هفته ای که با هفت قیام سپری شد؛

از وظایف مهم فعالین حرکت ملی، اطلاع رسانی به جامعه بسته ای است که در محاصره پارازیتها قرار گرفته است

 

فرزاد صمدلی

چهارم مارس 2007

 

 

از روز 21 فوریه (دوم اسفند) تا روز 26 فوریه(هفتم اسفند ماه)، مردان و زنان رشید آذربایجان جنوبی درهفت شهرمهم سولدوز(نقده)، زنگان(زنجان)، اورمو(اورمیه)، قوشاچای(میاندوآب)، اردبیل، تبریز و تهران با شجاعتی تحسین برانگیز قدم در خیابانهای تحت کنترل آپارتاید نهادند تا از عظمت زبان مادری و نیز مظلومیت وطن مادری خود با فریاد سخن بگویند. چنین فریادهای شجاعانه ای را جز با نام "قیام" نمی توان توصیف کرد. بی شک در شرایطی که "زمزمه های فردی" قویا سرکوب میشوند هر"فریاد اجتماعی" به منزله یک قیام است.

علاوه براین شهرها در شهرهای دیگری چون قوم(قم)، شبیستر(شبستر)، اهر، خی یو(مشکین شهر)، خوی، ایسلام شهر(اسلام شهر)، ماراغا(مراغه)، مرند، موغان شهر(پارس آباد)، آرازباری (خدآفرین)... نیز دهها تن از فعالین یا احضار و تهدید شده و یا  بصورتهای خشونت آمیزی بازداشت شده اند. این بازداشتها در حالی انجام می شود که بخش مهمی ازمطالبات بازداشت شدگان، دستیابی ملت آذربایجان به حقوق اولیه فرهنگی و مدنی است و ارتباط  مستقیمی با مسایل سیاسی ندارد.

طی سال 1385شمسی تعداد زندانیان حرکت ملی آذربایجان در مقایسه با سالهای قبل افزایش محسوسی یافته است. این امر نشان دهنده آن است که به رغم تشدید سرکوبها، حرکت از آنچنان حقانیت، قابلیت و جذابیتی برخوردار است که روز به روز بر نفوذ و تاثیر آن در میان اقشار جامعه افزوده می شود. می توان به جرات پیش بینی کرد که در آینده نزدیک، تحصیل آرمانهای حرکت ملی آذربایجان، تبدیل به نخستین اولویت در حیات ملت آذربایجان خواهد شد.   

بلاشک وقوع هفت قیام مدنی توام با سرکوب شدید در شش روز، کارنامه اجتماعی بسیار درخشانی برای حرکت ملی آذربایجان محسوب می شود. درحال حاضر در ایران، هیچ ملتی، قومی، حزبی و یا جناحی قادر به ارایه چنین کارنامه پرباری از حماسه و مقاومت نیست. اما باید اذعان کرد که این موفقیتها اگرچه شروط لازم پیروزی هستند اما برای دستیابی به غلبه نهایی کافی نیستند.

رودخانه حرکت ملی آذربایجان با قدرت و شدت در جریان است. این رودخانه باید از یکسو قلبها و مغزهای تشنه صداقت و درایت را سیراب کند و از سوی دیگر جامعه را از جهلیات و جعلیات هشتاد ساله رژیمهای آپارتاید گندزدایی نماید. چگونه می توان مانع به هدر رفتن سرمایه زلال، عظیم و نفیس حاصل از قیامهای مردمی حرکت ملی آذربایجان شد؟!

