تحلیلی بر سیر حوادث اخیر آذربایجان

یاشار تبریزلی - آیدین تبریزلی :

اعتراضات خیابانی گسترده ای که در خرداد ماه امسال در بسیاری از شهرهای آذربایجان به وقوع پیوست، هرچند به بهانه انتشار کاریکاتوری در روزنامه ایران شروع شد ولی ادامه و حتی گسترش آن پس از توقیف سریع روزنامه ایران درست بلافاصله پس از تظاهرات گسترده اول خرداد ماه مردم تبریز، نشان داد که موضوع کاریکاتور تنها جرقه ای بود که به خرمن مطالبات انباشته شده مردم آذربایجان زده شد تا بزرگترین اعتراضات خیابانی پس از انقلاب اسلامی به وقوع بپیوندد. نگاهی دقیق به سیر تحولات گذشته آذربایجان در سالهای اخیر نشان می دهد که این حرکت مسبوق به سابقه ای طولانی بوده و بررسی صرف این حرکت بدون نگاه دقیق به سابقه آن، مطمئنا یک ناظر بی اطلاع را متعجب کرده و وادار خواهد کرد که بپرسد: چرا به خاطر یک دستمال قیصریه را آتش می زنید؟ ! و ممکن است نتیجه گیری کند که آذربایجانی ظرفیت تحمل طنز و شوخی را ندارد یا در این قیام ناگهانی دستان محرک خارجی در کار است.
آغاز چالش آذربایجانیها برای احیای حقوق اولیه خود را می توان به انقلاب مشروطه منتسب کرد. مشروطه خواهی و دموکراسی خواهی اندیشه هایی بودند که به جرات می توان گفت از آذربایجان به نقاط دیگر ایران تسری یافت. آذربایجانیها حقوق خود را در چهارچوب ایران می خواستند، اما گنجاندن قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی نشانی از خواست ملت آذربایجان و دیگر ملیتهای ساکن ایران برای حاکمیت اراده ملی خویش بود. این قانون با حاکمیت محمد علی شاه و آغاز حکومت پهلوی به فراموشی سپرده شد. قیام شیخ محمد خیابانی و حکومت آزادیستان نیز اگرچه در اصل در راستای استقرار دموکراسی در کل ایران و خلاصی از استعمارهای داخلی و خارجی بود اما   خواه  و نا خواه  باز نشانگر نقش هویت آذربایجانی در تشکیل یک اراده سیاسی بود. با سرکار آمدن رضاشاه و اجرای ایده مرکزگرایی در ایران، نه تنها نقش اراده آذربایجانی در اداره امور مرکزی بلکه در اداره امور محلی خود نیز به تحلیل رفت. حکام، استانداران و فرمانداران منتسب مرکز سیاستهای ضد آذربایجانی مرکز را اجرا می کردند و وضعیت آذربایجان یعنی یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آنروز ایران روز به روز به سمت قهقرا رفت. حاکمیت ایده یک ملت و یک فرهنگ و آنهم فرهنگ و هویت فارسی، آذربایجان را از آموزش و کاربرد زبان مادری خود محروم ساخت. آذربایجانی که خود مبدع سیستم آموزش نوین در ایران و نگارنده کتب درسی آموزش به زبان مادری خود بود، در دوران استقرار سیستم عمومی آموزش نوین مجبور به ترک میدان به نفع یگانه زبان رسمی کشور گشت. آذربایجانی فقدان آنچه را که باید قدرش را می دانست حس کرد، زبان مادری. تحقیرها هم مضاف بر تبعیضها روز به روز بر جراحت آذربایجانی ها می افزود. "یونجه خوار" و "اطلاق خرشماری به سر شماری در آذربایجان"، "افسار زدن بر گردن متکلمین ترکی در مدارس" نمونه ای از جملاتی بود که از زبان منسوبین مرکز در آذربایجان نظیر مستوفی و ذوقی جاری می شد. "تحمیلی نامیدن زبان ترکی"، "مهاجم و غیر ایرانی نمایاندن ترکها در ایران"، "طرح جدا کردن کودکان شیر خواره از مادران ترک خود"، "تعویض نام ترکی مناطق آذربایجان" و صدها طرح و اقدام دیگر نیز از ابتکارات روشنفکران درباری آنروز چون فروغی و محمود افشار بود. حکومت ملی آذربایجان در سالهای مابین ۱٣۲۵- ۱٣۲۴ به هر دلیلی و تحت هر شرایطی و با هر گرایشی هم که سرکار آمده باشد که در جاهای دیگر بحث شده است اما مهمترین عنصر در استقرارش را باید در تبعیضها و تحقیرهای دوران پهلوی اول و انباشت مطالبات حق طلبانه مردم آذربایجان دانست. اما تفاوت این حرکت با دو حرکت عمده پیشین یعنی انقلاب مشروطه و قیام شیخ محمد خیابانی را باید در پر رنگ شدن خواستهای ملی و محوریت هویت آذربایجانی در این حرکت دانست. به گونه ای که برپایی کلاسهای درسی به زبان ترکی و تدوین کتب درسی به زبان مادری را باید به عنوان یکی از برجسته ترین اقدامات حکومت ملی آذربایجان در راستای پاسخگویی به حسرت ۲۵ ساله مردم آذربایجان دانست. کتابهای ترکی با آمدن ارتش پهلوی دوم به تبریز، سوزانده شد و هزاران نفر نیز در جریان اشغال نظامی آذربایجان کشته و آواره شدند. زخمهایی که بر دل مردم آذربایجان ماند، تا دوران پهلوی دوم را با فشارهای مضاعف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی سپری کنند. این زخم کهنه ۵۷ ساله در انقلاب اسلامی سرباز کرد و مردم آذربایجان و تبریز را به عنوان یکی از فعالترین کانونهای انقلابی وارد صحنه نمود. اما متاسفانه مردم آذربایجان، امیدوار به حاکمیت عدل اسلامی به عنوان حلال تمامی مشکلات و تبعیضها ، جایگاه بارزی را برای مطالبات ملی خود در نظر نگرفته بودند.
