درزيرسقف
امن خانه ما...
ناهيد
نصرت
پانزده
سال پيش زمانی
که در سمينار زنان
ايرانی در
آلمان زنی
برخاست و گفت :
خانم ها من سياسی
نيستم . من از رژيم
ايران فرار
نکرده ام، من
از دست پدرم
فرار کردم،
برای بسياری
از ما زنان که
کم و بيش
از کودکی مورد
آزار جنسی قرار
گرفته بوديم،
پديده ای بهت
آور بود. پس از
آن اين تم در
سمينارهای
ديگر زنان
بارها مورد بحث
قرار گرفت اما
هم چنان در
بحث های درونی ما
باقی ماند، تا
اين که درژانويه
2004 به همت
گروه زنان
ايرانی در
فرانکفورت
بحث آزار جنسی
کودکان تحت
عنوان «در
زير سقف امن
خانه ما» به
ميان
ايرانيان
مقيم آلمان
کشانيده شد
و در ژانويه 2005 از طرف
انجمن زنان
ايرانی درکلن تحت همين
نام برگزارشد،
با اين اميد
که زنجيروار در
ديگر شهر
هاادامه يابد و به سکوت در
باره اين خشونت پنهان پا
يان دهد .
نوشته زير در
اين راستا
نگاشته شده
است .
مبارزه
عليه سوء
استفاده جنسی
کود کان در
اروپا از کی
آغاز شد؟
آغاز
اين مبارزه به
سالهای هفتاد
برمي گردد.
بسياری از
زنانی که در
جنبش
فمينيستی فعال
بودند دست به
انتشار نوشته
هايی زدند که
در آن از سوء
استفاده جنسی
که در کودکی
تجربه کرده و
رنج برده
بودند حرف مي زدند.
در گاهنامه «
فمينيسم در
تئوری و عمل» (1)
که در آن زمان
در آلمان
انتشار مي يافت
ستونی برای
اين بحث در
نظر گرفته شده
بود که از
زنان قربانی
دعوت مي کرد
برای جلوگيری
از قربانيان
جديد سکوت نکنند.
اين پديده
همزمان در سال 1980
افکار عمومی
را در آمريکا
تکان داد، زمانی که « رود
مک کوئين » (2) شاعره
و آوازه خوان 49
ساله در کنگره ی
واشنگتن از
سوء استفاده ی
جنسی ناپدری اش در 7
سالگی سخن گفت و
کتاب پر
سروصدای
نويسنده
آمريکايی «
شارلوته وال
آلن» (3) به
نام «دخترِ پدر» هم
انتشار يافت.
در اين کتاب
نويسنده به
بيان خاطرات
دوران کودکی و کنکاش های
درونی خود در
بازگويی آن به
مادر و اطرافيان
می پرداخت.
نوشته آليس
ميلر
روانشناس
پرآوازهء سوييسی
تحت عنوان «
دختر ها ديگر
سکوت نمي کنند.
» (4) در سال 1982 در
آلمان
منتشرشد. در
همين سال در
برلين اولين
جمع زنان
قربانی ايجاد
شد. اين زنان
در گردهمايي های
خود مي کوشيدند
برکابوس خرد
کننده کودکی
غلبه کرده و
به يکديگر
ياری رسانند.
پس از آن گروه های
خودياری زنان
در ديگر شهر
های آلمان به
وجود
آمدند که
کوشيدند به
سکوت در مورد
اين خشونت
خاتمه دهند.
آمارتحقيقی و
پر سرو صدای «
فلورانس روش» (5) مدد
کار اجتماعی
آمريکايی در
آن سال ها
کمک بزرگی به
اين جنبش کرد. «
فلورانس روش » که
در ابتدا مي خواست
علت ترک
جوانان از
خانواده را
پيدا کند و از
سال 1972 به جمع
آوری گزارش
های جوانان
خيابانی
درسانفرانسيسکو
دست زده بود، در
خاتمه
تحقيقات خود
با تعجب دريافت
که در بيشتر
موارد دختران
و پسران فراری
سال ها
توسط پدران شان
مورد سوء
استفاده جنسی
قرار گرفته
بودند. اين
جوانان در
سن بلوغ همین
که قادر شده
بودند جايی
برای خود
بجويند، خانه
را ترک کرده
بودند. در
بيشتر موارد
زمانی که اين
جوانان به دست
پليس گرفتار
می
شدند، تحت اين
عنوان که آن چه
مي گويند
داستان است،
به خانه
بازگردانده می
شدند. « فلورانس
روش » در
ملاقاتی با
آليس ميلر در
نيويورک در
سال 1982
به انتشار
يادداشت هايش
پرداخت.
