اعتراضات عظیم ملت آذربایجان و سکوت رسانه های  فارسگرا

 

سکوت سوسکوار رسانه های فارسگرا در برابر عظمت قیام مردم تبریز نشان داد که برخلاف ادعای کاریکاتوریست یاوه گوی روزنامه ایران، ترکها تمام نژاد پرستان فارس و دستگاه های دروغ پراکنی آنها را سوسک کرده اند! شیر خفته بیدار شده است و مگسکان موذی را به سزای اعمال ننگین خود خواهد رساند. البته این تازه از نتایج سحر است.

این رسانه های نژاد پرست و ترک ستیز که یک میتینگ کوچک یک گروه تروریستی کرد را که از طریق قاچاق مواد مخدر امرار معاش می کند را در شهر ماکوی آذربایجان به سرعت و وسعت پوشش خبری می دهند تا آذربایجان غربی را کرد نشین معرفی کنند تا بدین ترتیب ضربه ای بر آذربایجان وارد سازند؛ در برابر قیام صدها هزار نفر از مردم تبریز سکوت مرگباری را در پیش گرفته اند که نشان از ترس خفت بار آنها از خشم مقدس ترکها نسبت به وقاهت صد سال اخیر این نژاد پرستان است چرا که موقعیت خود را شدیدا در خطر می بینند.

این مدعیان دروغین دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان که این چنین بی شرمانه به بایکوت خبری قیام مردم آذربایجان اقدام کرده اند باید بدانند که دست آنها برای ملت آذربایجان رو شده است و اگر ذره ای شرم و حیاء در وجودشان باشد دیگر هرگز نخواهند توانست سر خود را بلند کرده و ادعای آزادمنشی و دمکرات بودن بکنند. اما چه می توان کرد که این قوم شرم و حیاء نمی شناسد چرا که اگر به غیر از این بود اقلا برای فریب ملت آذربایجان، اراجیف شنیع بکارگرفته شده در به اصطلاح طنز روزنامه ایران را تقبیح می کردند که نکردند. این مطالب به قدری بی ادبانه بود که اگر حتی به ترکها نیز توهین نمی کرد، باید نویسنده آن بدلیل استفاده از آن الفاظ رکیک که گویا برای آموزش کودکان نگون بخت این سرزمین نوشته شده است، به شدت توبیخ و مجازات می شد.

اما روی سخنم نه با شوونیست های فارس که با فریب خوردگان ترکی است که وارد گروههای سیاسی مرکزگرا شده اند. شما را به خدا به خودتان بیایید و ببینید که این بیشرمان با ما چه کرده اند. من اصلا کاری به کاریکاتور روزنامه ایران ندارم چرا که آنها با این توهین شنیع تنها سطح فرهنگ و ادب خود را که از هخامنشیان وحشی به ارث برده اند نشان دادند. خودمان را قول نزنیم و نگوییم که این تنها یک اشتباه از جانب یک فرد بوده، چرا که اگر بقیه مخالف آن بودند تا به امروز برائت خود را با تقبیح این عمل زشت اعلام می کردند که البته دیگر پس از این همه مدت از هیچ کسی این عمل پذیرفته نیست چرا که شاید بخواهند دوباره برای به قول خودشان خر کردن ما، ابراز همدردی بکنند!

در حالیکه بنا به یافته های متقن باستان شناسی، ملت های ساکن فلات قاره ایران سابقه 7000 سال تمدن درخشان داشته اند، این قوم وحشی پارس با مهاجرت نحس خود در 2500 سال پیش، چنان قتل عام و غارتی را به راه انداخت که تا 1200 سال، سکوتی مطلق بر این سرزمین حاکم شد و جز خرابه های تخت جمشید که این حاکمان غدار، آن را با استثمار ملتهای منطقه و با کپی برداری از معماری شوش باستان، برای پادشاهان خونخوار خود ساختند و بنا به مدارک معتبر آقای ناصر پورپیرار حتی موفق به تکمیل آن هم نشدند و آن را به همان صورتی که امروز می بینیم به عنوان یک پروژه نیمه کاره رها کردند؛ هیچ آثار تمدنی دیگری که مربوط به امپراتوری دروغین آنها باشد بدست نیامده است!

در مورد پوشالی بودن این امپراتوری دروغین که باستانگرایان نژاد پرست فارس سعی در بزرگنمایی هرچه بیشتر آن دارند، همین بس که مورخ بزرگ آمریکایی ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود می گوید حکومت هخامنشیان 100 سال بیشتر دوام نیاورد و با حمله لشکر کوچکی به فرماندهی اسکندر مقدونی به سرعت تارومار شد و یا همین نشانه کافیست که بدانیم چگونه اعراب به گفته خودشان بیابانگرد و سوسمارخور (که به نظر من این لقب بیشتر شایسته خودشان است) بدون این که با هیچ مقاومتی روبرو شوند امپراتوری عظیم!؟ ساسانی را فتح کردند. و تازه پس از آن بود که نفسی تازه به کالبد بی جان این سرزمین که زیر چنگالهای خونین این خونخواران اسیر شده بود، دمیده شد و ملتهای مستعد منطقه تمدنی نو را بنیان نهادند که نقشی انکار ناپذیر در رنسانس اروپا داشت.