بلافاصله پس از فرار شاه نشریات متعددی به زبان ترکی انتشار یافتند. یک روز پس از فرار شاه از ایران، فعالان آذربایجانی نخستین روزنامه آذربایجانی دوران شاه را به نام "اولدوز" منتشر نمودند. نویسندگان اولدوز در پی یافتن راهی برای احقاق اقلیتهای قومی مخصوصا استفاده از زبان آذربایجانی بودند. این فعالیتها نشان دهنده خواسته‌های قومی بودند که در زمان گذشته بی‌جواب مانده بودند و آذربایجانی‌ها تصور می‌کردند انقلاب زمینه آزادی فعالیتهای فرهنگی را برای آنها فراهم خواهد آورد. جمهوری اسلامی در سال اول در قبال انتشارات موضعی ملایم داشت اما پس از استحکام پایه‌های خود، حکومت بسیاری از نشریات غیر فارسی از جمله اولدوز را تعطیل کرد و چاپ کتاب به زبان ترکی بسیار سخت گردید. (۱)
در طول دوران انقلاب اسلامی سازمانهای سیاسی زیادی در راستای اهداف قومی در ایران شکل گرفتند. یک هفته پس از آنکه طرفداران آیت الله خمینی حزب جمهوری اسلامی را ایجاد نمودند پیروان آیت‌الله شریعتمداری در  فروردین ۱٣۵٨ حزب جمهوری خلق مسلمان را تشکیل دادند. این حزب گرچه همه گروههای قومی در ایران را به عضویت تشویق می‌نمود اما اعضای آن را اکثرا مردم استانهای آذربایجان و بازاریان آذربایجانی مقیم تهران تشکیل می‌دادند. حزب جمهوری خلق مسلمان تقاضا کرد در داخل کشور متحد ایران به اقلیتهای قومی خودمختاری اعطا شود. آنان این ایده را مطرح کردند که باید هر ایالت مجلس خود را داشته باشد. این حزب الهام‌بخش ایده اعطای حقوق برای تمام گروههای قومی شد. خلق مسلمان، روزنامه رسمی حزب جمهوری خلق مسلمان به زبان فارسی منتشر می‌شد اما به صورتی نامتناسب موضوعات مربوط به آذربایجان را نیز طرح می‌نمود. هدف رهبران حزب محقق کردن آمال تمام ایران بود، اما حزب خلق مسلمان بیشتر در استانهای آذربایجان فعال بوده و بر روی مسائلی از قبیل عدم تمرکز قدرت در تهران تاکید می‌نمودند. حزب جمهوری خلق مسلمان در تمام شهرها و روستاهای آذربایجان شعبه داشت. (۱)
در دوره تشکیل مجلس خبرگان شاخه آذربایجانی حزب جمهوری خلق مسلمان به صورت فعال سعی می‌کرد ایده تاسیس مجلس ایالتی به عنوان بخشی از مجلس تهران را مطرح سازد. در سال ۱٣۵٨ شاخه آذربایجانی حزب و حزب خلق متحد آذربایجان خواستار ایجاد پارلمانی ایالتی شدند.(۱)
یکی دیگر از مهمترین سازمانهایی که پس از استقرار رژیم جدید در سال ۱٣۵٨ شکل گرفت انجمن آذربایجان بود. انجمن با انتشار بیانیه‌ای خواستار به رسمیت شناخته شدن زبان و فرهنگ ملی آذربایجان، حق استفاده آذربایجانیها از زبان مادریشان در دادگاهها و سایر ادارات دولتی، ایجاد مدارس در سال تحصیلی آتی و تاسیس رسانه به زبان ترکی شدند. (۱)
در اوایل انقلاب بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران آذربایجان در قالب تشکیلات عمومی همانند انجمن نویسندگان و در قالب انبوه جنبشهای سیاسی ایرانیان تلاش کردند حقوق زبانی اقلیتهای قومی را در قانون اساسی جمهوری اسلامی بگنجانند. اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید: «استفاده از زبان‌های محلی و ملی در مطبوعات و رسانه‌های عمومی آزاد بوده و تدریس ادبیات آنها در مدارس رسماً آزاد است.»  که اجرای همین اصل به همراه اصول ۱۹ و ۴٨ قاون اساسی تا به امروز مسکوت مانده است و این اصول بعدها مبنای اعتراضات فعالان آذربایجانی به دولت ایران در راستای پیگیری حقوق زبانی خود شدند. وجود این اصول در تدوین قانون اساسی نشان دهنده آن است که تقاضای حق استفاده از زبان مادری از همان دوران انقلاب مطرح بود. (۱)
