پيام دالتون مك گينتي، نخست وزير انتاريو

26ــ25 ژوئن
با مسرت فراوان، از سوي دولت انتاريو، درودهاي خود را تقديم همه ميهمانان ميكنم كه در كنفرانس و ضيافت شامي كه به افتخار دكتر رضا براهني به ميزباني كانون فرهنگي سپاس برپا شده است، شركت كرده اند.
شگفت آور نيست كه صدها نفر از شما از سراسر كانادا و خارج از كانادا گرد آمده باشيد تا در بزرگداشت دكتر براهني، نويسنده توانا و فعال بي باك حقوق بشر، شركت نماييد. دكتر براهني، به عنوان يك دانشگاهي چهار دهه از عمر خود را در برخي از معتبرترين دانشگاههاي جهان وقف روشن كردن اذهان و الهام بخشيدن به انسانها كرده است. به عنوان شاعر، رمان نويس، نمايشنامه نويس و منتقد ادبي، آثار دكتر براهني توسط تعدادي از بزرگترين ناشران و سرشناس ترين مجلات و روزنامه ها انتشار يافته است. در موقعيت مدافع خستگي ناپذير آزادي و احترام به شأن انساني، او در شرايط وخيم سالها تبعيد و زندان را متحمل شده است. صداي او صدايي است كه از سكوت امتناع ميورزد، و چراغي است كه خاموشي نميپذيرد. به جمع شما مي پيوندم تا سپاسهاي خود را تقديم اين انسان برجسته نمايم، كسي كه سخن و گواهي مستمرش به ايجاد تفاوت در ايران و جهان ياري ميرساند.
به همه ي ميهماناني كه از راههاي دور براي شركت در اين حادثه پرمعنا به انتاريو سفر كرده اند، بويژه آنهايي كه نخستين بار از ايالت ما ديدن ميكنند، صميمانه خوشامد ميگويم. تبريكات خود را به همه ي اعضاي برجسته ي كميته افتخاري كه سعي وافر و شايسته ي خود را در بزرگداشت حيات و آثار دكتر براهني مبذول داشته اند، تقديم ميدارم.
استدعا دارم صميمانه ترين آرزوهاي مرا به خاطر اين حادثه به ياد ماندني بپذيريد.
دالتون مك گينتي نخست وزير
Dalton Mc Guinty

 

پيام هلن سيكسو در مراسم بزرگداشت دكتر رضا براهني 25 جون 2005 ــ دانشگاه تورنتو

ترجمه: رضا سيدحسيني

كشف يك اثر، در طول زندگي كتابخواني، حادثه اي است همانقدر كمياب كه سر برآوردن يك محبوب مرده از گور. چنين حادثه اي هر پنج يا ده سال يك بار اتفاق ميافتد، با چنان نيرويي كه آن روز انسان ميتواند به واقعيت ادبيات پي ببرد. اين ماجرا چند سال پيش براي من روي داد. وقتي كه روزگار دوزخي آقاي اياز رضا براهني را خواندم. براي من قيام قيامت بود. چه سعادتي در اينكه انسان ناگهان خبردار شود كه سياره ديگري، دنياي ديگري وجود دارد.
به خاطر دارم كه خواندن براي من تقريبا تحمل ناپذير شده بود، زيرا آثاري كه از اعماق سرريز ميشوند، براي مخيله من تحمل ناپذيرند. اين آثار آزار ميدهند زيرا در اطراف شر و بدي و راز بدي پرسه ميزنند. از اين رو دوست من رضا گول نخورده بود: او براي شروع كار مستقيما وارد يك دوزخ شده بود. دوزخ گهواره ي تكوين ها. ميگويم يك دوزخ، زيرا هر كسي دوزخ خود را دارد. دوزخ براهني مانند كاخي مجلل و مزين است. آرشيوهاي ايراني و ترك و غربي را در بر دارد. خاطرات و دانشهاي دائره المعارفي دارد. سر آغازين و مدرن است. بايد ميگفتم دوزخها، دوزخهاي زيبا. زيرا دنياي رضا از همه جا دوزخي بيرون ميكشد. ترانه ي زندانها را ميخواند يا جناياتي را در خانواده.
رضا مي بايستي به تبعيد برود. اين خواست ادبيات بود، زيرا او شهروند بسيار تواناي ادبيات است.
رضا، شاعر عظيم و در عين حال معلم خيال پرور و شاهد، مرد عمل و ادب متعلق به سنت جهاني كيميا گران كلمه و ابداع كنندگان آزاديهاي تازه است.
هلن سيكسو ــ ژوئن 2005

