زبان و
پيدايش آن
دكتر
حسين صديق
1-1 تعريف
زبان
زبان يک
دستگاه به هم
پيچيده اي است
که ميان انسانها
تفهيم و تفاهم
ايجاد مي کند.
زبانشناسان
آن را وسيله
انسيت و سيستم
مفاهمه ميان
انسانها نام
داده اند.
امّا از
آنجا که ميان
ديگر جانداران
و گياهان نيز
دستگاه هاي
مرئي و نامرئي
مفاهمه وجود
دارد، نمي
توان تعريف
زبان را به
«سيستم مفاهمه
ميان انسانها»
محدود کرد. به
سبب اسرار
خفته و
نامکشوف در
خلقت اين
دستگاه به هم
پيچيده، هنوز
زود است که
بشر تعريف کاملي
از اين پديده
طبيعي و
اجتماعي به دست
دهد. به هر
انجام امروز،
زبان را حاصل
و قالب انديشه
انساني، حاصل
اجتماعي و
حاصل انسان و
اجتماع و
روابط متقابل
آن دو مي
دانند که نماد
موقعيت و ارزش
آدمي در جهان
است.
1-2 پيدايش
زبان
مساله
قديم و حادث
بودن کلام و
سخن و بالمآل
زبان ميان
انديشمندان و
فيلسوفان
اسلام بحثي
دراز آهنگ
دارد. اشاعره
آن را قديم مي
دانند و به
نظر بسياري از
مفّسران آيه
شريفه زير
ناظر به خلقت
زبانها (=
اسماء) است که سبب
تمايز بشر حتي
از فرشتگان
شده است :
و علّم ادم
الاسماء
کلّها ثمّ
عرضهم علي
الملائکه
فقال انبئوني
بأسماء هولاء
ان کنتم
صادقين قالوا
سبحانک لاعلم
لنا ما
علّمتنا انک
انت عليم
الحکيم
در
پژوهشهاي
علوم انساني و
زبانشناسي
نيز مقوله
آفرينش زبان
مورد بحث قرار
گرفته است. در اين
وادي پيرامون
پيدايش زبان
ها نظريه هاي
چندي را مي
شناسيم که به
سه نظريه مهّم
اشاره مي کنم:
1-2-1. نظريه انعکاسي
هم اکنون
در همه
زبانهاي دنيا
کلمه هايي
وجود دارد که
با اخذ الهام
و به تقليد از
صداها و اصوات
موجود در
طبيعت خارج از
انسان ساخته
شده اند.
هجاهاي موجود
در اين کلمات
فريادهاي
حيوانات،
شرشر آب، سوت
کشيدن، خش خش
برگ، صداي به هم
خوردن سنگ و
جز اينها را به
ياد مي آورد.
مثلاً افعال
وکلمات زير که
در ترکي
ايراني موجود
است از اين
گونه کلمات به
شمار مي رود:
شريليداماق،
شاققيلداماق،
شاققيلتي،
پوفله مک،
قيديقلاماق،
ملهمک،
مياولاماق،
گومبولدهمک،
جينقيلي،
چانقيل و... .
اين گونه
کلمات در ترکي
شايد بيش از
پانصد کلمه
باشد که برخي
از آنها
صورتهاي خاصي
در زبانهاي
ديگر نيز
يافته اند
مانند مصدر «
دينله مک » که
صورت کهن آنtinlamaq - بوده در زبان
لاتين بصورت tintinnare ودر
عربي بشکل «
طنين» در آمده
است.
طبق اين
نظريه علمي،
زبانهاي
باستاني و
اصلي بشريت
براساس
تقليداز صداي
موجود در
طبيعت اختراع
شده، سپس
تکامل يافته
است و ترکي در
ميان همه
زبانهاي دنيا
از اين لحاظ
ممتاز است و
هم از اين
روست که برخي
ها عقيده
دارند:
« نخستين
زباني که بشر
بدان سخن گفت،
زبان ترکي بود
و بسياري از
واژه هاي زبان
هاي امروز، ريشه
ترکي دارد. »[i]
اين نظريه
معروف به
تئوري
انعکاسي[ii]
است که در
اواخر قرن
نوزدهم در
اروپا پيدا شد
و نخستين
مدافع آن
زبانشناس
آلماني W.dehl بود.
2-2-1 نظريه
واکنشي
بر اساس
اين نظريه،
زبان ها به
دنبال واکنش
که انسان در
مقابل حوادث
روحي و نيز
فيزيکي از خود
نشان داده
ايجاد شده
اند. واژههاي
واکنش چندي،
همانند لغات
انعکاسي
اکنون در
زبانهاي
مختلف موجود است.
مانند « هق هق » و «
اوف » در فارسي
و «قيشقيرماق » و
« توپورمک » در
ترکي که از
اين گونه واژه
ها شمرده مي
شوند.
3-2-1 نظريه
کار محوري
به
دنبال ظهور L.Noive در
اواخر قرن
نوزدهم نظريه
خلقت و تکامل
انديشه و
گفتار از کار
رواج يافت.
