حرکت ملی آذربایجان، توهمات یا واقعیات

 

چرا دشمنی با جنبش فداییان به بهانه نقد یک کتاب؟

 

                                            Wahab_anssari@yahoo.de  

وهاب انصاری

 

اخیرا مطلبی به قلم آقای س. حاتملوی در نقد خاطرات آقای حمزه فراهتی در سایتهای اینترنتی منتشر شده است.  از نوشته حاتملوی اینطور به نظر میرسد،  ایشان خاطرات آقای حمزه فراهتی را بهانه ایی برای تسویه حسابهای شخصی و تاریخی خود با جنبش فداییان قرار داده است. متاسفانه ایشان در تخطئه و ایجاد توهمات و وارونه جلوه دادن واقعیتها،  احتیاجی به بیان هیچگونه استدلال و ادله ایی لازم نمی بیند. از همین زاویه جدا از مضمون مطلب ایشان که باید از زوایای مختلف - به ویژه این مطلب حاوی فرهنگ توهین و پرخاشگری در مواجه با مخالفین خود هست - مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.

مطلب آقای حاتملو بر خلاف تیتر آن که قاعدا باید به نقد و بررسی خاطرات آقای فراهتی بپردازد، به جنبش فداییان پرداخته است. آن هم بدون دلیل و مدرک، سراسر تاریخ این جنبش را در دشمنی و مخاصمه با حرکت ملی آذربایجان و بویژه فرقه دمکرات آذربایجان دیده است.  همچنین ایشان در جای جای مطلبش از کلمات و واژه هایی استفاده کرده است. که برازنده  ادعاهای آقای حاتملوی نیست.

 فرهنگ مباحثه ایی  را ایشان در مطلب خود بکار برده است، که من فکر میکردم، این نوع گفتگویی را که آقای حاتملوی در مواجه با مخالفین خود بکار برده،  سالیانی است، دیگر در میان بخش بزرگی از روشنفکران و فعالان سیاسی ایران منسوخ شده است. اما متاسفانه در جای جای مطلب آقای حاتملوی واژه ها و کلماتی مانند، "امروزه در گروهک های مختلف"،  "شکست خود و مشتی از همراهانش را"، "حرفهای گنده تر از دهانش"، "پدر و دایی فراهتی ....... شغل یکی پالان دوزی و دیگری گاریچی"،  "دروغگوئی و آنهم با این وقاحت"، "انگار سخن از بقال محله اش است"،  "فراهتی ها که یک صفحه از نوشته های او (پیشه وری) را نخوانده اند، کوچکتر از آنند که ....."،  آقای حاتملوی خود دوره طولانی از کادرهای حزب توده ایران بوده است، و همچنین بعد از جدایی از حزب، فعالیت در 1-2 سازمان سیاسی چپ را آزموده است، خوب میداند، فرهنگ گفتگوی ایشان  با مخالفین خود چه فجایع ایی را در جنبش سیاسی کشورمان ببار آورده است.

 جنبش چپ ایران به طور کلی در سالهای اخیر با درس آموزی از گذشته خود، مطالعه و درس آموزی از تجارب جنبشهای سوسیال دمکراتیک و چپهای دمکرات اروپایی و همچنین تحولات جهانی،  رویکردهای ارزنده ایی برای دمکراتیک سازی مناسبات درونی خود انجام داده است. گفتمان سازنده و دمکراتیکی را با رقبا و مخالفین خود پیش میبرد. امروز دیگر در جنبش چپ و سیاسی ایران، بجز آنانی که هنوز یا در چنبره ایدئولوژی های تمامیت گرا، توتالیتر و ناسیونالیستی گرفتار مانده اند و یا برای جا پا باز کردن و ماندن در میان نیروهای جدیدی که علت وجودی خود را در فرهنگ پرخاشگرانه و غیر دمکراتیک می بینند، و یا در حفظ جا و مقام به هر قیمت تلاش میکنند، کمتر کسی با زبان پرخاشگرانه و توهین آمیز و اتهام زنی با مخالفین خود سخن می گوید. من امیدوارم آقای حاتملوی با درس آموزی از گذشته پرفراز و نشیب جنبش سیاسی،  چپ و بویژه حزب توده ایران از این فرهنگ حذفی و پرخاشگرانه فاصله بگیرد، و به یک گفتمان دمکراتیک و استدلالی با مخالفین خود  روی بیاورد.