انتشار شایسته خبر حوادث و تحلیل آذربایجان- محور وقایع، مهمترین فاکتورهای صیانت از خزاین اجتماعی آذربایجان است چراکه بقول عباس خان لسانی؛ "خبر، به مثابه خون حرکت ملی است." به همین دلیل فعالین حرکت ملی می بایست در تدوین، انتشار و تحلیل اخبار سلسله قیامهای اخیر آذربایجان در نهایت دقت، سرعت، صحت و پشتکار عمل کنند و با تمام وجود باور کنند که موفقیت حرکت ملی آذربایجان در گرو شکستن انحصار خبری آپارتاید از طریق نشر اخبار، ثبت تصاویر و ضبط فیلمهای مبین آرمانها و رشادتهای ملی است. اکنون ملت آذربایجان بصورتی جدی در اندرون یک مبارزه حیاتی قرار گرفته است. دست اندرکاران این "حرب مدنی" بدون توجه عمیق و دقیق به انعکاس اخبار وقایع نبردهای ملی، با مسائلی حاد ولاینحل روبرو شده، شاهد تحریف حقایق و تلقین اباطیل در ذهن مخاطبان بالقوه و بالفعل حرکت ملی از جانب شوونیزم خواهند شد. مبارز دربندمان اکبر آزاد بعنوان یک کارشناس علوم اجتماعی همواره بر این نکته تاکید داشت که "اساسا مهمترین نبرد حرکت ملی آذربایجان با فاشیزم در جبهه اطلاع رسانی به جامعه بسته ای است که از جانب رژیم آپارتاید در محاصره پارازیتها قرار گرفته است". بعبارتی دیگر بقول آتا تورک، "بدون مخابره، محاربه ممکن نیست!"

به همین دلیل است که شبکه های ماهواره ای، رادیوها، سایتها، وئبلاقها، روزنامه ها، مجله های مستقل و همچنین خبرنگاران و نویسندگان شجاع همواره در نوک حمله رژیمهای توتالیتر و یا حامی آپارتاید قرار دارند. انتشار امواج پارازیت علیه شبکه های رادیوئی و ماهواره ای مستقلی چون گونازتی وی، فیلتر شدن سایتهای تاثیرگذار، توقیف شدن جراید و نشریات و بازداشت خبرنگاران و نویسندگان، اقداماتی است که در همین راستا صورت می گیرد. طبعا بازداشت اسماعیل جوادی این خبرنگار خبره، شجاع و مستقل اورمیه ای و یا دستگیری توام با ضرب و شتم نویسنده قدرتمند، مشهور و شریفی چون سعید متین پور در راستای فشردن  گلوی منابع خبری محبوب و مشروعی است که به رغم محدودیتها و محرومیتهای شدید، حتی از دستگاه عریض و طویل صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز موفقتر عمل می کنند. توجه به این امر ضروری است که مبارزات مجدانه این دو فعال سرشناس در دو جبهه بسیار استراتژیک "اورمو"(خط اول مبارزه با نیروهای خونخوار پژاک و پ ک ک) و "زنجان و قزوین"( جبهه مهم مبارزه با شوونیزم فارس) بسیار ستودنی و موثر بوده است.

با اندکی تحقیق می توان دریافت که طی سالهای گذشته رژیم آپارتاید بیش از همه اطلاع رسانان و نویسندگان حرکت ملی را مورد حمله و تهدید قرار داده است. بعنوان مثال بازداشت، ضرب و شتم و شکنجه انصافعلی هدایت خبرنگار مستقل تبریزی را فراموش نکرده و نخواهیم کرد. همچنین موسسین فداکار آسمک (کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان) در بهار سال 1382 اعم از مهندس سعید نعیمی، مهندس علیرضا جوانبخت و رضا عباسی در شهرهای تهران، اورمو و زنجان بخاطر انعکاس آخرین اخبار محبوسین سیاسی آذربایجان بازداشت شدند. در همین راستا یکی از مفسرین سیاسی صدا وسیما در فروردین سال 1384، بعد از ارایه دو مصاحبه رادیویی در محکومیت تغییر اسامی تورکی جزایر دریاچه اورمیه به فارسی در کتاب درسی "جغرافیای استانی" استان آذربایجان غربی، در عرض 48 ساعت از محل کار خود اخراج شد!