طبق اين
نظريه، زحمت
سبب پيدايي و
توسعه انديشه
و گفتار شده
است و از آنجا
که نخستين کار
انسان «کندن»
بوده است،
اولين کلمات
ابداعي در
زبان نيز
مربوط به اين
کار و زحمت
است. پيروان
اين نظريه
حتّي منشأ
موسيقي را هم
کار و زحمت
آدمي ميدانند.
3-1 نوعبندي
زبان هاي جهان
زبان هاي
جهان را از
منظرهاي
گوناگوني
نوعبندي کرده
اند که به اعم
آنها يعني
منظر ساختار واژگاني
اشاره مي
کنيم:
1-3-1 .نوعبندي
ساختار
واژگاني
زبان هاي
جهان بلحاظ
صرفي[iii]
و ساختار
واژگاني بطور
کلي به دو
گروه يک تکواژي
و چند تکواژي
تقسيم مي
شوند.
1. زبان هاي
يک تکواژي زبانهايياند
که کلمات آن
ها تنها از يک
تکواژ ساخته
شده است. از
اين رو، زبان
يک تکواژي را
زبان منفرد[iv]
مي نامند. مانند
زبان چيني و
زبان و
تينامي. در
اين زبان ها
واژه ها تعريف
نمي شوند، پي
افزوده نمي پذيرند،
ترکيب نمي
شوند و مفاهيم
با تکيه و
آکسان نموده
مي شوند. جمله
در اين زبان
ها عبارت از
تعدادي
تکواژهاي
تعريف ناپذير
است.
2. زبان هاي
چند تکواژي زباني
است که کلمات
آن ها مرکب از
چند تکواژ است
که خود به چند
گروه تقسيم مي
شوند:
الف. زبان
هاي بساوندي [v]: که مرز بين
واژه و جمله
در اين زبان
ها مشخص نيست.
بسياري از
مفاهيم که
معمولاً
درزبان هاي ديگر
بوسيله جمله
بيان مي شوند،
در اين زبان
ها به وسيله
جمله بيان مي
شوند، دراين
زبان ها به
وسيله الحاق
تکواژها به
يکديگر به
صورت يک واژه
بيان مي شود.
در واقع
اين زبان ها
شامل مجموعه
وسيعي از
وندها هستند
که نقش عناصر
آزاد نحوي را
در درون واژه بازي
مي کنند.
زبان هاي
بساوندي خود
به دو گروه
تقسيم مي شوند:
گروه تک پايه
اي [vi] و گروه چند
پايه اي[vii] .
در زبان
هاي تک پايه
اي، هر واژه
فقط يک تکواژ آزاد
دارد، مانند
زبان يوپيک [viii]در
سيبري.
ولي در
زبان هاي چند
پايه اي در هر
واژه بيش از يک
تکواژ آزاد
وجود دارد،
مانند زبان
چوکچي [ix]در
شمال سيبري.
ب. زبان هاي
ترکيبي[x] : که در آن
ها مرز ميان
تکواژها مشخص
نيست و تطابق
يک به يک بين
هر تکواژ و
محتواي آن
وجود ندارد.
مانند زبان
لاتين و زبان
فارسي. دراين
نوع از زبان
ها هنگام
ترکيب، ريشه
در هم مي ريزد
بگونه اي که
ريشه
ناشناخته ميشود
و هويت خود را
از دست مي دهد.
مانند اغلب مصدرهاي
فارسي که در
صرف مضارع
ريشه هاي آن
ها «بي پدر»
هستند.
برخي از
زبان هاي
ترکيبي حالت
«ترکيب از
ريشه» دارند
مانند زبان
عربي و بعضي
ديگر حالت
«ترکيب از تنه»
دارند که ترکيب
ناقص پسوندي
ناميده مي
شود. مانند
فارسي و زبان
هاي اروپاي
غربي.
ج. زبان هاي
پيوندي[xi] : که در آن
زبان ها مرز
بين تکواژها
مشخص است و تطابق
يک به يک بين
هر تکواژ و
محتواي
معنايي با
دستوري آن
وجود دارد.
مانند زبان ترکي.
البته
بايد گفت که
نوعبندي فوق،
براساس مشترکات
زبان هاي جهان
تنظيم شده
است. شايد
تعداد محدودي
از زبان ها را
دقيقاً بتوان
در چهارچوب
اين نوعبنديها
جاي داد. ولي
بخش وسيعي از
زبان ها ويژگي
هاي يک دسته و
برخي ويژگي
هاي دسته ديگر
را نشان مي
دهند. مانند
فارسي که فقط
ويژگيهاي
محدود زبان
هاي ترکيبي را
دارد ولي زبان
ترکي هم ويژگيهاي
پيوندي را
بطور کامل و
گسترده و هم
ويژگيهاي
زبانهاي
ترکيبي را در
حد نياز
استحصال مخزن
واژگاني نشان
ميدهد و اين
حکايت از
طبيعي بودن اين
زبان دارد که
بر روي
پيوستاري
قرار گرفته و
بينابين اين
ويژگيها
منطبق با
نوعبندي فوق
است.
