حکايت دزدي که فرياد آي دزد سر ميدهد.  

http://yurd.net/

 

مردم آذربايجان و شايد بشود گفت مردم سراسر ايران در روزهاي سرنوشت سازي بسر ميبرند . در اين روزهاي حساس،  سمت گيري و نقش هر نيرو و تشکيلات سياسي‌ در خاطره مردم به جان آمده نقش مي‌ بندد و ثبت ميشود .  اين ده روز اخير که حرکت ملي‌ تورکها در آذربايجان شروع و به ساير نقاط ديگر ايران سرايت کرده يکي‌ از اين نقطه هاي سرنوشت ساز ميباشد.

در شرائطي که مردم تورک در ايران در شور و التهاب کم نظيري به سر ميبرند و همين امروز در تبريز حماسه ديگري از نوع 29 بهمن خلق ميشود، اپوزيسيون ايراني‌ از راست گرفته تا ميانه و چپ   با بر گرفتن نقاب دروغین دموکراسي ار سيماي خود سابقه سياهي از خود به جاي ميگذارد . اين ها که در جريان هر رويداد داخلي‌ حتي خيلي جزئي جار و جنجال زيادي به پا ميکنند، در مقابل جنبش خود جوش و شور انگيز و در عين حال دموکراتيک مردم تورک در ايران با بيشرمي خود را به خواب زده و در بايکوت خبري رسانه هاي دولتي شرکت نموده اند. انگار نه انگار که يک جنبش عظيم مدني‌ و وسيع در ايران در جريان است .

سکوت اپوزيسيون ايراني‌ در مقابل اين جنبش به قدري هماهنگ با رسانه هاي جمهوري اسلامي‌ است که هر شخص بي‌ طرفي‌ را به فکر مي‌ اندازد که آيا بين رژيم و اپوزيسيون  يک هماهنگي‌ و توافق قبلي در اين زمينه به عمل آمده است؟ .

 طبيعي است که  سکوت رسانه هاي به اصطلاح سراسري داخلي‌ و خارجي‌ مانع آن نشده است که جنبش ضد آپارتايد تورک ها از نفس بيفتد و بر عکس اين اين امر، معيار جديدي به مردم داده که دوست را از دشمن و دموکرات واقعي‌ و دروغين را از يکديگر باز به شناسد .

در چند روز اخير با گسترش جنبش در آذربايجان و سرايت آن به سراسر ايران،برخي از اينها  که مدتها خود را به خواب زده بودند  با حيله گري به ميدان آمده و بدون انعکاس اخبار واقعي جنبش با درج مقالات مثلا نصيحت گونه ضمن همدردي ظاهري با مردم تورک ايران، سعي در بي اهميت نشان دادن  عمل روزنامه ايران نموده وِ در کنار آن  به هويت طلبان تورک به صورت کينه توزانه اي حمله ميکنند . يک نمونه از اينها مقاله شخصي‌ با نام مزدک بامدادان است که در سايت ايران امروز درج شده است : .

سوسک‌ها و آدم‌ها

در اين مقاله نويسنده با ريختن اشگ تمساح براي حقوق ملي مردم آذربايجان مينويسد :

. دانشجويان آذربايجاني همان کاري را مي‌کنند که هر انساني، تا جائي که خود، زبان و فرهنگ خود را ارج بگذارد، ميبايست به آن دست يازد؛ به خيابانها مي‌ريزند تا پرخاش کنند و فرياد ناخرسندي خود را بگوش همگان برسانند. در اين ميان خواسته‌هاي انباشته شده پايه‌اي (مانند آموزش به زبان مادري، پرورش و گسترش فرهنگ، آئينها و بويژه کيستي آذربايجاني) جائي براي دم زدن ميابند و پارچه نوشته‌ها از پرخاش به روزنامه ايران فراتر مي‌روند و ديگر خواسته‌هاي آذربايجاني‌ها را نيز دربر مي‌گيرند.
اين ولي همه داستان نيست. نژادپرستاني که چهره زشت خود را پشت واژه "هويت طلب" پنهان مي‌کنند با همه نيرو به ميدان آمده‌اند تا از اين آب گل آلود ماهي خود را بگيرند
.

