24 آوریل و مسئله‌ى "نسل کشی" ارمنى

 ( علی قره‌جه‌لو‌- تورنتو (

 

1-   زمینه تاریخی:

دشمنی بین ترک ها و ارمنی ها  به دنبال جنگ های ایران و روس و  انعقاد قرارداد ترکمن چای (1828) که طبق آن، سرزمین های شمال رود ارس  به روسیه تزاری واگذار شد، آغاز گردید.  روسیه تزاری بعد از قرارداد 1828 فتح نظامی 30 ساله ای را بر علیه خلق های  ساکن آذربایجان و داغستان آغاز نمود.  در این دوره بود که روند "ارمنی کردن" در این منطقه به نقطه اوج خود رسید.  روند ارمنی کردن سرزمین هائی که اکثریت قریب به اتفاق آن سرزمین ها موطن ترکان مسلمان بود، اولین جرقه های کینه و دشمنی بین ارمنی و مسلمان را دامن زد.

 بعد از شکست ایران، جنگ های توسعه طلبانه روسیه تزاری با دولت عثمانی  و نهایتا تسلط  روسیه بر مناطقی از شرق دولت عثمانی از جمله "آرداهان" و "قارص" (1877) دامنه دشمنی های بین ارمنی - مسلمان را گسترده تر کرد. 

با اسکان دادن ارامنه در خانات ایروان و تسلط روسیه بر قارص و آرداهان عصیان های پراکنده ارمنی که از حمایت و هدایت روسیه تزاری بخوردار بودند برعلیه بومیان مسلمان آغاز شد، از این رو  بومیان ترک و مسلمان سرزمین های اشغالی، روسیه تزاری را  همیشه به عنوان نیروئی "بیگانه" و "کافر" تلقی می کردند.

دولت روسیه تزاری  بنمنظور ایجاد پایگاه اجتماعی برای خود در سرزمین های  متصرفه جنوب قفقاز روی اقلیت مسیحی ارمنی سرمایه گذاری می کرد، چنانکه یکی از مواد قراداد صلح بین ایران و روسیه و همچنین روسیه و عثمانی انتقال بخشی از ارمنیهای ساکن این کشورها به قلمرو روسیه بود که می بایستی طبق طرح جابجائی جمعیت در قفقاز جنوبی در خانات ایروان و دیگر مناطق مهم از نظر روسیه اسکان داده شوند.  این روند در مناطقی از عثمانی که روسیه بر اثر جنگ زیر سلطه خود گرفته بود، با حمایت از اقلیت ارمنی ساکن در آن مناطق و با تکیه به آنان، بشکل اخراج تدریجی بومیان مسلمان ترک و کرد با توسل به ترور و ایجاد رعب و وحشت و قتل عام های پراکنده عملی می شد.

محقق و کاشف معروف روس ن.ن شاورو (   (  N.N.Shavrov روند "ارمنی کردن" جنوب قفقاز را بعد از سالهای 1828 چنین توضیح می دهد:  "بعد از خاتمه جنگ 1828-1826 و در مدت زمان بین 1830-1828، ما 40 هزار ارمنی ایرانی و 84 هزار ارمنی عثمانی را در قفقاز سکنی دادیم.  آنها را در بهترین زمین های دولتی "یلی زاوت پول" (Yelizavetpol   نام روسی منطقه ای که شامل قره باغ نیز می شود )  جای دادیم، جائی که جمعیت ارمنی آنجا بسیار کم بود.  همچنین در "تفلیس"، "بورچالی" و در منطقه "آخالت سیز" و بخش علیای ایالت "یلی زاوت پل" و ساحل دریاچه ی "گؤکچای" ( اکنون دریاچه سوان در ارمنستان) ارمنی ها سکنی گزیدند.  باید در نظر گرفت علاوه بر 124 هزار ارمنی که بطور رسمی در مناطق فوق سکنی داده شدند، تعداد زیادی از ارامنه نیز بطور غیررسمی در آنجا اسکان داده شدند، بطوری که کل تعداد آنها به بیش از 200 هزار نفر رسید". (1)

در تائید نظر فوق، مورخ ارمنی "جرج بورنوتیان"  George Bouroutian) ) می نویسد:  " در اوایل قرن نوزدهم، حتی در خانات ایروان، ارمنی ها فقط  43% جمعیت ساکنین را تشکیل می دادند.  بنابراین گواهی مشخصی از اینکه در دوران اداره  ایرانی ها در هرکدام از این مناطق اکثریتی از ارمنی ها وجود داشته باشد نیز وجود ندارد". (2)

"تامارا دراگادزه"   Dragadze Tamara)    )  مورخ مشهور، می نویسد:  طبق سرشماری که اوایل سالهای 1800 توسط روس ها انجام شد، ترک های آذربایجانی، همچنانکه به این نام شناخته شدند، اکثریت جمعیت را در خانات قره باغ، نخجوان و حتی ایروان تشکیل می دادند". (3)

 ضعف و زوال تدریجی امپراطوری عثمانی، زمینه های پیش روی و تلاش برای تجزیه بخشهای شرقی آناتولی را برای روسیه تزاری بعنوان یکی از دو ابرقدرت قرن نوزدهم فراهم می کرد.   با هر پیشروی روسیه در جنوب قفقاز و شرق آناتولی، مسئله اقلیت ارمنی در این مناطق  در نقش اهرم روسیه تزاری  شعله ورتر می شد.

در سال 1895 زمانی که فرزند امپراطور روس از استامبول بازدید می کرد، در مراسم پیشواز از وی ارمنی های مقیم استانبول در حمایت از روسیه دست به یک تظاهرات خونین می زنند، مقارن این حوادث متنفذین ارمنی تبعه روسیه به جمع آوری کمک مالی برای داوطلبان ارمنی  که مایل به رفتن به عثمانی و جنگیدن  برعلیه دولت عثمانی باشند آغاز می کنند.  این کمپین با کمک دولت روسیه و تسلیح داوطلبان ارمنی و فرستادن آنها به صورت گروه های مسلح به داخل خاک عثمانی برای انجام عملیات نظامی و ترور در دهات مسلمان همراه است.  عصیان های پراکنده ارمنی های مناطق شرق عثمانی به منظور بیرون راندن بومیان مسلمان ترک و کرد، بویژه  درمناطقی که تحت تسلط روسیه تزاری است تا  آغاز جنگ جهانی ادامه پیدا می کند.

باید این واقعیت را در نظر داشت که ارمنی های عثمانی قرن ها در آن کشور در صلح و رفاه زندگی کرده و در همه شئون زندگی:  مناصب دولتی ، تجاری و فرهنگی ...جامعه عثمانی مشارکت فعال داشتند.

2-   جنگ جهانی اول و رقابت روس و انگلیس برای تقسیم عثمانی

از یک منظر، تاريخ  عثمانی در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم تاريخ رقابت روسيه‌ى تزارى و بريتانيا بر سر تقسيم و مستعمره کردن دولت عثمانی  بود.  لذا مسئله‌ى ارمنى در عثمانی  را  تنها در رابطه و در چارچوب رقابت اين قدرتها ميتوان ارزيابى کرد.  عثمانی، ايران و چين، بزرگترين دولتهاى باقيمانده‌ى شرق کهن بودند که هنوز تحت سيطره‌ى کامل ايندو قدرت در نيامده و يا به مستعمره کامل آنان تبديل نشده بودند.