آقای حاتملوی می نویسد: « ولی برخورد طیفهای فدایی نسبت به حکومت ملی کردستان که اساسا متشکل از خوانین، فئودالها و عشایر کرد بود، دوستانه تر است.» واقعیت این است که آری جنبش فدائیان از بدو تشکیل خود با تمامی ملیتهای ایرانی پیوندهای دوستانه عمیقی داشته است. علت وجودی خود را نه در نقار ملی بین ملیتهای ایرانی، بلکه در دوستی و تفاهم بین ملیتهای ایرانی می دیده و می بیند. به همین خاطر هم در صفوف فدائیان از آغاز تاکنون فعالان و روشنفکران تمامی ملیتهای ایرانی مبارزه و جان فشانی کرده اند. در هر بررسی منصفانه تاریخ جنبش مبارزاتی ملیتهای ایرانی در 4 دهه اخیر، حضور مبارزاتی فدائیان مشهود و آشکار است، از این  خصیصه جنبش فدائیان نه باید شرمگین بود. بلکه باید به آن مباهات کرد. نباید گرفتار غوغا سالاران ناسیونالیستی شد که تامین منافع ملیت خود را نه در دوستی و تفاهم با سایر ملیتهای ایرانی، بلکه متاسفانه در دشمنی و رقابت ناسالم و کور با سایر ملیتهای ایرانی جستجو میکنند. این افکار ناسیونالیستی منبع هیچ خدماتی و خیر و برکتی نه برای ملیت خود و نه منبع هیچ خیرخواهی و دوستی برای دیگر ملیتهای ایرانی هست. امروز روشنفکران و فعالان حرکت ملی آذربایجان، منافع دراز مدت ملت خود را در دوستی و پیوند با سایر ملیتهای ایران و بویژه کردها می بینند. برای ایرانی آزاد و دمکراتیک مبارزه میکنند، که درآن از ستم ملی و تحقیر ملیتهای ایرانی خبری نباشد.

آقای حاتملوی که سنگ فرقه دمکرات آذربایجان را به سینه میزند، خوب میداند که قرقه دمکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری، رابطه بسیار حسنه با حکومت ملی کردستان به رهبری قاضی محمد داشت. مسایل فیمابین را کاملا به صورت دمکراتیک و دوستانه حل میکردند. این دو جنبش خود را نه تنها در مقابل هم نمی دانستند، بلکه خود را یار و یاور همدیگر می دانستند. این دو جنبش اهداف کاملا مشتری برای ملیتهای خود داشتند. تمامی اسناد و روایات از سرگذشت یک ساله این دو جنبش در تایید این نظر است.

 آقای حاتملوی هم اگر میخواهد منشا خیر برای ملت آذربایجان باشد، باید جایگاه جدید خود را نه در میان افکار و نیروهای ناسیونالیستی غوغاسالار، بلکه در میان تمامی آزادیخواهان ایران و فعالان و روشنفکران ملیتهای ایرانی بیابد که برای ایرانی آزاد و دمکراتیک و فارغ از ستم ملی در ایران مبارزه میکنند، بیابد. آقای حاتملوی مطمئن باشد، با تخطئه و توهین به جنبش ملی – دمکراتیک ملیت کرد ایرانی که قدمتی 60 ساله دارد، نمیتواند منشا خدمت برای ملت آذربایجان باشد. این برخورد ایشان فقط و فقط در خدمت افکار ناسیونالیستی کور و دشمن تراش برای ملت آذربایجان است.

آقای حاتملوی در مطلب خود خاطرات آقای فراهتی را بهانه قرار داده ، تا سراسر تاریخ جنبش فداییان را در رابطه با جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان تحریف و تخطئه بکند. حتی بخود زحمت ارایه فاکت و استدلال قابل اتکایی را هم نداده است. ایشان مینویسد. "مواضع غیر دوستانه ی فدائیان خلق نسبت به جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان و حکومت ملی تشکیل شده بعد از قیام 21 آذر 1325، قدمتی برابر با عمرجنبش فدائی دارد." و یا مینویسد. "بقایای این جریان که امروزه در گروهک های مختلف جمع شده و طیفی از سلطنت طلبان تا طرفداران مبارزه ی مسلحانه را تشکیل می دهند، کمابیش نظریات یکسانی نسبت به جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان دارند. امروزه نیز در جمع فدائیان وقتی صحبت از حکومت ملی آذربایجان و جنبش 21 آذر می شود، سگرمه ها در هم رفته و جو سنگین می شود."