مزدک بامدادان در واقع با اين اشگ تمساح، نيت اصلي خود را خيلي زود بروز ميدهد. آن دلسوزي اول در واقع براي محکوميت خواست ملي آنها است.  نميگويد که اين به اصطلاح نژادپرستاني که چهره زشت خود را پشت واژه "هويت طلب" پنهان مي‌کنند مگر غير از درخواست آموزش به زبان مادري و پرورش و گسترش فرهنگ آيينها و بويژه کيستي‌ آذربايجان طلب ميکنند . مگر حرف دل اين هزاران دانشجو که سخن دل همه مردم آگاه آذربايجان است نير سر همان کيستي‌ آذربايجاني نيست ؟. مگر اين کيستي‌ آذربايجاني نيست که  با بلند کردن پلاکارد و فرياد بلند ميگويد هاراي هاراي من تورکم.؟.

مزدک بامدادان در جاي ديگر مقاله خود ميگويد :

آوردن تنها يک واژه در روزگاري که دشمن گرداگرد خانه را گرفته است، بهانه بدست نژادپرستان جدائي خواه مي‌دهد تا دست در دست دينفروشان رقص مرگ را بر سر پيکر نيمه جان ايرانزمين آغاز کنند.
اينجا نويسنده با ماست مالي کردن اين ادبيات نفرت نژادي و تبديل آن به تنها يک واژه ،اين تناقض را نيز با جملات قبلي نميبيند که مساله در واقع  خواسته‌هاي انباشته شده پايه‌اي (مانند آموزش به زبان مادري، پرورش و گسترش فرهنگ، آئينها و بويژه کيستي آذربايجاني) است  .

مزدک بامدادان  با داد و قال بر سر دينفروشان جمهوري اسلامي‌ اصل موضوع را پنهان ميکند که اين سرکوب مردم تورک در ايران ( به همراه کردها و بلوچ ها و عربها ) اختصاص به دوره اسلامي‌ نداشته و همان حکومت شاهان پهلوي که همه نوشته هاي مزدک بامدادان از نوستالژي دوران آنها پر است اين سرکوب ملي‌ در ايران و نژاد پرستي‌ آريائي و پارسي‌ را بنيان گذاشتند و اينک جمهوري اسلامي‌ که در تنگناي فشار بين المللي‌ خود را گرفتار ميبيند، با پر رنگ کردن ظاهر شووينيستي اين سياست رسوا، خود را به نژاد پرستان پان آريائي و پان ايرانيست نزديک ميکند .

کسي‌ شک ندارد که انتخاب شعار ستارگان پارسي  براي تيم ملي‌  يا شعار اخير مردان خليج فارس در خدمت جلب عناصر پان ايرانيست احساساتي‌ و شووينيست و مثلا وطن پرست خارج نشين است که اولا از تيم ملي‌ جمهوري اسلامي‌ حمايت کنند و در عين حال مخالفان جمهوري اسلامي‌ نيز انگيزه اي براي مخالفت با حضور اين تيم که در ظاهر ربطي‌ به جمهوري اسلامي‌ ندارد ولي‌ در واقع پيروزي آن نمايش قدرت اين حکومت است نداشته باشند .

