گزارشی از مراسم شکوهمند تشییع جنازه مرحوم استاد دکتر محمد علی فرزانه

فرزانه ی آذربایجان به آغوش شهر فرزانه پرور تبریز سپرده شد

 

 

صبح روز سه شنبه، هشتم محرم الحرام سال 1427ق.(18 بهمن سال 1384ش./7فوریه سال 2006م.)را مردم پرافتخار تبریز هرگز فراموش نخواهند کرد.

در حالیکه هزاران نفر از اهالی شریف دارالسلطنه تبریز خود را برای شرکت در مراسم تشییع جنازه استاد پروفسور دکتر محمد علی فرزانه آماده می کردند، ملت 35 میلیونی تورک آذربایجان جنوبی، چشم به پایتخت تاریخی خود دوخته بود و دقیقه به دقیقه هویت طلبان عازم شرکت در این مراسم ملی را از چهار سوی آذربایجان و بلکه ایران به مزارستان وادی رحمت  تبریز گسیل می داشت.

برخورد نیروهای امنیتی و انتظامی با خانواده و شرکت کنندگان مراسم بسیار اسفبار بود.آنها درست یکی دو روز بعد از اینکه استاد در حسرت آخرین  دیدار از آذربایجان ماند و در سوئد درگذشت خانواده و کمیته برگزار کننده مراسم تشییع جنازه را تحت فشارهای شدید و غیر قانونی قرار دادند.اولین هدف شوونیستها دفن استاد در سوئد بود! اما وصیت موکد دکتر فرزانه جهت ملحق شدن به خاک قهرمان پرور آذربایجان و نیز مقاومت تحسین برانگیز خانواده صبور وی سبب شد تا پیکر مطهر استاد عازم تبریز شود.

اما در شرایطی که در صبح روز سه شنبه صدها تن از مشتاقان و سوگواران   به همراه خانوداه محترم مرحوم، در فرودگاه تبریز منتظر استقبال از پیکر استاد  فرزانه و استقبال از خانواده داغدار وی بودند خبر رسید که جنازه توسط مامورین امنیتی قبل از رسیدن به دست مردم به سرعت توقیف شده است!

بی شک هدف مامورین ممانعت از تشییع جنازه آن مبارز بزرگ مردمی بر شانه های ملت دربند آذربایجان و درخیابانهای منتظر تبریز بود. آنها قبل از روز موعود، خانواده محترم فرزانه را موکدا تهدید کرده بودند که به هیچ وجه حق برگزاری مراسم تشییع جنازه را دردرون شهر نخواهند داشت. به همین دلیل کمیته برگزاری مراسم در اعتراض به فشارهای فاشیستی حاکمان،موجودیت خود را منحل اعلام کرد و طی بیانیه ای اظهار داشت که همه تلاشهای این کمیته جهت دریافت اجازه دفن استاد در مقبره الشعراء (مجاور مزار شریف استاد شهریار)، باغ طوبائیه(مجاور مزار شریف شهید باقرخان) و همچنین جنت امامیه(مجاور مزارهای شریف شهید صمد بهرنگی،شهید فریدون ابراهیمی و نیز دیگر شهدای 21 آذر ماه سال 1325) با شکست روبرو شده است. 

این سرنوشت همه مبارزان مردمی جهان است.چراکه زنده و یا مرده همه آنهائی که  با ظلم می جنگند خطرناک است و می تواند الی الابد سمبول هویت ، حریت و عدالت برای ملتهای اسیری همچون ملت تورک آذربایجان جنوبی شود.

با انتشار خبر توقیف و یا در واقع سرقت جنازه استاد توسط مامورین، استقبال کنندگان به ناچار عازم قبرستان بسیار دور از دسترس وادی رحمت شدند تا مگر بتوانند جنازه ی استاد را جهت دفن در مجاورت   مزارهای شریف مرحومان علی تبریزلی و استاد سلیمی باز پس گیرند!

غسالخانه وادی رحمت مملو از مردم داغدار بود.آنها آمده بودند تا به رغم شایعات مکرر، وسیع و البته مخوفی که توسط عمال آشکار و نهان حکومت علیه امنیت شرکت کنندگان در مراسم بر سر زبانها افتاده بود آخرین وداع خود را با فرزانه آذربایجان به عمل آورند.

سرعت عمل مامورین همه را شگفت زده کرد. در کشوری که به دلیل حاکمیت حکام شلخته فارس کوچکترین اقدامات در پیچ و خم جهالت و بی مسئولیتی دولتمردان گرفتار می شود جنازه شتابان فرودگاه را ترک کرد ، به سرعت غسل داده شد و پس از اقامه نماز میت با عجله راهی مدفن شد تا پیکر مطهر استاد بر دوش مشتاقان خود تنها پس از طی چند صد متر در میان قبرستان، به خاک امانت داده شود!

این در حالی بود که صدها تن از مسافرین هویت طلب تورک به خاطر ترافیک سنگین راهها ونیز صعوبت بالای جاده ها  در ایام عزاداری و زمستان ، در تکاپوی رسیدن به تبریز بودند.

اما به رغم همه تهدیدات و تضییقات و تخریبات عوامل دولتی، هزاران تن در حالیکه جنازه استاد را همچون نگینی درمیان گرفته بودند لا اله الا الله  گویان از غسالخانه براه افتادند.