حمایتی که آذربایجانیها در طی سال ۱٣۵٨ از شریعتمداری به عمل آوردند، نشان دهنده وسعت تحرکات سیاسی آذربایجان در دوران انقلاب می‌باشد. این تحرکات به صورت رویارویی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی شدت یافت.  آیت‌الله شریعتمداری  با تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام ولایت فقیه مخالف بود و معتقد بود که این عمل حق حاکمیت را از مردم سلب کرده و در دست یک نفر متمرکز خواهد ساخت لذا خواستار اعطای حقوق محلی شد. اکثر آذربایجانیها که به آیت الله شریعتمداری وفادار بوده و با دیدگاه او در این مورد که تمرکزگرایی افراطی منافع استانهای آذربایجانی را به خطر خواهد انداخت، موافق بودند به همراه سایر قومیتهای غیر فارس رفراندام قانون اساسی را تحریم نمودند. (۱)
سرکوب جنبش خلق مسلمان, نقطه عطفی شد برای آذربایجانی که به انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی در رفع تبعیضات می نگریستند. تبعیضها در دوران بعد از انقلاب نیز به عنوان دنباله سیستم فکری-سیاسی مرکزگرایی و شونیسم ادامه یافت: عدم اجرای اصول مربوط به آموزش زبان مادری در مدارس، بودجه نابرابر برای توسعه استانهای ترک نشین, تداوم تقسیم بندی آذربایجان با حذف نام آذربایجان، شدت مهاجرت سرمایه و نیروی کار به شهرهای مرکزی که استانهای آذربایجان را در صدر مهاجرفرست ترین استانهای ایران قرار داد ، تحقیر و توهین به هویت ترکها توسط دستگاهای رسمی صدا و سیما، روزنامه های دولتی، آموزش و پرورش و....
بعد از سرکوب جنبش خلق مسلمان، برهه زمانی جنگ ایران و عراق و دوران موسوم به سازندگی، دوران رکود در فعالیتهای فرهنگی آذربایجانیها و پی گیری مطالباتشان بود. با پایان جنگ و به خصوص در دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی که آزادی نسبی به نشریات اعطا شده بود، انتشار نشریات آذربایجانی اگرچه با محدودیتهای فراوان اما دوباره از سر گرفته شد. از فعالیت عمده آذربایجانیها در این دوران در راستای احیای حقوق خود می توان به تومارهای فراوانی اشاره کرد که به مقامات دولتی نوشته شد. به عنوان نمونه می توان به تعدادی از این تومارها اشاره کرد (۲):
در سال ۱٣۷٣ دانشجویان آذربایجانی در نامه‌ای سرگشاده به رهبر ایران نوشتند (۱).
«دیگر زمان آن رسیده که با اجرای اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مدارس دوزبانه درایران تاسیس گردند این امرباعث جدایی ما نخواهد بود زیرا همه ما در مسلمان بودن و ایرانی بودن باهم پیوند داریم نه در زبان پارسی. باید بدانیم که اگر مساله زبانهای بومی ایرانیان را در نظر نگیریم و فرهنگ و دیگر خواسته های آنان را نادیده بگیریم در آینده شاهد پیامدهای ناخوشایند خواهیم بود.»
در سال ۷٣ دانشجویان مرندی نیز طی نامه ای سرگشاده به هئیت دولت خواستار موارد زیر شدند:
۱. خواستار عمل به اصل ١٥ و تدریس زبان ترکی آذری در کنار زبان رسمی هستیم.
۲. نامگذاری قسمتی از آذربایجان را به عنوان استان اردبیل و تعمیم نام یک شهر به بخشی از آذربایجان را محکوم نموده و خواهان تغییر نام آن به استان آذربایجان هستیم.
٣. نظر به اینکه استانهای آذرنشین از نظر عمران و آبادانی در وضع نابسامانی هستند و نرخ بیکاری بسیار بالاست و بهداشت و درمان در درجه بسیار پائینتری قرار دارد٬ لذا خواستار رسیدگی در این مورد میباشیم.
۴. توهینها و تمسخرهائی که در صدا و سیما و بعضی مجلات و مجالس نسبت به زبان و فرهنگ ٢٧ میلیون آذری میشود را محکوم کرده و خواستار اقدام موثری از سوی مقامات هستیم.
۵. ضمن تقبیح برنامه های صدا و سیما مراکز اورمیه٬ تبریز٬ زنجان٬ همدان و اردبیل که با حذف برنامه های ترکی سعی در محو فرهنگ و زبان آذری دارند٬ خواستار ارائه برنامه های روزانه (نه ١٥ دقیقه ای) بلکه بطور مستمر به زبان ترکی اصیل و اختصاص شبکه های استانی برای این منظور میباشیم.
 
طی نامه سرگشاده به خاتمی در سال ٨۰ دانش آموزان تبریزی خواستار تدریس زبان ترکی آذری در سال تحصیلی جدید شدند:
ریس جمهور محبوب٬ جناب آقای خاتمی و وزیر محترم آموزش و پرورش!
