س. حاتملوی

 

اول، سنده اوجالاردان اوچاردین

ایندی انگین لره یئندین می کؤنول

دریا، دنیز، داغ- داش دئمز کئچه ردین

قارادان منزل ین آلدین می کؤنول

« قاراجا اوغلان»

 

به یاد یولداش مسعود ملکی و مهربانی هایش

 

این چند سطر را به یاد دوستی می نویسم که مظهر مهربانی، صفا و صمیمیت بود. درِ خانه اش و سفره اش همیشه برای همه با هر دیدگاه سیاسی باز بود. ساده، مهربان و بی ریا بود. در دوستی پیگیر و اهل معامله نبود. او برای خیلی ها آقای ملکی و برای من و دوستانم «یولداش ملکی» بود.

در طی سی و سه سالی که من یولداش ملکی را از نزدیک می شناختم، هیچگاه او را بدون کراوات و لبخند دلنشین اش ندیدم.

یولداش ملکی انسانی بود از تبار آدمیان، با عیب ها و ضعف هایش. ولی از بیشتر انسانهائی که در زندگیم از نزدیک شناختم، انسان تر، مهربان تر، دست و دلباز تر، بخشنده تر و با صفا تر بود.

یولداش ملکی چون تربیت نظامی داشت و با اینکه تمام زندگی و رفتارش نمونه ی یک فرد با دیسیپلین نظامی بود، ولی ادب و نرمی رفتارش بخصوص در رابطه با زنان خیلی چشمگیر بود.

خانه ی یولداش ملکی در شهر کلن آلمان، مرکز مهر و دوستی بود و این آذربایجانی با صفا، که انگار با کت و شلوار و کراواتش به دنیا آمده بود، با ترشی ها و کوکتل هایش همیشه در حال پذیرائی از مهمانانش.

اینگونه بود که دوست خوب من یولداش ملکی که تمام عمرش را انسانوار زیست، هر کسی را که غمی داشت، در خانه ی پر مهرش می پذیرفت و با آرامش ذاتی اش مرهمی بر دردهایش می نهاد.

یولداش ملکی سوسیالیستی پیگیر بود و با اینکه بخش اعظم عمر 87 ساله اش را در صفوف حزب توده ی ایران گذراند، هیچگاه دیدگاههای سیاسی اش را در دوستی هایش دخالت نمیداد. لذا من و خیلی های دیگر، علیرغم فاصله در نظریات سیاسی مان، او را دوست می داشتیم و ایرانیانِ مخالف رژیم ترور و وحشت اسلامی نیز- صرف نظر از دیدگاههای سیاسی شان – بخاطر دفاع پیگیر او از زندانیان سیاسی در ایران و شرکت بی وقفه اش در تظاهرات ضد رژیم، احترام زیادی برایش قائل بودند.

یولداش ملکی عاشق زندگی بود و آرزوی زندگی بهتری برای مردم رنج دیده ی کشورش داشت. او که در دوران سلطنت شاه سالهای زیادی از عمر جوانی اش را در زندان گذرانده بود، در مهاجرت اجباری بعد از انقلاب نیز شرافتمندانه زیست و با اینکه دلش برای هوای وطنش غنج می زد، با «نه» بزرگی به مافیای حاکم، صف مبارزان راه آزادی و بهروزی مردم ایران را ترک نکرد.

با اینکه مهر یولداش ملکی در دل ماست، ولی جایش در میان دوستانش خالی خواهد بود.