مزدک بامدادان ميگويد

ايران، نامي است که رنگارنگي فرهنگي، زباني و آئيني اين سرزمين و مردمان آنرا بياد ما مي‌آورد. نامي که از آنِ هيچکدام از گروه‌هاي زباني و نژادي و فرهنگي اين مردم نيست

معلوم نيست  ريا کاري خنده داري که در اين جملات ميباشد خود نويسنده  را به خنده انداخته يا خير. منظور نويسنده از اينکه ايران نامي‌ است که به هيچ يک از گروه هاي زباني‌ و نژادي و فرهنگي‌ اين مردم متعلق نيست واقعا چيست؟ . آيا فقط نام ايران متعلق به همه است ولي‌ همه تعلقات فرهنگي‌ و اقتصادي از آن  فارس ها است؟ اگر ايران مال همه است پس چرا  ديگر گروه هاي زباني‌ و نژادي و فرهنگي‌ زير سرکوب هستند؟

 اينکه روزنامه دولتي‌ ايران که همه ميدانند در دوره اصلاح طلبان سنگر به اصطلاح آريا پرستان بوده و مرکز اشاعه باستان گرايي‌ پس مانده از دوره پهلوي بوده است،  مطلب به اصطلاح طنزي با ادبيات نفرت و همراه با کاريکاتوري که هيچ کس در منظور نويسنده از مطلب طنز ش شک نميکند به چاپ مي‌رساند، در واقع رويه آن سياست آپارتايدي را نشان ميدهد که از دوره رضاخان شروع و اينک نيز ادامه دارد. .

کوچکترين  انتظار از محافل مدعي‌ آزاديخواهي‌ ، صرف نظر از تعلقات مذهبي‌ ، سياسي‌ و ملي‌ و قومي آنها ‌ اين بود که در مقابل اين توهين بيشرمانه و اين اشاعه ادبيات نفرت از يک تريبون دولتي‌ به شدت عکس العمل نشان دهند .

آنچه که در هفته گذشته اتقاق اقتاد نشان داد که انتظار از آنهائي که به مجرد حذف فارس از عنوان خليج فارس در يک گوشه دنيا، انگار که بزرگترين جنايت بشري اتفاق افتاده، زمين و زمان را به هم ميريزند تا اين برچسب قومي‌ را روي نام يک درياي آزاد که مطعلق به همه همسايگان ايراني‌ و عرب است حفظ کنند عبث بوده . پس از گذشت اين همه مدت  از تظاهرات دانشجويان در شهرهاي آذربايجان و ساير نقاط ايران ، کدام نشريه يا سايت اينترنتي‌ ( به استثناي سايتهاي آذربايجاني )اشاره اي‌ به اين تظاهرات نموده و آنرا پوشش داده اند ؟. به غير از  دو اطلاعيه محکوميت از طرف اخبار روز و گروه کاري اکثريت (با ادبياتي‌ دوپهلو و ملايم ) کدام تشکيلات سياسي و سايت هاي خبري وسياسي پا پيش گذاشته و اين سياست نفرت انگيز را محکوم کرده اند ؟. در همين سايت ايران امروز  که واژه ملت ايران و تماميت ارضي در همه نوشته هاي آن موج ميزند و شايد بشود گفت که داغترين کاسه در ميان ديگران است آيا يک خبر از اين تظاهرا ت ده ها هزار نفري منتشر شده است ؟

راستي‌ اگر ايران، نامي است که رنگارنگي فرهنگي، زباني و آئيني اين سرزمين و مردمان آنرا بياد ما مي‌آورد. نامي که از آنِ هيچکدام از گروه‌هاي زباني و نژادي و فرهنگي اين مردم نيست چرا کسي از اين دموکرات ها و آزاديخواهان به ترفند نژادپرستانه جمهوري اسلامي‌ در انتخاب شعار تيم ملي صدايي‌ بلند نکرده .؟ مگر نه اينکه ايران از آن هيچکدام از گروه‌هاي زباني و نژادي و فرهنگي اين مردم نيست.  پس چرا نام و شعار تيم ملي‌ بايست معرف فارس و يا پارس باشد . آيا فوتباليست تورک در اين تيم وجود ندارد .؟

اصلا اگر ايران مال هيچکدام از گروه‌هاي زباني و نژادي و فرهنگي اين مردم نيست :

