رویای برکنار شده

اسراییلی ها تصمیم به جدایی از فلسطینی ها می گیرند.

 

نوشته یوزف یوفه ، دی تسایت (زمان) ، شماره 14 به تاریخ 30 مارس 2006-
ترجمه از آلمانی: دنیز روشن

ازهر هشت نفر اسراییلی ممکن است  تنها یک نفر ايهود المرت را به غذا مهمان کند. علت روشن است. زیرا المرت به عنوان نخست وزیر همانقدر ملال آور است که به مثابه یک آدم معمولی. در واقع او ملال انگیزترین همه زمانهاست. ازاین روست که گرچه المرت وحزبش کادیما بدون حضور بانی اصلی آن، شارون، بیشتر ازدیگران رای آوردند ولی با وجود دستیابی به تقریبأ یک چهارم کرسی های پارلمان، کنست، نمی توانند به تنهایی دولت را بدست گیرند.

  با این همه کادیما (به معنی"به پیش") قدرتمندترین نیروی کشور است. این فرزند کم خون شارون توانست بهمراه متحد طبیعی اش یعن حزب کارگر نیمی از کرسی های پارلمان را اشغال کند. ودرست همینجا پیام اصلی نتایج انتخابات اخیراسراییل نهفته است. رای بالای هردو حزب، که تلا ششان بیشتر متوجه نیروهای میانی جامعه است نشانگر ظهور یک مدفن دوگانه ایدئولوژیک می باشد که در سمت چپ اش رویای صلح و در سمت راستش رویای "اسراییل بزرگ" را جای داده است. به هرحال دیگر کسی نیست که به صلح با فلسطینی ها باور داشته باشد. همینطور معدود کسانی هنوز در این  فکرند که اسراییل قادر است به مثابه  اشغالگر باقی بماند بی آنکه روح دمکراتیک و ریشه  یهودی اش را از دست به دهد.

رای دهندگان با رای خود  کادیما رابه مثابه  حزب اول اسراییل برگزیدند و این در حقیقت همان ترکیب مورد نظر شارون بود که میخواست راست ها و چپ ها را در رویا زدایی شان متحد کند. المرت به اسراییلی ها نه قول مذاکره ونه قول آشتی با فلسطینی ها را داده است. شعار خونسردانه وی "بازگشت به خویش است" است و این به معنای اقدام، عقب نشینی، تعیین سرحدات ، حصار کشیدن و تخلیه آبادی های یهودی نشین در مناطق اشغالی به طور یک جانبه میباشد. اسحاق رابین این مشی را در سال 1992 چنین مطرح ساخت: "غزه از تلاویو و تلاویو از غزه باید بیرون بروند". توافق رابین-عرفات در سال 1993 دیگر فراموش شده است. و به همراه آن آرزوی دستیابی به "سامرییه یهود"، نامی که تورات،  اردن غربی را بدان مینامد نیز به خاک سپرده میشود. به نظر یوسی کلاین هاله وی ، این انتخابات معادل سیاسی حصار ایمنی است و پیام آن به فلسطینی ها چنین است: "بروید و ما را دیگر با شما کاری نیست".

پیروزی انتخاباتی حماس در ماه مارس این گرایش را تقویت کرد. اسراییلی ها چگونه میتوانند با گروه مذاکره کنند که خواهان نابودی کشورشان است؟ و نیز همینطور با محمود عباس؟ گرچه حماس او را همچون فرشته صلح سر جایش نگه داشته است ولی آشکار است که اختیارات وی نسبت به قبل به مراتب کاهش پیدا کرده است. بنابراین المرت خواستار مشخص شدن مرزها تا چهار سال آینده است در حالیکه موفاذ ، وزیر دفاع، خواهان تثبیت مرزها حداکثر تا دو سال دیگر میباشد. ولی به دو دلیل رویای انزواجویی تعبیر نمی شود: اولین علت "قابل زیست بودن" است. نوار غزه همین اکنون یک معضل اجتماعی است که با هیچ برنامه اصلاحی همچون هارتس 4 (برنامه اصلاحی دولت سوسیال دمکرات-سبز آلمان) مداوا نمی شود. این منطقه عملأ از جهان خارج  جدا شده است. محصولات کشاورزی از بین میروند ممکن است آرد و نان هم کمیاب شود. اگر المرت طرح مرزی خود را به اجرا در آورد دو "غزه" دیگر ایجاد خواهد شد یکی در شمال ودیگری در جنوب اردن غربی. تکه شدن به سه قسمت نه به ارتقای رشد اقتصادی می انجامد ونه می تواند ریشه تروریست های بالقوه را به خشکاند.

دلیل دوم "امنیت" اسراییل است. چونکه  پشت سر عقب نشینی یک طرفه کابوس دولتی از حماس نهفته است که احتمالا "مشاورین" و نیز سلاح ایرانی را در بغل گوش آن مستقر خواهد کرد. اگر چنین شد نباید اسراییل دوباره به فلسطین لشکر کشیده حماس را نیز همچون الفتح از هم بپاشد؟

و حال نگاهی به جنبه مثبت قضیه بیفکنیم. این به سه شکل خود را نشان می دهد. اولا یک سوم اسراییلی ها نمی خواهند تمامی درهای مذاکرات بسته شوند. ثانیا حماس  اینبار همچون انتخابات  قبلی دچار این جنون نشد که با ترورهای جنایتکارانه اش تمامی جناح راست اسراییل را به قدرت پرتاب کند و آخر اینکه هانجیه، رهبر حماس چهار طرف مذاکرات خاورمیانه، یعنی آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل را به رسمیت میشناسد وبه آنها پیشنهاد صلح داده است.

در این میان به نظر میرسد که جرقه هایی از واقع بینی در حماس بوجود آمده باشد. از اینرو لازم است که  اروپا و آمریکا به عنوان تامین کنندگان اصلی مالی، این جرقه ها را، با در خواست چشم پوشی از ترور و به رسمیت شناختن اسراییل ،ا به خرمن آتشی بدل سازند. لاکن بدون آن هم ترور اعتبار خود را از دست میدهد. زیرا حماس دیگر قادر به پنهان کردن خود نیست. اگر آنها حاکم اند پس "جهادگران راه خدا" نیز در برابر فقر مردم و انتقام گیری اسراییلی ها مسئولند.

اگر چه اسراییلی ها دیگر اعتقادی به عقل سلیم دشمن خود ندارند ولی این موجب دست شستن آنها ازاین اصل عقلانی نیست که میگوید: وضع ما نمیتواند بهتر شود هرگاه همسایه ما در وضع بدی بسر برد حتی اگر دیوارهای خیلی بلندی ما را از هم جدا کند.

 

برای دیدن اصل مقاله به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.zeit.de/2006/14/01_leit_2_14