براساس گزارش
فلورانس روش 70%
زنان فاحشه و 80%
زنانی که به
مواد مخدر رو
آورده بودند،
در کودکی
بوسيله
نزديکان مورد
سوء استفاده
جنسی قرار
گرفته بودند.
در گزارش او 85%
آزاری که به کودکان
وارد شده بود
از نوع جنسی
بود. آليس ميلر
که کتاب های
بسياری در اين
زمينه دارد در
آن زمان مطرح
کرد که : «سوء
استفاده جنسی از
کودکان تابو
نيست در جامعه
وجود دارد. افشاگری
آن تابوست.» با ین
حال سال ها
طول کشيد که
سوء استفاده
جنسی
کودکان در
اروپا پيگرد
قانونی پيدا
کند ودر
گزارشهای
دولتی منعکس
شود و وزارت
خانه ها به
تهيه آمار
کودکان آسيب
ديده
بپردازند. هر
چند که کارشناسان
بر اين نظرند
که آمار اعلام
شده واقعی نيست
و آمار واقعی
بيش از اين
است. بر
اساس
تحقيقاتی که
از سوی « ديرک
بانگه» در
سال 1992 انجام شد، در
آلمان از هر
چهار دختر يکی
و از هر
دوازده پسر
يکی خشونت
جنسی را در
کودکی تجربه
کرده است.
تلاش های
روانشناسان
فمينيست با
اين که با
نقش
بازدارنده
ديدگاه های
فرويد در اين
زمينه که از
اعتبار
اجتماعی
بالايی برخوردار
بود، روبرو
شد، در نهايت
حقانيت خود را
اثبات کرد.
فرويد چند سال
پس از کشف
بزرگ خود در 1896
ازپذيرش
سوءاستفاده
جنسی که
بيمارانش از
کودکی خود به
او گزارش مي دادند
به عنوان یک
واقعیت
سرباز زد و آن
را زاييده
تخيلات آنان
دانست. آليس
ميلر در نقد
نظر فرويد در
اين باره
نوشت: «
فرويد از
واقعيتی که به
او برميگشت
وحشت کرد وهمبستگی
خود را با
جامعه پدر
سالار حفظ
کرد. بویژه آن که
در آن زمان
ديگر فرويد
بيش از چهل
سال داشت و به
عنوان
پدر خانواده
از احترام
بالايی
برخوردار بود.
او يک مکتب در
روانشناسی
بنیاد
نهاده بود که
ميخواست
انقلابی در
روانشناسی
ايجاد کند. اما
در اساس هم
آوا با
رويکرد سابق
باقی ماند ودر
برابر کودکان
آزار ديده و
در کنار
بزرگسالان
قدرتمند قرار
گرفت.» (6)
اثر
نظرات فرويد
را دربرخی از
آثار ادبی هم
مي توان
مشاهده کرد.
مثلا
ويرجينيا وولف
نويسنده
وآزاديخواه
سرشناس که از
سيزده سالگی
از بيماری
شيزوفرنی رنج
مي برد، در
سال 1941 به زندگی
خود خاتمه
داد. اگر چه در
ظاهر دليلی
برای خودکشی وولف
وجود نداشت، اما
روشن شد که وولف
از چهار سالگی
تا بلوغ توسط
برادر ناتنی
خود که بسيار
از او بزرگتر
بود مورد آزار
جنسی قرار
گرفته بود.
کونتين بل که
خاطرات خود از
وولف
را نوشت شک
داشت که کابوس های وولف
ناشی از آزار
جنسی او در
کودکی بوده
باشند. او به
واقعيت اين
آزارها ترديد
مي کرد. اما
آليس ميلر
نشانه های
بيماری و
ناهنجاری
رفتاری در
قربانی بزرگسال
و هم در
متجاوز را در
پيشينه آنان
درکودکی مي بيند.