با سلام و امید به موفقیت آن جنابان در پیشبرد جریان اصلاحات برای رسیدن به قانون مداری و جامعه مدنی. ما جمعی از دانش آموزان آذربایجانی دبیرستانها و مراکز پیش دانشگاهی شهر تبریز در آستانه بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید (٨١-٨٠) خواستار به اجرا در آمدن اصل ١٥ که همانا خواندن و نوشتن به زبان مادریمان در کنار زبان فارسی میباشد هستیم.
و همانطور که اطلاع دارید کشور ما کثیرالمله بوده که از زبانهای مختلف تشکیل یافته است و همه این اقوام در تدوین و تبیین تاریخ این سرزمین نقش مهمی را ایفا نموده اند. خصوصا مردم آذربایجان که در مشروطیت در صف اول جانفشانی قرار گرفته و ایثارگری نمودند و در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی نیز حماسه ٢٩ بهمن ٥٦ را آفریده و با فداکاری در جبهه های جنگ در برابر هجوم قدرتهای بیگانه پایمردی و ایستادگی کردند.
اینک که کشور ما دوران سازندگی اولیه را پشت سر گذرانده و اصلاحات را محور فعالیتهای خویش قرار داده است٬ بیش از هر زمان تحقق اصل ١٥ قانون اساسی را خواستار است. لذا مصرا تقاضا داریم ترتیبی اتخاذ فرمایید که از سال جدید بتوانیم در کلاسهای درس٬ زبان مادری خود یعنی ترکی آذربایجانی را یاد گرفته و آموزش ببینیم و از حق طبیعی خود محروم نمانیم.
 
افسوس که این صدها تومار از طرف مسئولین حکومتی با بی اعتنایی و گاه برخوردهای نامناسب پاسخ داده شد.
یکی از اعتراضات عمده مردم آذربایجان به خصوص دانشجویان به دنبال انتشار پرسشنامه توهین آمیزی از طرف صدا و سیما در سال ۱٣۷۴ رخ داد. گستره اعتراضات دانشجویی در روز ۱۹ اردیبهشت ۱٣۷۴ به این پرسشنامه در حدی بود که دانشجویان آذربایجانی از سال ٨۵ این روز را به عنوان روز دانشجو در آذربایجان انتخاب کردند و تنها چند روز بعد از اعلام این روز بود که شاهد توهین روزنامه ایران به ترکها بودیم. در پرسشنامه صدا و سیما به طرز توهین آمیزی از سئوال شوندگان پرسیده شده بود که آیا حاضرید با یک ترک ازدواج کنید؟! آیا حاضرید دخترتان را به یک ترک بدهید؟! آیا... گو اینکه ترکها با جمعیتی حدود ٣۰ میلیون نفر در ایران، موجوداتی غیرعادی هستند که می توان یکجا حکمی کلی برای همه آنها صادر کرد.
از دیگر سلسه مبارزات مردمی آذربایجان می توان به حساسیت این ملت به سرنوشت همزبانان و هم کیشان خود در آن سوی رود آراز (ارس) اشاره کرد. این اعتراضات در قالب اعتراض به اشغال نظامی قاراباغ ، قتل عام غیر نظامیان در قاراباغ توسط ارامنه، حمایت اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی از دولت اشغالگر ارمنستان، اجازه دولت جمهوری اسلامی به راهپیمایی ارامنه علیه کشور همسایه ترکیه و عدم اعطای مجوز مشابه  به آذربایجانیان برای اعتراض به اشغال قره باغ و قتل عام خوجالی توسط ارامنه می باشد که تا امروز ادامه دارد. حمایت تهران از ارامنه در راستای استفاده ابزاری از این مهره برای ممانعت از اقتدار جمهوری آذربایجان و شکل گیری هویت جمعی ترکها در  ایران صورت می گیرد. در سال ۱٣۷۲ دانشجویان دانشگاههای تبریز و تهران نسبت به سکوت مسلمانان به خصوص تهران نسبت به جنایات ارامنه اعتراض نموده و سرکوب شدند. این اعتراضات در قالب تجمع مقابل مدعیان ارمنی نسل کشی در تهران و نوشتن تومارهای متفاوت ادامه یافت. اوج این اعتراضات به جنایات ارامنه تظاهرات مردم تبریز در سال گذشته (۱٣٨۴) در برابر کلیسای ارامنه در تبریز در سالگرد کشتار بی رحمانه زنان و کودکان در شهر خوجالی واقع در جمهوری آذربایجان بدست ارامنه در جریان مناقشه قره باغ بین دو کشور بود. که با دستگیری و ضرب و شتم تظاهر کنندگان پایان یافت.