من نمیدانم، آقای حاتملوی بر چه اساسی و با اتکا به چه فاکتهای مشخصی، به این ارزیابی رسیده است که جنبش فداییان از آغاز تاکنون با حرکت ملی آذربایجان دشمنی داشته و دارد.

 تا آنجایی که تاریخ مکتوب و زنده جنبش فداییان نشان میدهد، بنیانگذاران جنبش فدائیان، که در وجه وسیعی از آذربایجانیان بوده اند. همواره از حرکت ملی آذربایجان چه بلحاظ نوشتاری و چه بلحاظ عملی حمایت کرده اند.  بنیانگذاران محافل  اولیه جنبش فدائیان همانند رفقا، صمد بهرنگی، بهروز دهقانی و علی رضا نابدل (اوختای) و ..... تلاش فراوانی در رشد، غنا و حفظ فرهنگ و ادبیات ترکی آذربایجان کرده اند. آقای حاتملوی چنانچه  زحمت مراجعه به کتب و مطبوعات منتشره در آن دوره و بخشا در سالهای اخیردر آذربایجان را می کشیدند، قطعا به واقعیت داشتن این امر پی می برند، که  تلاش وافری که رفقا صمد بهرنگی و بهروز دهقانی و خدمات نسل اول فدائیان در جمع آوری قصه ها و افسانه های ترکی و رشد ادبیات ترکی کرده اند. بر تمامی محققین و تلاشگران ادبیات ترکی آذربایجان روشن است. بعد از نسل اول فداییان که در میانشان نویسندگان و محققین فرهیخته آذربایجانی کم نبود. این جنبش بخاطر کار و تلاش وافری که در دفاع از مبارزات ملی- دمکراتیک و جنبش های عدالتخواهانه تمامی ملیتهای ایرانی و از جمله آذربایجان کرده بود، در این مناطق به یک نیروی عمده چپ و مدافع خواسته های ملی آنان تبدیل شد.

بعد از انقلاب بهمن 1357 نیز جنبش فدائیان، همواره خاطره مبارزات مردم آذربایجان را و تشکیل حکومت ملی – دمکراتیک توسط فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری را گرامی داشته است. تا آنجایی که من نشریات و کتب طیف های مختلف فدائیان را مطالعه کرده ام و اطلاع دارم. تمامی طیفهای فدائیان، برخلاف ادعای حاتملوی نظر مثبتی به جنبش 21 آذر داشته اند. تاکنون در نشریات فدائیان همواره از طریق مصاحبه های کتبی و یا رادیویی و .... نهضت ملی – دمکراتیک آذربایجان گرامی داشته شده است.

آقای حاتملوی به نکته ایی در نقد و بررسی جنبش فدائیان باید توجه داشته باشند، و آن اینکه جنبش فدائیان خلق ایران، اساسا خود را ادامه دهنده بر حق جنبش چپ تاریخا شکل گرفته چپ ایران میدانستند، جنبش فدائیان  بخشا، ناامید از تاثیرگذاری رهبری  حزب توده ایران در ابعاد سراسر کشور و فرقه دمکرات در آذربایجان که تا آن مقطع  تنها نماینده چپ ایران محسوب می شدند، بنیانگذاری شده است. جنبش فدائیان بر بی عملی رهبران این دو جریان و بر نوع رابطه آنان با اردوگاه سوسیالیستی انتقاد داشتند. رابطه نابرابرانه آنان با اتحاد شوروی را به سود جنبش چپ ایران نمی دانستند. به همین خاطر هم ضمن دفاع از مبارزات و جانفشانی های آنان و پایگاه اجتماعی آنان، در عرصه ایی که برشمردم از رهبری آنان انتقاد میکردند.