در این میان توزیع دهها هزار سی دی ملی حاوی سخنان صمیمی هنرمند مردمی، حجت هاشمی (معروف به بویوک آقا) در سطح اردبیل و یا توزیع نسخه های بیشماری از نشریه افشاگرایانه قیزیل اوزن دانشگاه زنجان در مراغه به همت افراد غیرتمندی چون یاشار حکاک پور، داود عظیم زاده، حامد یگانه پور، مجید پژوهیفام ...آنچنان دستگاه آپارتاید را دچار کابوس کرد که جمعی از مامورین خبره خود را جهت بازداشت سریع فعالین و مهار حرکتهای احتمالی اجتماعی روانه شهرهای پرجمعیت و مهم اردبیل و مراغه و زنجان نمود.

طی 5 سال گذشته شاهد تولد دهها نشریه دانشجویی و حتی شهادت جمعی از آنها بوده ایم. توقیف برخی از نشریات مستقل آذربایجانی و فشارهای شدیدی که بر بعضی از آنها همچون دیلماج و نوید آذربایجان وارد آمده تنها بخاطر تلاش صادقانه مدیران مسئول این نشریات در راستای اطلاع رسانی مسئولانه به ملت آذربایجان بوده است.  

شاید باور کردن این امر اندکی مشکل باشد که به هنگام تجمع چهاردهمین سالگرد نسل کشی خونین خوجالی در (قوم) قم، هرفردی که در برابر صحن مطهر حضرت معصومه با موبایل صحبت می کرد بلافاصله دستگیر می شد. در واقع آنروز در میدان آستانه، یکی از معمولترین وسایل ارتباطی روز، تبدیل به یکی از خطرناکترین سیستمهای اطلاع رسانی برای رژیم آپارتاید شده بود. فراموش نکنیم که طی سلسله قیامهای ضد آپارتاید اردیبهشت و خرداد ماه گذشته، یکی از دلایل اصلی دستگیری جمعی از فعالین سرشناس حرکت ملی آذربایجان همچون مهندس حسن راشدی و وکیل صالح کامرانی، فعالیتهای شجاعانه آنها در زمینه انعکاس اخبار وقایع خونین آذربایجان به جهان آزاد بود. در همین راستا حتی زنان فداکاری چون مینا کامرانی و رقیه لسانی بارها از سوی نهادهای اطلاعاتی و یا امنیتی تهدید شدند تا از گفتگو با خبرنگاران در خصوص اوضاع همسرانشان خودداری کنند.

این قبیل تهدیدها حتی بصورت جنون آمیزی شامل حال همه خانواده های شهدا، مفقودین و مجروحین سلسله قیامهای ضد آپارتاید بهار سال 1385  نیز گردید. چه پدران و مادران و چه همسران و فرزندانی که در سکوتی خفقان آور برای جگر پاره های خود گریستند و و قادر به انعقاد مجالس ترحیم نیز در مساجد نشدند!

حتی رژیم آپارتاید قبل از قیامهای زنجیره ای بهار گذشته، در زمستان سال 1384 مجالس ترحیم مرحوم پروفسور دکتر محمدعلی فرزانه و همرزم عزیزمان مرحوم سهند افشاری را در چنبره تنگ امنیتی خود گرفت و خانواده های صبور و محترم  آنان را تحت تهدید و تضییق شدید قرار داد. هدف از این اقدامات ممانعت از جلب توجه افکار عمومی به اخبار ملی این دو مجلس ترحیم بود.

فعالین عرصه های خبری آپارتاید بخوبی می دانند که؛

اگر خبر حادثه ای بسیار بزرگ، کوچک منتشر شود آن حادثه در عرصه افکار عمومی بسیار کوچک و کم اهمیت تلقی خواهد شد و اگر خبر حادثه ای بسیار کوچک، بزرگ منتشر شود آن حادثه در گستره افکار عمومی بسیار بزرگ و تاثیرگذار محسوب خواهد شد. فلذا جهت خنثی سازی توطئه تحریف اخبار، همه فعالین و حتی سمپاتیزانهای حرکت، هرچند بصورت آماتور، می باید در قالب خبرنگاران افتخاری، این وظیفه خطیر ملی را عهده دار شوند و با چشمهای تیزبین و گوشهای حساس خود مترصد رصد اخبار مرتبط با حرکت ملی آذربایجان باشند.