 

پيام نوم چامسكي، زبانشناس، روشنفكر، متفكر بزرگ اجتماعي و سياسي، و استاد دانشگاه ام آي تي

از شنيدن خبر مراسم بزرگداشت رضا براهني بسيار خوشحال شدم. براي شخص من افتخار بزرگي است كه در طول سي سال گذشته، از زماني كه او شخصيتي برجسته در مبارزه عليه خشونت و خفقان رژيم شاه بود، با رضا آشنا بوده ام. در سال هاي بعد او به كار شجاعانه ي خود در دفاع از حقوق بشر و آزادي، نه تنها در ايران، بلكه در جاهاي ديگر ادامه داده است. و در سراسر اين سالها، هميشه افتخار من بوده كه هر وقت ميتوانستم به او بپيوندم و از فعاليت و سرمشق قابل ملاحظه ي او بياموزم. مايه ي خوشوقتي فراوان من است كه در بيان قدرداني عميق خود به خاطر آنچه او تاكنون كرده، و با اين چشمداشت كه در سالهاي آينده نيز چنين كند، به جمع شما بپيوندم.
نوم چامسكي
Noam Chomsky

 

پيام عاليجناب جان رالستين سال، فيلسوف، نويسنده، رئيس افتخاري انجمن قلم كانادا، و همسر عاليجناب ادرين كلاركسون، فرماندار كانادا

علت آنكه من احساس ميكردم كه وقت گذاشتن براي كار انجمن قلم كانادا و انجمن قلم جهاني اهميت دارد اين بود كه كار انجمن قلم نه تنها درست در قلب مسئله خلاقيت، بلكه نيز در قلب آزادي بيان قرار دارد. آزادي بيان نه تنها متعلق به نويسندگان است، بل كه نيز تعلق به خوانندگان، حتي تعلق به شنوندگاني دارد كه قادر به خواندن نيستند. حتي كساني كه نام نويسنده اي مثل رضا براهني را نميشناسند، به طريقي از شكي كه تخيل علمي روشنفكرانه برمي انگيزد سود خواهند برد. تخيل نهفته در قالب كار خلاقه از نيروهاي بزرگي است كه هر تمدني را به جلو ميراند.
حكايت زندگي رضا، در اروپا، در ايالات متحده، و حالا به اين شيوه موثر و قاطع در كانادا نماد شگفت آوري است، هم از آزادي بي مرز خلاقيت، و هم از ترسي كه خلاقيت در كساني ايجاد ميكند كه گمان ميكنند قدرت در محدود كردن نيروي مميزي ناپذير تخيل بشري است. همه ما در انجمن قلم از اين واقعيت هستي شناختي كه نويسنده اي تبعيدي رئيس انجمن قلم كانادا بشود، بسيار به هيجان آمديم، رضا به كار مركز ما و به نهضت جهاني قلم، واقعيتي فكري به ارمغان آورد كه ما پيوسته بايد بر آن خود را متمركز كنيم. زمان رياست او در انجمن قلم كانادا او به انجمن اين وقوف را داد كه آنها گروهي نويسنده كه تنها به بهبود زندگي نويسندگان در جاهاي ديگر همت گماشته باشند، نيستند. رياست او در ما وقوف بيشتر نسبت به ديگري را به وجود آورد.
اعتقاد دارم كه پيشرفت چشمگير، در خلق شبكه نويسندگان تبعيدي در سراسر كانادا ــ شبكه اي با هدف ايجاد كار، درآمد زمينه براي زندگي خانوادگي و جهاني از نويسندگان به يك معنا با درگيري رضا در نهضت انجمن قلم كانادا ممكن گرديد، هر چند كه او همزمان خود نيز با سختي هاي جسماني و عاطفي تبعيد خود دست و پنجه نرم ميكرد. ما همه ي كوششهاي او را ارج مينهيم و براي او آرزوي خوشبختي ميكنيم.

عاليجناب جان رالستين سال
His Excellency John Ralston Saul