آذربایجان قصد نابودی زبان و هویت اش را کرده بودند چنین  به تصویر کشیده است.

 

طالعیمه سن باخ !

دوشونجه لریم یاساق ،

دویغولاریم یاساق ،

گئچمیشیمدن سؤز آچماغیم یاساق ،

گله جگیمدن دانیشماغیم یاساق ،

آتا و بابامین آدین چکمه گیم یاساق ،

بیلیرسن ؟

آنادان دوغولاندا ،  بئله

اؤزوم بیلمیه -  بیلمیه

دیل آچیب  ، دانیشدیغیم دیلده

دانیشماغیم دا یاساق ایمیش ، یاساق !

 

به فاصله چند سال پس از شکست فرقه محمد حسین شهریار در سال 1332 اثر جاودانه خود حیدر بابایا سلام را به ترکی سرود.  این شاه اثر نقطه عطفی در رشد شعر و زبان آذربایجان بود.  این شاهکار نشان داد که مردم آذربایجان چه عشق آتشینی نسبت به زبان و هویت خود دارند.   آنها با زبان و هویت خود چنان عجین شده اند که هیچ قدرتی در جهان قادر به از بین بردن آن نیست.   حیدر بابایا سلام تاکنون به 33 زبان دیگر ترجمه شده  و در شمار آثارجاودان ادبیات جهان قرار دارد.  در این دوران بزرگانی چون پروفسور حمید نطقی، پروفسور محمد محمد زاده، استاد گنجعلی صباحی، پروفسور محمد تقی زهتابی، استاد محمد علی فرزانه، میر مهدی اعتماد،  جبار باغچه بان و بسیاری دیگر پا به عرصه دفاع از زبان و فرهنگ و تاریخ آذربایجان گذاشتند و با آثار جاودان خود در عرصه های گوناگون فرهنگ آذربایجان روح جدیدی در کالبد حیات مردم آذربایجان دمیدند.

بعد از انقلاب تحول سریعی در انکشاف زبان و ادبیات آذربایجان بوقوع پیوست.  صد ها روزنامه و نشریه و هزاران کتاب به زبان ترکی منتشر و در تمام دانشگاه های ایران نشریات دانشجوئی دو زبانه شروع به انتشار کرد.  در میان این نشریات فصلنامه " وارلیق" که مجله ای فرهنگی و ادبی است جایگاه ویژه ای دارد که در طول این 26 سال اخیر بطور منظم چاپ و انتشار یافته است.  این مجله از همان شماره نخست خود به انتشار اصول و قواعد  زبان ترکی آذری، شعر و ادبیات و تاریخ  آذربایجان پرداخت.  امروز وارلیق به یک مکتبی تبدیل شده است که وظیفه آن شناساندن زبان ترکی آذری،  زبان نوشتاری مان،  شناساندن تاریخ، فرهنگ و هویت مردم آذربایجان است.  اصول و قواعدی که وارلیق برای یکدست کردن قوائد املائی و نوشتاری  زبان ترکی آذری بکارده است به معیاری عمومی و قابل قبول برای همه ترکی نویسان در سراسر ایران تبدیل شده است که امروز همه از آن تبعیت می کنند.  این واقعیت را همه صاحب نظران و تورکو لوگ های آذربایجان شمالی و ترکیه نیز قبول دارند.  انجام این مهم سبب احیاء  و انکشاف زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی در ایران شده است،  ولی با این وجود هنوز مسئله تحصیل کودکان آذربایجانی به زبان مادری خود در ایران حل نشده است.   عدم حل ریشه این مسئله ناشی از میراث شوم  و شوونیسم لجام گسیخته ای است که از دوران رژیم پهلوی به جای مانده است.  پهلوی ها زبان فارسی را معیار وحدت ایرانیان و زبان ترکی ما را مایه خطر و تجزیه ایران قلمداد می کردند.  تبلیغات سیستماتیک آنها در این زمینه و نیز تلقین این موضوع به کودکان که زبان شما ترکی نیست بلکه مغول ها شما را ترک کرده اند در فرهنگ بخش بزرگی از مردم ایران تاثیر گذاشته است.   فرهنگ مانند حاکمیت نیست که امروز باشد و فردا نباشد.  این فرهنگ نادرست در اذهان مردم جا خوش کرده و تبدیل به بخشی از شخصیت آنها شده است که تنها از طریق روشنگری و کار فرهنگی  میتوان آنرا برطرف کرد که این خود به زمان طولانی احتیاج دارد.