 دول غربى براى تسلط  کامل و نهايتاً تقسيم دولت عثمانى  و یا همچنانکه خود می گفتند " مرد بیماراروپا"  از آغاز قرن نوزدهم به تدریج نفوذ  خود را در عثمانی به  شیوه های مختلف افزایش می دادند.  آنها از اهرم هائی چند در این زمینه سود می جستند:

-  "میسیون های مذهبی":  دول غربی بکارگیری میسیون های مذهبی را برای نفوذ در ميان اقليتهاى دينى عثمانى بويژه ارمنيها و يونانيها بسيار پيشتر از جنگ جهانى اول آغاز کرده بودند. ميسيونهاى مذهبى در واقع پيشقراولان دول استعمارى بودند که پيشاپيش، زمينه‌هاى فرهنگى، روانى و ايدئولوژيک مداخله‌ى نظامی و تجزيه‌ى دولت عثمانى را فراهم ميکردند

-  " ایده ارمنستان بزرگ" :  دول غربی ايده‌هايى چون "بلغارستان بزرگ"، "يونان بزرگ" و "ارمنستان بزرگ" را تبليغ و با حمايت از اهرم استقلال خواهى آنها روند و ابعاد نفوذ و تسلط خود در امپراطوری عثمانی را گسترده تر ميکردند.

- "کاپیتولاسیون":   دول غربی، در تحصيل امتيازات سياسى، اقتصادى، مالى (کاپيتولاسيون) براى خود، امتيازات ويژه اى نيز براى آن اقليتهای دینی که آنها را تحت حمایت خود گرفته بودند به دولت عثمانى تحميل ميکردند.  چنانکه حکومت عثمانی تحت فشار روسیه و انگلیس در سال 1914 مجبور به امضاء قراردادی می شود که طبق آن می بایستی  با اصلاح قوانین خود حقوق ویژه ای برای ارامنه تامین کند.  طبق این قرار داد ارمنی ها می بایستی در زمینه زبان، امور اداری  و خدمت سربازی خودمختاری وسیعی را بدست آورند.

رقيب اصلى دولت انگليس يعنى روسيه‌ى تزارى که دولت استعمارى خشن تر و بى ملاحظه ترى بود، امکانات مالى و تسليحاتى در اختيار ارمنيهاى روسيه قرار می داد، اين زمانى بود که دول غربى و روسيه خود را براى جنگ جهانى اول، تقسيم مستعمرات در جهان و تقسيم دولت عثمانى آماده ميکردند .

همچنانکه در مورد عثمانی، رقابت روسیه و انگلیس برای تقسیم ایران نیز همزمان در جریان بود.   اين وضعيت در ايران با قرارداد پنهانى روسيه و انگليس ( قرار داد 1907 ) داير بر تقسيم ايران به سه قسمت، و سپس با آغاز جنگ جهانی اول با قرارداد 1915 شکل عملى به خود ميگيرد.   وقوع انقلاب اکتبر روسيه (1917) و خروج روسيه از دايره رقابتهاى استعماری، دولت انگليس  با تحمیل قرار داد 1919 وثوق الدوله، تمامى ايران را تحت سلطه‌ى بلامنازعه‌ى خود در مياورد. (4)

3-  "ایده ارمنستان بزرگ"

 ايده‌ى ارمنستان بزرگ  با پروژه " ویلسون" رئیس جمهور امریکا دایر بر ایجاد ارمنستان بزرگ: " از دریا تا به دریا" مطابقت داشت.  این ایده  با هدف تجزيه و تقسيم مناطق شرقى دولت عثمانى در راستاى استراتژى کلی دول استعماری قرار داشته، و در واقع "نقشه خاورمیانه" آن روز را از نو ترسیم می کرد.

پرچمدارى این ایده را حزب ناسيوناليست "داشناق" که در روسيه تشکيل شده بود بعهده داشت.  اين ايده عده‌اى از ارمنيهاى تبعه عثمانى را نیزمجذوب خود کرده بود.   مرزهاى جغرافيايى ارمنستان بزرگ مناطق وسيع و پهناورى را در‌بر ميگرفت که از طرف شرق به درياى خزر، از طرف غرب بدرياى سياه و از جنوب شرق شامل درياچه ى ارومّيه و درياچه‌ى "وان" و از جنوب غرب تا درياى مديترانه کشيده ميشد!

حزب ناسیونالیست داشناق، مرزهاى جغرافيايى ارمنستان بزرگ و اهداف آن حزب را در گزارشى که به گنگره‌ى انترناسيونال "سوسياليستى" در کپنهاگ در سال ١٩١٠ تقديم کرده بود صريحاً بيان ميکرد:   "کميته‌هاى تشکيلات حزب ما که داراى سابقه ى فعاليت بيست ساله است در سه بخش کشورمان:   ارمنستان روسيه، ارمنستان ايران و ارمنستان عثمانی داراى شبکه وسيعى است". (5)   

با شروع جنگ جهانى اول، ارمنى ها  با حمایت دول غرب  و روسیه  و به منظور  ايجاد ارمنستان بزرگ  با طرح و نقشه‌ى قبلى در حوالى "درياچه وان" دست به تدارکات وسيعى  میزنند و  تحت هدایت "کمیته حین چاک" و زمانى که ارتش روسيه ى تزارى در آوريل 1915 در طول مرزهاى ايران و شرق  عثمانی به طرف جنوب  پیش روی می کرد 15 هزار ارمنی مسلح  دست به عصيان ميزنند.  داوطلبان مسلح ارمنى به دهات ترک و کرد حمله  وقتل و غارت آغاز مي کنند،  آنها با ایجاد  رعب و وحشت، هدف  تخليه کردن دهات مسلمان نشين  را دنبال می کردند.  نيروهاى مسلح ارمنى از يک طرف راه ارتش روسيه را باز کرده و از طرف ديگر به روياى ارمنستان بزرگ جامه ى عمل ميپوشاندند و از این طریق، در سرزمينى که اقليت محض بودند در فکر باز کردن فضای حیاتی براى ارمنستان بزرگ بودند.

ايده‌ى " ارمنستان بزرگ"، در واقع يک نوع کپى‌بردارى از شرايط بالکان و تطبيق آن در عثمانی ( شرق آناتولى) بود. داشناق ها با تصور اينکه، همچنانکه در بالکان يونانيها، بلغارها و صربها توانستند با تکيه به پشتيبانى دول غرب به استقلال سياسى دست يابند، آنها نيز ميتوانند با تکيه به دول غرب و روسیه به هدف ايجاد ارمنستان بزرگ دست يابند. رهبران حزب داشناق با گره زدن سرنوشت مردم ارمنى  به  طرح ها و منافع دول غرب اشتباه بزرگ و جبران ناپذيرى مرتکب شدند که پیامد های تراژیکی نه تنها برای خود ارمنی ها بلکه برای کل مسلمانان قفقاز و آناتولی داشت.

