بمناسبت سالگرد "  قتلهای زنجیره ای "            شهاب برهان

  

 

حالا که هفت سال از قتل های سیاسی پائیز 1377  ( موسوم به قتل های زنجیره ای) می گذرد ، پرده از بسیاری "راز" ها و لااقل از بزرگترین هاشان در برابر چشمان عموم مردم بر افتاده است:

- دیگر برای کسی پوشیده نیست که آن قتل ها با آگاهی و به دستور سران درجه اول حکومت اسلامی و با برنامه ریزی نهادها و ماموران حکومتی به اجرا در آمدند.

- دیگر برای کسی پوشیده نیست که بالاترین مقامات حکومتی و دستگاههای تحت امر خامنه ای و رفسنجانی، ار جمله قوه قضائیه جمهوری اسلامی، جلوی تحقیقات وافشا گری های بیشتر در مورد این قتل ها را گرفتند و به این ترتیب ثابت کردند که کار، کار خودشان است.

- برای همه کس آشکار شد که خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی در ماستمالی این قتل ها؛ خاک کردن پرونده آنها و برگزاری دادگاه های قلابی؛ و تبرئه و آزاد کردن مجریان قتل ها و به حبس و بند کشیدن پیگیری کنندگان پرونده ها،  همدست و شریک جرم آمران و مجرین قتل ها هستند.

- دیگر برای همگان روشن شده است که قتل های سیاسی، محدود به چهار قتل زنجیره ای پائیز 1377 نبوده و تعداد مخالفان سیاسی و عقیدتی و منتقدینی که بصورت ربودن و سر به نیست کردن یا تصادفات ساختگی و ترور با سلاح گرم و سرد کشته شده اند، چندین ده برابر این است؛ و برای همگان معلوم شد که بسیاری از اصلاح طلبان امروزی که در دو دهه گذشته مسئولیت های حکومتی داشته اند، جزئی از این دستگاه ترور دولتی و سرکوب مخالفان بوده اند که حالا هم حاضر نیستند از قتل های سیاسی قبل از پائیز 77 حرفی به میان آید.

- باندهای رژیم، هر یک با اقدامات و روش های خاص خود در قبا ل " قتل های زنجیره ای" و جریان پیگیری آن ، ناخواسته حقایق اساسی و مهمی را در ماهیت و طبیعت جنایتکارانه حکومت اسلامی عریان کردند، که اگر قرار بود توسط یک دادگاه صالح صورت بگیرد، به این سرعت و سهولت به نتیجه نمی رسید.

این رژیم از همان ابتدا با قتل و ترور و اعدام منتقدین و مخالفان اش خود را تثبیت کرد؛ وقتی جام زهر پایان جنگ را سر کشید، با قتل عام زندانیان سیاسی تعادل خود را باز یافت؛ و هر چه نارضایتی ها افزایش یافت، ماشین ترور و کشتار رژیم هم دُور بیشتری بر داشت. " قتل های زنجیره ای" ، فقط حلقه ای از زنجیره دراز ترور و آدمکشی در طول حیات جمهوری اسلامی بود.

در نگاه به آن فاجعه تکان دهنده نباید تنها نظر به گذشته داشت؛ به چیزی که گوئی گذشته و در پشت سر ما مانده است. رژیم اسلامی رو در روی مرگ ایستاده است و جز سرکوب ، هیچ وسیله ای برای مطیع نگه داشتن مردم در دست ندارد. اگر چه حکومت توان سرکوب همه را ندارد و جنبش های متنوع مردم هم نشان می دهند که رژیم در مستولی کردن جّو وحشت شکست خورده است، با این حال رژیم ار آنجا که هیچ وسیله دیگری ندارد، چاره ای هم جز توسل به قهر تا جائی که می تواند، ندارد. این است که قتل های سیاسی را نباید فقط در گذشته و پشت سر دید؛ باید مراقب امروز و روزهای پیش رو بود و با آمادگی و هشیاری ، ماشین ترور دولتی را از چرخش باز داشت. سرنوشت تلخ زهرای کاظمی ، بعد از "قتل های زنجیره ای" درس بزرگی است.

" قتل های زنجیره ای" پائیز 77 بهای بس سنگینی بود تا عموم مردم به سرشت پلشت این رژیم اسلامی پی ببرند. اگر چه جریان بعدی قضایا و رفتار و اقدامات مسئولین نظام، کل جمهوری اسلامی را بعنوان یک رژیم آدمکش و تروریست رسوا کرد، اما محاکمه سران این رژیم به جرم جنایت علیه بشریت، کمترین دینی است که ما مردم ایران به قربانیان بی شمار این رژیم سفاک داریم. ما نخواهیم گذاشت پرونده آدمکشی جمهوری اسلامی همراه خودش دفن شود. نخواهیم گذاشت پرونده هیچیک از آنانی که پیش و پس از "قتل های زنجیره ای" به دست آدمکشان وتروریست های رژیم به قتل رسیده اند به دست فراموشی سپرده شوند.

ما گریبان سران رژیم را در زیر خاک هم رها نخواهیم کرد !