میراث پهلوی ها هنوز از بین نرفته و نسل ما با یک فرهنگ غلط و منحط بار آمده است، در حالیکه نسل امروز آذربایجان تاریخ را بشکل ابژکتیو می خواند، ذهن پرسشگر دارد.  لاطائلاتی را که در مدارس به ما یاد دادند جوان آذربایجانی امروز آنها را رد می کند.   

 راستی اگر پهلوی ها در طول بیش از 50 سال با  آن همه امکانات سرکوب  و تبلیغ و تحریف  و صرف میلیارد ها دلار نتوانستند حتی یک روستای  آذربایجانی را فارس زبان بکنند پس چگونه مغول ها با  امکانات بسیار محدود و ابتدائی آن زمان توانستند مردم آذربایجان را ترک زبان بکنند، در حالیکه می دانیم زبان مغول ها مغولی بود نه ترکی ؟! ( خنده حضار)

مثالی برایتان بزنم بعد از انقلاب،  ما شروع به فرستادن وارلیق به شهرستان ها کردیم،  به شهر میانه 10 جلد وارلیق فرستادیم.  بعد از 20 روز همه مجلدات وارلیق همراه نامه ای برگشت.  در آن نامه نوشته بودند که:  در این شهر کمونیست نیست بنابرین مجله ترکی در این شهر خوانده نمی شود ! ( خنده  شدید حضار) دقت کنید حال ببینید بعد از 25 سال چه تحولی در شعور ملی آذربایجانی ها بوقوع پیوسته است.  من پیامی از شهر میانه را در روزنامه نوید آذربایجان در بهار امسال خواندم که اعتراضیه ای بود برعلیه آن نامه کذائی جبهه ملی آقای ورجاوند و شرکایش در ایران.  در این پیام جوانان میانه نوشته بودند:  " جبهه ملی و همفکرانشان می خواهند هویت  فرهنگی ما را محو کنند، آنها به زبان 30 میلیون ترک در ایران خرده فرهنگ می گویند، آنها زبان ما را زبان بیگانه می خوانند و ادعا می کنند که این زبان زبانی تحمیلی است و قصد دارند فرهنگ ترکان و فرهنگ ماقبل هخامنشیان در ایران را از صفحه تاریخ ایران حذف کنند ".

در دوران پهلوی ها آنقدر دشمنی بر علیه زبان ترکی بود که ملکه مادر که خود یک ترک از آذربایجان شمالی بود ( زن رضا خان و مادر محمد رضا پهلوی) در خاطرات خود می نویسد: " من عاشق زبان و موسیقی ترکی بودم  و مجموعه شعر خود را نیز به زبان ترکی نوشتم ولی پسرم نگذاشت آنرا چاپ کنم، از این رو آنرا برسم امانت  به شمس پهلوی سپردم". تو خود حدیث مفصل بخوان ..... ! 

در این جا جا دارد که چند کلمه ای نیز در باره زبان مادری بگویم.  آیا زبان مادری زبانی است که هزار سال پیش و یا حتی یک نسل پیش مردم با آن سخن می گفتند ؟   یا اینکه زبان مادری زبانی است که  امروز مادر به فرزندش می آموزد که مجموعه ای از اصوات و کلمات است ؟  زبان وسیله انسیت، فهم و انتقال است، زبان عنصر اصلی فرهنگ بوده و یک عنصر اجتماعی است که انکشاف می یابد و حتی از بین می رود.

در ایران کودک آذربایجانی به مدرسه می رود ولی بجای زبان مادری و طبیعی خود زبان فارسی می خواند که کودک نه آنرا می فهمد و نه می تواند به زبانی که نمی داند بنویسد.  در کشورهای دیگر کودک از سن معینی شروع به یاد گیری زبان دوم می کند  که عموما ده سالگی است.  در ایران کودک اذربایجانی به محض ورود به مدرسه دچار سر درگمی می شود لذا انکشاف و تحول مغزی او دچار کندی می شود  در نتیجه کودک مجبور  می شود همه چیز را در ذهن خود ترجمه کند  و این ترجمه طبعا دقیق نیست، از همین روست که ترک آذربایجانی نه در رشته های ادبی و غیره بلکه در رشته های فنی مهارت پیدا می کند.  البته همیشه استثنائ هائی وجود دارد که پروفسور براهنی یکی از این استثناء هاست.

