سيف حاتملوى

در سوک رضا براهنى

رضا براهنی نه در نوشتن و‌ نه در زندگی قدیس نبود و در باره ی او خیلی چیزها می توان‌ نوشت.

از زندان، تبعید و‌ مهاجرت اجباری اش.

از سانسور و جلوگیری از نشر آثارش.

از یکدنده گی و شرافت قلم اش.

از زبان مادری اش که‌ نتوانست به آن زبان بنویسد.

و خیلی چیزهای دیگر که دیگران مکرر اندر مکرر در باره اش نوشته اند.

و  یک چیز دیگر:

هر کسی که می خواست و‌ می خواهد سری در میان سرهای ادبیات فارسی و نقد ادبی در آورد، اول سراغ رضا براهنی و بی اهمیت جلوه دادن آثار، شعر و نقد ادبی او می رفت و می رود تا بعد یواشکی و دزدانه از او بیاموزد و به اسم خودش چاپ‌ بزند.  

امروز هم شاهد بودم که کسانی برای ننوشتن از او، بیتی و مصرعی از او را قاب کردند.