چرا من تورک از حق طبيعي‌ خود که تحصيل به زبان مادري خودم است محروم هستم ؟،

چرا به دليل تضييق اقتصادي که به عمد از جانب حکومت هاي مرکزي براي تضعيف مناطق غير فارس ايجاد ميشود مجبور به مهاجرت به ساير نقاط ايران شده ام ؟

چرا تمام  صبح تا شب در ارگان هاي تبليغي دولتي‌ و غير دولتي‌ به انواع حيوانات تشبيه ميشوم و زبان من مسخره همه برنامه هاي نفرت انگيزي ميشود که بنام طنز و فکاهي‌ به خورد مردم ميدهند ؟

چرا بچه من در مهد کودک زير فشار عناصر فرومايه اي قرار ميگيرد که وي را شست وشوي مغذي ميدهند که بايستي در خانه نيز فارسي‌ حرف به زند و الا کلاغ  خبر ميآورد؟

و ده ها نمونه که همگان خوب ميدانند و مردم غير فارس ايران هر روز با پوست و گوشت خود آنهارا لمس ميکنند . راستي‌ اين مدعيان دروغين آزادي و دموکراسي در مقابل اين بي‌ عدالتي‌ بزرگ حرفي‌ و عملي‌ انجام داده اند .؟ .

 مزدک بامدادان نميتواند اين را مخفي کند که حتي از عنوان کلمه تورک نيز ناراحت است و ترجيح ميدهد مردم تورک ايران را به سبک نازي هاي دوره هيتلر تغيير هويت به دهد .ذهنيت نژاد پرست وي و امثال وي  فارس ها را طمطمراق ميدهد و آن راپارسي‌ ميخواند ولي‌ در مورد تورکهاي ايران صحبت از ترک زبانان و مردم آذري  ميکند.

مشکل اين جماعت با واژه تورک چيست ؟. اين نفرت عميقي‌ که نژادپرستان پان ايرانيست از واژه تورک دارند در چه چيز ريشه دارد؟ . درجه نفرت عميق اين جماعت  از تورک ها به حدي است که حتي در ظاهر رياکارانه اعلام حمايت نيز، مردم آذربايجان را آذري ميخوانند و از لفظ تورک مثل جن از بسم الله مي ترسند، آيا به خاطر اينست که ترکها در ايران بزرگترين مانع سلطه نژادپرستانه به اصطلاح آريايي‌ اينها هستند ،؟ آيا اينها تورک ها را مانعي‌ براي پيشرفت اقتصادي و فرهنگي‌ خود ميدانند ؟، آيا واقعا درجه  پستي‌ و رذالت اينها تا به آن حد رسيده  که همانطور که در خيلي محافل وابسته  به برتري قوم آريائي ادعايي‌ خود مينازند تورک ها را نژاد خفيف تري ميدانند ؟

اينها  در تمام ادبيات شوونيستي‌ خود صحبت از نژاد اصيل آريائي ، خون پاک آريائي،  پارس و فارس و شاهان آريايي‌ و نظاير اين ها ميکنند و اجازه نفس کشيدن به مليت هاي ديگر را نميدهند ، و زماني‌ که ستم ديدگان نفرت نژادي آنها سر به اعتراض ميگذارند ناگهان کشف ميکنند که تورکها نژاد پرست هستند .