یکی از حوادث مهم که باید در تحلیل سیر حوادث اخیر آذربایجان مدنظر قرار گیرد در جریان انتخابات سال (۱۹۹۶) ۱٣۷۵ مجلس رخ داد. دکتر محمود ‌علی چهرگانی کاندیدای مجلس بیانیه‌ای در تبریز منتشر نمود که در آن آشکارا گسترش استفاده از زبان آذربایجانی را خواستار شده و اعلام کرده بود که تمام تلاشهای خود را جهت توسعه آذربایجان متمرکز خواهد نمود. دراین انتخابات چهرگانی مورد حمایت جدی مردم قرار گرفت و اکثریت آرا را در تبریز کسب نمود. اما نیروهای امنیتی به مدت دو هفته او را بازداشت نمودند و تنها هنگامی که انصراف خود را از رقابتهای انتخاباتی اعلام نمود وی را آزاد کردند. اعلام انصراف وی ازانتخابات به تظاهرات اردیبهشت ماه تبریز انجامید. بسیاری از تظاهرات کنندگان دستگیر گردیده و بنابر گزارش نشریات مختلف ۵ نفر آذربایجانی پس از تظاهرات اعدام گردیدند. تهران ادعا کرد که ۵ نفر به خاطر قاچاق مواد مخدر اعدام شده‌اند. اما آویزان بودن اجساد آنها بر بالای یک جرثقیل ساختمان سازی در برابر دیدگان مردم در این دوره بسیار غیر‌عادی و نوعی هشدار عمومی بود. چهرگانی پس از آزادی از زندان مکررا از سوی ماموران امنیتی برای بازجویی احضار می‌شد و در سپتامبر ۱۹۹۶ او دوباره به مدت ۶۰ روز زندانی گردید. چهرگانی تلاش نمود تا در انتخابات مجلس در فوریه ۲۰۰۰ نام نویسی نماید اما از شرکت او در انتخابات جلوگیری به عمل آمد. (۱)
اما آنچه در جریان حرکت هویت جو و حق طلبی آذربایجانی ها جایگاه ویژه ای دارد مراسم بزرگداشت تولد بابک خرمدین در قلعه بابک در منطقه کلیبر است که همه ساله در دومین هفته تیرماه برگزار و سال به سال به تعداد کسانی که در آن شرکت می کردند افزوده می شد و به محلی برای در خواست مطالبات فرهنگی و زبانی آذربایجان تبدیل شده بود که مهمترین آن خواسته آموزش زبان مادری در مدارس و دانشگاهها می باشد. البته چند سالی است که با ایجاد فضایی نظامی- امنیتی با برگزاری مانورهای نظامی در محل، عملا امکان حضور گسترده مردم در آن محل غیرممکن شده است . مردم آذربایجان در تجمع قلعه بابک مطالبات خود را به روشنی اعلام می کنند. اما متاسفانه گوش شنوایی برای شنیدن صدای هویت جویان ترک که خود را ترک می نامند و سیاستهای آریاگرایانه را به باد انتقاد می گیرند، وجود ندارد و آقای خاتمی در یک دهن کجی آشکار به مراسم قلعه بابک، در یکی از سفرهای خود به منطقه کلیبر مردم این منطقه را آریاییان اصیل می نامد!
هویت جویی ملت آذربایجان همواره با هزینه های فراوانی توام بوده است. برگزاری مراسمهای متعدد به مناسبتهای مختلف همچون سالگرد مشروطه بر سر مزار باقرخان، یا سالگرد های متفاوت برای شخصیتهای آذربایجانی چون ستارخان و صفر خان، پروفسور زهتابی عموما با دخالت نیروهای انتظامی و دستگیری شماری از فعالین آذربایجانی منجر می شود. میزان احکام حبس برای فعالین آذربایجانی قبل از حوادث خرداد به ۲۲ نفر سال تخمین زده می شود، که این احکام تا قبل از حوادث خرداد و حتی بعد از آن نیز با سکوت و بایکوت خبری تشکیلات و رسانه های سراسری و اوپوزیسیون که به نحوی در راستای سیستم فکری – سیاسی شونیسم حرکت می کنند مواجه شده است. همین سانسور اعلان نشده خبری، در خصوص رخدادهای آذربایجان که متاسفانه هم در داخل و هم در خارج از کشور وجود داشته و دارد؛ مهمترین عاملی است که باعث شده است که بسیاری از فعالین سیاسی مرکزگرا از تحلیل صحیح حوادث اخیر آذربایجان عاجز باشند و از شدت اعتراضات آذربایجانیان که به زعم خود آن را تنها حرکتی احساسی در اعتراض به یک توهین می دانند، در شگفت آیند. اما حقیقت آن است که این سیاست سکوت و بایکوت خبری در رسانه های سراسری در قبال حوادث آذربایجان، ممکن است میزان بی خبری گروههای سیاسی را به حدی افزایش دهد که آنها تنها هنگامی از خواب بی خبری خود ساخته بیدار شوند که دیگر کار از کار گذشته باشد و امکان هیچ گونه تفاهم و اتحادی باقی نمانده باشد.  
بیانیه «آذربایجان سخن می گوید» در هفتم تیرماه سال ۱٣٨۲ با بیش از چهارصد امضای اولیه توسط تعدادی از فعالان علمی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آذربایجان منتشر گردید و به دلیل برخورداری از جامعیت، به عنوان مانیفست و یا منشور آذربایجانیها شناخ ته شد. (٣)
در واقع منشور «آذربایجان سخن می گوید» توانست با جمع کردن آراء و نظریات موجود در میان فعالین حرکت ملی آذربایجان، موفق به ارایه اصولی عمومی شود که در کل مورد پذیرش نسبی اقشار مختلف ملت آذربایجان قرار گیرد.