آقای حاتملوی اگر کمی به منشا خانوادگی بنیانگذاران آذربایجانی فداییان توجه بکنند، خواهند دید که اکثرا از خانواده هایی هستند که یک طرفشان  به فرقه دمکرات آذربایجان وصل است. مبارزات ملت آذربایجان از انقلاب مشروطیت بدین سو و بویژه مبارزات فرقه دمکرات به رهبری سید جعفر پیشه وری انگیزه بالایی را در رفقای بنیانگدار فدائیان برای ادامه راه جنبش چپ ایران بوجود آورده بود.

آقای حاتملوی اگر کمی از تعصب وابستگی تاریخی و سیاسی خود فاصله بگیرد، این خصیصه جنبش فدائیان را نه در دشمنی با خواسته ها و آرمانهای حرکت ملی – دمکراتیک آذربایجان، بلکه در دفاع از استقلال جنبش چپ ایران درک میکرد.

فدائیان در تمامی این سالها همواره یکی از دغدغه اشان مسایل و موضوعاتی بوده که در جنبش حق طلبانه ملی- دموکراتیک آذربایجان میگذشته است. با مراجعه به آرشیو فداییان خلق ایران، ایشان خواهد دید که فداییان همواره از حرکت ملی آذربایجان برای احقاق حقوق ملی – فرهنگی و سیاسی دمکراتیک خود دفاع کرده است.

برای اطلاع ایشان من فقط به چند فاکت مستند اشاره میکنم، تا ایشان بدانند، که با تحریف تاریخ و تحریف  مواضع دیگران  هیچ حقانیتی نمی تواند، برای خود و فکر خود بوجود آورد. ارزیابی را به عهده خوانندگان و فعالان حرکت ملی آذربایجان میگذارم تا خود قضاوت بکنند که حقیقت چه بوده و هست. من (در آن موقع مسئول گروه کار خلقهای سازمان بودم) در آذرماه 1379 در شماره 248 نشریه کار ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) مطلبی تحت عنوان "بیست و یکم آذر، فریاد فرو خفته خلق آذربایجان"  در بزرگداشت 21 اذر نوشتم. در آن مطلب نوشتم " بیست و یکم آذرماه برای مردم آذربایجان و تمامی آزادیخواهان کشورمان روزی است، هم مسرت بخش و شادی آفرین و هم تاسف بار و اندوهگین، مسرت بخش از این رو که در 21 آذر 1324 نهضتی پا به عرصه حیات سیاسی کشورمان گذاشت که تاثیر ژرفی بر روندهای سیاسی کشورمان نهاد، بانی آنچنان تحولاتی شد که همچنان آثار و تبعات آن بر رویدادهای سیاسی و اجتماعی کشورمان نمایان است. تاسف بار و اندوگین از این رو که درست در 21 آذر 1325 که مردم اذربایجان سرمست از برقراری حکومت ملی شان و ...... خود را آماده برگزاری جشن سالگرد تشکیل حکومت ملی آذربایجان میکردند. نیروهای شاهنشاهی و با حیله گری قوام ..... به سرکوب نهضت ملی آذربایجان پرداختند. ....... اری این تناقض بر روح و روان ازادیخواهان سنگینی میکند. تناقضی که تا فرجام مبارزه برای استقرار آزادی و دموکراسی و احقاق حقوق ملی خلقهای کشورمان باقی خواهد ماند." در همین مطلب نوشته ام " نیروهای چپ و مترقی نیز می بایستی برای درسگیری از تجارب نهضت ملی اذربایجان به بررسی این نهضت بپردازند و  خطاهای آن را برای تبین راه فردا موشکافی کنند. هیچ نهضتی یافت نمی شود که عاری از خطا باشد. اما خطاهای یک نهضت مردمی نمی بایستی به نفی آن نهضت بیانجامد، از این رو نهضت 21 آذر، آذربایجان نیز قابل دفاع و افتخارانگیز است." در ادامه همین مطلب مینویسم. " نهضت آذربایجان علیرغم تبلیغات دشمنان که آن را به یک عده مهاجر آن طرف مرز و وابسته به بیگانگان نسبت می دادند، نهضتی بود برخاسته از بطن جامعه، نهضتی بود عدالتخواه و آزادیخواه، ....."

یا در فوریه سال 2001 هیات سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) سند تحلیلی را تحت عنوان " برخی ملاحظات پیرامون حرکت ملی آذربایجان" که به ابتکار گروه کار خلقهای سازمان و به همت رفیق بهزاد کریمی نگاشته شده بود. رئوس وظایف سازمان را در قبال حرکت ملی آذربایجان تعیین کرد. این مطلب تحلیلی به همراه رئوس وظایف در همان زمان در سطح جنبش منتشر شد.