آليس ميلر
مینويسد:«
آدمها معمولا
فکر مي کنند
که به کودک هر
آزاری برسد
کوچک است و
فراموش مي کند.
در حالي که
اين درست
نيست. به ظاهر
به نظر ميرسد
که کودک چيزی
را که بر او
رفته فراموش
کرده است. در
ناخودآگاه
کودک حافظه
عکس برداری
کننده اي است
که در شرايط
معينی مي تواند
دوباره فعال
شود. اما اگر
اين شرايط پيدا
نشود و يا
حافظه پاک
شود، اين خطر
وجود دارد که
کودک بی آن که
بتواند گذشته
را به ياد
آورد، با خود
و يا ديگری
همان کاری را
انجام دهد که
در کودکی نسبت
به او صورت
گرفته است. » (7) در
واقع اين
دايره شيطانی
تا زمانی که
از آن حرف زده
نشده و بر
عليه آن
اقدامی نشده،
به رشد سرطانی
خود ادامه
خواهد داد.
بسياری از
پسربچه های
قربانی به
مجرمان آينده
تبديل خواهند
شد. ارتباط
بين ناهنجاری
رفتاری در
بزرگسالی با
سوءاستفاده
جنسی شدن در
کودکی همچنان
از جانب برخی
از کارشناسان
با سرسختی
کتمان مي شود.اما
با تمام تلاش
جامعه در
پوشاندن اين
ارتباط،
امروزه هر چه
بيشتر اين
ارتباط روشن شده
است. در واقع
با انبوه
نمونه ها در
روانشناسی
روشن است که
بخشی از ذهن
که در اثر سوء
استفاده جنسی
هضم نشده باقی
مي ماند و چون
کابوسی در
زندگی فرد
سايه مي اندازد
نمي تواند
ناشی از يک
فانتزی باشد.
در روان
درمانی
سعی می شود به
بيمار در هضم
و فهم این بخش
از خاطرات کمک
شود ، تا
بتواند به
زندگی بدون
کابوس
بازگردد.
واکنش افراد
در برخورد با
سوءاستفاده
جنسی متفاوت است.
بسياری از
آن به نام «
زخمی که هرگز
التيام
نمييابد» ياد
مي کنند. برخی
هم نوشته
اند:
« ما
نمي گذاريم
اين تجربه ها
تکرار شوند.
ما با جان سختی
راهمان را
پيدا کرديم و
جان بدر برديم
تا عليه آن
مبارزه کنيم. »(8) و يا « هر
چند
سوءاستفاده
جنسی عوارض
روانی سنگينی
برايمان داشت
ولی خشم و
نفرت و
توانايی ذهنی
و مقاومت ما
را هم در
مبارزه با خود
افزايش داد. »(9)
سوء
استفاده جنسی
از کودک و
آزار جنسی
چيست؟
آزارجنسی طيف
گسترده ای از
بيان جملات
شرم آور تا
تجاوز جنسی
(خشونت جنسی)
راتشکيل مي دهد.
سر آغاز آزار
جنسی مي تواند
نا آگاهانه هم
باشد. مثلا
گفتن جمله « به
به چه هيکلی
به هم زدی » به
دختر نوجوانی
که در او شرم
ايجاد کند.
اما سوء
استفاده جنسی
از کودک در
اين طيف با سه
شاخص زير روشن
ميشود:
_ از
موضع قدرت
است. به اين
مفهوم که سوءاستفاده
کننده از نظر
سنی و موقعيت
در مقام
بالاتری نسبت
به قربانی
قرار دارد و
قدرت خود را
بر او تجربه
مي کند....
_ برخلاف
خواست قربانی
است. به زبان
ديگر قربانی
با اختيار خود
به اين کار تن
نداده است.