منشور «آذربایجان سخن می گوید» مورد توجه دیگر اقوام و ملل ایران نیز قرار گرفت و گفتمان جدیدی را در راستای آزادیخواهی، فدرالیسم، حقوق بشر، عدالت اقتصادی، دفاع از محیط زیست و نحوه مبارزه با آپارتاید پدید آورد. این منشور به امضای بیش از هزار تن از آذربایجانیهای داخل و خارج از کشور رسید و مورد تایید و تشویق عموم اقوام و ملل ایران قرار گرفت.
در همین راستا در آستانه انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری بیانیه ای تحت عنوان "طرح اولیه‌ای از خواسته‌های ملت آذربایجان" (۴) توسط فعالین آذربایجانی منتشر می شود. این بیانیه مورد توجه آقای مهرعلیزاده کاندیدای ترک ریاست جمهوری قرار گرفته و مورد تایید واقع می شود (البته جهت کسب آرای مردم!) و همین امر باعث می شود که مهرعلیزاده در عین ناشناخته بودن، اکثریت آرا در استانهای آذربایجانی را از آن خود کند و در واقع یکبار دیگر اکثریت قاطع ملت آذربایجان بدینگونه و به این بهانه بر خواستهای ملی خود پافشاری می کنند و با رای دادن به مهرعلیزاده گمنام، به صورت غیر مستقیم به بیانیه فوق الذکر رای می دهند.    
سیر تحولات اخیر آذربایجان به اعتراضات خیابانی خرداد ٨۵ آذربایجان منتج می شود، قیامی که با جرقه انتشار کاریکاتور موهن روزنامه ایران برافروخته شد و به کشته و زخمی شدن شدن صدهها نفر و بازداشت هزاران نفر منجر شد که هنوز هم با گذشت حدود چهار ماه از آن تاریخ، تعداد زیادی از آنها در بازداشت به سر می برند و در انتظار محاکمه قرار دارند و تعدادی نیز محاکمه و به حبس، شلاق و جرایم نقدی محکوم شده اند.
با قیام خرداد ماه و اعتراضات در چندین شهر ایران و دنیا در اول مهر امسال به آموزش تک زبانه در مدارس ایران می توان دریافت که کسب حقوق فرهنگی و زبانی به تدریج به اولین اولویت مردم آذربایجان تبدیل می شود، اولویتی که به وضوح در شعارهای مطرح شده در سلسله راهپیمایی های خرداد ماه در شهرهای مختلف آذربایجان به روشنی به تصویر کشیده شد. شعارهایی مانند «آنا دیلده مدرسه»، «هارای، هارای من تورکم» و بویژه شعار «آج اولوم، تورک اولوم!» («مدرسه به زبان مادری»، «بشنو، بشنو من ترکم» و بویژه شعار «گرسنه بمیرم، اما ترک بمیرم!») این اولویت را بوضوح نشان می دهند.
آنچه در بالا مرور شد خلاصه ای گزیده وار از سیر حوادث اخیر آذربایجان بود. آیا با آگاهی از سلسله تحولات اخیر باز می توان از واکنش شدید مردم آذربایجان به کاریکاتور  روزنامه ایران متعجب شد و آنرا با آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال مقایسه نمود؟ یا به صبر و تحمل ملت آذربایجان می باید تحسین گفت. مردمی که علی رغم تحمل تبعیضها و فشارهای نود ساله بر خلاف باسکها و ایرلندیهای اروپایی کماکان بر احقاق حقوق خود از طرق مدنی پافشاری می کنند. آیا باز می توان آذربایجانی را به کم ظرفیتی در مقابل طنز و جوک محکوم کرد؟ مردمی که خود طنز و طنز نویسی را برای ایران به ارمغان آورده اند.   مردمی که امروز باید شاهد لودگیهای امثال ماهی صفتهایی باشند که از وزارت ارشاد لوح تقدیر می گیرد.  آیا با مشاهده نزدیک به یک قرن فریاد آذربایجان برای احیای حقوق اولیه خود و رفع تبعیضات و بی توجهی, عناد و سرکوب حکومت مرکزی باز می توان اعتراضات اخیر آذربایجان در خرداد را به دشمنان خارجی منتسب کرد؟ آنچه شایسته انتساب به بیگانگان و دشمنان ملت است, عناد و مقاومت در مقابل خواسته های آن ملت است، نه حق طلبی های مردمی!
معلوم نیست که طرفداران و مجریان شونیسم در ایران از سلسله حوادث اخیر آذربایجان چه درسی گرفته و خواهند گرفت و آیا گروههای مختلف مرکز گرا و سراسری پیام صریح، روشن و جدی آذربایجان را شنیده اند یا نه؟ اما ملت پویا و متفکر آذربایجان درسگیری از تاریخ یک قرن گذشته را ضروری می داند. آنها علی رغم مجاهدتها و رشادتهای فراوان و حتی پیش قراوولی در حرکات سیاسی و اجتماعی قرن اخیر همواره شاهد بی اعتنایی به خواسته های ملی خود و عدم احیای این حقوق بودند. لذا این بار تصمیم گرفته اند که در احیای خواسته های ملی خود امید به بذل و بخشش مرکز و مرکزگرایان نبسته و حقوق خود را به مصلحتهای گوناگون نفروشند. بلکه احیای حقوق و تامین منافع ملی آذربایجان امروز به الویت اول در مشارکت در هر حرکت سیاسی و اجتماعی مطرح است. امروز گفتمان حاکم در آذربایجان، فقط آذربایجان است نه از نوع توجه به مرکز. امروز اندیشه آذربایجانی حاضر است با دیگر ملتها نه در حول یک مرکز بلکه در قالب درک و تفاهم متقابل همگرا گردد. احزابی نیز که خود را سراسری می نامند اگر واقعا به اتحاد می اندیشند نه تسلط باید به اولویت های ملت آذربایجان توجه کنند.