به اين نوع
زبان ها زبان
هاي التصاقي
نيز گفته شده
است. در اين
نوع زبان ها
ريشه ( kök ) در
کلمات تغيير
نمي يابد و پي
افزوده (ek )
مفاهيم نويني
با همراهي
ريشه مي سازد
و قدرت توليد
واژگان را
فراتر مي برد.
زبانها
پيوندي را به
«پيوندي سر
افزوده اي» و
«پيوندي پي
افزوده اي»
نيز تقسيم
کرده اند.
بزرگترين
شاخه زبان هاي
پيوندي، زبان
هاي اورالي و
آلتايي است که
به معرفي آن
ها مي پردازيم.
2.
طبقه بندي
زبان ها
زبان هاي
جهان براساس
ساخت آوايي،
واژه
ساختاري، ساخت
نحوي، مخزن
واژگان و
تاريخ تکامل
آنها قابل
طبقه بندي
است.
بر اين
بنياد، طبقات
زباني زيرين
تاکنون شناسايي
شده است:
1-2 زبانهاي
اورال آلتايي
2-2 زبانهاي
هند اروپايي
3-2 زبانهاي
حامي سامي
4-2 زبانهاي
چيني تبتي
5-2 زبانهاي
بانتو
آفريقايي
6-2 زبانهاي
قفقاز شمالي
7-2 زبانهاي
اسکيمو
آلئوتي
8-2 زبانهاي
هواين سان
9-2 زبانهاي
مکزيکي
10-2 زبانهاي
آنتيلي
11-2زبانهاي
آمريکا جنوبي
شمالي
1-2 زبان هاي
اورال آلتايي
از آغاز 18
ميلادي
خانواده زبان
هاي «اورال
آلتايي» به
جهان علم
شناسايي شده
است. در آن
سالها روسها
به اشغال
سرزمين هاي
سوئد مي
پردازند و
امپراطور
سوئد از دولت
عثماني براي
دفع تجاوز روس
ها طلب کمک مي
کند.
پس از جنگ
پولتوا،
روابط اين
کشور با دولت
عثماني گسترش
مي يابد و
فعاليت هاي
تورکولوژي در
آنجا شتاب مي
گيرد. در ميان
نام هاي ترکي
پژوهان آن عصر
به سه نام مهم
فيليب تابرتFillipp
Tabbert ، استرا
هلنبرگ Ph.J.von
Strahlenborg و مسر
شميدت D.G.Messerschmidf بر مي
خوريم.
در اين
ميان، فيليب
تابرت
پيرامون زبانهاي
اقوام سيبري
تحقيق مي کند
و مسرشميدت در
سال 1730 بخشهايي
از متون کتيبههاي
ترکي باستان
موجود در
سواحل «يني
سئي» را منتشر
مي سازد و در
همان سال
استراهلنبرگ
در استکهلم
کتاب معروف
خود موسوم به “Der Nard und Östtiche
Theil von Europa und Asia” را
انتشار مي
دهد. وي زبان
هاي 32 قوم اروپاي
شرقي و آسيا
را در 6 گروه
زير طبقه بندي
مي کند:
1-1-2. گروه فين -
اوگور Fin-Ugor يا ايگروفين İgro-Fin عبارت
از زبان ها
اقوام زير که
از نسل ترکان
هون بازماندهاند:
الف - فيني
ب - مجاري
ج - وگولي
د -
موردوايي
ه - چره ميشي
ز - ويتاقي
ح -
اوستياقي
2-1-2 گروه ترک -
تاتار Turk-Tatar شامل
زبانهاي:
الف. ترکي
کريمه
ب. ترکي
اوزبکي
ج.ترکي
باشقوردي
د. ترکي قير
غيزي
ه. ترکي
ترکمني
و. ترکي
تاتاري سيبري
( ترکي
توبولسک،
ترکي تومن،
ترکي تاپه )
ز. ترکي
سکايي ( يا
قوتي )
ح. ترکي
چوواشي
3-2-1.
سامويئتي
شامل زبانهاي:
الف.
سامويئتي (
آرهان گلسکي،
پئچورايي )
ب. اوسياقي (
سيبر يابي،
ناريني )
ج. چولومي (
يا اوسياق هاي
اومسک )
د. زبان هاي
اقوام سواحل
يئني سئي و
لئنا و قطب شمال
ه. تانگويي
و منگزي
ز. زبان
قانسي
ح. زبان
قادوي
4-1-2. مغولي
منچويي
شامل زبان
هاي:
الف. مغولي-
کالميکي
ب. تاتاري
منچو- چيني
ج. تانگوتي
5-1-2. تونگوزي
شامل
هفت زبان:
الف. کاما
سيني
ب. آريني
ج. آلتي
تونگوزي
د. گئييکلي
تونگوزي
ه. ايتلي
تونگوزي
و. کورياکي
ز. کوريلي
6-1-2.خزري شامل شش زبان:
الف. چرکزي
ب. گرجي
ج. کوموکي
د. نوقايي
ه. آواري
و. قوباچي
طرح فوق که
از سوي
استراهلنبرگ
انتشار يافت، اساس
نظريه زبان
هاي اورال
آلتايي را
تشکيل داد.