صربها، بلغارها و يونانيها در سرزمين خود اکثريت بودند در حاليکه ارمنيها در شرق ترکيه اقليتى کوچک. بخاطر همين تفاوت عمده بود که آنها مجبور ميشدند از يک طرف در گزارشهاى سراسر مبالغه آميز، با آمار و ارقام ساختگى، مراکز دول غربى را قانع نمايند که در شش ولايت شرق ترکيه ( سيواس، دياربکر، وان، بيتليس، هارپوت، ارضروم ) اکثريت جمعيت آن مناطق را تشکيل ميدهند و از طرف ديگر تلاش می کردند اکثريت مسلمانان ساکن منطقه را با توسل به زور، ترور، جنايت و قتل عام مجبور به تخليه نمايند. (همان  سیاستی که يهوديان صهيونيست با حمايت انگليس در فلسطين اعمال  و دولت اسرائيل را در سرزمين متعلق به مردم فلسطين بنا نهادند).

رهبران ارمني در اثناى جنگ جهانى اول براى تحقق بخشيدن به روياهاى نا‌ممکن خود به مردمى که قرنها در کنار آنها در صلح و آرامش زندگى کرده بودند پشت کرده و بر اثر فريب، آلت دست دشمنان دولت عثمانى شده و با آنها همکارى نمودند، لذا دولت عثمانى براى خنثى نمودن فعاليت مخرّب ارامنه ساکن مناطق شرق عثمانی به هنگام جنگ، قانون " تهجیر"  (کوچ اجباری) را از مجلس عثمانی گذراند  و آنها را وادار به  ترک مناطق جنگی کرد.   در جريان اين کوچ اجبارى از مناطق جنگى، بسيارى از آنها بر اثر سرما و گرسنگى و امراض واگير مانند تيفوس... تلف شدند. ترکها و کردها که وطن خود را تحت اشغال نظامى ديده و نظاره‌گر تقسيم و مستعمره شدن  سرزمین خود بودند به دفاع از سرزمين خود اقدام کردند.  نتايج دفاع از وطن، هر چقدر تلخ و تراژيک باشد، مشروع ترين و سربلند ترين نوع دفاع است.   آيا حقى بالاتر از اين وجود دارد که ملتى با چنگ و دندان به دفاع از هستى و موجوديت خود بپردازد؟  (6)

با شکست  ایده تاسیس دولت ارمنستان در 6 ایالت شرقی عثمانی، اینبار دول غربی تلاش کردند این ایده را در غرب آذربایجان عملی کنند.

احمد کسروى درباره طرح دول غربی در ایجاد کشوری برای ارامنه در آذربایجان غربی  در "تاريخ هیجده‌ساله آذربايجان"  مينويسد:

"نزديک به 12 هزار خانواده "جلو‌ها" ( آسوريهاى عثمانى ) که با مارشيمون از خاک عثمانى آمدند.  نزديک به 20 هزار خانواده ارمنيان و آسوريان خود ارومى و سلماس و سولدوز و آن پيرامونها بودند که به آنها پيوستند. 5 يا 6 هزار تن ارمنى از ايروان و نخجوان گريخته و به اينان پيوسته بودند.  اين اندازه‌ى انبوهى ايشان است و همه با هم يکى شده و براى آرزوهايى ميکوشيدند.  از ميان اينان 20 هزار تن سپاهيان ورزيده بودند و 800 تن سرکردگان روسى... بهمدستى 72 تن سرکردگان فرانسوى آنان را راه ميبردند ... نييتين کونسول روس، و شت کونسول آمريکا و گوژل رئيس بيمارستان فرانسه اى رسته سياست و راهنمايى را در دست ميداشتند... .بدينسان مسيحيان به سراسر ارومى و سلماس و اين پيرامونها دست يافتند و چنانکه خواستشان بود سرزمينى براى خود پيدا کردند و يکدسته از ايشان بيکبار لگام را گسيخته و هر‌چه ميخواستند دريغ نمى‌گفتند ... با اين بيدادگريها به گفتگوى سياسى نيز ميپرداختند، روشن تر بگويم: چنين ميخواستند که از دولت خواستار گردند که از کارهاى ايشان چشم پوشد و ارومى و آن سرزمين را بآنان وا‌گذارد... . بدينسان آشوب سلماس و ارومى فرونشست و نتيجه ايکه که شت و همدستان او از افروختن اين آتش بردند آن بود که 130 هزار بيشتر مسلمانان و دسته انبوهى از مسيحيان کشته گرديدند و سراسر آن پيرامونها ويرانه شد و سرانجام همه مسيحيان در بدر گرديده و از خانه هاى خود بدور افتادند. اينست نتيجه‌ى بودن دستهاى بيگانه در ميان يک توده".

باید به این واقعیت توجه داشت که، از زمانيکه جنبش هاى ملى در سالهاى 1850 به مسئله‌ى روز تبديل شد، ارمنيها در هيچ دورانى در شرق آناتولى يعنى در شش ولايت مورد ادعاى آنها که ذکر آن رفت، اکثريت جمعيت آن مناطق را تشکيل نميدادند. آمار و ارقام موجود هيچوقت آنها را بيش از 17% در يک منطقه‌ى خاص را نشان نميدهد، فقط در يک مورد جمعيت ارامنه 25% ذکر شده ، آنهم فقط در منطقه‌ى درياچه‌ى‌ وان و در آنجا هم از طرف محققین مختلف ارقام بسيار متفاوتى ذکر گرديده است.  دول استعماری غرب و روسيه که ارمنيها را در جهت مقاصد خود بميدان آوردند و از آنها در جهت مقاصد استعماری خوداستفاده کردند حتى خود نيز نتوانستند اين حقايق را انکار نمايند و نهايتاً تمام کوششهايشان به شکست انجاميد و ارمنيها را در نيمه راه رها کردند.   امروز اسناد بسيار زياد و غير قابل انکارى از حقايق وجود دارند که اشاره به چند نمونه از آنها بدرک شرايط و واقعيات آن سالها کمک ميکند.

-  محقق آمريکايى "استان فورد" در این مورد چنین می نویسد:

" نماينده‌ى ارمنى مجلس عثمانى در استانبول "باستيرماجیان" گول تلقينات يکى از رهبران داشناق را خورده و همراه هواداران ارمنى ديگر، خانه و کاشانه‌ى خود را رها کرده و به ولايت وان ميروند که قرار بود دولت ارمنستان در آنجا تشکيل شود و اين زمانى بود که ارتش ترکيه با شکست ارتش روسيه در "قارص" به تعقيب روسها پرداخته بود و با عقب نشينى روسها ارمني هاى ساکن شرق آناتولى که تعداد آنها به ٢٥٠ هزار نفر ميرسيد دچار وحشت شده و بسوى ارضروم فرار ميکنند، در راه ٤٠ هزار نفر آنها از طرف کردها کشته ميشوند و در ارتفاعات سه هزار مترى چندين هزار آنها نيز از سرما، بى غذايى و شرايط سخت تلف ميشوند. بين سالهاى ١٧-١٩١٥ خط جبهه ى جنگ بين ترکيه و روسيه چندين بار تغيير ميکند، گاهى ارتش روسيه در حال تعرض بود و گاهى ارتش ترکيه و در هر تعرض ارتش روسيه اين داوطلبان ارمنى بودند که در پيشاپيش ارتش روسيه حرکت ميکردند، دهقانان مسلمان ترک و کرد در نتيجه‌ى اين تعرضات بصورت ميليونى از خانه و کاشانه‌ى خود فرار و کل آن مناطق خالى از سکنه شده و صدها هزار نفر آنان نيز وحشيانه بدست ارمنيها قتل عام ميشوند. اين حوادث طبق منطق زمان جنگ سبب اولين کشتار ارامنه ميشود زيرا، ارامنه متهم به خيانت به کشور خود و همکارى با دشمن ميشوند". (7)