 
به امید برابری و برادری ملتها
یاشار تبریزلی – آیدین تبریزلی
٣ اکتبر ۲۰۰۶
 
منابع و توضیحات
۱.      
http://www.yenises.org/?p=180
۲.      
http://tomarlar.blogspot.com /
٣.      
http://manifestimiz.persianblog.com /
۴.       طرح اولیه‌ای از خواسته‌های ملت آذربایجان :
ملت شریف آذربایجان (منظور ملیت ترک است)
ما امضاءکنندگان ذیل به مثابه بخشی از فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آذربایجان وظیفه ملی خویش می‌دانیم که با تکیه بر مبارزات یکصد‌ساله آزادی‌خواهانه، هویت‌جویانه و عدالت‌طلبانه ملت آذربایجان (منظور ملیت ترک است
ּ وبلاگ آنادیلی تومارلاری)، به ارائه طرحی از خواسته‌های مشخص اهالی آذربایجان (شامل استانهای آذربایجان و مناطق ترک‌نشین مجاور آن) بپردازیم و از این طریق به سهم خود معیار و شاخصی را پیشنهاد نماییم تا مردم بتوانند آنرا در انتخاب خویش بکار گیرند.
لازم به توضیح است که طرح این خواسته‌ها درواقع عزمی برای توسعه همه‌جانبه آذربایجان و مناطق ترک‌نشین کشور است و امیدواریم با دریافت نظرات کارشناسانه دیگر، بتوانیم نسبت به ارائه طرح تکمیلی و عملیاتی آن و همچنین تدوین و نشر مجموعه مدونی از اصول و دیدگاههای ملی خود در آینده نزدیک اقدام نماییم.
۱. آموزش به زبان مادری و تدریس ادبیات و زبان ترکی در مدارس مناطق ترک‌نشین کشور
۲. اختصاص بودجه ملی برای آذربایجان متناسب با نفوس اهالی و همچنین تخصیص دادن ۵% بودجه کل کشوری به عنوان بودجه ویژه جهت رفع کامل عقب‌ماندگیهای ناشی از اعمال سیاستهای تبعیض‌آمیز گذشته
٣. ‌ رفع موانع رشد و گسترش تولید و تجارت، در راستای بازگرداندن آذربایجان به موقعیت قطب تجاری – صنعتی کشور
۴. ایجاد پارلمان منطقه‌ای (ایالتی) در تبریز و پارلمانهای ولایتی (استانی) در مراکز استانهای آذربایجان به منظور حل و فصل سریع و اصولی مسائل منطقه‌ای
۵. تمرکززدایی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از پایتخت و اعطای اختیارات در حد اداره داخلی آذربایجان به مسئولین محلی منتخب مردم
۶. اعطای حق انتخاب نمایندگان پارلمانهای منطقه‌ای، استانداران و فرمانداران به مردم منطقه
۷. حمایت از حقوق شهروندان در برگزاری تجمعات مسالمت‌آمیز و ارائه خدمات و ایجاد تسهیلات مناسب برای برگزاری مراسم ملی در راستای گرامیداشت مناسبتهای ملی و تجلیل از قهرمانان و شخصیتهای ملی در آذربایجان
٨. مبارزه جدی با اندیشه‌های ترک‌ستیز و عوامل آن به مثابه اصلی‌ترین عامل تفرقه، جهت تأمین وفاق و امنیت عمومی
۹. تسریع در عملیات ساختمانی پل ارتباطی دریاچه اورمیه ،اتوبان محور زنجان- تبریز- اروپا و راه آهن میانه - اردبیل-آستارا- باکو(کریدور بین‌المللی شمال-جنوب)، راه آهن اردبیل- مغان و راه آهن مراغه- اورمیه - اروپا، به نحوی که مطابق برنامه‌ زمانبندی مصوب به مرحله بهره‌برداری برسند
۱۰. ایجاد مناطق آزاد تجاری- صنعتی در مناطق آستارا، مغان ، صوفیان، ماکو و سولدوز(نقده)
۱۱. مبارزه جدی با رشد بیکاری و شیوع اعتیاد در میان جوانان از طریق ایجاد فرصتهای تحصیلی، شغلی، ایجاد تسهیلات کافی جهت ازدواج و تامین امکانات ورزشی، فرهنگی و تفریحات سالم برای جوانان در منطقه
۱۲. ایجاد بستر مناسب جهت جلب سرمایه‌های خارجی در زمینه‌های توریسم، صنعت، کشاورزی، دامپروری و بازرگانی و...
