اولین شلیک

 

( افسانه  نسل کشی ارمنی )

 

متن سخنرانی پروفسور جاستین مک کآرتی

(دانشگاه "یئدی تپه"  ترکیه)

 

ترجمه: محمود. خ. جوشقون

 

تاریخ نویسان باید عاشق حقیقت باشند.  مورخ موظف است که فقط برای نوشتن حقیقت تلاش کند. آنها قبل از اینکه بنویسند، باید به تمامی منابع زیربط  مراجعه کنند.  آنان باید پیشداوری‌های خود را مورد بررسی قرار داده، سپس تمام سعی خود را بکار برند تا مطمئن شوند که تعصبات شان حقیقت را پایمال نکند.  تنها و تنها پس از آن باید تاریخ بنویسند. باید عقیده مورخین این باشد:

"تمام جوانب موضوع را در نظر بگیر،  تعصب را کنار بگذار،  فقط پس از آن می‌توانی امید به کشف حقیقت داشته باشی".

آیا تاریخ‌ نگاران همیشه این حکم را دنیال می‌کنند؟  نه، ولی مورخین خوب تلاش می‌کنند.

راه‌هایی وجود دارد که بشود گفت آیا مورخ به کارش وفادار بوده است.  تمامی منابع مهم اطلاعات باید مطالعه شوند.  کتابی در مورد تاریخ آمریکا  که منابع آمریکایی را مد نظر قرار نداده و صرفا از منابع فرانسوی استفاده کرده باشد، نمی‌تواند تاریخ دقیقی باشد.  همه فاکت‌های مهم باید در نظر گرفته شده باشند.  کتاب تاریخ آلمانی‌ها و یهودیها که اشاره‌هایی به مرگ یهودیان در هولوکاست ندارد، نمی‌تواند حقیقی باشد.  واقعیات ناخوشایند، واقعیاتی که با عقاید از پیش تشکیل شده و پیش‌داوریها سازگار نیستند، نباید کنار گذاشته شوند و یا مورد بی‌توجهی قرار گیرند.  بلکه حتما باید در نظر گرفته شوند.  هر کتابی راجع به تاریخ ترک‌ها و ارمنی‌ها که حاوی تاریخ ترک‌هایی که به دست ارمنی‌ها کشته شده‌اند، نباشد، نمی‌تواند واقعی باشد.  این کاملا بدیهی است، آنقدر روشن است که احتیاج به گفتن ندارد.  ولی می‌دانیم که باید گفته شود، زیرا خیلی‌ها قوائد تاریخ  واقعی را فراموش کرده‌اند.

سیاستمداران هم در مقابل حقیقت وظایفی دارند.  اگر آنها در مورد تاریخ اظهار عقیده رسمی می‌کنند، آنها وظایف مورخان را به عهده گرفته‌اند.  آنها باید به تمامی وقایع تاریخی ثبت شده صادقانه نگاه کنند.  آنها نباید هر آنچه را که به آنها گفته شده صرفا به خاطر اینکه گروههای سیاسی فشار می‌گویند حقیقت است، به عنوان حقیقت قبول کنند.  آنان نباید چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند، صرفا به این دلیل که پدرانشان چنین باوری داشتند.  آنها نباید به خاطر تعصبات شان چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند. اگر سیاستمداران راجع به تاریخ اظهار نظر کنند، اگر در مورد تاریخ لایحه تصویب کنند، آنها باید قوائد مربوط به تاریخ را رعایت کنند.  درغیر این صورت چیزی را که اظهار می‌کنند حقیقت نخواهد بود. اینکار ممکن است از نظر سیاسی خوب باشد و آرای زیادی کسب کند، ولی هرگز حقیقت نخواهد بود.

واضح است اگر سیاستمداران باور دارند که تاریخدان هستند باید قوائد تاریخدانان را رعایت کنند. پارلمان هایی که لوایحی به نام "نسل کشی ارمنی" تصویب کرده‌اند، هنوز این درس را یاد نگرفته‌اند.  اظهار عقیده رسمی وحشتناک تاریخی سیاستمداران، به عنوان تاریخ بد، به آسانی قابل تشخیص است.  وقتی که پارلمان فرانسه و یا پارلمان اتحادیه اروپا لایحه مربوط به ارمنی‌ها را تصویب می‌کرد، آیا مدارکی را که با پیشداوری‌های آنان در تضاد بود مورد توجه قرار دادند؟  نه.  وقتی که اخیرا پرزیدنت ژاک شیراک اظهار داشت که همه حکومت‌ها باید "نسل کشی ارمنی" را قبول کنند، آیا همه منابع، از جمله آنهایی که توسط عثمانی‌ها ثبت شده‌اند را مورد مطالعه دقیق قرار دادند؟ نه.  آنهایی که در کنگره آمریکا مبادرت به تصویب "لایحه نسل کشی" کردند، آیا به کشته شدن میلیونها ترک درهمان جنگها اعتراف نمودند؟  نه.  در تاریخ جعلی این مورخین خود خوانده تنها ارمنی ها کشته شده‌اند.  می‌توان استدلال کرد که اعضای پارلمان فرانسه و یا اتحادیه اروپا هرگز نمی‌توانند قوانین تاریخدانان را رعایت کنند  زیرا آنها برای تحقیق مباحث تاریخی وقت ندارند و آموزش لازم برای مطالعه تاریخ را ندیده‌اند. من به آنها توصیه می‌کنم:  اگر نمی‌توانید کاری را که لازمه کشف حقیقت است انجام دهید، هیچ چیز نگویید.  قبول می‌کنم که به عنوان یک مورخ به آنهایی که حاضر نیستند همه  جوانب مسئله را مطالعه کنند، اما از روی غرض و یا به خاطر منافع سیاسی آزادانه سخن می‌گویند، عصبانی هستم.  همچنین از ریاکاری آنهایی که به دروغ اعلام می‌کنند که همه جوانب مسئله  را مورد مطالعه قرار می‌دهند ولی در واقع چنین کاری انجام نمی‌دهند، عصبانی هستم.  دانش تاریخی وابسته به مباحثه است. هر چقدر سعی کنیم که همه جوانب موضوع را ببینیم، بازهم می‌توانیم دچار اشتباه شویم.  همه مورخان می‌توانند اشتباه کنند. ما به اشتباهات خود از طریق مباحثه پی می‌بریم.  ما به حرف‌های مخالفان خود گوش کرده، مدارک مان را مورد رسیدگی قرار داده و بعضا فکرمان را عوض می‌کنیم.  کسی که مدارک دیگران را مورد مطالعه قرار ندهد، محقق نیست.  کسی که به قضاوت دیگران گوش نکند فقط به مورخ بودن تظاهر می‌کند.

اخیرا جلساتی در آلمان و آمریکا راجع به مسئله ارمنی برگزار شده است.  جلسات آمریکا عمدتا پشت درهای بسته و بصورت سری برگزار شده‌اند.  هیچکس به غیر از شرکت کنندگان نمی‌دانند در این جلسات چه گذشت.  اجازه گوش دادن به بعضی جلسات به عموم داده شده‌، ولی هیچوقت شامل سخنگویانی که راجع به وجود "نسل کشی ارمنی" شک دارند، نشده است. با این حال وسیعا در مورد این جلسات تبلیغات شده است. زیرا هم ترک‌ها و هم ارمنی‌ها در این جلسات شرکت داسته‌اند. ناسیونالیست‌های ارمنی می‌گویند "ببینید، محققین ترک هم با ما هم عقیده‌اند."