اکنوي که 250 سال
از انتشار اين
نظريه سپري شده
است، هنوز
ميان
زبانشناسان
پيرامون آن
بحث ضد و
نقضيي وجود
دارد.
نخستين
بار دانشمند
دانمارکي،
راسموسک راسک Rasmuk
Rask صد سال پس
از
استراهلنبرگ
بر روي اين
تئوري کارکرد
و آن را تکميل
ساخت.
همزمان با
او فرانس پوپ Frans
Bopp دانشمند
آلماني
پيرامون
خويشاوندي
زبان هاي
اورال آلتايي
به بحث
پرداخت. پس از
او رامستدRamstedt ،
منگس Menges نيز
سعي در اثبات
خويشاوندي
اين زبان ها
کردند. به
دنبال آنان
ترکي پژوهان
نامبرداري
چون بانک Bang ،
نمث Nemeth ، کلاو زون Clauson و
دورفر Doerfer به
انکار
خويشاوندي
اين زبان ها
پرداختند و قرابت
و شباهت ميان
الفاظ و لغات
را ناشي از داد
دستدهاي
فرهنگي
تاريخي فرض
کردند.
امروزه
همه ساله
کنفرانس علمي
اورال آلتاي
پژوهان در سطح
جهان برگزار مي
شود.[xii]
فرجامين داده
علمي اين
کنفرانس آن
است که قرابت
و خويشاوندي
زبان هاي
اورال آلتايي
با ويژگيهاي
زير مورد توجه
است:
1. وجود قانون
هماهنگي
اصوات
2. ويژگي
وندي بودن و
وجود دوگونه
وند: 1. پي افزوده
هاي تعريف اسم
و ضمير و فعل، 2.
پي افزوده هاي
واژه ساز.
3. همانندگيهاي
آوايي،
ساختاري و
نحوي
4. همساني در
افعال و ضماير
و اسم هاي
بنيادي.
در ميان دو
گروه زبان هاي
اورالي و
آلتايي مسأله
اثبات
خويشاوندي
زبان هاي گروه
دوم بطور جدي
از سده نوزدهم
دنبال شده
است. نخستين
بارکاسترن M.A.Castren با
مقايسه ضماير
شخصي در
زبانهاي
آلتايي خويشاوندي
آن ها را طرح
کرد. وي در سال 1850
با عنوان De affixis Personalibus Linguarum Altaicarum از رساله
دکتري خود در
همين موضوع
دفاع کرد. قرابت
ضماير شخصي
زبان هاي
آلتايي از
ديدگاه وي با
طرح زير آغاز
شد:
ترکي |
مغولي |
تونگوزي |
منچوري |
فيني |
من \
بن ben |
بيbi |
بي bi |
بي bi |
مينه mine |
سن sen |
چي çi |
شي şi |
سي si |
سينه sine |
اين قرابت در
«افزوده ها»
بطور بارز به
چشم مي خورد.
مثلاً افزوده
هاي تصريفي
برائي و رائي
در هر دو زبان
ترکي و مغولي i- و e- \ a- است.
همين گونه
همساني و
همانندي
ساختار واژگاني
گسترده اي در
ميان اين در
زبان به چشم
مي خورد که به
چند مورد زير مي
توان اشاره
کرد:
1. همساني در
تلفظ نام
حيوانات:
اينک، ئوکوز،
بوزاو، تکه،
قويون، قوچ،
قوزو، ... .
2. همساني در
تلفظ مفاهيم
تجريدي: گوج،
گوجلو، قاتي،
چاغ، ايل و ... .
3. همساني در
تلفظ نام
رنگها: گؤي،
ساري، قارا، ياشيل
و ... .
و نيز همساني
در تلفظ اعداد
و
هماننديهايي
در تلفظ
بسياري از
کلمه ها نظير Toyiq در
مقابل توپوق، Saçug در
مقابل ساچ، Qulagu در
مقابل قولاق، Omurugun در
مقابل اوموز،
خويشاوندي
اين زبان ها
را به اثبات
مي رساند. چرا
که اين ويژگيها
ريشه اي و
باستاني است و
نمي تواند طبق
نظر دورفر «
تصادفي »[xiii] باشد.
اين ويژگي ها
را نمي توان
کم اهميت دانست.
زيرا که علاوه
بر قرابت هاي
معنايي،
الفاظ بنيادين
زبان که نمونه
هاي اَن را در
بالا داديم،
عين هم تلفظ
مي شوند.