_ دررابطه
با
اعضای جنسی
انجام مي شود. (10)
با توجه
به تفاوت
رفتارهای
اجتماعی در
اقوام، تعريف
کليشه ای از
مرز ابتدای
سوءاستفاده
جنسی وجود
ندارد. هر
نوازش و يا در
آغوش گرفتن
کودک نمي تواند
سوءاستفاده
تلقی شود. مرز
سوءاستفاده در
هر جامعه ای
را در آن
رفتاری با
کودک مي گذارند
که کودک در
خود احساس شرم
کند. سوءاستفاده
کننده با
استفاده از
اتوريته خود،
اين شرم را به
کودک تحميل مي کند.
به نظر
کارشناسان
برای متجاوز
مسئله رابطه
جنسی در درجه
دوم اهميت
است. متجاوز
از اعمال قدرت
خود بر کودک
بيشتر لذت مي برد.
در
نوشته های
فمينيستی
آمده : «
سوءاستفاده
جنسی در واقع
شکلی از
سوءاستفاده
از قدرت است.
که جامعه بايد
به آن پاسخ
دهد. جامعه ای
که تفاوت قدرت
در خانواده را
تقويت مي کند. » (11)
آليس
ميلر شيوه تربيتی
کرنش در برابر
قدرت را نادرست
و از زمينه
ساز های
سوءاستفاده و
تداوم آن مي داند.
«
به ما ياد
داده اند که
به قدرتمند ها
احترام بگذاريم
واز آن ها در
برابر اتهام دفاع
کنيم. و با ضعيفان
برعکس آن
رفتار کنيم.
در ده فرمان
آمده است که :
به پدر و مادر
خود احترام
بگذار تا رستگار
شوی. ولی هيچ
کجا به ما
نگفته اند به
فرزندت
احترام بگذار
تا او هم به
خود و ديگران
احترام
بگذارد. » (12)
در
اين باره
بسيار گفته مي شود
که سوءاستفاده
جنسی در واقع
با سوء
استفاده از
اعتماد کودک
آغاز مي شود.(13) و به
همين
خاطر هم هست
که بنا
برتحقيقات
گروه های
زنان 75% خشونت
جنسی توسط
بستگان و نزديکان
کودک انجام مي شود.
در نوشته های
يک قربانی
آمده است:« مرد
، مردانی که ما به
آن ها احترام
و علاقه
داشتيم ما را
از درون خالی
کردند.» (14) بنا
بر آمار چه در
مورد دختران و
چه پسران 80-90% مجرمين
مرد هستند و 70%
قربانيان را
دختران تشکيل
مي دهند.
مجرمين سه
دسته اند :
بستگان ، آشنایان و
بيگانگان .و
هر چه کودک خردسال
تر است درصد
بيگانگان
کاهش مي يابد.
با اين همه بيگانگان
3% متجاوزين را
تشکيل مي دهند. با
اين که به
نظر
کارشناسان
موارد بيگانه
به پليس خبر
داده مي شود
و موارد
آشناست که
کمتر در آمار
درج ميشود.(15) به
گفته
کارشناسان «
متجاوزين
انسان هايی
عادی از هر
لايه اجتماعی،
خاستگاه
فرهنگی، رنگ
پوست و ميزان
تحصيلات هستند.
آن ها انسان هايی
هستند از محيط
دور و بر
قربانی. »(16) و به
نظر برخی
کارشناسان
تجاوز جنسی در خانواده
ای که در آن
روابط
مستبدانه
وجود دارد مي تواند
راحت تر صورت
گيرد. اين
روابط در کنار
الگوهای سنتی
تربيتی و نبود
آگاهی در امور
جنسی زمينه
مناسبی برای
دست درازی
جنسی را فراهم
مي کند. (17)
داوری
اجتماعی که
قربانی را به
جای مجرم نکوهش
مي کند از
عوامل
بازدارنده
کودک در بيان
مشکل است. يک
دختر ايرانی
که در کودکی
مورد
سوءاستفاده
جنسی سه مرد از
بستگان و
آشنايان قرار
گرفته و تحصيلات
دانشگاهی خود
را در
انگلستان مي گذراند،
ارزش های
اجتماعی را از
علل تداوم آن مي دانست.
وی مي گفت :«فکر
مي کردم چون
زيبا هستم اين
افراد با من
اين رفتار ها
را مي کنند.