اما باید بپذیریم که نشر اخبارهرچند دقیق، سریع و صحیح قادر به تعیین تکلیف چگونگی فهم و درک مخاطبین نخواهد شد. اینجا است که حرکت ملی آذربایجان نیازمند قلمهای قدرتمندی است که با تحلیلها و تفسیرهای قوی و غنی خود، چگونگی و چرائی تحولات را توضیح دهند و سبب تنویر افکار عمومی داخل و خارج کشور گردند.

مثلا خبر کذب سایت بازتاب در تمسخر و کم اهمیت جلوه دادن تظاهرات جمع کثیری از فعالین حرکت ملی آذربایجان علیه جنایات ارامنه، در برابر سفارت ارمنستان در تهران و نیز شورای خلیفه گری ارامنه در تبریز در تاریخ 26 فوریه، نشان دهنده اهمیت جدی این تجمعات اعتراض آمیز از دیدگاه فاشیزم آریایی است. بنابراین رژیم آپارتاید به دلیل "عجز در انکار" می کوشد تا اصل و دامنه خبر را تضعیف و تحقیر کند.  

درواقع شوونیزم بخوبی دریافته که حرکت ملی آذربایجان قادر به تثبیت مناسبتهای تقویم ملی خود، در حافظه ملت هوشمند آذربایجان شده است. علاوه بر برگزاری سالانه قورولتاهای عظیم قلعه بابک، مراسمهای 21 آذر، سالگردهای شهادت ستارخان و باقرخان...شاهد مثال این ادعا، همین تظاهراتهای روز جهانی زبان مادری و نیز سالگرد نسل کشی خونین خوجالی است که به رغم همه خطرات ممکن، تقریبا هر سال بنحوی از انحاء گرامی داشته شده اند. در رابطه با گرامیداشت یاد شهدای ملت آذربایجان در 26 فوریه می توان گفت که نخستین مجالس یادبود عمدتا در مساجد و سالنهای سخنرانی انجام می شد. اما از سال 1383، خیابانهای روبروی سفارت ارمنستان در تهران و یا شورای خلیفه گری ارامنه در تبریز محل تجمع معترضین به جنایات وحشیانه داشناکها و نیز  مناسبات حسنه رژیم تهران با رژیم داشناک ایروان می باشد. بلاشک تجمع ششم اسفند ماه قم و نیز هفتم اسفند ماه درتبریز و اهر در سال گذشته، عقبه اجتماعی تجمعات امروزین است. شرط نخست تکرارشکوهمندتر چنین تجمعاتی در سالهای آینده، انتشار اخبار، خاطرات، گزارشها، تصاویر و فیلمهای قیامهای مردمی آذربایجان بصورتی دقیقتر، سریعتر و با کیفیت بیشتر است.

این قبیل اخبار، تصاویر و فیلمها را می توان تحت عنوان عصاره و خلاصه حماسه های حرکت ملی آذربایجان و به مثابه شلیک اشعه متراکم لیزر به تومور بدخیم آپارتاید دانست.

وقتی که در محاصره تاریکی مطلق قرار گرفته ایم جستن هر جرقه ای، روشن شدن هر شمعی و افروختن هر مشعلی، تلاشی بسیارمهم است. برخی فقط از تاریکی خواهند نالید و برخی قبل از مرگ از شدت ترس انتحار خواهند کرد. آنهایی پیروزند که شجاعانه و مدبرانه به دنبال راههای چاره اند.

بی تردید من و تو نیز همچون یاران دربندمان، روزی مجبور خواهیم شد که آتش دانائی رهایی بخش سرزمین آتشها را در کف دستهایمان، برای رهایی ملت مظلوممان بیفروزیم و تا درون دخمه های تاریک، متعفن و سرد آپارتاید به پیش رویم. برای مقاومت در چنین روزهای خطیری  باید که مهیا شد!