گذشته از آن،
همساني هاي
آوايي و
ساختاري
فراواني در
زبان هاي
آلتايي وجود
دارد که ن. پوپ[xiv] N.POPPE در
کتاب «دستور
زبان تطبيقي
زبانهاي
آلتايي» به
اثبات آنها
پرداخته است.
پوپ در اين
کتاب سه
ويژگي مهم
زير را به بحث
مي گذارد که
در همه زبان
هاي آلتايي
موجود است:
1. حاکم بودن
قانون
هماهنگي
آوايي، 2. غناي
واک ها نسبت
به آواک ها، 3.
آغاز نشدن
واژه با دو
آواک.
و ويژگي مهم
ديگر «پي
افزوده»اي
بودن اين زبان
ها است که
فراوان در باب
آن بحث شده
است.
امروز
زبان هاي
اورال آلتايي
را براساس
نمودار زير
بازشناسي مي
کنند:
الف:
ب:
همانگونه
که گفتيم
بسياري از پي
افزوده هاي
ترکي با اندک
تغيير آوايي
در اين زبان
ها رايج است.
مانند پي
افزوده ga\ge - که در همه
زبان هاي
مغولي،
تونگوزي،
لاپي با تلفظ ka\ke- به کار مي
رود.
اورال
آلتاي پژوهان
زبان ژاپوني
را نيز يک زبان
آلتايي به
حساب مي
آورند. نخست
اينکه ژاپوني
نيز يک زبان
پي افزوده اي
است و ساختار
واژگان و شيوه
جمله سازي آن
هم عين ديگر
زبان هاي
آلتايي است.
مثلاً جمله
ترکي «کوچه ده
گئدن آدامي
گؤردوم» در
ژاپوني علاوه
بر همانندي
ساختاري داراي
چنين ميزاني
است:[xv]
کوچه Töri |
ده Wo |
گئدن Aruku |
آدام Hito |
-ي Wo |
گؤردوم mi/masi/ta |
|
پي
افزوده ها
تصريفي (acc.) |
صفت
فاعلي (Part) |
|
پي
افزوده
تصريفي (acc) |
زمان
گذشته ساده |
حتي برخي
از پي افزوده
هاي ژاپوني
منشأء ترکي
دارد. نظير پي
افزوده اندري[xvi] که هم
در ترکي و هم
در ژاپوني -de/de است.
2-2. زبان هاي
هند و اروپائي
مشترکات
موجود ميان
زبان هاي
اروپايي نظير
ويژگي هاي
آوايي، ويژگي
هاي ساختاري
واژگاني،
ساخت جمله و
بويژه
اشتراکات
تلفظي در مخزن
واژگان ميان
اين زبان ها،
از ديرباز
مورد توجه
زبان پژوهان
بوده
است.گذشته از
زبان هاي
اروپايي، برخي
ويژگي هاي
همانند در
السنه موجود
در هندوستان،
افغانستان،
فلات ايران و
آناطولو نيز
سبب شد که در
قرن اخير، اين
گروه زبان ها
را که بلحاظ
قدمت و قوّت و
توانايي
بارها از زبان
هاي اورال
آلتايي پايين
تر هستند،
«هند و اروپايي»
بنامند.
بسياري از
زبان هاي اين
گروه زباني در
فلات ايران به
جهت «بسته»
بودن وعدم
قابليت گسترش
اکنون مرده به
حساب مي آيند،
برخي ديگر نيز
مانند تاتي،
تالشي، کردي،
اوستيني،
اشکاشيمي،
بلوچي و غيره
در شرف نابودي
هستند.
اين زبان
ها را در
يازده گروه
طبقه بندي
کرده اند:
1-2-2 گروه
آناطولو شامل زبان
هاي هيتيتي،
لووي، پلايي و
هيتيتي هيروگليفي
که همگي مرده
به شمار مي
آيند.
2-2-2 گروه هند
و افغاني که به دو گونه
فرعي هندي و
افغاني تقسيم
مي شود. گونه
هندي شامل
سانسکريت و
پراکريت است
که اولي مرده
به حساب مي
آيد.
گونه
افغاني نيز
شامل پهلوي و
فارسي است،
اولي مرده به
شمار مي رود.
برخي از
زبانشناسان
به اين گروه
زبان مجعول «
فارسي باستان»
(؟) را نيز
اضافه مي
کنند. فارسي
که امروز زبان
رسمي و دولتي
جمهوري
اسلامي ايران
است، تحت تأثير
فراگير ترکي
جان وتوان
يافته است.
3-2-2 گروه
ارمني شامل زبان
ارمني که
پيوسته دچار
قلّت اهل زبان
بوده است.
4-2-2 گروه
يوناني که تاريخ
ادبيات مکتوب
آن به هفتصد
سال پيش از
ميلاد مي رسد
و يوناني
پژوهان چهار
شيوه: يوناني
کهن، يوناني
وسطي و يوناني
معاصر را از اين
زبان
بازشناسي
کرده اند.