-  پروفسور "جاستين مک کارتى" استاد تاريخ دانشگاه لوئيزويل که درباره مسئله ارمنى و بویژه در جمعیت شناسی عثمانی تحقيقات وسيعى کرده و کتابهاى زيادى دراين زمينه انتشار داده است، مينويسد:

" تا آغاز جنگ جهانى اول ارمنيها تنها 17% جمعيت مناطقى را که از آنها بعنوان "ارمنستان عثمانى" یاد می کردند، تشکيل ميدادند. در واقع اگر تمام ارمنيهاى دنيا را به شرق آناتولى مياوردند باز هم ارمني ها نمى توانستند اکثريتى را در آنجا تشکيل دهند.  لذا دو استنباط درباره ى تعداد نسبتاً اندک ارمنيها در آناتولى ميتوان کرد:

اولین استنباط اين است که،  ارمنيهاى آناتولى خود تهديد بزرگى براى دولت عثمانى نبودند.  شورشيان ارمنى شايد ميتوانستند در نظم عمومى اخلال بوجود آورند ولى بهیچ وجه نمى توانستند اتوريته ى دولت عثمانى را بخطر اندازند، لذا شورشيان ارمنى به کمک نيروهاى خارجى احتياج داشتند، کمکى که فقط ميتوانست بوسيله‌ى روسيه ى تزارى تامين گردد.

دومين استنباط اينست که، اگر ناسيوناليستهاى ارمنى ميتوانستند دولتى در خاک عثمانی بوجود آورند که واقعاً دولت خودشان باشد (دولت صرفاً ارمنى) در آنصورت مجبور بودند که مسلمانان را از مناطقى که در آن زندگى ميکردند و اکثريت بلامنازع بودند، مجبور به تخليه‌ى آن مناطق نمايند". در واقع ارمنيها در صدد تحقق اين هدف بودند. (8)

-  دريادار "ل . م بريستول" کميسرعالى ايالات متحده آمريکا در قفقاز و خاور‌ميانه ( اوايل 1920) در اين رابطه مينويسد:

" چرا در رابطه با ارمنيها حقايق را با تمام ابعاد آن توضيح نميدهيم؟  جسارت داشته باشيم، توضيح دهيم که ارمنيها چه کسانى هستند.  همانطور که به دکتر "پيت" و ديگران گفتم ؛ تا گزارشهاى ساختگى و سر‌تا‌پا دروغ ارمنيها را افشاء نکنيم و حقايق را در ارتباط با مسئله‌ى ارمنى روشن نکنيم، هميشه در معرض اتهام قرار خواهيم داشت که حقايق را ميدانستيم و کتمان کرديم .... در حال حاضر سرنوشت قرض 50 ميليونى‌مان به ارمنستان نامعلوم است و من مخالف دادن قرض دوباره به ارمنستان هستم. داشناق‌ها وقتى در قدرت بودند به کردها، ترکها و تاتار‌ها حمله کردند، به مسلمانان ظلم و ستم روا داشتند و آنها را قتل عام کردند، خانه‌هاى آنها را تاراج کرده و آتش زدند و در نتيجه در مقابل حمله متقابل ترکها بدون اينکه قادر به دفاع از زن و بچه‌هاى خود باشند فرار کردند.

جناياتى که ارتش ارمنى در "قارص" مرتکب شد حتى مورد نفرت آمريکاييها نيز قرار گرفت.   در دو سال اخير ارمنيهاى روسيه در خصوص اداره کردن اقوام ديگر از خود هيچ موجوديتى نشان ندادند. در مدت دو سالى که در استامبول بودم با تمام آمريکاييهايى که به قفقاز رفته و برگشته‌اند ملاقات کردم در ميان آنها کسى را پيدا نکردم که معتقد باشد ارمنيها قادر به اداره خود باشند.   اکثر آمريکايى‌ها‌ئيکه با ارمنيها کار‌کرده‌اند از آنجا با نفرت و بيزارى جدا شدند. من از ارمنيها نفرت ندارم حتى دلم بحالشان ميسوزد، ولى در کشوريکه جمعيت ارمنى در يک منطقه‌ى خاص آن حتى به بيست و پنج درصد هم نميرسد ممکن نيست که از فکر ايجاد يک دولت مستقل ارمنستان پشتيبانى بکنم. من معتقد نيستم که ارمنيها بتوانند قادر به اداره‌ى خود باشند چه برسد باينکه بآنها اجازه داده شود که بر ديگران نيز مسلط شده و آنها را اداره‌ نمايند.  (9)

-  در دوم سپتامبر 1920 در باکو ر. رادک در گزارش کمينترن خطاب به خلقهاى ايران، ترکيه و ارمنستان گفت : "کارگران و دهقانان ارمنستان، سالهاست که سرمايه داران بيگانه از کشتار ارمنيها توسط کردها و از دعوت قيام ارمنيها بر عليه سلطان عثمانى سخن گفته و با قربانى کردن شما سودهاى زيادى عايد خود کرده‌اند. در ايام جنگ به وعده هاى استقلال بسنده نکرده، معلمين، کشيشها و تجار شما را براى حمله و غصب زمينهاييکه متعلق به دهقانان ترک است تحريک کردند، هدف آنها براى تامين منافع خود ادامه‌ى جنگ خلقهاى ارمنى و ترک است، تا اين جنگ و خونريزى ادامه دارد، سرمايه داران بيگانه ترکيه را از شورش ارمنيها و ارمنستان را با قتل عام کردها ترسانده و منافع خود را تامين خواهند کرد.

انگليس، فرانسه و آمريکا که ده ها سال است ارمنيهاى بدبخت را بر عليه ترکها و کردها تحريک به جنگ کرده اند، امروز ارمنيها را چگونه نجات داده و از آنها دفاع خواهند نمود؟   براى شما داستان اين نجات را با استناد به يک ارگان رسمى آمريکايى بنام "ارمنيهاى جديد" که در نيويورک منتشر ميشود بازگو خواهم نمود. اين ارگان فاش ميکند که فرانسويها در "ماراش" (شهرى در جنوب شرق ترکيه نزديک مرز سوريه) به داوطلبان ارمنى به شرط جنگيدن در کنار آنان بر عليه ترکها، وعده ى بخشيدن "اسکندرون" را به آنها را داده اند! (اسکندرون، شهری در ساحل مدیترانه ترکیه است) اما در حساس ترين لحظه جنگ واحدهاى نظامى فرانسه ارمنيها را درمقابل ترکها رها کرده و ٢٠ هزار ارمنى را در برابر ارتش "مصطفى‌کمال" که آنها را متحد فرانسه و دشمن ترکها تلقى ميکرد تنها گذاشته و سبب نابودى همه‌ى آنها شدند.