آستارائیها،مرندیهای،خوئیها،اردبیلیها،همدانی ها،مشگین شهریها،قوشاچایلی ها، کلیبرلی ها،زنگانی ها،قشقائی ها،سولدوزی ها،اورموی ها،موغانلی ها، سلماسی ها،مراغه ای ها، قشقائی ها، تورکمن ها،سرابی ها، قارا داغی ها، بیجاری ها، قروه ای ها، منجیلی ها، طارمی ها، سونقورلوها، ابهریها،سایین قالالی ها، قزوینی ها، انزلی چی یها، تهرانی ها، کرجی ها، قئیداری ها،خلخالی ها، سرایسکندلی ها، ماکی لی ها،... همه و همه دست در دست هم، یک دل و یکزبان، متحد و صمیمی، در کنار تبریزیهای غیور با متانت و وقار حرکت می کردند و با صدای بلند لا اله الا الله می گفتند.

صدها عکس کوچک و بزرگ از استاد در دست مردم بود.مامورین می کوشیدند تا مانع از باز شدن عکسهای بزرگ و پلاکادرها شودند.اما فعالان هویت طلب حرکت ملی آذربایجان در برابر همه تضییقات و تهدیدات ایستادند.

دهها پارچه نوشته گشوده شد. بر روی این پارچه های بلند، به ملت بزرگ آذربایجان بعنوان صاحبان واقعی و اصلی این مراسم تسلیت و باش ساغلیغی گفته شده بود.  

اردبیلی های سوگوار، زنگانی های داغدار و حتی همدانی های اندوهگین آمده بودند و پارچه های نوشته های ملی خود را در میان چشمهای از حدقه در آمده مامورین در برابر انظار عمومی به دست گرفته بودند.

آنها در این نوشته ها ضمن تسلیت به ملت آذربایجان خواهان محکومیت رفتارهای شوونیستی اقلیت فارس در اعمال تهدید و فشار بر فعالان و محبوسان هویت طلب زنگان و مراغه طی چند هفته اخیر شده بودند.

متاسفانه به دنبال ارعاب شدید مامورین فردی که با صدای بلند بعنوان یکی از وابستگان سببی و درجه چهار مرحوم صحبت می کرد، مکررا می کوشید تا عهده دار اجرای مراسم گردد و گردهمائی ملی دفن استاد دکتر فرزانه را تنها با ذکر فاتحه ای به پایان برساند با آغاز سخنان تریبون ملی اجبارا خاموش شد و با خفت مراسم را ترک کرد.

دکتر محمدزاده صدیق،دکتر آیرملو،صفری،مهندس راشدی،مهندس امانی، مهندس صرافی و عباس لسانی از جمله سخنرانان این مراسم ملی بودند.

سخنرانان با تاکید بر عظمت شخصیت و اهمیت بین المللی مبارزه آن قهرمان سترگ، خواستار استحکام پولادین واتحاد ملی میان آحاد ملت تورک آذربایجان، بی اعتنایی به سخنان تفرقه انگیز خفاشان و کلاشان و همچنین ادامه صادقانه  و شجاعانه راه غرور آفرین فرزانه ملت مظلوم آذربایجان شدند.

مامورین امنیتی نخست از بکار افتادن بلند گوها ممانعت می کردند.اما مگر می شود صدای حق طلبانه ملت را خاموش کرد؟!

بلند گوهها به کار افتاند و مجریان قدرتمند این برنامه   ملی، در حالیکه اشعار حماسی پر شور و شعوری را در محاصره نفرت انگیز مامورین قرائت می کردند مراسم را با شجاعت تمام اجرا کردند. هنگامی که عباس لسانی لب به سخن گشود تا هم سنگر بودن همه مردم آذربایجان را در دفاع از حقوق حقه این ملت مظلوم بر زبان آورد صدای بلندگو قطع شد که دخالت سریع   غیور مردان آذربایجانی به سرعت مانع از ادامه این رفتار ایذائی گردید.

فریادهای یاشاسین آذربایجان در حالی از عمق وجود هزاران شرکت کننده این مراسم به آسمان بر می خاست که دستهای بسیاری از جوانان همه تبدیل به بوز قورد شده بود.

در اواخر برنامه به رغم فضای بسیار سنگین امنیتی حاکم بر محوطه، سرود آذربایجان سن سن منیم ....در برابر دوربینهای اطلاعات با بلندترین و رساترین صدای ممکن خوانده شد .مراسم در میان فریادهای یاشاسین آذربایجان به پایان رسید   و در نهایت هویت طلبان آذربایجانی  با متانت و آرامش مشهودی گورستان پر افتخار وادی رحمت تبریز را ترک کردند.

بعد از ظهر همان روز و نیز صبح روز بعد، دو مجلس ختم پرشکوه نخست در مسجد طوبائیه و در کنار مزار شریف باقرخان و سپس در بزرگراه ائل گولی، بار دیگر در میان محاصره آشکار مامورین اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی ، برای فرزانه آذربایجان منعقدگردید و با حضور گسترده مردم روبرو شد .

هویت طلبان از توزیع دهها هزار تراکت در تبریز وشرکت نزدیک به ده هزار تن در مجالس ختم سخن می گفتند و اظهار می داشتند که بی گمان مراسم ملی وادی رحمت توانست وحدت میان فعالین و همچنین آحاد ملت را بصورت شگرفی تقویت کند.