5-2-2 گروه
ايلليريکه اکنون نيز
شماري از
ساکنان شبه
جزيره بالکان،
ايتاليا و
يونان به آن
سخن مي گويند.
6-2-2 گروه
تخاري که
در بخش هايي
از ترکستان
شرقي رايج
بوده است.
7-2- 2 گروه
کلتيکه
امروزه دو نوع
از آن يعني
ايري در
ايرلند و گالي
اسکوکي در
ميان گروه
هايي از مردم
آنجا رواج
دارد.
8-2-2گروه
بالتيک- اسلاو
که
داران سه گونه
اسلاوي غربي،
اسلاوي شرقي و
اسلاوي مياني
است.
اسلاوي
غربي شامل
زبان هاي چک ،
لهستاني ،
اسلواکي است.
اسلاوي شرقي
زبان هاي روسي
، بلاروس ،
اوکراين را در
برميگيرد.
اسلاوي مياني
شامل زبان هاي
اسلوون، صرب و
بلغار است.
9-2-2گروه
ايتالي که شامل زبان
هاي
ايتاليايي،
اسپانيولي و
پرتغالي است.
زبان
رتورماني نيز
از اين گروه
است که در سويس،
ايتاليا و
اطريش رواج
دارد.
10-2-2گروه
ژرمني که شامل سه
گونه است:
الف. ژرمني
غربي (
انگليسي،
آلماني
،هلندي ).
ب. ژرمني
شمالي (
نروژي، سوئدي
).
ج. ژرمني
شرقي ( گوتي،
بورگوني،
واندالي ).
3-2 زبان هاي
حامي- سامي
اين زبان
ها را در سه
گروه مي توان
طبقه بندي
کرد:
1. گروه زبان
هاي کنعاني يا
عبراني که در
فنيقيه و
فلسطين رايج
بود.
2.گروه زبان
ها ي عربي که
امروزه شامل
پنچ لهجه متفاوت
است و حبشي که
امروز در کشور
اتيوپي رايج
است.
3. گروه زبان
هاي اکدي که
در اطراف دجله
و فرات رايج
بوده وتحت
سيطره ترکي
سومري قرار
گرفته و از
ميان رفته
است.
از ويژگي
هاي زبان هاي
حامي- سامي مي
توان به سه
حرفي بودن
ريشه کلمات در
آن ها اشاره
کرد. عربي يک
زبان کامل
ترکيبي از نوع
ترکيب از ريشه
است. اين زبان
تحت تاثير
يوناني
وآرامي بوده و
به بسياري از
زبان ها از
جمله ترکي
مياني، فارسي،
اردو و
مالايايي
تاثير گذاشته
است و اين
تاثير به گونه
اي بوده که
برخي از زبان
هاي « بسته » را جان
و توان داده و
به لهجه اي از
خود تبديل
کرده است.
مانند زبان
فارسي که
هشتاد درصد از
مخزن واژگان
آن تحت تاثير
زبان عربي است
و در روزگاران
گذشته اهل قلم
آن را بصورت
لهجه اي از
زبان عربي به
کار گرفته
اند. بويژه آنکه
ما مسلمانان
بنابر
باورهاي مقدس
خود، عربي را
زبان قرآن و
کلام خدا مي
دانيم و اين
خود تأثري
عميقي در توان
بخشيدن به
فارسي داشته است.
3.کهن
ترين الفباي
تاريخ بشريت
1-3. الفباي
سومري کهن
ترين الفباي
تاريخ بشريت
ناميده شده
است. اين
الفبا
رانخستين الفباي
زبان ترکي نيز
مي توان
ناميد.
2-3. الفباي
گؤي تورک
1-2-3. شيوه
گؤي تورک
اکنون شيوه
مرده اي است.
اما نمي توان
آن را مانند
برخي از
زبانها که رخت
از جهان
بربسته اند،
کاملاً مرده
به حسال آورد
و گفت که مآخذ
ما صوتي و
آوائي نيست.
مثلاً اگر
زبان اوستائي
را در نظر
بگيريم، يک
زبان کاملاً
مرده و بي ريشه
اي است که در
بازشناسي و
آوا پژوهشي،
فاقد هرگونه
سند آوائي است
و مآخذ اوستا
پژوهشان اسناد
مکتوب به جا
مانده است.
اما، ترکي
باستان، چنين
نيست. اگر
شيوه آن مرده
به حساب مي
آيد، از آنجا
که ترکي
کلاسيک و ترکي
معاصر ادامه
منطقي اين
شيوه است،
مآخذ ما
درباره اين
زبان، هم
آوائي و هم
مکتوب است.