بالاخره امروز امريکا شروع کرده تا نقش نجات دهنده‌ى ارمنستان را بازى نمايد. ايندفعه امريکا ارمنستان را بر‌عليه خلق هایی که به دلايل تاريخى مجبور به زندگى صلح‌آميز و برادرانه در کنار آنها هستند تحريک به جنگ می کنند.  البته آمريکايی ها گاهى يک کشتى گندم به ارمنستان ميفرستند که نه ميتواند ارمنيها را از گرسنگى و نه از سرما نجات دهد.   ميدانيد، جمهورى ارمنستان عليرغم اينکه از بلشويسم و از جمهوريهاى شوروى نفرت دارد و از طرف سياستمداران بورژواى طرفدار متفقين اداره ميشود اکنون مجبور به صلح با اتحاد شوروى شده است. ارمنيها نهايتاً اينرا درک کرده اند که طرفدار متفقين شدن نيز سبب رسيدن به اهدافشان نخواهد شد. در بين‌النهرين انگلستان براى "نجات اعراب از بلاى نفت" ٨٠ هزار سرباز آماده نگه‌داشته است، چرا اين ارتش را به ارمنستان برای نجات ارمنی ها نمى فرستند؟  يک روزنامه ى موثر انگليسى؛ "منچستر گاردين" در شماره ١٢ مارس ١٩٢٠ خود در اينباره با استهزاء مينويسد:  " در ارمنستان نفت وجود ندارد بعلاوه در آنجا مشکلاتى که ارمنيها را از آن مشکلات رهايى بخشيم نيز وجود ندارد بدين جهت ميتوانيم اجازه دهيم تا از طرف ديگران تاراج شود!" (10)

4) مسئله‌ى نسل‌کشى ارمنى ها:

ترکها بوسيله ارمنيها متهم به نسل‌کشى ميشوند!  هدف از کاربرد مفهوم نسل‌کشى چيست؟  آيا هدف اين نيست که نسل‌کشى يهوديان توسط هيتلر را در اذهان غربيها تداعى نموده و ترکها را بعنوان شياطينى که خون ارمنيها را در شيشه کرده اند معرفى کنند؟

"نسل کشی" از لحاظ حقوقی به چه معنی است:

-  "نسل کشى"، از نظر سازمان ملل: " اعمال مرتکب شده با قصد نابودى کامل يک مليت، قوم، نژاد يا گروه مذهبى است".

-  "رافائل لامکين"، که خود کلمه‌ى نسل‌کشى را ابداع کرده است معتقد است که:  "نابودى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و یا سياسى يک گروه (قوم-ملت) نسل کشى ناميده می شود"  لامکین تعریف خود از نسل کشی را به به تعريف متداول سازمان ملل افزوده است.

-  "لئوکوپر"، از نسل کشى، ‌حمله به زیر- گروه‌ها که لزوما قومى نيستند مانند: طبقات اقتصادى، گروههاى کولکتيو و کاتاگوريهاى متفاوت اجتماعى را مشمول نسل‌کشى ميداند.

 با اين استانداردهای فوق نه تنها ترک ها، که خود ارمنيها، روسها، يونانيها، ايرانيها، امريکايى‌ها، انگليسها، فرانسوی ها  و تقريباً تمام ملت‌هايي که در جهان زيسته‌اند نسل‌کشى کرده اند!

در اثناى جنگ جهانى اول در آناتولى شرقى خيلى از اين "نسل‌کشي" های متقابل اتفاق افتاد.  گروهاى قومى زيادى بهم ديگر حمله و همديگر را بقتل رساندند که کار‌برد مفهوم نسل کشى در مورد آنها بى‌معنى است. (11)

نسل کشى يهوديان در اروپا يک واقعيت انکارناپذير تاريخى است و ربط و قرابتى نيز با نسل کشی ارامنه ندارد. يهوديان ايکه در آلمان قربانى نسل‌کشى گرديدند فاقد تشکيلات سياسى بودند. يهوديان مسلح نبودند و عمليات مسلحانه بر عليه آلمانها نيز انجام نداده بودند، آنها بهيچ ‌وجه از حمايت خارجى نيز بر خوردار نبودند. بدين سبب است که آن بلايى که نازيها بر سر يهوديان آوردند يک نسل‌کشى‌است.

در مورد ارمنيها درست عکس قضيه صادق است، ارمنيها در دوران مذکور، هم  تشکيلات سياسى-نظامى داشتند، هم مسلح بودند و هم عمليات مسلحانه بر علیه مسلمانان انجام داده و هم کشتارها و قتل عام های وسیعی برعلیه ترک ها و کردها براه انداخته بودند.  واقعیتی که منابع جانبدارارمنی و منابع حامی و جانبدار غربی آنها ترجیح می دهند دراینباره سکوت کنند.  بعلاوه  ارمنی ها داراى حمايت وسيع خارجى بودند.  آنها از طرف روسها، آمريکاييها، فرانسوسها و انگليسها حمايت و هدايت ميشدند. آيا ميشود باين نسل‌کشى گفت؟  

يهوديان هيچوقت يک آلمانى را بقتل نرسانده بودند، ولى ارمنيها  با حمایت روسیه و متحدین غربی شان صدها‌ هزار ترک و کرد را بقتل رسانده و ملیون ها ترک و کرد را از سرزمین های بومی شان اخراج و اموال شان را تاراج کرده بودند.

ارمنيها آغاز کنندگان عمليات نظامى و قتل و عام‌ها بر آذربایجانی ها در قفقاز و عليه ترکها و کردها در آناتولى شرقى بودند و در مناطقى که اقليت محض بودند با ترور و پاکسازى قومى عليه مسلمانان زمينه ساز قتل‌عامهاى متقابل بودند.

ادعای "نسل کشی ارمنی" را امروز کسانی در بوق و کرنای تبلیغاتی خود می دمند که در فاصله 1992- 1988 بیش از 50 هزار آذربایجانی را قتل عام کرده، بیش از 20%  خاک جمهوری آذربایجان را هنوز علی رغم قطعنامه های مکرر سازمان ملل دایر تخلیه مناطق اشغالی، تحت اشغال گرفته اند.  و بیش از 1 میلیون شهروند جمهوری آذربایجان را از خانه و کاشانه خود آواره و مجبور به زندگی در چادرهای موقت کرده اند!