این ترک ها چه کسانی هستند؟  آنهایی هستند که قبل از اجازه شرکت در جلسات از امتحان قبول شده‌اند. این ترکها قبل از پذیرفته شدن به جلسه، باید قبول کنند که نسل‌کشی ارمنی اتفاق افتاده است. ناسیونالیست‌های ارمنی با کسی که مخالف آنهاست، دیدار نخواهند کرد و حتی حرف نخواهند زد.  لذا، این ها جلسات پژوهشی محققانه نیستند.  گردهمایی سیاسی آنهایی هسنتد که می‌خواهند ترک ها را محکوم کنند.  بعضی از این افراد هم خود ترک ها هستند و این چیز عجیبی نیست. لازم به گفتن نیست که ترک هایی وجود دارند که قضاوت تاریخی آنان ایدئولوژیک بوده و ترک هایی هستند که با اکثریت عظیم محققان ترک صادقانه اختلاف نظر دارند.  اختلاف داشتن چیز خوبی است، زیرا دانش از مباحثه حاصل می‌شود.  مشکل این جلسات هم همین نکته است. این‌ها جلسات مباحثه نیستند.

من اخیرا ایمیل‌ها و نامه‌های زیادی در محکومیت ترک هایی که با ارمنی‌ها دیدار کرده‌اند، خوانده‌ام. بعضی از ترک ها آنها را به خاطر نوعی خیانت به وطن محکوم کرده‌اند.  این درست نیست.  هیچ محققی نباید به خاطر گفتن چیزهایی که عامه پسند نیستند مورد حمله قرار گیرد.  آزادی پایه همه تحقیق‌های خوب است و این شامل آزادی اشتباه کردن نیز هست.  حمله به مخالفان شیوه ناسیونالیست‌های ارمنی است که خانه پروفسورها را بمب می‌گذارند، دیپلماتها را میکشند، محققان را تهدید کرده و از قوانین ناعادلانه فرانسه که اجازه میدهد از پروفسورهایی که جرات اعتراض دارند شکایت کنند، بهره‌برداری می‌کنند.

امیدوارم شیوه ترک ها هیچوقت چنین نباشد.  من در استانبول و آنکارا به کتابفروشی‌ها رفته، کتابهایی را که به ترکی و توسط ترک ها نوشته شده اند می‌بینم. این کتابها اظهار می‌دارند که ترک ها مرتکب نسل‌کشی شده‌اند.  در روزنامه‌های ترک مصاحبه‌هایی را می‌خوانم که به نظر می‌رسد توسط ناسیونالیست‌های ارمنی نوشته شده‌اند.  بعضا به بحث‌های آنان می‌خندم.  بعضا آنها مرا عصبانی می‌کنند.  اما میدانم همین که آنها می‌توانند حرف بزنند، چیز خوبی است.  این نشان میدهد که ترکیه به اندازه کافی بلوغ و اعتماد به نفس دارد که بتواند اختلاف نظر را قبول کند.  آیا این محققان نباید مورد انتقاد قرار گیرند؟  بله من آنها را ملامت میکنم ولی نه به خاطر اینکه با من موافق نیستند، نه به خاطر اینکه اشتباه می‌کنند و مطمئنا نه به خاطر اینکه به کشور خیانت می‌کنند.  من آنها را متهم به خیانت به دانش می‌کنم.  من گردهمایی‌های بسته آنها را محکوم می‌کنم.  من همه آنهایی را که فقط با دوستانشان حرف می‌زنند ولی تظاهر به دیالوگ می‌کنند، همه آنهایی را که از گوش دادن به مخالفان سرباز می‌زنند، محکوم می‌کنم.

من از آنهایی که گردهمایی‌های سری تشکیل می‌دهند، از آنهایی که فقط با رفقای ایدئولوژیک خود حرف می‌زنند، از آنهایی که از بحث‌های دانشمندانه طفره می‌روند، خواه ترک و یا ارمنی، فقط یک سوال دارم. از چه چیزی می‌ترسید؟

من دعوت به بحث صادقانه را تکرار می‌کنم.  آنهایی که به هدفشان اعتقاد دارند، بایستی با گفتار از آن دفاع کنند.  آنها باید خواهان بحث باشند نه سخنرانی برای آنهایی که با آنها توافق دارند.

یک توصیه دیگر برای پارلمانتاریست‌ها و مورخین دارم:  سیاست را فراموش کنید و سئوالات واقعی تاریخی بکنید.

هیچ مطالعه‌ای در مورد تاریخ ارمنی‌ها و ترک ها نباید به عهده گرفته شود، مگر اینکه یک سوال مرکزی پرسیده شود:

دلیل آنچه که آنها معتقدند که ترک ها انجام داده‌اند، چه نسل‌کشی یا دفاع از خود، چه بوده است؟

اینکه چرا ترک ها به ارمنی‌ها تعرض کردند همیشه یکی از مشکلات اساسی توضیحات ارمنی‌ها بوده است.  ترک ها و سایر مسلمانان، اکثریت عظیم یک امپراتوری اسلامی را تشکیل می‌دادند. آنها قرنها با ارمنی‌ها زندگی کرده و به آنان اجازه حفظ رسومات و دین خود را داده بودند. اگر حرف ناسیونالیست‌های ارمنی را قبول کنیم ، باید بگوئیم که ترک ها ناگهان تصمیم گرفتند به ارمنی‌ها حمله کنند.  بدتر از این ترک ها ناگهان تصمیم گرفنتد که همه ارمنی‌ها را با یک نسل کشی طراحی شده نابود کنند.  ناسیونالیست‌های ارمنی دلایل زیادی را برای این طرح تخیلی  ترک ها اختراع کرده‌اند.  ترک ها می‌خواستند اراضی ارمنی‌ها را تصرف کنند، آنها می‌خواستند ترک های آناتولی را به ترک های آسیای مرکزی وصل کنند و ارمنی‌ها سرراه آنها قرار داشتند.  و یا اینکه عثمانی‌ها املاک ارمنی ها را برای اسکان دادن ترک های آواره از جنگهای بالکان لازم داشتند.  دلایل احساسی زیادی نیز اختراع شده است.  ترک ها از روی حسادت ارمنی‌ها را کشته‌اند، زیرا فکر می‌کردند که ارمنی‌ها برتر بوده‌اند و یا ترکها به خاطر "نفرت مذهبی" اینکار را انجام داده‌اند.

آیا ترک ها می خواستند اراضی ارمنی‌ها را تصرف کنند؟  در اینصورت عجیب است که ترک ها با ارمنی‌ها در آناتولی شرقی، جائیکه ارمنی‌ها نسبتا فقیر بودند جنگیدند و به املاک ارمنی‌های متمول در استانبول، ادیرنه و ازمیر دست نزدند.  البته ما هیچوقت قادر به اثبات اینکه ترک ها قلبا مایل به تملک املاک ارمنی‌ها بودند نخواهیم شد.  ولی می‌توانیم بپرسیم چه کسی املاک چه کسی را دزدیده بود؟  چه کسی دزد و چه کسی قربانی بود؟

موقعی که جنگ جهانی اول شروع شد، ارمنی‌ها در ایروان، قره‌باغ و قارص در زمین هایی که از ترک ها غصب کرده بودند، زندگی می‌کردند. ترک ها اموال ارمنی‌ها را ندزدیده بودند، ارمنی‌ها اموال ترک ها را دزدیده بودند.  در حین جنگ جهانی اول وقتی روس ها آناتولی شرقی را اشغال کردند، یکبار دیگر این ارمنی‌ها بودند که املاک ترک ها و کردها را غصب کردند.  مسلمانان آناتولی پس از یک صد سال توانستند که انتقام گرفته و خانه‌ها و مزارعشان را از ارمنی‌ها پس بگیرند.

خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی ( نقشه شماره 1)

خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی در واقع رویای بعضی از رهبران عثمانی، بخصوص انور پاشا بود.  این خواست به غیر از شاید مورد آذربایجان، هرگز جدی نبود.  در هر صورت ارمنی‌ها چگونه می‌توانستند سر راه چنین برنامه‌ای قرار گرفته باشند؟  اگر ترک ها آنقدر دیوانه بودند که این برنامه را عملی کنند، مسیر آسیای مرکزی از طریق ایران بود و نه ارمنستان.  فقط یک نگاه به نقشه این را ثابت می‌کند.  ارتش ترک اگر می‌خواست با پیشروی به شمال، از طریق ارمنستان به آسیای مرکزی برسد، می‌بایستی از مرتفع‌ترین نقطه کوههای قفقاز عبور کرده، سپس از دشت ها عبور کرده و سرانجام با دور زدن دریای آرال به سمت جنوب برود. حتی انور پاشا هم اینکار را نمی‌کرد. حتی چنگیزخان در {لشگر کشی خود} راه ساحلی را برگزید.

آیا ارمنی‌های دیگر که در آناتولی عثمانی زندگی می‌کردند، می‌توانستند مانع پیروزی عثمانی‌ها در شرق بشوند؟  آنها در صورت اسلحه برداشتن برای جلوگیری از پیشروی عثمانی‌ها می‌توانستند مسئله‌ساز باشند.  در حقیقت، ارمنی‌ها برعلیه عثمانی‌ها دست به اسلحه بردند اما عصیان ارمنی‌ها هیچ ربطی به آسیای مرکزی نداشت.

این تئوری که عثمانی‌ها برای اسکان آواره‌گان جنگ بالکان می‌خواستند اراضی ارمنی‌ها را بگیرند یک اشکال آشکار دارد.  آواره ‌گان قبل از آغاز جنگ جهانی اول و تقریبا همه آنها در تراکیا و آناتولی غربی اسکان داده شده بودند، نه در آناتولی شرقی.

آیا ترک ها از ارامنه نفرت داشتند و بخاطر اینکه احساس می‌کردند ارمنی‌ها برتر هستند سعی به کشتار آنان کردند؟  البته که در بین مدارک و سخنرانی‌های عثمانی‌ها مدارکی در این مورد یافت نمی‌شود.  ملاک مورد علاقه من چیزی است که برای هر کسی که با ترک ها زندگی کرده باشد آشکاراست.  من در 35 سال گذشته ترک های زیادی را شناخته‌ام، اکثر آنان به مساوی بودن همه مردم اعتقاد دارند. هیچ ترکی هرگز احساس نمی‌کند که از کسی پست‌تر است.  من عمیقا شک دارم که ترک های عثمانی غیر از این احساس می کردند.

در مورد "نفرت مذهبی" تاریخ نشان می ‌دهد که این یک دروغ مضحک است.  چه کسی باور می‌کند که مسلمانان پس از 700 سال قبول کردن ارمنی‌ها اصول اسلام را نقض کرده و برای مسیحیان حق حیات قائل نشوند.  چگونه می‌شود فراموش کرد که تاریخ عثمانی‌ها یکی از نمونه‌های مدارا و خیلی بهتر از سابقه کشورهای مسیحی بوده است.  در حقیقت مسلمانان شرق به علت اعمال روس ها و ارمنی‌ها شروع به ترس و نفرت از ارمنی‌ها کردند.

در تحلیل نهایی، بحث ناسیونالیست‌های ارمنی به این ادعا منتهی می‌شود:  ترکها دیوانه بودند، پس از 700 سال زندگی مشترک با ارامنه، ناگهان از آنها متنفر شده و تصمیم به کشتن آنها گرفتند. این اتهام ناسیونالیست‌های ارمنی به ترک ها را هیچ طور دیگری نمی‌توان توضیح داد.  تمامی توضیحاتی که در رابطه با نسل‌کشی ادعایی داده می‌شوند منوط به رفتار کاملا غیرعقلانی ترک ها می‌شوند.  من بحث‌هایی راجع به منطقی بودن این توضیحات شنیده‌ام.  بالاخره کشتار یهودی ها به دست آلمانی‌ها کاری غیرعقلانی بود، شایسته است که فرق بین این دو در نظر گرفته شود.  نازیها از یک سنت طولانی نفرت از یهودی ها استفاده کردند.  تاریخ اروپا پر از حمله به یهودی ها است.  آلمانی ها همچنین صاحب یک سنت طولانی ادبیات ضد یهودی بودند.  هیتلر و پیروانش از این سنت نفرت استفاده کردند. آنها برای به قدرت رسیدن از تعصب ضد یهودی استفاده کردند.

آیا چیز مشابهی در امپراطوری عثمانی دیده شده است؟  قبل از شروع شورش ارمنی‌ها آیا حملاتی از نوع حملات آلمانی‌ها به یهودی ها به ارامنه شده بود؟  نه.  آیا هیچ حزب سیاسی ترک، ارمنی‌ستیزی را اساس فعالیت خود قرار داد؟  نه.  در واقع حتی موقعی که ناسیونالیست های ارمنی در حال شورش برعلیه عثمانی‌ها بودند، از حضور ارمنی‌ها در حکومت عثمانی استقبال می‌شد.  ارمنی‌ها تا مدارج عالی بالا می‌رفتند.  امپراطوری عثمانی با نفرت نژادی به سبک اروپا بیگانه بود.  تعصبی که به مرگ یهودی‌های آلمان منجر شد، در امپراطوری عثمانی ناشناخته بود.  هر ادعایی که "نفرت نژادی" را علت تعرض به ارمنی‌ها میداند، صرفا ناشی از تخیل است.

در مورد تضادهایی که بین ترک ها و ارمنی‌ها رشد کرد، باید دنبال دلایل منطقی بود.  جنگ ترک ها بر علیه ارامنه کاملا منطقی بوده و به آسانی قابل توضیح است.  چه کسی برخورد ترک ها و ارمنی‌ها را شروع کرد؟  چه کسی مهاجم بود و چه کسی از خودش دفاع می‌کرد؟

من و دیگر مورخین معمولا از پرداختن به این سوالات اجتناب می‌کنیم.  من در صحبت‌ها و نوشته‌هایم در مورد تاریخ ترک ها و ارامنی ها، از آن به عنوان یک فصل غم‌انگیز در تاریخ بشریت یاد کرده‌ام.  من حتی گفته‌ام که موضوع اصلی این نیست که مقصر چه کسی بوده است.  موضوع اصلی عذابی است که بشریت چه ترک و چه ارمنی متحمل شده است.  این هنوز مهمترین موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد.  حالا اما این موضوع که چه کسی مهاجم بود، باید در نظر گرفته شود، چون سیاستمدارانی که ترک ها را محکوم می‌کنند، هیچوقت راضی به همدردی با همه بشریت زجر کشیده نشده‌اند.  ناسیونالیست‌های ارمنی مرگ ترک ها را نتیجه جنگ و مرگ ارامنه را نتیجه نسل کشی بیان کرده‌اند.  آنها گفته‌اند که ترک ها ارمنی‌ها را آزار داده و خود عواقب کاری را که آغاز کرده بودند متحمل شدند.  این حقیقت داشت؟  آیا زجری که ترک ها کشیده‌اند به خاطر تعرض به ارمنی‌ها بود؟  آنچه که اتفاق افتاد آیا تقصیر ترک ها بود و به همین دلیل باید با آنها کمتر احساس همدردی کرد؟  برای جواب باید این مسئله را که چه کسی برخورد بین ترک ها و ارمنی‌ها را شروع کرد، مورد مطالعه قرارداد.