به اين جماعت بارها گفته شده که در طول صد ها سال حکومت  سلسله هاي تورک در ايران حکومت هاي ايران از نظر ملي‌ ( صرف نظر از ديکتاتوري ذاتي‌ شاهان و خودکامگان که در اصل تورک و فارس نميشناسد ) حکومت هاي غير نژادي بودند و هيچ وقت زبان تورکي‌ را به هيچ مليت ديگري تحميل نکردند و تنها در دوره پهلوي بود که ممالک محروسه ايران جاي خود را به کشور ايران داده و واژه جعلي‌ ملت ايران اختراع شده است .  به آنها بارها گفته شده که  مبارزات تورکها در ايران در همين يکصد سال اخير تماما مبشر دموکراسي‌ و برابري اجتماعي بوده و از مبارزات دوره مشروطيت ، خياباني ،حکومت ملي‌ آذربايجان تا دوره اوائل پس از انقلاب  با حزب ميانه رو و تا حدودي سکولار خلق مسلمان ، همه جا تورکها در ايران در طلب آزادي براي همه مردم ساکن ايران و برابري ملي بودند.

در مقابل به اينها يادآوري شده که وقتي‌ در تهران داشناک هاي ارمني‌ با حمايت جمهوري اسلامي‌ و پان ايرانيست ها فرياد مرگ بر آذربايجان سرميدادند صدايي‌ از اين به اصطلاح آزديخواهان در نيامده است.قابل توجه است که  اينها نفرت نژادي خود را از تورک ها با تشبيه همه تورکها به حيوانات و جانوران نشان ميدهند و با مرگ بر آذربايجان حتي کار را به حوزه سرزميني هم توسعه ميدهند ، اما در مقابل اگر مردم به جان آمده تورک در مقام اعتراض سخني‌ و شعاري ميگويند نه بر عليه ارمني‌ ها و نه بر عليه فارسها بلکه بر عليه داشناک ها و پان فارسيست ها ( که زير عنوان پان ايرانيست سنگر گرفته اند ) متمرکز ميشود.

نهضت هاي ملي‌ در آذربايجان هيچ وقت جدا از ترقي‌ خواهي‌ و دموکراسي و انسان دوستي‌ و برابري ملي‌ نبوده و در آينده نيز مطمئنا نخواهد بود .سهند شاعر نامدار تورک در همين تبريز، با شعري خيلي‌ ساده و در عين حال عميقا انساني‌ روح حرکت و خاصيت هر انسان هويت طلب تورک را گفته است .

من دئميرم اوستون نژاد دانام من

من دئميرم ائللريم ائللردن باشدير

منيم مسلكيمده ، منيم يولومدا

ملت لر هاميسي دوستدور قارداشدير

امثال مزدک بامدادان که يا مستقيما در اشاعه نفرت نژادي و نژادپرستي‌ آريايي‌ ميداندار هستند و يا با توجيه اينکه "شايد هيچ آماج ويژه اي در انديشه نويسنده ( مطلب نفرت انگيز روزنامه ايران )نبوده" باشد سعي در خام کردن مردم به جان آمده دارند  و در کنار آن و به بهانه  آن،  براي کوبيدن آزاديخواهان واژه مسخره و در بطن خود متناقضي تحت عنوان  "نژادپرستان جدايي‌ خواه" اختراع ميکنند ، به دزدي ميمانند که با آگاه شدن صاحب مال از آنچه که مي‌گذرد با داد و قال بيشتر فرياد آي دزد سر ميدهند .

اين ترفند ها زماني‌ که مردم ايران در بيخبري اطلاعاتي‌ به سر ميبرد و زماني‌ که سرکوب رژيم هاي حاکم قادر به خاموش نگهداشتن مردم عاصي‌ بود ممکن بود ثمري داشته باشد اما اينک دوره آگاهي‌ مردم ، فوران اطلاعات ، و زمان آگاهي‌ دنيا از آنچه که واقعا در ايران مي‌گذرد ميباشد . اگر امثال مزدک بامدادان از توجه صحنه گردانان بين المللي‌ (از خير خواه و بد خواهش ) به واقعيت هاي ايران ناراحت و خشمگين است در واقع بايستي در خصوص افکار شووينيستي‌ و برتري طلبانه و نفرت ضد تورک خود فکري به کند

در هر حال آنکه حقيقت راميداند و انکار ميکند همه جا  يک تبهکار است .