5)  تبلیغ "نسل‌کشى"  در خدمت فریب افکار عمومی جهان بخاطر مقاصد توسعه طلبانه ناسیونالیست های افراطی ارمنی

-   در امر"نسل کشی"، مهم ترین عامل قصد و نیت و طرح و برنامه برای  نسل کشی است.  در حالیکه هیچکدام از مدعیان نسل کشی ارامنه توسط دولت عثمانی تا کنون نتوانسته اند سند قابل قبولی برای مدعای خود ارائه دهند.  -   اگر قتل عام های متقابل ایکه در اثنای جنگ جهانی اول و بعد از جنگ،  نسل کشى است، یعنی دولت عثمانی با قصد و و نیت و طرح و برنامه  مرتکب نسل کشی ارامنه  شده است، چرا به ارمنيهاى شهرهاى بزرگ مانند استامبول، ازمير و دیگر شهرهای بزرگ عثمانی، و دیگر مناطق ی که دور از مناطق جنگی شرق آناتولی بودند، هيچگونه تعرضى نشد و هیچ ارمنی صدمه ای ندید؟   این واقعیت را خود مورخین و منابع ارمنی نیز اذعان دارند.

-   اصطلاح نسل کشی  بعد از جنگ دوم جهانی، آنهم برای تبیین جنایات آلمان نازی برعلیه یهودیان ابداع شد.  چگونه می توان این ترمینولوژی را در مورد کشتار متقابل ارمنی ها و مسلمانان، آنهم در شرایط جنگی که ارمنی ها از همه نوع حمایت و پشتیبانی دول استعماری غربی برخوردار بودند، بکار برد؟

مسلماً کسى ادعا نميکند که ترکها و کردها ارمنى نکشته‌اند، اما امروز منابع ناسيوناليست و جانبدار ارمنى و تبلیغات پشتيبانان غربى آنان، چنان از "نسل کشی" ارامنه سخن می گویند که  انگار ارمنی ها بره های بی پناهی بودند که به دست گرگ های مسلمان تکه پاره شدند!  انگار خود آنها نبودند که بخاطر منافع استعماری خود زمینه ساز تراژدی بودند که که هم  ترک ها و کردها و هم ارمنی ها را قربانی کردند.

سوال این است:  چرا امروز کسی از قتل عام دحشتناک مسلمانان بدست ارامنه در مارس 1915 که زمینه ساز عکس العمل مسلمانان در آوریل همان سال شد سخنی بر زبان نمی آورد؟  به نظر می رسد قتل عام شدن صدها هزار مسلمان بخاطر سیاست های استعماری  و ریاکارانه غرب برای آنها اهمیتی ندارد، زیرا سخن گفتن از این جنایات در راستای منافع امروزی آنان نیست.  همچنانکه امروز هم، کشته شدن بیش از 650 هزار عراقی بخاطر طرح های امپریالیستی " تغییر نقشه خاورمیانه" برای آنها اهمیتی ندارد.  عراق ایکه ( مزاپوتامییا )  قتل عام، جنایت، تخریب و نابودی هولناکی در این ابعاد را در تاریخ 6 هزار ساله خود هرگز تجربه نکرده یود! 

ادعای نسل کشی ارامنه در دو زمینه قابل بررسی است:

1-  این مسئله در چارچوب جنگ بین دولت ها ( جنگ جهانی اول 1918- 1914 ) و جنگ بین دولت جدید التاسیس ارمنستان ( 1921- 1920 ) و ترکیه مطرح است.

در ارتش روسیه تزاری 200 هزار پیاده نظام ارمنی برعلیه دولت عثمانی جنگیدند.  در ارتش فرانسه بیش از 20 هزار پیاده نظام ارمنی که 5 هزار نفر آنان بوسیله ارتش فرانسه تجهیز شده و با یونیفورم ارتش فرانسه، برای جنگ علیه دولت ترکیه به جبهه فرستاده شده بودند.   قسمت عمده ارمنی هائی که در خدمت ارتش روسیه تزاری و فرانسه  برعلیه ترکیه می جنگیدند توسط ارتش ترکیه نابود شدند.  به این ارقام  تلفات ارتش ارمنستان را بین سالهای 1921-1920 که بعد از تشکیل جمهوری ارمنستان  برعلیه ترکیه وارد جنگ شد، باید افزود.

2-  واحد های داوطلب ارمنی که توسط روسیه تجهیز و برای ضربه زدن از پشت جبهه به ارتش عثمانی وارد جنگ شدند و ترور و تاراج و قتل عام در دهات عثمانی راه انداختند، که بوسیله ارتش ترکیه نابود شدند.  عملیات داوطلبان ارمنی سبب تلفات بزرگی از هردو طرف شده و قتل عام های متقابل بین ارمنی ها و ترک ها و کردها روی داد.

باید این واقعیت را در نظر گرفت که:  درحالیکه واحد های نظامی ارمنی آلت دست طرح های امپریالیستی روسیه و غرب شده بودند، ترک ها از وطن خود دفاع کردند. (12)

5-   گلوبالیزاسیون و مسئله "نسل کشی ارمنی"

در ماه سپتامبر ٢٠٠١ ارامنه‌ى روسيه طى ميتينگى در مسکو، ترکها ، ( کماليستها و ترکهاى جوان )، روسها     ( بلشويکها ) و دول غربى را متهم کردند که آنها مانع تحقق ارمنستان بزرگ شدند.  در پايان اين ميتينگ قطعنامه‌اى نیز به مضمون زير نيز صادر کردند:

-  برسميت شناختن نسل کشى ارمنيها توسط دول غربى

-  پرداخت خسارت و تضمينات از طرف دولت ترکيه به ارمنستان

-  پس دادن ٦ ايالت مورد ادعاى ارمنستان (سيواس، دياربکر، وان، بيتليس، هارپوت،  ارضروم) از طرف دولت ترکيه به ارمنستان!!

چرا بعد از گذشت بیش از 90 سال از آن حوادث تراژیک، ناگهان نسل کشی ارامنه مطرح می شود.  هدف از طرح نسل کشی ارامنه در شرایط کنونی چیست؟

 اتهام نسل کشی نه از واقعیات تاریخی که از زرادخانه تبلیغات امپریالیستی  و جنگ روانی علیه ترکیه و از سر و صدای اولترا ناسیونالیست های داشناق ارمنی که در طول حیات خود همیشه همدست امپریالیست ها  بودند، و نیز از پیش داوری های مخرب علیه ترک ها در افکار عمومی اروپا سرچشمه می گیرد.

نسل کشی ارامنه یک دروغ بین المللی است و در خدمت به طرح امپریالیستی خاورمیانه بزرگ آمریکا مورد استفاده قرار خواهد گرفت.  چنانکه معاون وزیر امور خارجه آمریکا " نیکلاس بیرنز" به همتای ترک خود گفته است:  " اگر می خواهید لایحه نسل کشی ارامنه در گنگره آمریکا تصویب نشود، ترکیه باید در قضییه "کرکوک" (عراق) کوتاه بیاید"!

یعنی ترکیه اجازه دهد مناطق "ترکمان نشین" شمال عراق، مانند کرکوک و "تل عفر" .... ( که مناطق نفت خیز هستند ) قبل از اعلام استقلال دولت کرد تحت حمایت آمریکا ، ضمیمه بخش کردستان عراق شده، تا در مرحله بعد  آمریکا دامنه کردستان مستقل تحت حمایت خود را به مناطق کرد نشین ایران و ترکیه و سوریه  گسترش دهد!