2-3-3. الفباهاي
موجود در
ايران پيش از
اسلام اغلب متکي
بر الفباي
آرامي و بسيار
ناقص بودند و
علائم کمي
داشتند،
مثلاً الفباي
پهلوي به صورت
موجود تنها 16
حرف دارد و
هنگام نگارش
هم کلمات با
تلفظ عربي
نوشته مي شده
است که به آن
هزوارش گويند.[xvii]
اما ترکان
مانند اقوام
عجم عمل نکرده
اند و
الفباهاي
گوناگوني
اختراع کرده اند
و يا با ايجاد
دگرگوني و
تغيير در
الفباي موجود
جهان آنها را
پذيرفته اند.
3-3-3. ترکان
که بدنبال
جهانگشائي
هاي شگفت
انگيز در سه
قاره جهان
امپراطوريها
و حکومتهاي
عظيم جهاني و
مراکز تمدن و
فرهنگ بي نطير
بشکيل داده اند،
در محيطهاي
مختلف براي
نگارش به
اختراع و يا
اقتباس
الفباهاي
گوناگوني دست
زده اند. اکنون
آثار فرهنگي
بي شمار ترکان
با الفباهاي گؤي
تدرک، سند،
اويخور،
چيني، مانوي،
برهمائي،
سريائي، عربي
( =اسلامي )،
ارمني، رومي،
لاتيني، روسي
(= اسلاوي )
برجاي است در
ميان اين
الفباها، سه
الفباي گؤي
تورک،
اويغوري و عربي
(= اسلامي ) سه
الفباي ملّي
ترکان به حساب
مي آيد.[xviii]
نمونه هاي
بازمانده به
الفباي گؤي
تورک از قرنها
پيش از ميلاد
موجود است و
از آنجا که در
عهد حکومت گؤي
تورک ها بعنوان
الفباي ملي و
دولتي
پذيرفته شده،
از سوي تاريخ
پژوهان به اين
نام ناميده
شده است.
الفبا،
اختراع خود
ترکان است و
با استفاده از
تمغاها و
اونگوتها و
اشارات و
علامت اوليه
ترکي خورم
پذيرفته است.
مثلاً حرف O نخستين
صداي کلمه «
اوخ » در معناي
تير شبيه تير،
حرف Y نخستين
صداي کلمه «
ياي » در معناي
کمان شبيه کمان،
حرف S نخستين
صامت واژه «
سونگو » در
معناي نيزه
شبيه نيزه،
حرف T نخستين
حرف کلمه «
تانح » در
معناي کوه
شبيه شکل کوه
و حرف B
تنها صامت
موجود در کلمه
«ائب» در معناي
خانه شبيه
چادر است.
3-3-3. گرچه
برخي از
پژوهندگان
ترک ستيز و
ترکي ستيز سعي
کرده اند اين
الفبا را
تقليد از
الفباي آرامي،
سوزي، پهلوي و
يا ژرمني و
اسگاندويناوي
و حروف رمزي
روتيک قلمداد
کنند، امّا
وجود نمونه
هاي يازمانده
از پيش از
ميلاد و تکامل
ساختار الفباي
گؤي تورک از 150
نشانه به 28
حرف، ميل به
گسترش و جهانگشائي
در عنصر ترک و
توسعه و مدنيت
ترکي در
اقتصاد نقاط
جهان و رهبري
قافله تمدن
بشري از سوي
ترکان
هرانشان مي
دهد.
اين
الفبا، دومين
الفباي غير
تصويري بوده
است که از سوي
ترکان در
تاريخ بشريت
اختراع شده است.
اين
الفبا چنين
است:
4-3-3. الفباي
گؤي تورک در
مقايسه با
بسياري از
الفباهاي
همروزگار خود
در ايران و
سوسيها آن
داراي
امتيازهايي
چند بوده است
که مي توان
آنها را چنين
برشمرد:
1-4-3-3. همه
واکه ها، نيم
واکه ها و نيم
جفت واکه ها(=
ديفتانگها )
در نظام
الفبايي داراي
نشانه بوده
است.
2-4-3-3. قانون
هماهنگي
آوائي ترکي
برنظام
الفبائي حاکم
توده است.
3-4-3-3. واکه
ها به دليل
ثقيل و خفيف
بودن خود دو
شکل داشته
اند.
4-4-3-3. آواکها
و همخوانها،
داراي اشکال
نرم و شبيه خود
بودند و در
نظام الفبائي
آن وجه افبراق
لحاظ شده است.
5-4-3-3. الفبا
به آساني
نگاشته مي شده
و حک و تقر ان
بر سنگ و چرم
نيز آسان بوده
است.
6-4-3-3. علامتهاي
واکه ها و
همخوانها
بخلاف برخي
الفباها
مثلاً الفباي
نيخي که همه
حروف به شکل
ميخ اند و
تشخيص و قرائت
بسيار مشکل
است بلحاظ اشکال
و صور زيباي
خود، با هم
متفاوت اند.
7-4-3-3. اشکال
حروف بسيار
چشم نواز و
زيبا و داراي
قوس و حرکت در
نگارش اند.
