تعميق بحران در خاورميانه

(5)

سوريه و گامهای به پس

 

يونس شاملی
سوريه در کش و قوسهای دنيای عرب همواره يکی از کشورهای فعال به حساب می آمده است. اين شايد از آنجا مايه گرفته است که سوريه يکی از کشورهای خط مقدم جبهه عليه اسرائيل بوده است و در اولين جنگ خود در سال 1967  بلنديهای جولان را به اسرائيل باخت و اشغال اين بخش از خاک سوريه، اين کشور را همواره درگير مسائل منطقه ايی و بويژه عليه اسرائيل کرد.

 

سوريه همچنان بدليل تخاصم با اسرائيل در جرگه مخالفين امريکا در منطقه عمل کرده است. اين در حالی است که سوريه همواره خواسته است خود را در ميان دولتهای عربی ميانه رو فورموله کند. اما شرايط خاص خاورميانه و بويژه حضور سنگين و 30 ساله سوريه در لبنان برای استقرار امنيت در آن کشور و حملات مداوم اسرائيل به لبنان و طرفهای درگير اسرائيل در لبنان و از آن جمله حزب الله لبنان، سوريه را بيش از پيش به تعميق درگيری با اسرائيل کشانده است.

 

ترور رفيق حريری نخست وزير سابق لبنان در فوريه 2005 باعث گرديد که فشارهای بين المللی عليه سوريه بصورت چشمگيری افزايش يابد. علت ترور رفيق حريری در سياستهای اين شخصيت لبنانی ريشه داشت که مخالف حضور سوريه در لبنان بود و کميته تحقيق سازمان ملل در خصوص ترور رفيق حريری، بتدريج دست مقامات بلند پايه سوريه در اين ترور را رديابی کرده و تقاضا داشت که بشار اسد را در اين رابطه به بازجويی بکشد.

 

روشن است نقش سوريه در خاورميانه بويژه بعد از حوادث 11 سپتامبر در آمريکا برجستگی خاصی يافت و دامنه فشار به اين کشور گسترده تر شده است. اين فشارها در مراحله ايی از طريق ترکيه اغمال شد و سوريه بخاطر حمايت لجستيکی و پناه دادن به حزب کارگران کردستان (پ ک ک) برای عمليات نظامی در ترکيه زير فشار قرار گرفت و حتی از سوی ترکيه تهديد به حمله نظامی شد. اين فشار ترکيه و مجامع بين المللی به سوريه، اين کشور را واداشت که عبدالله اوجالان، رهبر پ ک ک را مجبور کند که خاک سوريه را ترک گويد. و همين خروج در نهايت به دستگيری عبدال اوجالان توسط مامورين امنيتی ترکيه در کنيا منجر شد.

 

بعد از سرنگونی صدام حسين در عراق، حزب بعث سوريه بشدت مورد فشار بين المللی قرار گرفت و زمينه های عقب نشينی های تاکتيکی را در سوريه به دنبال داشت. تصويب آزادی و فعاليت احزاب سياسی در کنگره حزب بعث سوريه، در کشوری که با اتوريته نظامی ژنرال حافظ اسد و 40 سال حاکميت بی چون و چرای وی دنبال شده بود، حکايت از عقب نشينی اين رژيم در عرصه سياسی داشت. اين عقب نشينی سوريه بيش از آن در لبنان اتفاق افتاد و حضور نظامی سياسی 30 ساله سوريه در لبنان بويژه بعد از ترور رفيق حريری زير ضرب قرار گرفت. تصويب فعطنامه در سازمان ملل برای خروج سوريه از لبنان اين کشور را با تمامی خشم و ناراحتيش وادار به عقب نشينی از لبنان و خروج کامل سوريه از لبنان شد.

 

در ترکيب جمعيتی سوريه کردها، آشوری ها و حتی ارامنه حدود 10% جمعيت اين کشور را تشکيل ميدهند.  اما اقليتهای ملی در سوريه چون اسلاف آن ايران حقوق برابر ملی شهروندان خود را تامين نکرده است و اين همواره به بروز شورشها و درگيریهایی در اين کشور راه گشوده است. شورش کردها در قامشلی در ژوئن 2005 طی 5 روز 20 کشته و تعدادی زيادی زخمی از خود بر جای گذاشت.

 

رايزنی ها و اتحاد عمل سوريه با ايران وترکيه برای تاثير گذاری بر انتخابات عراق و همسان کردن سياستهای آنان برای جلوگيری از تصويب نظم فدراليستی در قانون اساسی عراق و ديدارهای مکرر مقامات اين سه کشور خصومت سوريه در قبال اقليتهای ملی و مذهبی داخل آن کشور را به روشنی نشان ميدهد. در همين رابطه خبردستگيری 5 تن از فعالين "جبهه دمکراتيک خلق اهواز" يکی از گروههای سياسی خلق عرب ايران در سوريه برای عودت به اين کشور در خبرگزاریهای بين المللی منعکس شد.

 

افزايش تنش عليه سوريه از سوی جهان غرب بويژه آمريکا و قرار دادن اين کشور در محور شرارت در جهان از سويی و سرنوشت محتوم عراق و در راس آن صدام حسين و فشارهای اسرائيل عليه اين کشور در کمک به حزب الله لبنان فضا را برای سوريه در شرايط کنونی تنگتر کرده است. اما جنگ 34 روزه لبنان و مقاومت حزب الله در مقابل اسرائيل و عقب نشينی آن بدون دست يابی به اهداف نظامی اش در جنوب لبنان فرصتی را برای سوريه فراهم ساخته است که با سوار شدن بر موج افکار عمومی در دنيای عرب که خود را در جنگ 34 روزه لبنان پيروز حس ميکند، گام تازه ايی از سياستهای تا کنونی خود به عقب بردارد و آمادگی خود را برای مذاکره با رهبران اسرائيل اعلام کند. اين موضع بشار اسد البته از منظر ديگر فاصله گرفتن سوريه از مواضع ايران و رئيس جمهور آن محمود هاشمی نژاد است که خواهان محو اسرائيل از روی نقشه سياسی منطقه است. در عين حال اين موضع بشار اسد، مواضع سوريه را بصورت قابل توجهی از ايران دورتر می کند و اين دوستی ديرينهء دو دههء اخير را از هم می گسلد.

با اين وجود مشکلات لاينحل سياسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در خاورميانه با گسترش هرچه بيشتر جريانات مذهبی که در آخرين خبرها سيادت گروه "اتحاد محاکم شرعی" در سومالی را منعکس ميکرد، به آن عمق افزوده می شود. با يک نگاه دقيق خاورميانه در کشاکش جنگ تکنولوژی با جهل گرفتار آمده است و مقاومت هويت طلبانه در خاورميانه عليه سيطره سياسی اقتصادی غرب و در راس آن آمريکا، خود را در سايه مذهب سياسی که واپسگراترين قشرهای اجتماعی را به مدد گرفته است خود را توضح ميدهد. از هم اينک روشن استکه چنين کشمکش و جدالی جز باخت نتيجهء ديگری در بر نخواهد داشت. چرا که دو سوی تضاد سيطره تکنولوژيک سرمايه جهانی در يکسو و جهل متکی به تفسير سنتی و بشدت افراطی از اسلام از ديگر سو تنها و تنها منجر به فرسودن انرژی روانی- سياسی منطقه و زمينه ساز سيطره هرچه بيشتر غرب و آمريکا خواهد بود. می شود تصور کرد که اگر اين تضاد بر بنياد تکنولوژی غرب و آگاهی دمکراتيک شرق استوار ميبود، نتيجه چيز ديگری می بود.

2006-10-15