در قسمت تحلیلی این مطلب آمده است: «اگر در گذشته دور، جنبش ملی در آذربایجان همواره با خواسته های اجتماعی عدالت خواهانه همراه بوده و زیر هژمونی نیروهای چپ (حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران، فرقه دمکرات آذربایجان، فدائیان خلق ایران و ....) قرار داشته است، و اگر در مقطع کوتاه رو درروئی آیت الله خمینی رهبر انقلاب، و آیت الله شریعتمداری مرجع بزرگ آذربایجانی ها، خیزش مردم در آذربایجان با یک رشته مطالبات ملی، لاجرم در ظرف اختلاف سیاسی آن دو شخصیت مذهبی – سیاسی محدود ماند، امروز ...... در این حرکت از محافظه کارترین تا رادیکالترین گرایش ها حضور دارند، اما به علت وزنه سنگین نیروهای دمکرات در آن، محتوی و جهت حرکت مترقی بوده و خواسته های این حرکت در انطباق با اعلامیه حقوق جهانی بشر است.»

در رئوس وظایف آمده است.

1-      "طرح خواسته های دمکراتیک و عادلانه، و معرفی مواضع ترقیخواهانه حرکت ملی مردم آذربایجان، وظیفه ماست.

2-      ..................

11-  سازمان در مناسبات بین المللی خود، می کوشد از خواسته های بر حق حرکت ملی در آذربایجان ایران دفاع کرده و افکار عمومی، نهادهای بین المللی و مجامع دفاع از حقوق بشر را به حمایت از این حرکت جلب کند."

گروه کار خلقهای سازمان ما در تاریخ 29 اردیبهشت سال 1385 طی بیانیه از اعتراضات مردم آذربایجان حمایت کرد. در آن بیانیه تحت عنوان، « توهین و اهانت به هموطنان ترک  زبانمان را محکوم می کنیم!» آمده است:

«سازمان ما که همواره از برابر حقوقی تمامی ملیتهای ساکن ایران دفاع کرده است و برای حل مسئله ملی در یک ایرانی آزاد و دموکراتیک و فدرال مبارزه می کند، بار دیگر تصریح می دارد که برخوردهای نابرابر و تبعیض آمیز با ملیتهای ایرانی به نقار ملی دامن زده و احساس بیگانگی را در بین ملیتهای ساکن ایران افزایش می دهد.در برابر این برخوردهای غیر مسئولانه و ضد دموکراتیک،باید از همپیوندی های تاریخی و فرهنگی همه شهروندان ایران دفاع کرد که لازمه آن نیز تلاش و مبارزه برای احقاق حقوق ملی خلقهای ایران و در همین راستا تقویت روحیه همبستگی و تعلق داشتن کشور به همه ملیتهای ایران در ایرانی واحد، آزاد ودموکراتیک  است.

ما انتشار مطلب توهین آمیز در روزنامه ایران- ارگان خبرگزاری جمهوری اسلامی- را علیه ترک زبانان ایران محکوم می کنیم واین اقدام را در خدمت تقویت افکار شونیستی و نژاد پرستانه می دانیم. ما بار دیگر هشدار می دهیم که اقدامات موهنی از این دست و موارد نظیر آن بستر ساز تفرقه ملی و تدارک عوارض فاجعه بار آنها در کشورمان است.»

در بیانیه ایی که باز هم هیات سیاسی-اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در تاریخ 5 خرداد 1385، تحت عنوان « سخنی با آزادی‌خواهان آذربایجان!، آزادلیق یولیندا، اوجا باشلیق سیزیندی!،  (در راه آزادی، سر افرازی با شماست!)

 در حمایت از اعتراضات مردمی در آذربایجان و دیگر شهرهای ایران در رابطه با انتشار کاریکاتور توهین آمیز به ترکها منتشر کرد. آمده است:

«آزادی‌خواهان آذربایجان!، ما پشتیبان مبارزه شما در راه احقاق حقوق ملی و فرهنگی‌تان هستیم و از هر حرکت شما در هر شهر، در هر دانشگاه ، در برابر مجلس اسلامی و هر ارگان حکومتی که در راستای مبارزه دموکراتیک مردم ایران علیه استبداد فقهی حاکم ، دارای مرز روشن با جریان های نفاق افکنانه میان ایرانیان، هشیار در برابر انواع توطئه های حکومتگران برای بهره برداری از موقعیت پیش آمده و نیز حساس در قبال سوء استفاده ها ی برون مرز ی  باشد، قویاً حمایت می کنیم.،  زنده باد آزادی – یاشاسین آزادلیق!»