"امروز مسئله ارمنی را باید در سایه پروسه عینی گلوبالیزاسیون دید.  اگر فعالیت ارمنی ها در راستای منافع غربی ها باشد، درآن صورت  شاید بتواند به نتیجه برسد.  با کمک گلوبالیزاسیون غربی ها قصد دارند تمام کشورها را به "ارزش های مدنی" جدید عادت دهند، یعنی ارزش های کشورهای غربی.  ولی واقعیت این است که تمامی کشورهای دارای حاکمیت ملی، با ویژگی های ملی خود، سد و مانعی در مقابل آنان هستند.  ترکیه نیز از این قانون مستثنی نیست.

ترک ها از دولت ملی خود، فرهنگ ملی خود، مدنیت ملی خود، دین و ارزش های ملی خود، در مقابل گلوبالیزاسیون به سبک آمریکائی دفاع خواهند کرد.  علاوه بر آن، ترکیه دارای بازار خاص خود است و تلاش دارد اتحادیه ای از کشورهای ترک برای همکاری های اقتصادی بوجود آورد.  و نهایتا، روابط حسنه ترکیه با ارمنستان  طرح های آمریکا در منطقه را ( که منطقه قفقاز و دریای خزر را جزو منطقه منافع استراتژیک خود اعلام کرده است ) بهم خواهد زد.  آمریکا و دولت های غربی دیگر، سیاست های قدیمی دایر بر "اختلاف بیانداز  و حکومت کن" را با موفقیت پیش می برند.  آنها قبلا روسیه، یوگسلاوی و عراق را تکه پاره کرده اند.

اگر در گذشته طرح ارمنستان بزرگ برای تجزیه و تکه پاره کردن پادشاهی ها و امپراطوری های بزرگ بکار می رفت، امروز در خدمت گلوبالیزاسیون، در تجزیه و تکه پاره کردن دولت های ملی و دولت های مستقل بکار خواهد رفت.  آنها مسئله ارمنی را مانند شمشیری بالای سر ترکیه جولان می دهند، و مسئله کرد را نیز در یدک دارند.  ولی امروز هم، تحریکات "نسل کشی ارمنی" بوسیله کشورهای امپریالیستی، می تواند با همکاری ارمنی ها، ترک ها و روس ها برله تمامی خلق های منطقه خنثی شده  و حل شود". (13)

مطرح کردن "نسل کشى ارامنه" در پارلمانهاى کشورهاى اروپايى و امريکا خود بیانگر یک واقعیت است، بدین معنی که:  از آنجائی که ارمنی ها نه در گذشته و نه اکنون ظرفیت و توان جامه عمل پوشاندن مطالبات نا مشروع خود را نداشته و ندارند،  لذا مانند گذشته دست به دامن دول امپریالیست غرب شده اند.  آنها با زبان بی زبانی خطاب به دول غربی می گویند:   بیائید ترکیه را تکه پاره کنید و سهم ما را بدهید!  بی جهت نیست که اولترا ناسیونالیست های ارمنی، چه در دیاسپورا و چه در ارمنستان، بخاطر متحقق ساختن هدف بی شرمانه فوق، با تحریف تاریخ و تبلیغات دروغین که در راستای منافع دول امپریالیستی غرب است، مدام برطبل کینه و نفرت علیه ترک ها می کوبند،  سیاستی که سرانجامی جز جنگ و خونریزی و قتل عام ها و نسل کشی های بی پایان نخواهد داشت.

 

 

                                                                                       20 آوریل 2007

منابع و توضيحات:

1-  Dragadze, Tamara.1990 Azerbaijanis: The Nationalities Question in the Sovyet Union. P 164.

2-  Shavrov, N.N 1911. A New Threat to the Russian Cause in Transcaucasia PP.59-61.

3-  Bournoutian, George. 1983. Transcaucasia, Essays in the History of Armenia,Azerbaijan and Georgia. University of Michgan, P.78.

نقل از "جیحون ملازاده"   Azerbaijan International. 1992               

4)  " ترکیه در اسناد کمینترن"، انتشارات "کایناک" استانبول

يکى از اولين اسنادی که بعد از انقلاب اکتبر روسیه توسط حکومت شوروی  انتشار یافت ، بیانیه " زحمتکشان مسلمان روسیه و تمام شرق" بود.  یک ماه بعد از انتشار این بیانیه، در 20 نوامبر 1920 سند دیگری انتشار یافت که طبق آن تمامی توافق نامه ها و معاهدات پنهانی روسیه تزاری با دول امپریالیست غرب افشاء  شده و ملغی گردید.  در این معاهدات و قرارداد های پنهانی که بين روسيه و انگلستان منعقد شده بود، نه تنها ترکيه، بلکه تجزیه ایران نیز بین روسیه و انگلیس  مورد توافق قرار گرفته بود. و قرار بود ایجاد ارمنستان بزرگ در بخش های شرقی خاک عثمانی و بخشهاى غربى ايران عملی گردد.

این سند خود گویا ست که ایجاد ارمنستان بزرگ یک طرح و نقشه امپریالیستی و در خدمت اهداف استعماری بود.

بعد از انقلاب اکتبر روسیه، ارمنی ها حامی اصلی خود را از دست دادند.  سپس تر همکاری بلشویک ها و کمالیست ها منجر به خلع السلاح باند های ارمنی توسط دولت جدید شوروی شد و ارتش ترکیه توانست مناطق قارص  و آرداهان ... را آزاد.  همکاری های  حکومت شوروی با کمالیست ها  به برچیدن بساط داشناق های ارمنی که از پشتیبانی انگلیس برخوردار بودند منجر شده و نهایتا  در 16مارس 1921 "معاهده مسکو" بین ترکیه و شوروی  امضاء شد.

5)  "گزارشات حزب داشناق ارمنى به انترناسيونال سوسياليستى و برخى اعترافات". "اورهان کول‌اوغلو"، استامبول.

6)  فاصله بین حمله مشترک متفقین از جبهه غرب ( 18 مارس  1915 ) برای تصرف استامبول، پایتخت عثمانی با  پیشروی ارتش روسیه تزاری در جبهه شرق و قیام ارمنی ها در "وان"  ( 24 آوریل 1915 ) 27 روز است که خود بیانگر بسیاری از ناگفته هاست !؟ )

این مسئله نشان می دهد که پیش روی روس ها در شرق و هم زمان قیام ارامنه در "وان" و حمله مشترک انگلیس و فرانسه از غرب یک طرح هماهنگ برای تقسیم و مستعمره کردن  ترکیه بود.  ولی شکست و متوقف شدن متفقین در جبهه غرب و متعاقب آن وقوع انقلاب اکتبر تمامی این طرح ها را زیر و رو کرد.  لذا آنها تلاش کردند این ایده را در آذربایجان غربی  پیاده کنند ( فوریه 1918).

نبرد دریائی  "چاناق قالا" ( بغاز داردالان)  18 مارس 1915

این جنگ برای ترک ها مسئله بودن و نبودن بعنوان یک ملت بود.  زیرا دفاع از چاناق قالا دفاع از استامبول پایتخت عثمانی، دفاع از استامبول بمعنای دفاع از آناتولی و دفاع از آناتولی دفاع از موجودیت ملت ترک بود. 