 برخلاف آنچه که معمولا گفته شده، برخورد در قرن نوزدهم و در امپراطوری عثمانی شروع نشد، بلکه در قرن هیجدهم در ایران شروع شد. ( نقشه شماره 2)  ارمنی‌ها و منجمله کلیسای ارامنه با اشغالگران روس متحد شدند.  در سال 1796 ارمنی‌هایی که در شهر دربند زندگی می‌کردند، آلت دست روس ها در شکست دادن خان دربند و تسخیر شهر بوسیله روس‌ها بودند.  در سالهای 1790 اسقف ارمنی لزوم پیوستن ارمنی‌ها به روس‌ها برای "آزاد کردن ارمنی‌ها از فرمانروایی مسلمانان" را موعظه می‌کرد.  اکثر ارمنی‌های آذربایجان از هیچ طرف جانبداری نکردند.  آنهایی که بیطرف نماندند، جانب روس ها را گرفتند.  داوطلبان ارمنی در فتح آذربایجان و ایروان دوشادوش روس ها برعلیه ایران جنگیدند.  تمایل ارمنی‌ها به زندگی تحت فرمانروایی روس ها بیش از هر چیز دیگری نشاندهنده وفاداری ارمنی‌ها به روس هاست.  روس ها پس از تصرف کردن قره‌باغ و ایروان، مسلمانانی را که در آنجا زندگی می‌کردند و اکثرشان ترک بودند یا کشتند و یا از شهر بیرون راندند.  مزارع و خانه‌های آنان به تصرف ارمنی‌های ایران و آناتولی درآمد.  با تخلیه بیشتر ترک ها در دهه‌های بعدی، ارمنی‌های بیشتری جای آنان را گرفتند.  نباید فراموش کرد که اکثریت جمعیت جمهوری ارمنستان فعلی، قبل از پیروزی روسها، ترک بودند.  بزودی ترک ها از اکثریت افتادند.

ارمنی‌ها 700 سال با ترک ها در قفقاز جنوبی زندگی کرده بودند. این زندگی بدون نقص نبوده است. ولی همینکه 700 سال پس از ورود ترکها هنوز ارمنی‌ها در آنجا بودند، بر رفتار مسالمت آمیز ترک ها با ارامنه دلالت می‌کند.  آنها برای دفاع از استقلال خود در کوهها مخفی نشده بودند، آنان در سرتاسر منطقه زندگی کرده و در شهرها که به آسانی می‌توانستند قلع و قمع شوند، کار و در صلح زندگی می کردند.

ارمنی‌ها مردمانی پراکنده بودند که در سرتاسر منطقه زندگی می‌کردند.  آنها در هیچ استان قفقاز جنوبی اکثریت نبودند.  وقتی روس ها رسیدند، بسیاری از ارمنی‌ها بر علیه حکومتهای خود به نیروهای اشغالگر پیوستند.  آنهایی که به روس ها پیوستند، خواهان برقراری حاکمیت اقلیت، اقلیت روس و ارمنی بر اکثریت مسلمانی که 700 سال زیر حاکمیت آنان زندگی کرده بودند، بودند.  آنان خواهان دموکراسی و خواست مردم نبودند.  آنها می‌خواستند حکومت کنند و مسلمانانی که سر راه ناسیونالیست های ارمنی قرار داشتند باید از سر راه برداشته می‌شدند.

ترک ها به ارمنی‌ها حمله نکردند، این ارمنی‌ها بودند که به ترک ها حمله کردند. روس ها با جنگ 1829- 1828 و "جنگ کریمه" آناتولی شرقی را اشغال کردند.  ارمنی‌های روس و عثمانی در این اشغال به روس ها پیوستند.  آنان به عنوان جاسوس و ماموران اکتشاف برای روس ها عمل کردند. وقتی روس ها بیرون رانده شدند، هزاران ارمنی به همراه آنان رفتند، زیرا آنان از دشمنان کشورشان جانبداری کرده بودند.

 

جنگ روس- عثمانی  78-1877 ( نقشه شماره 3 )

درآغاز جنگ 78-1877 بین امپراطوری عثمانی و روسیه، عثمانی ‌ها می بایستی قادر به اتکا به اتباع خود، چه مسلمان و چه مسیحی می‌شدند.  در واقع، در اولین روزهایی که مسیحی‌ها به ارتش عثمانی پذیرفته شدند، 84 ارمنی در ارضروم داوطلب خدمت سربازی شدند.  کنسول روسیه در ارضروم به کشیش‌های مسیحی اطلاع داد که روس ها از جنگیدن مسیحی‌ها بخاطر کشورشان خرسند نیستند. کشیش‌ها خواستار خدمت نکردن مسیحی‌ها شدند و مسیحی‌ها دیگر ثبت‌نام نکردند.

 همه کسانی که در مناطق جنگی زندگی می‌کنند، آسیب می بینند، ولی در طول جنگ، ارمنی‌های مناطق شرق توسط حکومت عثمانی مورد آزار قرار نگرفتند، درعوض مدارک فراوانی از منابع اروپایی در دست است که مقامات مسلمان، ارمنی‌ها را از حملات کردها محافظت کردند. وقتی عثمانی‌ها جنگ را باختند، متاسفانه آنها نتوانستند مسلمانان را از حملات ارمنی‌ها حفظ کنند.

وقتی قارص بدست روس ها افتاد، ارمنی‌های محلی هم به سربازان عثمانی و هم ترک های محلی حمله کردند.  به گزارش انگلیسی‌ها ارمنی‌ها در کشتار زخمی‌های ترک به روس ها کمک می‌کردند. روس ها پس از تسخیر ارضروم مسئولیت پلیس را به یک ارمنی سپردند.  آزار و شکنجه ترک ها شروع شد. 6000 خانواده ترک مجبور به فرار از شهر شدند.  سفیر انگلیس چنین نوشت: "بدون شک، وقتی که روسها ارضروم را اشغال کردند، ارمنی‌ها از حمایت آنها برای توهین، بدرفتاری و تجاوز به مسلمانان استفاده کردند."

در طول جنگ، ارمنی‌های زیادی در شرق عثمانی به روس ها پیوستند. ارمنی‌های عثمانی در نقش جاسوسان و ماموران متجاوزین روس عمل کردند. از ارمنی‌ها، هیچکدام به اندازه ارمنی‌های "دره الازکیرت" از صمیم قلب با روس ها هم پیمان نشدند.  آنها اطمینان داشتند که روس ها همه متصرفات خود را حفظ خواهند کرد، ولی این اتفاق نیفتاد، قدرتهای دیگر اروپایی روس ها را مجبور به ترک الازکیرت کردند.  دو تا سه هزار خانواده ارمنی به همرا روس ها رفتند، خانه‌ها و مزارع زیادی برای در اختیار گذاشتن ارمنی‌ها موجود بود. روسها 70000 ترک را مجبور به ترک مناطق متصرفه خود کرده بودند.

تشکیلاتهای انقلابی ارمنی

حزب Dashnagtzoutiun ، (فدراسیون انقلابی ارمنی)، که به نام داشناک ها شناخته می‌شود، در سال 1890 در امپراطوری روس، در تفلیس پایه‌ گذاری شد، و برای سرنگونی امپراطوری عثمانی در آناتولی به احزاب ناسیونالیست ارمنی موجود پیوست.  ایدئولوژی حزب، سوسیالیستی و ناسیونالیستی بود. مانیفست آنان: "جنگ مردم بر علیه حکومت ترک را اعلام می‌کرد و از  وظیفه خطیر تامین آزادی ملی" سخن می‌گفت.  برنامه انقلابی 1892 داشناکها توزیع مجدد زمین، برادری همگانی و حکومت خوب را مطرح می‌کرد.  این برنامه‌ها شامل سازماندهی کمیته‌های انقلابی و دسته‌های جنگی و مسلح کردن مردم بود. آنها برنامه‌های خود مبنی بر "تحریک جنگ، ترور مقامات دولتی، و غارت و نابودی موسسات دولتی" را اعلام می کرد که در سالهای بعد به مرحله اجرا در آمد.  شعار داشناک ها در سال 1896: "اسلحه! جنگ! پیروزی از آن ماست!" بود.