در بیانیه ایی که هیات سیاسی-اجرایی سازمان فدائیان خلق (اکثریت) در تاریخ 6خرداد 1385 تحت عنوان «هشدار میدهیم: مراقب تحریکات و توطئه ها باشیم!» منتشر کرده، آمده است:

«آذربایجانی های مبارز!، شما در اعتراض یکپارچه اتان علیه تحقیر و تبعیض نسبت به زبان ترکی بر حقید؛ تظاهرات مسالمت آمیز و مدنی شما با هدف طرح خواستهای فرهنگی اتان نشان از آگاهی و اراده شما دارد؛ و تجمع روز یکشنبه شما در برابر مجلس حکومت برای اعلام خواستهای ملی آذربایجانیها بیانگر پیگیری شما در تحقق این خواستها است.»

من فکر میکنم همین نمونه ها (البته میتوان صدها مثال دیگر زد) کافی باشد، تا آقای حاتملوی به واهی بودن اتهامات خود به جنبش فدائیان پی ببرد. آقای حاتملوی که اکنون خود را از فعالان حرکت ملی آذربایجان میداند، باید توجه داشته باشد، از موضع یک فعال سیاسی برای در جریان قرار گرفتن، باید برای اظهار نظر در باره دیگران  مطالعه و دانستن مواضع آنان الزامی است. برخورد آقای حاتملوی نسبت به جنبش فدائیان از دو حال خارج نیست، یا ایشان بعنوان یک فعال سیاسی به خود زحمت نداده، تا مواضع فدائیان را آنگونه که هست مورد مطالعه قرار دهد، تا بتواند مستدل صحبت بکند. یا ایشان صرفا دشمنی کور و لجبازی گروه گرایانه و سکتاریستی با جنبش فدائیان دارد. نگران رابطه فدائیان با حرکت ملی آذربایجان هست.

 آقای حاتملوی از جایگاه یک فعال مسئول و مسئولیت پذیر، اگر منافع مردم آذربایجان را بر منافع گروه، دسته و بر خودخواهی های خود ترجیه میدهد، از فعالیت و حمایت تمامی نیروهای چپ و آزادیخواه سراسری ایران در حرکت میل آذربایجان باید خوشحال باشد. این فعالیتها، نه تنها در مخالفت و تناقض با فعالیتهای جاری فعالان حرکتهای ملی آذربایجان قرار ندارد، بلکه تکمیل کننده آن و در خدمت دستیابی حرکت ملی آذربایجان به خواسته های ملی اشان است. فکر انحصارگرانه، سکتاریستی و خودخواهانه همانطور که تاریخا منشا هیچ خیری برای جنبشهای مردمی نشده است. در جنبش آذربایجان هم نمیتواند، منشا خیری باشد. بخشی از فعالان حرکتهای ملی ملیتهای ایرانی، از فعالیت و حضور نیروهای سراسری در این جنبشها نگران هستند. فکر میکنند، فعالیت احزاب و جریانهای سراسری کشور در مناطق ملی، به سود آنان نیست. اینها تمامی تلاششان در خدمت کم رنگ کردن و یا بی اثر کردن و تخطئه فعالیتهای حمایتی و تاثیرگذاری نیروهای سراسری در این مناطق گذاشته اند. اینها باید بدانند، اینگونه برخوردهای سکتاریستی و حق ویژه قائل شدن برای خود و انحصاری کردن حرکتهای ملی در ایران، نه تنها کمکی به حرکتهای ملی – دمکراتیک، ملیتهای ایرانی نمیکند. بلکه آنان را از حمایت نیروهایی محروم میکند، که میتوانند با توجه به امکانات سراسری اشان در خدمت رشد و عتلای این جنبشها و در خدمت حل دمکراتیک مسایل ملی در کشورمان باشند.

وهاب انصاری

16 مارس 2007