حال امروز نیز پس از آن که سلسله های متعدد ترکها، این سرزمین را حفاظت و پاسداری کردند و ایرانی متحد و یکپارچه تشکیل دادند، حدودا 100 سال پیش دوباره این قوم بی هنر پر مدعا با علم کردن ستون های تخت جمشید که با زحمتهای طاقت فرسای اجداد استثمار شده ما و زیر شکنجه های حاکمان تازه به دوران رسیده پارس ساخته شده بود، سلسله پوشالی پهلوی را به ایران تحمیل کردند و تا به امروز چه شقاوتها و چه توهین ها که به ولی نعمتان سابق خود نکرده اند. آنها نمک خوردند و نمکدان شکستند.

شما مقایسه کنید سرود ملی زمان قاجار را که چه دمکرات منشانه و چه منصفانه ایران را سرزمین همه ایرانیان از هر رنگ و زبان معرفی می کند (http://www.iranclip.com/player/1012) و سرود تیم ملی این تازه به دوران رسیده ها را که در نهایت وقاهت و از خود راضی بودن شعار "ستارگان پارسی" را برای کشوری که بیش از نصف جمعیت آن غیر فارس هستند معرفی می کنند! اگر ذره ای انصاف در وجودتان باشد، تصدیق خواهید کرد که چه کسی دمکرات است و چه کسی تمامیت خواه!

اما شوونیست های زالو صفتی که با به تاراج بردن ثروت های خدادادی ملیت های ایرانی فربه شده اند و نمک خورده و نمکدان شکسته اند بدانند که دیگر به آخر خط رسیده اند. آنهایی که ثروت نفت عربهای مظلوم خوزستان را غصب کرده و در مقابل به آنها لقب عرب سوسمارخور می دهند. ترکهای سخت کوش آذربایجانی را به سخت ترین کارهای کشور گماشته و حاصل دست رنج آنها را در کیسه های خود کرده و در مقابل آنها را ترک خر و جدیدا سوسک می نامند و آنهایی که مناطق خوش آب و هوای شمال ایران را به تفرجگاههای خود تبدیل کرده و در مقابل این مهمان نوازی ها، آنها را بی ناموس خطاب می کنند؛ بدانند که به نقطه پایان خود رسیده اند. آنهایی با استثمار ملیت های ایرانی برای خود کاخهای تخت جمشیدی ساخته و تمام مقدرات این مملکت را در زیر چنگالهای خونین خود گرفته اند بگونه ای که حتی در رسانه هایی مانند بی بی سی و رادیو آمریکا و رادیو فردا نیز چنان نفوذ کرده اند که در روز روشن یاوه سرایی می کنند و حرکت عظیم ضد آپارتاید مردم تبریز را به این دلیل که مخالف منافعشان است به شدت سانسور کرده و بایکوت خبری می کنند؛ بدانند که فرصتشان به سر آمده است.

تفکرات نژاد پرستانه و خودخواهانه قوم فارس آنها را به سمت سرنوشت هم نژادان اروپاییشان یعنی صربها هدایت می کند. همین دیروز بود که مونته نگرویها هم نپذیرفتند که با صربها زیر یک پرچم بمانند! هیچ قومی محکوم به سرنوشتی از پیش تعیین شده نیست بلکه این افکار، اندیشه ها و رفتارهای آنهاست که سرنوشتشان را رقم می زند.

اگر وضع به همین منوال پیش رود و عقلای قوم نتوانند مهاری بر این اسب سرکش غرور و خودپسندی قوم فارس زنند، روزی را می بینم که قوم فارس مطرودتر و منزوی تر از هم نژادان صربشان شده اند. روزی که تمام ملیتهای تحت ستم از قید اسارت آزاد شده اند و حتی اصفهانی ها، شیرازی ها، کرمانی ها و یزدی ها نیز هرکدام کشور مخصوص خود را تشکیل داده و از طرف تمام همسایگان غیر فارسشان که روزی ستمهای بیشماری بر آنها روا داشته اند در محاصره و انزوا قرار گیرند و از آنجا که سرزمینشان بی حاصل و بدون منابع طبیعی است، در نهایت در کویرهای مرکزی ایران به خوردن شیر شتر و سوسمار مجبور گردند! و از افسانه های دروغین نژاد پاک آریایی و امپراتوری پوشالی پارس هیچ اثری باقی نماند.

زمانه بازیهای عجیبی دارد، و این طنز تلخ زمانه است که گهی زین به پشت است و گهی پشت به زین. اما در این میان عده ای لیاقت سروری دارند و با زیر دستان خود بزرگوارانه رفتار می کنند و همواره مورد احترامند اما عده ای نوکیسه و تازه به دوران رسیده از نهایت خود کم بینی به تحقیر و توهین به زیر دستانشان مسرورند و نمی دانند که روزی فرصت به سر خواهد آمد و باید زین به پشت گیرند! گویی نژادپرستان زمانه نیز همانند اجدادشان تنها فرصتی 100 ساله داشتند و در این فرصت نشان دادند که همانند اجدادشان لیاقت سروری ندارند و همانند آنها در این فرصت کوتاه چه شقاوتها و چه بی حرمتی ها که به ولی نعمتان سابقشان نکردند. تاریخ آیینه عبرت است اگر چشم بینایی باشد.

 

                                                                                             آیدین تبریزی