در اینجا برای توضیح تشکیلات و فلسفه داشناک ها و دیگر جریانات انقلابی ارامنه نه وقت هست و نه نیازی وجود دارد.  سخنان آنان بیانگر اهدافشان، عصیان خونین بر علیه امپراطوری عثمانی است، ولی توجه به کردار آنان بسیار مهمتر از مطالعه گفتارشان است.

درک یک چیز در مورد انقلاب ارامنه ضروری است، هدف انقلابیون ارمنی از هدف ناسیونالیستهای انقلابی دیگر بسیار متفاوت بود.  مردم ایتالیا خواهان کشوری با حاکمیت اکثریت بودند.  ناسیونالیست‌های لهستانی به دنبال ایجاد کشوری برای اکثریت سرکوب شده لهستانی‌ها که توسط اقلیت روس اداره می‌شدند، بودند.  این قانون در همه دنیا بود.  ناسیونالیست‌ها با شیوه‌های خوب و یا بد، برای ایجاد کشوری که در آن، اکثریت بتواند خودش را اداره کند، می‌جنگیدند.

ولی این در مورد ارمنی‌ها صدق نمی‌کند، ( نقشه شماره 4 )  انقلابیون ارمنی برای تصرف سرزمینی که در آن کمتر از 20 درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند، جنگیدند.  در به اصطلاح "شش ولایت"، منطقه‌ای که ارمنی‌ها مطالبه می‌کردند، نسبت جمعیت مسلمانان به ارمنی‌ها بیشتر از چهار به یک بود.  ارمنی‌ها برخلاف ایتالیائی‌ها، ازبک‌ها، مردم آفریقای جنوبی، الجزایری‌ها و ایرلندی‌ها اکثریتی عظیم که توسط ارباب اداره شوند نبودند.  آنها اقلیتی کوچک بودند که می‌خواستند با شکست دادن اکثریت، سرزمین آنها را تصرف کنند. آنان اقلیتی کوچک بودند که از دشمنان کشورشان کمک گرفتند، زیرا هیچوقت نمی‌توانستند بدون کمک خارجی در مقابل مسلمانان اکثریت به پیروزی برسند.  ناسیونالیست های ارمنی، اگر موفق شده بودند، قصد انجام کدام هدفی را داشتند؟   تاریخ از مثال سرنوشت غم‌انگیز ترک های بالکان به ما میآموزد که برپایی "ارمنستان"  تنها کشتار و تبعید اکثریت بود.  بدون پاکسازی مسلمانان توسط انقلابیون ارمنی کشوری ارمنی در آناتولی نمی‌توانست به وجود آید.  موقع بررسی واکنش عثمانی‌ها در مقابل شورشیان ارمنی بایستی به این واقعیت توجه شود. عثمانی‌ها تنها از حکومت خود دفاع نمیکردند، آنان در مقابل کسانی که اکثریت را نفی می‌کردند، از اکثریت مردم دفاع می‌کردند.  بعلاوه آنان از مردمی که در صورت موفقیت شورشیان، تبعید و یا کشته می‌شدند دفاع می‌کردند.

شورشهای سالهای 1890

طغیانهای ارمنی در آناتولی شرقی در سالهای 1860 و قبل از آن اتفاق افتاد.  با این حال در سالهای 1890 بود که تشکلهای شورشی ارمنی واقعا شروع به اجرای برنامه‌های خود کردند.  در سالهای 1894 ارمنی‌ها در منطقه  "ساسون" برعلیه حکومت شوریدند.  دسته‌های بزرگ شورشی حملات خود را روی سمبل‌های عثمانی، ماموران جمع‌آوری مالیات، مقامات دولتی و ساختمانهای اداری متمرکز کردند.  آنها همچنین با قبایل کرد به جنگ پرداختند.  بین ارمنی‌ها  و کردها همیشه دشمنی بوده است، تا اینجا قابل درک است.  ما شورشهای ارامنه را چه تائید کنیم و یا نکنیم این قابل درک است که شورشیان حکومت و دشمنان قدیمی خود را مورد حمله قرار دهند، چیزی که بعدا اتفاق افتاد به هیچ وجه بخشودنی نیست.  وقتی ارتش عثمانی شروع به پیشروی{ برای سرکوبی شورشیان} کرد، شورشیان عقب‌نشینی کرده و ساکنان مسلمان دهات سر راه را قتل‌عام کردند.

در پاسخ، ارتش و مسلمانان محلی نیز ارمنی‌ها را کشتند.  این مسلمانان نبودند که شروع به کشتار ارامنه کردند، ارمنی‌ها بودند که کشتار مسلمانان را آغاز کردند.  نتیجه برای هر دو طرف وحشتناک بود. اعمال شورشیان ارمنی در "زیتون" و "ماراش" در سال 1895 کاملا مشابه بود، نتیجه شورش آنان، قتل عام مسلمانان منطقه بود.

رهبر ارمنی‌ها ادعا کرد که شخصا 25000 مسلمان را کشته است.  ارتش عثمانی حتی اجازه تنبیه قاتلین را نداشت زیرا قدرتهای اروپایی از ارمنی ها حمایت می‌کردند.

درهمان سال وقتی ناسیونالیست های ارمنی باردیگر در شهر "وان" شورش کردند.  شورشیان، مسلمانان و ارمنی‌های بیگناه بسیاری کشته شدند.  در سال 1909 در آدانا همین اتفاق افتاد.  ارامنی ها با اطمینان از حمایت اروپایی‌ها که هرگز عملی نشد، دست به شورش زدند.  با اینکه ارمنی‌ها تلفات بیشتری را متحمل شدند، بدون شک نیروهای شورشی ارمنی آغازگر جنگ بودند.  ترک ها واکنش نشان دادند. آنها تنها از کشورشان دفاع نمی‌کردند، بلکه از مردم شان نیز دفاع می‌کردند.  در ساسون، وان، زیتون، ماراش و آدانا شورشیان ارمنی کشتار را آغاز کردند، آنان بودند که شروع به قتل هم ‌میهنان عثمانی خود کردند. ترک ها نبودند که به ارمنی‌ها حمله کردند، این ارمنی‌ها بودند که به ترک ها حمله کردند.

جنگ جهانی اول ( نقشه شماره  5)

بدون نگاه به جنگ‌های بالکان در سالهای 1912 و 1913 وقایع جنگ جهانی اول را نمی‌توان درک کرد، زیرا این وقایع باعث شدند که شورشیان به موفقیت  شیوه‌هایشان اعتقاد پیدا کنند.  دسته‌های ناسیونالیستی شورشی، ترکهای بالکان را کشتار کرده و از خانه‌هایشان بیرون راندند و ارتش ‌های متجاوز، کار تبعید و قتل عام را به پایان رساندند.  در سال 1912 مسلمانان که اکثریت آنها را ترک ها تشکیل می‌دادند، در اروپای عثمانی با اختلافی جزئی، اکثریت را تشکیل می‌دادند.  در پایان جنگهای بالکان، آنها به طور واضح اقلیت بودند.  27 درصد مسلمانان عثمانی بالکان کشته شده بودند. آنچه مانده بود، کشورهای بلغارستان، یونان، مونتونگرو و صربستان بود که از جمعیت مسلمانان پاکسازی شده بود.  سرزمین‌هایی که اکثریت مسلمانان را داشتند، حالا اکثریت شان مسیحی بودند.  این دقیقا چیزی بود که در بالکان نتیجه داده بود و حالا شورشیان ارمنی می‌بایستی این طرح را در مقیاسی بزرگتر {در شرق عثمانی} انجام می دادند.  هر دو طرف از جنگ‌های بالکان درس آموخته بودند. ترک ها می‌دانستند که در صورت موفقیت شورشیان چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد و نیات ارمنی‌ها نیات همان کسانی بود که ترک ها را مجبور به ترک بالکان کرده بودند.  ارمنی ها می خواستند که آناتولی شرقی را از وجود اکثریت مسلمانان پاک کنند تا در آنجا بتوانند  یک "ارمنستان" بر پا کنند.

