سکته ناقص یکی از آخرین بازماندگان شوونیسم

علیرضا صرافی

 

"ميدونين عهدنامه ترکمانچاي امسال به اتمام ميرسه و قانونا آذربايجان شوروي ديگه مال ايرانه. چون طبق اين عهدنامه آذربايجان شمالي ايران يا ايران شمالي رو به مدت 100 سال به روسيه دادن که امسال آخرين سالشه، لطفا اطلاع رسانی کنید".

 

متن فوق اخیرا به صورت ای-مئیل و اس.ام.اس به بسیاری از جمله به من هم رسیده است. نویسنده آن معلوم نیست و طبعا نیازی هم به پاسخگویی ندارد، اما با توجه به اینکه افکار عمومی هموطنان ما همواره در معرض چنین آلودگی‌هایی قرار دارد، لازم دیدم در نقد این خیال باطل  صفحه‌ای را سیاه کنم.

 

این سه ‌جمله کوتاه به نحو معجزه‌آسایی حاوی دو دروغ، سه اصطلاح غلط و یک ادعای یکطرفه‌ی بیفایده و شبیه به هذیان است.

اولین دروغ اینکه عهدنامه ترکمنچای در فوریه سال 1828 میلادی بسته شده و صدسال بعد از آن سال 1928 (1306 شمسی) است و فوریه امسال نیز یکصد و صدو هشتادوسه سال از زمان عقد این قرارداد می‌گذرد نه صدسال!

دومین دروغ (که محاسبات فوق را نیز بالکل منتفی می‌سازد) اینکه اساسا چنین ماده‌ای از بیخ و بن در عهدنامه ترکمنچای وجود ندارد!!.

اما سه اصطلاح غلط، به مثابه سه مدل پشتک وارو برای اجتناب از بکار بردن نام صریح آذربایجان به عنوان کشوری مستقل است:

 اولا  آذربایجان شوروی (و همچنین کل اتحاد جماهیر شوروی) بیست سالی است به تاریخ پیوسته‌اند و اکنون وجود خارجی ندارند.

ثانیا در هیچ نقشه جغرافیایی نیز (اعم از نقشه‌های جغرافیای سیاسی ، طبیعی یا جغرافیای تاریخی) سرزمینهایی به نام آذربایجان شمالی ایران، یا ایران شمالی ثبت نشده‌اند.

 

رسیدیم به این ادعا که گویا آذربایجان شوروی مال ایران است، این از طرفی یک ادعای یکطرفه است چون: برای مدعی مهم نیست که مثلا خود مردم آذربایجان چه می‌خواهند.

و از طرفی هم بیفایده است چون: تا به حال چه گلی به سر همین آذربایجان خودمان زده‌ایم که بخواهیم سر آن دیگری نیز بزنیم.

و درمجموع نیز سخنی سخیف و هذیانگونه است چون زمانی که آذربایجان نخستین بار به سال 1918 استقلال خود را از روسیه اعلام کرده بود، اگر او می‌خواست و ایران هم می‌توانست، حتما چنین وحدتی قابل تحقق بود، مضاف به اینکه از حدود بیست سال پیش روسیه دیگر هیچگونه ادعای ارضی (ولو تحت لفافه اتحاد جماهیر شوروی نیز) روی ایران شمالی ایشان نداشته و ابدا لازم نبود به موجب ماده‌ای که در قرارداد ترکمنچای هم وجود ندارد و با یک تفریق اشتباه‌آمیز تا کنون صبر پیشه نمود و بعد یکباره از خواب غفلت پرید و شروع به  اطلاع‌رسانی‌هایی از این دست کرد.

 

قابل ذکر است در عهدنامه ترکمنچای کل خانات ایروان (ارمنستان بعدی) و تنها بخش کوچکی از آذربایجان یعنی نخجوان و مغان و تالش رسما به دست روسها افتادند. معلوم نیست چرا مدعی از طرح مالکیت ایران بر ارمنستان که بخش اصلی تصرفات در این عهدنامه را تشکیل میدهد، صرف نظر کرده است. خصوصا که چند سال پیش به مناسبت سالگرد عقد قرارداد ترکمنچای مجسمه ژنرال پاسکویچ (فرمانده ارتش روسیه تزاری در جنگهای دوم ایران و روس و یکی از تدوین کنندگان همان قرارداد ننگین) را با افتخار بر روی تپه پاسکویچ ایروان نصب کرده‌اند!! و نشان دادند که هنوز هم از سیاست توسعه طلبانه غاصبین روس در منطقه حمایت می‌کنند.

و اگر نویسنده هردو عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای را ملاک ادعاهای خود می‌گرفت آنگاه بایستی علاوه بر آذربایجان و ارمنستان کل اراضی گرجستان و داغستان را نیز مطالبه می‌کرد. نه با یک ادعای ناقص فقط آذربایجان را!

 

***

این هذیان‌گوییها عوارض نوعی مرگ مغزی است که بیمار حرف می‌زند اما حافظه خویش را از دست داده و توان تفکر ندارد! طرح چند دروغ ناشیانه برای کشیدن یک چک بی‌محل چیزی نیست جز اعلام خبر سکته ناقص مغزی یکی از آخرین بازماندگان شوونیسم توسط خودش .

یاد مرحوم میرمحسن مستجاب‌الدّعوه از بذله‌گویان (یا دوببه‌های) معروف تبریز افتادم که می‌گفت به دکتر نقشینه خبر آوردند مستجاب‌الدعوه سکته‌ی ناقص کرده پرسید: "به نیه ناقیص؟؟" (پس چرا ناقص؟)