و علت را در
خودم مي ديدم.
سالها طول
کشيد تا
توانستم مجرم
را در این رابطه
تشخيص دهم. » (18)
نا روشن
بودن مجرم در
سوءاستفاده
جنسی و عدم
پذيرش
مسئوليت فرد
بزرگسال، مسبب
آن است که در
اين رابطه به
جای
مجرم، کودک
احساس شرم
کند. حتی در
مواردی
خانواده کودک
را مجازات مي کند.(19)
دکتر
نرگس اسکندری که
سالهاست به
روان درمانی در
فرانکفورت
مشغول است، تابو
بودن اين مشکل
اجتماعی را در
ميان
ايرانيان نقد
کرده و مي گويد:« ما
در فارسی حتی
کلمات مناسب و
گويايي برای بيان
سوءاستفاده
جنسی و يا قر
بانی و متجاوز
نداريم. اين
نشان دهنده
اين است که متأسفانه
تاکنون بحث
لازم در اين
مورد صورت
نگرفته است. » وی
تربيت غلط که
احترام به
بزرگتر ها را
بدون توضيح
حقوق کودک
تبليغ مي کند
و کودکان ياد
نمي گيرند
که « نه! »
بگويند،
تربيت غلط
دختران که
قابليت دفاعی
آنان را پايين
می آورد و
هميشه احساس
مي کنند
تقصير از
خودشان است،
شرم از مطرح
کردن، حفظ
آبرو ، اهميت
بکارت و حفظ
آن، نا آگاهی
نسبت به مسائل
جنسی، عدم
تشخيص مرز
محبت و سوء
استفاده جنسی
، ...را از
دلايلی مي داند که
کودکان را در
دفاع از خود
باز مي دارد.
وی در مورد
واکنش
خانواده های
ايرانی در اين
مورد می
گوید: « متاسفانه
اکثر خانواده
ها بچه ها را
باور نمي کنند
و يا از آن جايی
که فرد مجرم
معمولا از نز
ديکان است. (
پدر، برادر ،
عمو ، دايی .....)
ترجيح مي دهند
باور نکنند تا
از در گيری و
اصطکاک ناشی از
آن جلو گيری
کنند که اين
مسئله باعث
آسيب جدی به
کودک مي گردد.
وی هم چنین
معتقد است:
برای کودک سوء
استفاده جنسی
امری
ناشناخته است
ولی کودک مي تواند
بين احساس خوب
يا بد فرق
بگذارد. به
کودکان باید
ياد
بدهيم به
رفتاری که در
او احساس بدی
ايجاد مي کند
تن ندهد. و از
والدين کمک
بگيرد. (20)
در
قوانين
آلمان
سه ماده
قانونی 176 ؛ 176آ ؛ 176ب
عمل و ميزان
محکوميت
سوءاستفاده
جنسی از کودک
را تعيين مي کند.
آسيب
جنسی چه
علايمی دارد و
چگونه مي
توان به کودک
کمک کرد؟
با
اينکه در کتاب های
منتشر شده در
اين زمينه
نوشته مي شود
که هيچ علامت
مشخص و صد در
صدی در اين
زمينه وجود
ندارد اما
با
اين همه
علايمی وجود
دارند که مي توانند
امکان وجود
سوءاستفاده
جنسی باشند.:
افسر
دگی، گوشه
گيری، رفتار
جنسی که مطابق
با سن کودک
نباشد ،
اختلال در
خوردن غذا،
مشکلات در
تمرکز و ياد
گيری، اختلال
در خوابيدن،
خيس کردن
رختخواب، ترس های
بيش از حد،
بازگشت به
رفتار زمان
کودکی، نياز
به امنيت بيش
از پيش، پناه
بردن به دنيای
خيالی تا مرز
دروغگويی،
عدم ارتباط با
ديگران، نداشتن
دوست، ترس از
بزرگتر ها ..(21)
اما
باز بايد
تأکيد کرد که
اين ها
حکم قطعی
نيستند.