برای این کار، آنها باید همان تاکتیک‌هایی را که در بالکان موثر افتاده بود به کار می‌بردند.  دسته‌های چریکی ارمنی، حتی قبل از شروع جنگ جهانی اول در امپراطوری روس شروع به سازماندهی کرده بودند.  این سازماندهی شامل ارمنی‌هایی از امپراطوری روس و عثمانی می‌شد.  حدودا 8000 از عثمانی‌برای تعلیم و سازماندهی به "کاغیزمان" رفتند.  6000 از آناتولی به "ایغدیر" و عده بیشتری به کمپ‌های تعلیماتی دیگر رفتند.  آنها برای کمک به روس ها و جنگیدن با ترک ها بازگشتند.  مخازن بزرگ تفنگ، مهمات، وسایل و حتی یونیفورم در انبارهایی در آناتولی آماده برای استفاده مخفی شده بود.  اینها واحدهای کوچک چریکی نبودند، آنها چند تن که مرتکب اعمال تروریستی پراکنده می‌شدند نبودند. تعداد بیشماری از این اقدامات  وجود داشت ولی حملات اصلی ارامنه توسط دسته‌های شورشی که خوب تعلیم دیده و خوب مسلح شده بودند انجام می‌گرفت.  تعداد آنها شاید به صدهزار نفر می‌رسید. مقامات عثمانی، تعداد پارتیزانهای ارمنی را تنها در ولایت سیواس 30000 نفر برآورد می ‌کردند.

طبق تاریخ افسانه‌ای ارامنه، ارمنی‌های آرام و صلح‌جو بدون تحریک از طرف ترک ها مورد حمله قرار گرفته‌‌اند.  واقعیت اما خیلی متفاوت بود.  برای درک وضعیت باید مرز‌های روس و عثمانی در بهار 1915 تجسم شود.  ارتش عثمانی در جبهه روس ها در حال نابودی بود، انور پاشا با یک حمله جسورانه ولی با اشتباه محاسبه سعی در شکست روس ها در "ساری قمیش" کرده و شکست سختی خورده بود، و سه چهارم ارتش از بین رفته بود.  تنها  نیروئی که بین روس های متجاوز و مناطق مرکزی و حیاتی عثمانی قرار داشت، بقایای ارتش عثمانی در شرق بود.  بعضی از این نیروها قوای خیلی ورزیده‌ای بودند، مشخصا واحدهای ژاندارمری که از ژاندارم های شرق تشکیل شده و منطقه را خوب می‌شناختند، بسیار موثر بودند.  ولی نیروهای عثمانی محدود بودند، روسها بیشتر و مجهزتر بودند. تنها شانس عثمانی‌ها این بود که مواضع دفاعی خود را حفظ کنند.  به هر نفری در جبهه احتیاج بود، با این حال، هزاران نفر نمی‌توانستند به جبهه‌ها بروند زیرا برای آنها در جنگهای پشت جبهه نیاز بود.  در واقع بعضی از بهترین سربازان از جبهه‌ها بیرون کشیده و برای جنگ با دشمنان داخلی یعنی ارمنی‌ها فرستاده شده بودند.  جبهه روس با خطر مواجه بود و بالاخره فرو ریخت. نهایتا روس ها به همراه شورشی‌های پیروز ارمنی آناتولی شرقی را تصرف کردند.  تعرض سال 1915 روسها به آناتولی با پیشگامی واحدهای ارمنی، متشکل از ارمنی‌های روس و عثمانی انجام شد.  ارمنی‌ها به عنوان پیشاهنگان ارتش روس عمل می‌کردند.  دسته‌هایی از ارمنی‌ها نقل و انتقالات را مختل کرده و ارتباطات نظامی را در شرق قطع نمودند.  تهدیدهای داخلی چریک‌ها و دسته‌های ارمنی تهدیدی جدی برای موجودیت امپراطوری عثمانی و تهدیدی واقعی برای جان مسلمانان آناتولی بود.

ناسیونالیست های ارمنی قبل از اخراج ارامنی ها از شرق عثمانی، قبل از به دار آویخته شدن سیاسیون ناسیونالیست ارمنی، قبل از کشته شدن ارمنی‌ها به دست سربازان عثمانی، حتی قبل از اعلام رسمی جنگ، شروع به سازماندهی شورش  کرده بودند.  اعمال شورشیان ارمنی تنها شورش نبود، آنها به عنوان ماموران ارتش روس عمل می کردند. آنها در صفوف دشمنان اصلی کشور خود، یعنی امپراطوری روس، بر علیه کشور خویش، امپراطوری عثمانی جنگیدند، و چنانکه آن موقع خودشان آزادانه اقرار می‌کردند، خائنینی بودند که در خدمت سربازی بدترین دشمن کشور خویش در آمده بودند.

برای درک تاثیر شورش ارمنی‌ها، کافی است نگاهی به نقشه بکنیم.  فقط مراکز اصلی شورش نشان داده شده‌اند.  دسته‌های ارمنی در تمام آناتولی شرقی از نقل و انتقالات ممانعت کرده، ارتباطات را قطع نموده و به دهات پراکنده مسلمانان حمله می‌کردند.  فقط مناطقی که فعالیت‌های عمده توسط نفرات زیاد انجام می‌شد در نقشه نشان داده شده است.  در نگاه اول انتخاب بعضی از مناطق شورش عجیب به نظر می‌رسد، چرا سیواس؟  جای مناسبی برای شورش به نظر نمی‌رسد زیرا تنها 13 درصد جمعیت سیواس ارمنی بودند، سیواس از جبهه جنگ و حمایت روس ها به دور بود.  ولی به جاده‌ها نگاه کنید. سربازان، تجهیزات و آذوقه برای رسیدن به جنگ با روس ها باید از سیواس عبور می‌کردند.  سربازانی که از جبهه عقب‌نشینی می‌کردند نیز مجبور به عبور از سیواس بودند، سیواس مرکز سیستم تلگراف بود که تا منطقه جنگی امتداد پیدا می‌کرد.  شهر و استان سیواس گذرگاه نقل و انتقالات و ارتباطات بود و هر گسسستی در سیواس، ضربه ای به تلاشهای جنگی عثمانی بود.  مناطق عصیان ارمنی‌ها در "کیلیکیه" و "اورفا" نیز در مناطقی با اهمیت زیاد استراتژیکی قرار داشتند، زیرا تونل‌ها تکمیل نشده بودند و وسایل جنگی و سربازان برای  حوادث مهم نظامی در عراق، بایستی از کلیکیه و بعد از طریق اورفا ارسال می‌شدند.  انگلیسی‌ها به طور جدی به حمله به کلیکیه فکر می‌کردند تا حمله به "گَئلی‌بولو"، و در این صورت بسیار موفق‌تر می بودند.  نیروهای ارمنی در وان و مناطق مرزی روسیه نیزاز پتانسیل تاثیرات استراتژیک برخوردار بودند. روسها به غرب ایران حرکت کرده بودند و مواضع عثمانی را در شرق تهدید می‌کردند و نهایتا می‌خواستند که با حمله به عراق به انگلیسی‌ها بپیوندند.  هیچ کس انتظار نداشت که عثمانی‌ها انگلیسی‌ها را در عراق شکست بدهند.

عثمانی‌ها برای مقابله با پیشروی روس ها می‌بایستی به شرق حرکت می‌کردند.  رفتن از آناتولی به ایران، از دو مسیر ممکن بود. از طریق "بایزید" در شمال و یا "وان" در جنوب.  آیا این تصادفی بود که این دو نقطه از مراکز عصیان ارامنه بودند؟

تا زمانی که امکان تحقیق درباره دستورات ارتش روس به واحدهای ارمنی نباشد، ما نخواهیم دانست که چقدر از شورشهای ارمنی‌ها با نقشه قبلی و برای کمک به روس ها بوده است، انتخاب تصادفی چنین مناطق استراتژیک غیر محتمل به نظر می‌رسد.  نکته مهم این نیست که این مناطق چرا انتخاب شده بودند، بلکه خطر بزرگی بود که برای نیروهای عثمانی به وجود آورده بودند.