۱٣. نوسازی روستاهای در شرف ویرانی و نیز کارخانجات در معرض تعطیلی آذربایجان و رسیدگی به اوضاع اسفناک اقتصادی کارگران، روستائیان، عشایر، اقشار کم‌درآمد و حاشیه‌نشینان شهرهای بزرگ
۱۴. حمایت و تقویت صنعت فرش، صنایع تبدیلی و بسته‌بندی محصولات کشاورزی و باغی و لغو تعرفه‌های گمرکی به منظور توسعه صادرات این کالاها
۱۵. بسترسازی مناسب جهت گسترش توریسم بویژه سرمایه‌گذاری در مناطق سلطانیه، غار کتله‌خور زنجان، غار علی صدر همدان، مجموعه شیخ صفی اردبیل، آبهای معدنی سرعین، حوزه‌های توریستی ساوالان، مغان و تالش، جنگلهای قره‌داغ (ارسباران) و کرانه‌های غربی دریاچه خزر، محوطه باستانی قلعه بابک، مجموعه بازار تبریز، ارک علیشاه و مسجد کبود، حوزه دریاچه اورمیه، دهکده المپیک ورزشهای زمستانی سهند، تپه حسنلو، تخت سلیمان و باغچه‌جوق ماکو...
۱۶. جدیت در امر مقابله با زلزله پیش از وقوع آن، با توجه به زلزله‌خیز بودن آذربایجان و حتمی بودن آن، از طریق اختصاص امکانات و بسیج تخصص‌های لازم جهت نوسازی بافتهای فرسوده شهری و روستایی و مقاوم‌سازی ساختمانهای تاریخی و ابنیه مهم
۱۷. توجه جدی به حفاظت از منابع بی‌بدیل طبیعت و صیانت از ثبات محیط زیست منطقه و اعطای سهم کلان‌شهر تبریز به عنوان دومین شهر آلوده کشور از بودجه اختصاصی سازمان ملل برای بهبود شرایط زیست محیطی آن
۱٨. ایجاد اشتغال در زمینه‌های مختلف جهت جلوگیری از مهاجرت بی‌رویه نیروی انسانی، فرار مغزها و سرمایه‌های آذربایجان به مناطق دیگر و فراهم کردن امکانات رفاهی، شغلی به منظور بازگرداندن مهاجرین قبلی
۱۹. دفاع از حقوق کودکان و زنان بر اساس میثاقهای بین‌المللی
۲۰. اعمال سیاستهای تشویقی (مادی و معنوی) از ورزشکاران، و تأمین تجهیزات ورزشی و ایجاد امکانات احداث سالنها و میادین ورزشی در کلیه شهرها برای رشته‌های مختلف ورزشی
۲۱. لحاظ نمودن علایق تاریخی و فرهنگی و اقتصادی مردم آذربایجان در مسائل مربوط به سیاست خارجی و روابط بین‌الملل
۲۲. تاسیس و راه‌اندازی حداقل یک شبکه رادیو- تلویزیونی سرتاسری، یک خبرگزاری و دو روزنامه کثیرالانتشار دولتی به زبان ترکی با توجه به تداول این زبان در گستره کشور
۲٣. تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی و ایجاد کرسی این رشته‌ها در دانشگاههای کشور
۲۴. به رسمیت شناخته شدن زبان ترکی در ادارات و محاکم قضایی با توجه کثرت آماری متکلمین این زبان در سراسر کشور.
۲۵. اعاده کلیه اسامی تاریخی (بخصوص اعاده نام تاریخی آذربایجان مطابق آخرین تقسیمات کشوری در دوران مشروطیت به استانهای اردبیل و زنجان و...) به اماکن جغرافیایی و رفع موانع موجود در نامگذاری اسامی ترکی (برای کودکان و واحدهای اقتصادی و...)
۲۶. لغو هرگونه سیاستی که می‌تواند موجب تغییر در توازن ترکیب جمعیتی بومی در غرب آذربایجان ‌شود
۲۷. حمایت از هنرهای نمایشی، تجسمی و موسیقی آذربایجانی، تاسیس دانشکده‌های هنرهای نمایشی، تجسمی و موسیقی، ایجاد کنسرواتوار و فیلارمونیا، سالن تئاتر و موزه‌ هنرهای تجسمی در شهرهای آذربایجان و ایجاد رشته‌ موسیقی آذربایجانی در دانشگاههای کشور
۲٨. رفع موانع بوروکراتیک در زمینه تشکیل و فعالیت آزاد احزاب، گروههای سیاسی، نهادهای غیردولتی (
N.G.O ها) در سطح کشوری و منطقه‌ای و حفاظت از حقوق مردم در آزادی بیان افکار و اندیشه‌های خویش.
اعتقاد راسخ داریم که کلیه این خواسته‌ها در چارچوب نظام موجود و با حسن نیت اولیاء امور، کاملا قابل تأمین است. انتشار آن در آستانه انتخابات نیز به همین قصد صورت میگیرد.
تاکید داریم که حذف هر یک از مصادیق فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این طرح ویا اعمال هرگونه تبعیض و محدودیت جغرافیایی برای اجرای آن، معنی و مفهومی جز مخالفت با توسعه و پیشرفت آذربایجان نخواهد داشت.
٣۰/۰۲/۱٣٨۴