دفاع از سعید متین پور دفاع از آزادی بیان است!

علیرضا جوانبخت قولونجو

quluncu@gmail.com

سعید متین پور فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه تهران٬ فعال حقوق بشر٬ نویسنده و روزنامه نگار است. او همچنین یک روشنفکر خونسرد و آرام می باشد و معتقد به حل و فصل امور با بحث و گفتگو.

فعالیتها و نوشته های سعید متین پور به خوبی می تواند نشانگر این واقعیت باشد که حرکت هویت طلبانه ترکهای آذربایجان٬ تلاش برای دستیابی به دموکراسی٬ آزادی بیان و احترام به حقوق بشر را به موازات مبارزه با ستم ملی بر آذربایجان به پیش می برد. و توجه به همین واقعیت نیز از احتمال اینکه حاکمیت بخواهد با ساکت کردن امثال سعید متین پور و همفکران او مبارزه هویت طلبانه آذربایجان را به سمت پرخاشگری و خشونت سوق دهد٬ ما را نگران می کند.

 سعید متین پور شب چهارم خرداد ۱۳۸۶ در حالیکه به همراه همسر خود از یکی از خیابانهای زنجان عبور می کرده به طرزی غیر معمول دستگیر شد. هیچ کس از اطرافیان او حتی خانواده اش از محل نگهداری سعید متین پور اطلاعی دقیقی ندارند. در این چند ماه او را مرتب از بازداشتگاه اطلاعات زنجان به زندان اوین تهران٬ همچنین زندان زنجان و بالعکس منتقل کرده اند. اخبار کاملاْ موثقی وجود دارد که متین پور برای دادن اعترافات مقابل دوربین تحت فشار قرار گرفته است. یکی از فعالین دانشجویی که از زندان اوین آزاد شده و سعید را در آنجا دیده است٬ میگوید: سعید به شدت شکنجه گشته است و او را به جاسوسی متهم کرده اند. اتهامی که اخیراْ در مورد بسیاری از فعالان آذربایجانی مطرح گشته است. خانم عطیه طاهری همسر سعید متین پور تنها از طریق چند مکالمه کوتاه تلفنی با همسرش ارتباط داشته است٬ مکالمه ای که متین پور فرصت یافته است چند بار جمله "بدان که من زنده ام" را تکرار کند. او در مدت نزدیک به ۴ ماه حبس خود تنها یک بار با مادر خود ملاقات کرده است.

جلیل غنی لو و بهروز صفری که همزمان با او در زنجان دستگیر شدند نیز وضعیتی مشابه او را دارند و همچنین صالح کامرانی (وکیل آذربایجانی)٬ عبدالله عباسی جوان (استاد دانشگاه)٬ علیرضا متین پور (برادر سعید) و لیلا حیدری (همسر بهروز صفری) که مدتی بعد از آنها دستگیر شده اند. به جز سعید متین پور دور روزنامه نگار دیگر آذربایجانی در حبس هستند. الیاز یئکنلی از نویسندگان هفته نامه توقیف شده "صدای ارومیه" و رضا پاشایی مدیر اجرائی هفته نامه "پیام سولدوز" (نقده) در زندان اورمیه و نقده هستند. 

سعید متین پور اول آبانماه  ۱۳۸۵ هنگام بازگشت از سفر ترکیه در مرز اورمیه مورد بازجوئی قرار گرفته و پاسپورت٬ ۳۵ جلد کتاب و ۳ مجله فلسفی به زبان ترکی که از ترکیه خریداری کرده بود٬ ضبط شد. متین پور در نامه ای که در تاریخ هفدهم آبانماه خطاب به مدیر کل اداره اطلاعات آذربایجان غربی نوشته٬ ما وقع را این گونه بیان کرده است:

"به استحضارمي رساند، اينجانب سعيد متين پور ساكن و اهل زنجان درتاريخ اول آبانماه جاری ساعت حدود ۹:۳۰ صبح به هنگام بازگشت از سفر تركيه توسط ماموران اداره اطلاعات در پاسگاه مرزی "سرو" متوقف شدم. دو مامور مستقر در كيوسك جنب پاسگاه انتظامی اقدام به تفتيش چمدان، كوله، لباسها، و بدن من نمودند و درضمن آن سوالاتي اكثرا غير قانوني و مربوط به مسائل شخصي مي پرسيدند. براي نشان دادن حسن نيت و تسريع كار به برخي از سؤالات جواب دادم.علت سفر خود را به تركيه و شهر محل اقامت رابيان كردم. اما ايشان كه دفترچه های تلفن و يادداشت را نيز ورق به ورق تفتيش مي كردند نام صاحب دو شماره تلفن را سوال كردند كه البته اين امری كاملاًً شخصی است و ضمن يادآوري غيرقانوني بودن سوالات از جواب دادن خودداری كردم. ماموران در پايان كار تفتيش، ۳۵ جلد كتاب و سه مجلد مجله و جزوه را كه اكثراً از تركيه خريداری كرده بودم به همراه دو جلد دفترچه يادداشت كه يكي ازآنها كاملا سفيد و استفاده نشده بود و از ديگری فقط در يك صفحه چند سطر نوشته شده بود به كناری نهادند و از من خواستند تا زمان تعيين تكليف و اخذ نظر از مركز صبر كنم.