عثمانی‌ها مجبور بودند که عصیان را خاموش کنند.  آنها هم به دلایل نظامی و هم به این خاطر که ارمنی‌ها مسلمانان را قتل‌عام می‌کردند، مجبور به اینکار بودند.  نیروهای ارمنی، نیروهای دشمن بودند که به شکست عثمانی‌ها کمک می‌کردند.  کمک اصلی آنها به روس ها این بود که عصیان آنان باعث سرگرم نگهداشتن عده زیادی از سربازان عثمانی و ممانعت از تلاشهای جنگی عثمانی‌ها بود.  ولی از نقطه نظر انسانیت، بدترین تاثیرعصیان ارمنی‌ها، تلفات غیرنظامی بی‌گناهی بود که به دست شورشیان ارمنی کشته شدند.  تلفات ارامنی های بی‌گناه غیر نظامی را هم که  بخاطرانتقام کشته شدند نباید فراموش کرد.

این شورشیان ارمنی بودند که کشتار را شروع کردند و تعداد مسلمانان کشته شده به مراتب بیشتر بود.

چرا عثمانی‌ها ارمنی ها را اخراج کردند؟  آنها این کار را برای دور کردن جمعیت غیرنظامی که قطعا آنچنانکه ثابت شده بود، به دشمن کمک می‌کردند، انجام دادند.  شاید بسیاری از ارمنی‌ها برعلیه عثمانی‌ها عمل نمی‌کردند، ولی چگونه می شد  تشخیص داد که چه کسی می‌خواست به روس ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها کمک بکند و چه کسی نکند؟  به نظر من در گرماگرم جنگ که عثمانی‌ها می‌خواستند از امپراطوری و مردم خود دفاع کنند، در اخراج ارمنی‌ها زیاده ‌روی کردند و عده زیادی را هم که تهدید محسوب نمی‌شدند اخراج کردند، ولی نباید فراموش کرد که عثمانی‌ها برای کاری که کردند دلایل خوبی داشتند، و نیز نباید فراموش کرد که این ارمنی‌ها و روس ها بودند که ابتدا مسلمانان را مجبور به ترک خانه‌ هایشان کردند.  در این واقعیت که، در طول جنگ جهانی اول همانند صد سال قبل از آن، این ترک ها نبودند که اول به ارمنی ها حمله کردند، بلکه این ارمنی‌ها بودند که به ترک ها حمله کردند، نباید شک کرد.

آذربایجان و ارمنستان ( نقشه شماره 6 )

در پایان جنگ جهانی اول، نوبت ترک های آذربایحان بود که مورد تعرض قرار بگیرند. ناسیونالیست های ارمنی در اتحاد با بلشویک های باکو، نزدیک به نصف جمعیت ترک باکو را مجبور به فرار از شهر کردند.  تنها در باکو، بین 8 تا 10 هزار مسلمان ، که تقریبا همه‌شان ترک بودند، کشته شدند. آندرانیک، رهبر چریکهای ارمنی، با نابود کردن دهات نخجوان در جنوب آذربایجان، بیش از 60000 )شصت هزار( ترک را آواره کرد.  420 ده نابود شدند.  صدها دهکده دیگر خراب شده و هزاران ترک دیگر در ایالت قارص کشته شدند.  دو سوم ترکهای ایالت ایروان از بین رفتند.  ترک ها در باکو و جاهای دیگر انتقام گرفتند ولی متحمل تلفات بیشتر و تبعید شدند.  ترک های ایالات قارص، ایروان و آذربایجان کاملا تحت کنترل روس ها بودند و تقریبا همه آنها غیرمسلح بوده، نه تمایلی به جنگ داشتند و نه توانایی انجام آنرا داشتند.  این ارمنی‌ها بودند که جنگ را شروع کردند.  ترک ها به آنها تعرض نکردند. این ارمنی ‌ها بودند که به ترک ها حمله کردند.

ادعاهای ارمنی‌ها

این عادت مدعیان "نسل‌کشی" ارمنی است که واقعیات را به طور گزینشی و خارج از زمینه تاریخی‌شان انتخاب کنند.  گفته می‌شود که حکومت عثمانی ارمنی‌ها را اخراج کرد و در نتیجه عده زیادی جان خود را از دست دادند.  اگرچه راجع به تعداد کشته شدگان همیشه غلو شده است، و این واقعیت دارد، ولی کدام واقعیات نادیده گرفته شده‌اند؟  این واقعیت که اکثریت اخراج شدگان زنده ماندند دلیلی بر نبودن برنامه‌ای برای نسل‌کشی است.

می گویند که در طول سالهای 1890، ده ‌ها هزارارمنی توسط مسلمانان کشته شدند.  این حقیقت دارد. چیزی که هیچوقت گفته نمی‌شود این است که ده ‌ها  هزار مسلمان توسط ارمنی‌ها کشته شدند و کشتار را ارمنی‌ها شروع کردند.  کشته شدن میلیونها مسلمان، واقعیت اصلی جنگ جهانی اول است که هیچوقت اشاره‌ای به آن نمی‌شود!

هر جنگی که فقط کشته‌های یک طرف شمرده شوند، نسل‌کشی به نظر می ‌رسد.  ارمنی‌ها در جنگ‌هایی که خود شروع کردند کشته شدند، این واقعیتی انکار ناپذیر است که هرگز مورد اشاره قرار نمی‌گیرد.  ترک ها به حملات ارمنی‌ها پاسخ دادند.  بعضی  مواقع آنها زیاده‌ روی کردند، واکنش آنها بعضی وقتها از روی انتقام‌گیری بود. اعمال ترک ها و کردها بعضا اشتباه بود، ولی خونریزی را ترک ها شروع نکردند.  آنها آغازگر جنگهای بین ارمنی ها و ترک ها که در سالهای 1795 شروع شد نبودند.  آنها جنگ بین ارمنی‌ها و مسلمانان را در جنگ جهانی اول شروع نکردند.  در سال 1796، آیا ترک ها به ارمنی‌ها حمله کردند؟ نه.  این شورشیان ارمنی بودند که با دشمنان کشور خویش متحد شدند.  در سال 1828، ترک ها به ارمنی‌ها حمله نکردند. این ارمنی‌ها بودند که خانه‌ها و مزارع ترک ها را تصاحب کردند.  در سال 1878 آیا ترک ها به ارمنی‌ها تعرض کردند؟  نه، ارمنی ها یکبار دیگر به متجاوزین روس کمک کردند و این ارمنی‌ها بودند که  ترک های ارضروم را سرکوب کردند.

در سالهای 1890 و 1909، آیا اول ترک ها به ارمنی‌ها حمله کردند؟  نه، اول انقلابیون ارمنی به ترک ها حمله کردند.

در سالهای 1915 این ارمنی‌ها بودند که وان را تصرف کرده و مسلمانان را  قتل عام کردند.  باز این ارمنی‌ها بودند که به دهات مسلمانان هجوم آورده و آنان را کشتند.  این ارمنی‌ها بودند که ماموران عثمانی را کشتند، ارتباطات ارتش عثمانی را نابود کرده و به عنوان جاسوسان و نیروهای پارتیزانی روس ها عمل کردند.  در سال 1919، آیا اول ترک های در باکو به ارامنه حمله کردند؟  نه، ارمنی‌‌ها به ترکها حمله کردند.