سخن رانی پروفسور هیئت  با پاسخ گوئی به سوالات متعدد که در پایان سخنرانی ایشان از طرف شرکت کنندگان طرح شد در میان کف زدن های ممتد و پرشور شرکت کنندگان با  اهدای لوحه تقدیر وعضویت افتخاری در بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران در کانادا به ایشان خاتمه یافت.

 

سخنرانی سوم:   پروفسور هیئت بدنبال سخنرانی در تورنتو در سمپوزیومی که از طرف دانشگاه ایندیانا در بلومینگتون ( آمریکا) تحت عنوان " آذربایجانی های ایران:   واقعیت ها و دورنما ها"  ( 17- 16- 15 اکتبر) ترتیب داده شده بود شرکت کرد.   پروفسور هیئت که  در این سمپوزیوم شرکت کرده بود  سه سخنرانی به زبان ترکی تحت عنوان های زیر ایراد کرد :

-  تحول زبان ترکی آذربایجانی در قرن اخیر

-  کودک و اهمیت زبان مادری

-  نگاهی به تاریخ ادبیات معاصر آذربایجان

در این سمپوزیوم  بیش از 30 عنوان سخنرانی از سوی استادان، نویسندگان و محققین آذربایجانی مقیم امریکا و کانادا ایراد شد.

در دو روز پایانی سمپوزیوم  دو کنسرت موسیقی توسط ارکستر " راه ابریشم " که با همراهی  استاد رحمان اسدالهی و استاد مونس شریف اوف اجرا شد شور و شوق غیر قابل وصفی را در میان شرکت کنندگان ایجاد کرد.   یکی از شرکت کنندگان آمریکائی کنفرانس  گفت:  من نمی دانستم مسلمانان موسیقی به این زیبائی و غنا دارند، این موسیقی به اعماق روح انسان نفوذ می کند.

 

*  این شعر صمد وورغون از شعرای بزرگ جمهوری آذربایجان در 20 ژانویه 1947 سروده شده است.  برای اختصار بخش های اول و آخر شعر نقل شد.

 

*  پروفسور جواد هیئت در سال 1925 در تبریز متولد شد.  در 21 سالگی درجه دکترای پزشگی را از دانشگاه استامبول و در 27 سالگی درجه تخصصی جراحی را از دانشگاه پاریس دریافت کرد.  در 37 سالگی ( 1962 ) اولین جراحی قلب باز را در تهران انجام داد و چندی بعد در 1968 اولین پیوند کلیه در انسان و سپس اولین پیوند قلب در سگ ها را در تهران با موفقیت کامل به پایان رسانید.  در سال 1983، به پاس خدمات علمی ارزنده،  پروفسورهیئت به عضویت آکادمی جراحی پاریس انتخاب شد.  انسیکلوپدی طب فرانسه از تحقیقات وی در این زمینه نام برده است.   پروفسور هیئت مولف بیش از یکصد مقاله پزوهشی پزشگی  به زبان های فرانسه، انگلیسی و فارسی است.  وی به اتفاق پروفسورعدل پایه گذار جراحی در ایران است.  پروفسور هیئت 13 سال سردبیر مجله دانش پزشگی در ایران بود و در کنفرانس های جراحی بین المللی ایران را نمایندگی می کرد.

پروفسور هیئت در زمینه زبان،  ادبیات و فرهنگ آذربایجان از محققین و مولفین و صاحبنظران ممتاز ایران بشمار می رود.  بیش از 7 جلد کتاب و 300 مقاله در این زمینه ها به زبان های ترکی آذری و فارسی منتشر نموده است.  دانشگاه های باکو و نخجوان با اهداء درجه دکترای افتخاری به پروفسورهیئت از خدمات فرهنگی وی تجلیل نموده اند.