بيش از يك ساعت گذشت و مامور ديگري كه مسن تر از اين دو مامور بود آمد.او بدون اينكه حتي عرف مرسوم در هنگام ملاقات دو شخص را به جا آورد و به خاطر وقفه اي كه در سفر پيش آورده اند عذرخواهي كند مرا متهم به جاسوسی برای سازمان اطلاعات تركيه كرد. اتهام وی را بي پاسخ نگذاشتم و گفتم اين اتهام بايد در دادگاه ثابت شود. اما مامور جديدالورود فرياد كشيد برو در هر جا كه می خواهی بگو. بگو كه من اين حرفها را زدم و اسمم هم "علی" است..." 

او در انتهای نامه از اداره اطلاعات خواسته است پاسپورت و کتابهایش را به او بازگردانند:

"... مستحضريد كه اولا سوال و جواب ماموران وجهه قانونی ندارد و از قبيل تفتيش عقايد است.ثانيا كليه اجناس و اموال خارجی توقيفی در داخل مملكت بايد مورد بررسي كارشناسان گمرك قرار گيرد و نهايتا در مورد كتب و مجلات كارشناسی وزارت ارشاد ملاك خواهد بود. اما با وجود گذشت بيش از پانزده روز از زماني كه كتب و جزوات مذكور توقيف شده اند اداره اطلاعات نه خود جوابگوست و نه به گمرك يا اداره ارشاد راهنمايی شده ام. ثالثا توقيف پاسپورت قانونی، چه صورتی دارد؟و چرا تا به امروز عودت داده نشده است؟ خواهشمند است به عنوان مقام مسئول، در اين مورد دستورات لازم جهت عودت پاسپورت و اعلام نتيجه نهايي بررسي كتب را صادر فرماييد."

متین پور چند ماه بعد از این حادثه روز دوم اسفند ماه ۱۳۸۵ مقارن با روز جهانی زبان مادری نیز در زنجان همراه با ضرب و شتم لباس شخصی ها بازداشت شده و مدت ۱۰ روز در سلول انفرادی به سر برد. او چند روز بعد از آزادی از زندان در  وبلاگ * خود چنین نوشت:

"فکر می کنم آرمان اجتماعی و وظیفه روشنگری ما در این برهه زمانی اولویتی است که به راحتی زندگی عادی ترجیح دارد.  و سخنی دیگر؛ به بدترین وجه و با تمام امکانات ملت مورد حمله قرار گرفته ایم. بخشی از ملت آذربایجان و ملل دیگر ایران مامور سرکوب حرکت آزادیخواهانه و ملی تورک شده اند. در زندان متوجه شدم که سعی بر این است ما با زندانیان دیگر تماس نداشته باشیم و از طرفی ماموران را بر علیه ما تحریک می کنند. یکی از دوستان بازداشت شده می گفت ماموری که ما دستگیر و ضرب و شتم کرده بود بعد در بازداشتگاه به زبان ترکی داد می زد من ترک نیستم و می خواهم فارس باشم."

 او بارها طی نوشته هایی در وبلاگ خود٬ به رفتار غیر قانونی دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایران با محبوسان سیاسی اعتراض کرده است. او در نوشته ای در مورد رفتارهای غیر قانونی با رضا عباسی عضو موسس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آسمک) که مدت ۱۱ ماه در زندان زنجان به سر برد چنین می نویسد (در آن تاریخ رضا عباسی در زندان زنجان به سر می برد):

"... شهادت مي دهم: چنان نيست كه در دادنامه آمده و ذكر شده است كه رضا عباسي توان ارائه كفالت نداشته است بلكه از زمان بازداشت وي بارها خواهر، خواهر شوهر، پدر و مادرش به دادسرا و دادگاه انقلاب مراجعه كردند و خواهان كفالت رضا عباسي شدند اما قضات قبول نكردند.