متفقین به سرکردگی انگلیس و فرانسه با 500 هزار سرباز به همراه بزرگترین نیروی دریائی جهان آن روز  به قصد یکسره کردن کار دولت عثمانی و تصرف پایتخت آن استامبول در 18 مارس 1915 جنگ را آغاز کردند.

برتری بی چون چرای متفقین از لحاظ  سلاح های مدرن و امکانات پیشرفته  احساس برتری و اطمینان خاصی به آنها داده بود و نه تنها انگلیس بلکه تمام اروپا و دنیای مسیحی انتظار یک پیروزی سریع و پایان کار عثمانی به عنوان سمبل اقتدار دنیای اسللام را داشت.  این اطمینان در سخنان فرمانده ارتش انگلیس " لرد کیچینر" افاده خود را پیدا می کند:

" اگر یکی از زیردریائی های ما در مقابل شهر"گلی بولو" روی  آب بیاید و چند بار پرچم انگلیس را تکان دهد ترک ها پا به فرار خواهند گذاشت". 

امکانات و سلاح های مدرن متفقین در این جنگ، با امکانات و تجهیزات ارتش ترکیه که تمام نیروی خود را در جبهه غرب برای دفاع از چاناق قالا ( تنگه ورودی از دریای اژه به دریای مرمره و استامبول)  متمرکز و بسیج کرده بود، غیر قابل مقایسه بود. 

در سنگرها حتی به  به اندازه کافی کیسه های شن برای سنگر سازی وجود نداشت.  گاهی چند صد گونی از استامبول می رسید.  از این گونی ها نمی دانیم  باید بعنوان کیسه شن و یا برای وصله زدن به لباس سربازان استفاده کنیم.  هزاران سرباز ترک در پشت سنگرهای جنگ چاناق قالا بدون جنگیدن، از گرسنگی، خستگی، نبود دارو و امراضی چون تیفوس جان خود را از دست می دهند.  

"  سفارت انگلیس در استامبول خود را برای پیشواز از نیروهای مظفر انگلیس تدارکات فوق العاده ای دیده بود.  اقلیت های دینی مانند یونانی ها و ارمنی ها در مسیر ورود نیروهای مظفر انگلیس  اطاق های مهمانخانه ها و هتل ها مشرف به مسیر ورود سربازان انگلیس و فرانسه را کرایه کرده بودند، تا  مقدم سربازان ظفرنمون انگلیس و فرانسه را گلباران کنند!!

شاعر معروف انگلیس "رابرت بروک" نظر و احساس افکار عمومی انگلیس را در این دوران چنین بیان می کند:

" این امری باور نکردنی است.  هیچ فکر نمی کردم که تقدیر اینقدر به ما کمک خواهد کرد.  می رویم  تا "برج قالاتا"  (برجی تاریخی در وسط شهر استامبول) را با توپ های خود با خاک یکسان کنیم.  دریا بخون آلوده و مانند لاشه متعفن خواهد شد.  فرش ها و کاشی های "ایا صوفیا" را تاراج  خواهیم کرد.  شیرینی های لذیذ ترک از آن ما خواهند شد (منظور زنان ترک).  باور داریم که شاهد پایان یک دوران خواهیم بود.  خدایا در زندگیم تا به حال اینقدر سعادتمند نبوده ام.  از دوران کودکی همیشه آرزویی داشتم، همانند رودخانه ای که  مدام به سمتی روان است.  آرزوی بودن در میان سربازانی که به فتح استامبول می روند".

نبرد "چاناق قالا" برخلاف تمام پیش بینی ها با پیروزی ترک ها پایان یافت.  کشتی های افسانه ای انگلیس ها در آب های عمیق چاناق قالا غرق شدند و نیروهای متفقین با دادن بیش از 250 هزار نفر کشته عقب نشینی کردند.   ولی جنگ بعد از این در جبهه های زمینی با شدت تمام ادامه پیدا می کند.  ترک ها در این جنگ ها بیش از یک سوم  کل معلمین خود را در دفاع از وطن خود  از دست می دهند، ولی مانع تقسیم و مستعمره شدن کشور خود می شوند.

مصطفی کمال (  آتاتورک آینده ) افسری جوان و تحصیل کرده و فرمانده بخشی از ارتش عثمانی در این نبرد، درایت و رشادت فوق العاده ای از خود نشان می دهد، که او را بعدها بعنوان افسری میهن پرست و قهرمانی ملی در تاریخ ترکیه مدرن تثبیت می کند .   مصطفی کمال در خاطرات خود از این جنگ می نویسد:

"  فاصله بین سنگرها 8 متر است، یعنی مرگ حتمی است.  سربازانی که در سنگر نخست اند می دانند که زنده ماندن غیر ممکن است.  وقتی آنها به خاک می افتند  سربازان دومین سنگر جای اولی ها را پر می کنند.  نمی دانید با چه خونسردی و با چه ایمانی به خدای خود اینکار را می کنند!  او می بیند که سرباز جلوتر از او بخاک می افتد و میداند که در کمتر از 3 دقیقه، خود نیز بخاک خواهد افتاد، ولی کوچکترین تردید و ترسی از خود نشان نمی دهد.  در این جبهه ضعف و سستی معنائی ندارد!  آنهائی که سواد دارند در دست شان قران کریم و خود را برای رفتن به بهشت آماده می کنند.  آنهائی که سواد ندارند کلمه شهادت را خوانده و پیش می روند.  این روحیه سرباز ترک در این نبرد است.  این روحیه حیرت انگیز، شایان تحسین است.  مطمئن باشید که رمز پیروزی نبرد چاناق قالا این روحیه  حیرت انگیز است. *

 

7)  "امپراطورى عثمانى و ترکيه مدرن" پروفسور استانفورد. جى، شاو و ازل کورال شاو. ١٩٩٤ استامبول

8)  "مسلمانان و اقليتها" پروفسور جاستين مک‌کارتى، انتشارات انقلاب، استامبول

-  " بگذارید مورخین تصمیم بگیرند"، جاستین مک کارتی ( مقاله انگلیسی )

9) " ترک ها، ارمنی ها و کردها در چنگال امپریالیسم".  "ارسل یاوی"، 2001 استامبول

10)  گزارش، درباره مسئله ارمنی به کمینترن، نریمان نریمانف و ر- رادک.   سخنرانی ر- رادک از طرف کمینترن ( 2 سپتامبر 1920).

11)  همانجا، جاستین مک کارت "

12)  از متن دفاعیه "دوغو پرینجک" رهبر "حزب کارگر ترکیه" درباره " نسل کشی ارامنه" در دادگاه لوزان ( سویس)، 8 مارس. 2007

13)  پروفسور "گنادی ایوانویچ استارچنکو" ، سمینار:  "روابط ترک ها و ارمنی ها در طول تاریخ" 14-13، آوریل 2001.  آنکارا. گزارش از"حکمت چتین". هفته نامه "آیدینلیک" شماره 720،  6 می 2001

*  تلخیص و نقل از " شناول کانتارجی"، "درسهای چاناق قالا"  18 مارس 2007