8-4-3-3. باري
درک بهتر اين
امتيازها مي
توا جدول حروف
گؤي تورک با
جدول زير از
الفباي ميخي (
باصطلاح
فارسي باستان
) مقايسه کرد.[xix]
پي
افزوده يا وند
در زبان هاي
التصاقي
وند
ناتل
خانلري ( ک 1 ص 163 )
در تعريف
پسوند گفته
است: « اجزايي
را که خود
داراي معني
مستقلي
نيستند و جداگانه
به کار نميروند،
امّا کلمه
تازه اي از
کلمه ديگر مي
سازند، جزء
پيوند ناميم.
جزء پيوند اگر
پيش از کلمه
ديگر واقع شود،
« پيشوند»، و
اگر پس از
کلمه واقع
شود، « پسوند »
است.[xx]
کشاني ( ک. ص 2 )
وند را در
فارسي واجد
چهار ويژگي بنيادي
مي داند:
1. نداشتن
معني 2. اتصال
به آخر کلمه
اي ديگر ( ريشه
) 3. تصرف در
معني ريشه 4.
تغيير شکل يا
حالت دستوري
ريشه
در ميان
دستور زبان
نويسان فارس
در تعريف وند تشتت
است. مثلاً
کلمه « خانه » در
کلماتي مانند
شيره کش خانه،
سلاخ خانه و
رختشوي خانه
را حسابي ( ک 1 )،
خانلري ( ک2 ) و
زين پور ( ک10 ) ،
همايون فرخ ( ک11 ) ،
خيام پور (ک 4 ) و
صادقي ( ک 4 )
بعنوان پسوند
نمي پذيرند،
امّا شريعت ( ک3
ص 425 )« خانه » را
بصورت «
پساوند مکان
که خودش هم
مستقلاً معني
دارد» معرفي
مي کند و
مشکور ( ک8 ص 298 ) آن
را بعنوان
«پسوند واژه»
پذيرفته است
که «با اتصال
به اسم اشخاص،
اسم مصدر، اسم
اشياء و گاهي
نيز به کمک صفت،
اسم مکانهاي
گوناگون مي
سازد.»
صمصامي ( ک- ص
300 ) « خانه » را
بدل از ريشه
پهلوي «خنهک»
و از ريشه
زبان مجعول
فارسي باستان Ahana در معناي
جاو محل، مشتق
مي داند و ميگويد:
«در کتالب
دستور فارسي
ذوالنور، «
خانه » به نام
پسوند مکان
آورده شده،
اما بهتز است
که جزو
پسوندها به
شمار نيايد و
تنها اسم
شمرده شود.»
آنچه در
اين ميان
مشترک است،
عدم توجه اين
نويسندگان به
ويژگيهاي
معنايي اين
تکواژ است و
اين عدم اعتنا
و بيدقتي در
سراسر کارهاي
اين دستور
زبان نويسان
شياع دارد.
صرفنظر از
اينکه بايد
بگويم خود
کلمه «خانه» فارسي
شده لفظ زيباي
ترکي qona
از مصدر
«قونماق» qonmaq در
معناي فرود
آمدن و نازل
شدن و استقرار
يافتن و نظائر
آن است که به
فارسي دوبار: 1.
بعنوان اسم، 2.
بعنوان پسوند
وارد شده است.
اسمي نيست که
دچار »دستوري
شدگي» Grammaticalization شود،
بلکه در معناي
دوم وند دخيل
از ترکي باستان
است که در
فارسي نقش
وندي خود را
حفظ کرده است.
[i] علي
پاشا صالح.
مباحثي از
تاريخ حقوق،
انتشارات
دانشگاه
تهران، ش 1235 ،
تهران 1348، ص 540 .
[ii] O nomatopoeia
[iii] Morphology
[iv] Isolating
[v] Polysynthetic
[vi] Monobasic
[vii] Polybasic
[viii] yupic
[ix]chuchchi
[x] synthetic \Tusional
[xi] Agglutinative - Eklemeli Diller
[xii] Permanent International Altaistic Conference (PIAC)
[xiii] A Lexicostatistical Appraisal of the Altaic Theory:
Central Asiatic Journal x111 (1969 )،
P. L-23
[xiv] N. Poppe،
Vergleichende Grammatik Deraltaischen Sprachen،
1960
[xv] مأخوذ از
Aksan, Doğan. Her Yönüyle Dil- 1، TDK 1987،5.116
[xvi] Locative
[xvii] هزوارش
به اين معنا
است که
مثلاً (
ملک ) مي نوشتند
و « شاه » مي
خوانند. چرا
که گويشهاي
عجمي و فارسي
سنّت کتابت
نداشته است.
[xviii] از سال 1927
به اين سو
بسياري از
کشورهاي
مسلماني ترک
زبان، الفباي
لاتين را
جايگزين
الفباي ملي
ترکي اسلامي (
عربي ) خود
کرده اند.
[xix] Chn. Bartholomae. Handbuch der altiranis chem. Dialekt.
Leihgig،1883.
[xx]
ناتل خانلري،
پرويز، دستور
زبان فارسي، 1373
، ص 163