لوح بهمن ... 

 

به سنگ اندر نبشته بودند که سگ نخستین حیوان بود از میان جانوران که اهلی بشد و با آدم زیست. و گفتند که سگ دوست و یاور شبان بود در برابر دد و دام ، و چشم بیدار و یار تنهائی ، به هنگامی که  ظلمت شب  به سنگینی از کنار او همی گذشت.همواره پاسدار زندگی بود و سر به مهر ، حتی آندم که انسان با او درشت خو بود و کژ مدار. چرا که زیستن در کنار انسان را  قدر همی بشناخت.و سگ را نه به کینه عادت بود و نه با حیلت و سالوس آشنا. معصوم بود و هیچ کس وی را کنیت به معصومی  نام ننهاده بود.پس او پنجاه هزار سال دیگر با آدم بماند و به دوستی با او بزیست.

 

گفتند که  ای کاش شاه همی رود و به که سگ آید.وهر آینه شاه رفت و شیخ آمد. او  را غذا به مردار بود و خون بجای شرب. و شیخ  رابه سر حیلت ها بود  و  دل سرشته از کینت ، و او هرگز نام بزرگ انسان نشنیده بود. و چون در اقلیم زمین سکنی گرفت ، از او فتنه ها در جهان بخاست و فساد در گیتی بگسترد.   پس به مهر و به زندگی بتاخت و همت به تاراج آن بکرد ، آن سان که نام زندگان از یاد ها رود . کتابت به زیر پا و سر ها به نیزه ها نهاد از سر کین. دل ها بخون بشست و مادران به سوگواری در ناله برشدند بر سرگور .  و شیخ مهر گیاه انسان  از زمین بکند و پس آنگاه  به ایمن در خیمه گاه سیاه نشست و زاغان به رقص اند ر شدند و جغدان بشادی اندر صدا برآمدند.

 درختان گریستند و گیاهان به وحشت به زردی شدند ، از هر آنچه بود بر زمین.آنگاه رنگ آب ها سیاه بگشت و خورشید در محاق گریخت.  آسمان با زمین در آمیخت و جهان در تیرگی برفت، و ابلیس در برابر شیخ بر سجود افتاد. و بود تا شیخ انسان در بندگی بماند.

 

این مقاله نیست ، بلکه چند سال قبل آنرا با توجه به اندیشه جاری در میان مردم در آستانه انقلاب که اگر  شاه برود و سگ بیآید از او بهتر است ، و عکس شاه را بصورت دیو شاخدار و تصویر خمینی را بشکل فرشته مرحمتِ بالدار میکشیدند ، بر وزن آیه های تورات ، یاد داشت کردم.