شهادت مي دهم: به اتفاق يكي از اقوام رضا به تهران رفتيم و با آقاي محمد علي دادخواه وكيل دعاوي براي قبول وكالت صحبت كرديم. وي با كمال تواضع ما را پذيرفت و خود و دستيارش وكالت رضا عباسي را برعهده گرفتند. چند روز بعد دستيار محترم به زنجان آمد اما نه دادگاه اورا پذيرفت و نه رئيس زندان به وكيل اجازه ملاقات با موكش را داد در حالي كه وكيل مطابق قانون اين حق را داشت. در نهايت اداره اطلاعات از پدر رضا عباسي خواست تا از گرفتن وكيل صرف نظر بكند.

شهادت مي دهم: رضا عباسي در آزمون ورودي سازمان تامين اجتماعي قبول شد اما اداره اطلاعات زنجان به او صلاحيت استخدام نداد.از رضا در جلسات پي در پي بازجويي در اداره اطلاعات خواستند تا تعهد دهد ديگر هرگز فعاليت نداشته باشد.

شهادت مي دهم: رضا عباسي از زمان بازداشت به مدت چهار ماه در بخش قرنطينه زندان زنجان محبوس بوده است و در اين زمان گاهي با متهمين به قتل هم سلول گشته است.

شهادت مي دهم: رضا در دوران بازجويي تحت فشار بوده است تا بر عليه ديگري اعتراف كند و يا توبه نامه بنويسد. اما رضا به هيچكدام از اين خواسته ها گردن ننهاده است..."

 

او در آخرین نوشته خود با عنوان "ماموریتهای جدید پلیس ایران" که ۵ روز قبل از دستگیری منتشر کرده است٬ از سیاست خارجی یک بام و دو هوای جمهوری اسلامی در رابطه جنبشهای اسلامی نقاط مختلف را به نقد می کشد: 

 

"در عمل دیده ایم نظام سیاسی ایران علی رغم  ناکارآمدی ها،  در نهادهایی که وظیفه صیانت از قدرت را دارند دقیق و علمی و در مواجهه با اجرای احکام و سنت اسلامی نیز تا زمانی مقید است که قدرت به خطر نیافتد. حتی فراتر از این به واقع اخوت اسلامیش نیز بر اساس تمایلات ملی گرایانه ایرانی برای استفاده در بازیهای منطقه ای بوده است. رژیم ایران با اینکه به ظاهر خود را به خاطر حزب الله لبنان و یا حماس فلسطین با غرب درگیر می کند اما در مقابل بلایا و مسائل مسلمانان در قره باغ، چچن، کشمیر، قبرس و جاهای دیگر سکوت می کند و گاهی نیز مهاجمان به ایشان را یاری می نماید."

 

او در همین مقاله از سپرده شدن برخی از ماموریتهای وزارت اطلاعات به پلیس ایران (نیروی انتظامی) خبر می دهد:

 

"در واقع عملکرد پلیس نشان می دهد برای سرکوب جنبشهای اجتماعی بخشی از وظایف گذشته وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن را به ناجا سپرده اند تا به این ترتیب شکل کار علنی و قانونی به نظر آید و ارعاب را سریعتر در بین مردم جاری ساخته و ترس را به درون آحاد مردم، لایه ها و طبقات مختلف ببرد. در تجربه بازداشت در اسفند ماه گذشته، گوشه هایی از درون ناجا را نیز ملاحظه کردم. در سالهای گذشته ماموران اداره اطلاعات و حفاظت نیروی انتظامی مثلا به راحتی نام سازمانی و اطلاعاتی خود را لو می دادند اما این بار نیروهای جدیدی به آنها ملحق شده بودند و بازجوی حرفه ای داشتند."

 

۳ روز دیگر سعید متین پور در حالی وارد پنجمین ماه حبس خود خواهد شد٬ که هیچ یک از نزدیکان وی به طور دقیق محل نگهداری او را نمی دانند٬ به او هنوز اجازه گرفتن وکیل نداده اند٬ در ادامه فشارهای جسمی و روحی وارده بر متین پور که شامل تهدید خانواده او نیز می باشد٬ برادر کوچکترش علیرضا نیز روز ۶ شهریور دستگیر شده و هنوز بلاتکلیف در بازداشت به سر میبرد٬ به خانواده او به خصوص همسرش در خصوص عدم اطلاع رسانی در رابطه با فشارهای وارده هشدار داده شده است٬ اخباری موثقی از شکنجه وی جهت مجبور کردن او به اعتراف جلوی دوربین در دست است.

 

سعید متین پور به حمایت همه جانبه نویستدگان و روزنامه نگاران٬ فعالان فرهنگی و سیاسی و مجامع بین المللی دفاع از حقوق بشر نیاز دارد. و بی شک حمایت از سعید حمایت از آزادی بیان٬ دموکراسی و حقوق بشر است.