کارشناسان
رفتار شخصی که
کودک به او
اعتماد کرده و
مشکل اش را با
او در ميان
نهاده است را
در پروسه کمک
به کودک مهم
مي دانند. رفتار
آرام و
صبورانه با کودک
و اعتماد به
او مي تواند
کمک بزرگی به
کودک باشد.
تقويت اعتماد
بنفس کودک
حفاظ موثری در
اين زمينه
است. آمار
نشان مي دهند که
متجاوزين
قربانيان خود
را بيشتر از
بين کودکان «
خجالتی »
انتخاب مي کنند.
شارلوته
وال آلن مي نويسد
که چگونه
بارها صحنه ی
در
جريان قرار
دادن معلم خود
از سوءاستفاده
جنسی پدرش را
در
ذهن
ساخته و
کوشيده واکنش
معلم و يا
مادر خود را
در نظر مجسم
کند. و چگونه
هر بار با
مرور ماجرا تا
آخر به اين
نتيجه رسيده
که باورش نخواهند
کرد و جز
رسوايی چيزی
برايش نخواهد
ماند.
رد
مک کويين مي نويسد: «
زمانی که او
اين جرئت را
پيدا کرد که
به ناپدری خود
بگويد که از
کاری که با او
کرده
به مادر و
همه شهر خواهد
گفت، متجاوز
به کار خود
خاتمه داده
است. » آليس
ميلر در حمايت
از کودکان
قربانی مي نويسد
: « تجربه
رد مک کويين ،
اين که او
توانست از زير
فشار ترس و
تحقير بيرون بيايد
و متجاوز را
تهديد به
افشاء کند،
احتياج به
اعتماد به
نفسی دارد که
بویژه در يک
کودک
سوءاستفاده
شده به ندرت
باقی مي ماند.
پيدايش چنين
جسارتی در
کودک قبل از
هر چيز
نيازمند آن
اعتماد عمومی
است که به
کودک نشان مي دهد
که او را جدی
مي گيرند، به
او گوش ميدهند و
اعتماد مي کنند.
اگر آگاهی
اجتماعی در
اين زمينه
بالا رود
وضعيت کودکان مان
اساسا بهتر
خواهد شد . »
22.01.2005 کلن-
آلمان
*
لازم است
بگويم واژه «سوءاستفاده جنسی» در
بين فمينيست
ها نادرست
تلقی ميشود، چون
به « استفاده
جنسی»
رسميت مي دهد.
فمينيستها از
واژه خشونت و
يا آزار جنسی استفاده
مي کنند. ولی
چون در کتاب
قانون کلمه
سوءاستفاده جنسی
به کار مي رود
و بسياری از
کارشناسان
برای جدا کردن
آن از خشونت
جسمی اين واژه
را بکار مي برند، در
اينجا از آن
استفاده کردم.
1) Beiträge zur feministischen theorie und Praxis
Hrsg:
Sozialwissenschaftliche Forschung & Praxis für Frauen e.V.
2) Rod McKuen
3) Charlote Vale
Allen ; „Daddy’s Girl“
4) Allice Miller,
Die Töchter schweigen nicht mehr ; Frauen und Sexuallemord ; Marielouise Janssen-Jurreit
5) Florence Rush
6) Frauen und
Sexuallemord
7) همانجا
8) Schrifttenreihe zur
selbsthilfe Gewalt
Renate Bühn;
Gisela Medzeg ; Beiträge zur
feministischen theorie und Praxis Nr: 28
9)همانجا
10) BROKHAUS &KOLSHORN
11)
Schrifttenreihe zur selbsthilfe Gewalt
12) Allice
Miller, Die Töchter schweigen nicht mehr
منظور
ده فرمان موسی
پيامبر است.
13)حميلا نيسگيلی سخنرانی کلن
14) Schrifttenreihe zur selbsthilfe
Gewalt
15) BROKHAUS &KOLSHORN
16) Stefani Föring
17) همانجا
18) رکسانا
سخنرانی کلن و
فرانکفورت
19 (حميلا نيسگيلی سخنرانی کلن
20)
دکتر نرگس
اسکندری
سخنرانی
کلن و
فرانکفورت
8)Verein für aktiven kinder und
Jungendsschutz e.V.21
برگردان
هما مرادی