بعضی‌ها خواهند گفت که اعمال ارمنی‌ها قابل توجیه بود، زیرا رعایای عثمانی‌خوب اداره نمی‌شدند. این واقعیت دارد که در بسیاری از دوران تاریخی، شرق آناتولی عثمانی خوب اداره نمی‌شد.  اما این نیز واقعیت دارد که شورشهای ارمنی‌ها موقعی اتفاق افتاد که قوانین عثمانی به طرز محسوسی در حال بهتر شدن بود.  رفرمهای قرن نوزدهم که توسط محمود دوم شروع شد و با طی دوران "تنظیمات" در کمیته‌های اتحاد و ترقی به اوج رسیده و کنترل حکومت در شرق را بالا برده بود.  در مواردی مثل شورش زیتون، همین پیشرفت باعث عصیان ارمنی‌ها شد.  زیرا یک حکومت مرکزی قوی می‌توانست به طور موثری مالیات جمع‌آوری کند.  در موقع عصیان‌های ارمنی‌ها، زندگی در حال بهتر شدن بود، مناطقی که در اثر تجاوز روس ها و اخراج مسلمانان آسیب دیدند، از این وضعیت مستثنی بودند ولی این  اعمال روس ها مورد حمایت ناسیونالیست های ارمنی بود، آنها و رفقای روس‌شان مقصر بودند.

دلیل شورش ارمنی‌ها هرچه که باشد، واکنش عثمانی‌ها و مسلمانان محلی قابل توجیه بود.  افراط مسلمانان به مانند افراط ارمنی‌ها هیچوقت توجیه پذیر نبود، ولی مخالفت با شورش ارمنی هم از نظر سیاسی و هم از نظر اخلاقی لازم بود.  ارمنی‌های شورشی اقلیتی بودند که برای تسلط بر مسلمانان اکثریت برنامه‌ریزی کرده بودند.  وظیفه حکومت بود که برعلیه این بی‌عدالتی مبارزه کند.  اقلیت حق دارد که در صلح زندگی کند.  اقلیت باید در سایه قانون درهمه زمینه‌ها از حقوق قانونی و مساوی برخوردار باشد.  آزادی مذهب باید مطلق بوده و حمایت شود.  همه این حقوق باید برای هر اقلیتی تضمین شوند.  اقلیت، اما، هرگز نباید حق داشته باشد که براکثریت حکومت کند.  اقلیت هرگز نباید حق داشته باشد که آزادی و حقوق اکثریت را انکار کند.  اقلیت هیچوقت نباید این حق را داشته باشد که اکثریت را از وطن اش بیرون کند، و اقلیت هرگز نباید حق داشته باشد که با قتل و تبعید اکثریت واقعی به اکثریت تبدیل شود.  این دقیقا چیزی بود که شورشیان ناسیونالیست ارمنی قصد انجامش را داشتند. مقاومت ترک ها در مقابل شورشیان ارمنی کار درستی بود. ولی شیوه‌های آنان همیشه درست نبود.

در گرماگرم جنگ اشتباهات و جنایاتی شده است، با این حال مقاومت ترک ها در مقابل حکومت اقلیت کاملا درست بود. ترک ها حق داشتند از خودشان دفاع کنند.

من قبلا گفته‌ام ولی به دوباره گفتن اش می‌ارزد. رفتارعثمانی‌ها در مقابله با انقلابیون ارمنی منطقی بود. ارمنی ها درست مثل شورشیان دیگر بودند.  در قرن نوزدهم عثمانی‌ها برعلیه مسلمانان شورشی در شرق آناتولی، عربستان، بوسنی و بر علیه شورشیان مسیحی در کشورهای بالکان جنگ کردند.  آنها برای دفاع از امپراطوری و مردم جنگیده بودند، به همین ترتیب آنان بر علیه شورشیان ارمنی نیز مبارزه کردند.  این وظیفه آنان بود و علی رغم ناکامی‌های زیاد، سعی در انجام وظیفه خودکردند.

آیا ترک ها و کردها طفلان معصومی بودند که آزارشان به هیچ کس نمی‌رسید؟  نه، آنها حمله کردند و به حملات پاسخ دادند.  بعضا آنها از روی تعصب کشتند و بیگناهان صدمه دیدند. هم بی‌گناهان ترک و هم بی‌گناهان ارمنی.

آیا بعضا ارمنی ها بیشتر از ترک ها ضرر دیدند؟ بله.   در قرن جنگ، بعضی  مواقع ترک ها و بعضا ارمنی‌ها چیزهای بیشتری از دست دادند.  این رسم جنگ است.  به هرحال بین اعمال آنهایی که جنگ را شروع کردند و آنهایی که پاسخ دادند یک فرق معنوی وجود دارد.  هیچکس به خاطر کشتن مردم بیگناه نباید بخشوده شود، ولی گناه اصلی برگردن آنهایی است که کشتار را شروع کردند.  کشور من آمریکا، در پاسخ به شرارتهای آدولف هیتلر و نازیها، شرق آلمان را بمباران کرد و در این میان غیرنظامی‌ها کشته شدند.  بعضی از اعمال، مانند بمباران "درسدن" نابخشودنی هستند، ولی در اینکه مقصر واقعی چه کسی بود، آیا تردیدی وجود دارد؟  مقصر هیتلر و پیروانش بودند.  مقصر آنهایی بودند که به خاطر رسیدن به اهدافشان کشتار را شروع کردند.  هرگز نباید گفته شود که ترک ها کاملا بی‌تقصیر بودند، ولی مقصرین واقعی آنهایی هستند که کشتار بی‌گناهان را شروع کردند.  این موضوع که جنگ را چه کسی شروع کرد، هم از نظر تاریخی و هم از نظر اخلاقی مهم است.  در طول بیش از صد سال جنگ، ترک ها و ارمنی‌ها همدیگر را کشتار کردند.  این موضوع که جنگ را چه کسی شروع کرد باید درک شود، زیرا کار حمله کننده به ندرت توجیه پذیر است ولی دفاع از خود همیشه قابل توجیه است.  اگر آنهایی که از خود دفاع می‌کنند، فراتر رفته و انتقامجویی کنند، که همیشه در جنگها اتفاق می‌افتد، باید شناسایی شده و مورد انتقاد قرار بگیرند، ولی آنهایی بیشتر مقصر هستند که شرارت را شروع کرده و باعث خونریزی شدند.  آنهایی که جنگ را شروع کردند، ناسیونالیست های انقلابی و شورشی ارمنی بودند، رهبران آنها مقصر هستند.  

  

*  پروفسور جاستین مک کارتی Prof. Justin A. McCarthy   جمعیت شناس آمریکائی و استاد تاریخ در دانشگاه لوئیزویل، (لوئیزویل- کنتاکی) است.  زمینه های تخصص وی شامل تاریخ عثمانی و کشورهای بالکان است، و در این زمینه کتاب های متعددی تالیف کرده است.

پروفسور مک کارتی در کتاب ها و سخنرانی های خود  ادعای نسل کشی ارمنی را به چالش طلبیده  و آثار زیادی نیز در این زمینه تالیف کرده است که از مهم ترین آنها می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

 Death and Exile:  The Ethnic cleansing of Ottoman Muslims, 1821-1922

The Ottoman Peoples and the End of Empire (April 2001)

The Ottoman Turks:  An Introductory History to 1923 (March 1997)

The Armenian Rebellion at Van (September 2006)

Muslims and Minorities:  The Population of Ottoman Anatolia and the end of Empire (December 1983)

Who Are the Turks? :  A Manual for Teachers (January 2003)

The Population of Palestine (1990)

Arab World, Turkey, and the Balkans,1878-1914 (1982)

 

*  جملات پررنگ (بولد) بعنوان تاکید، از مترجم است

*  نقشه ها ضمیمه متن اند.

 

 

map #1

 

map #2

map #3

map #4

 

map #5

 

map #6