بنام خدا

خس و خاشاک کیستند؟

پرویز زارع شاهمرسی

 

«خس و خاشاک» عبارتی است که یکی از نامزدهای انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر بکار برده و موجب بروز هیجانات و اعتراضات فراوانی شده به نحوی که حتی خود ایشان مجبور شده به نحوی حرف خود را اصلاح نماید. تردیدی نیست که استفاده ز این عبارت سخیف برای گروهی از مردم، ریشه در تربیت خانوادگی و جناحی این فرد دارد چرا که هیچ فرد اصیل النسبی چنین بی ادبی وقیحانه ای را انجام نمی دهد؟

پرسش این است که این عنوان از کجا پیدا شده و آیا چنین تصوری دربارة مخالفان ریشة تاریخی دارد یا اینکه اشتباه لفظی بوده است. بنده کوشش میکنم تا به عنوان یک دانش آموز تاریخ به این پرسش پاسخ دهم.

اصولاً نبود ساختارهایی برای ارتباط مردم با حکومت بویژه در حکومتهای استبدادی، موجب بروز اختلاف نگرشهایی میان حکومت و مردم می شود. حکومت مردم را به عنوان گوسفندانی می نگرد که باید گوش به فرمان باشند و مردم نیز چون نمی توانند سخن خود را به حکومت برسانند، همواره با آن مشکل دارند و در مواقع خاص نیز سر به شورش برمی دارند. حال این افراد از نظر حکومت چه تعریفی دارند؟ آیا نمایندة گرایشها و مطالبات برحق قشری از جامعه هستند یا اراذل و اوباشی هستند به دنبال اخلال در نظم عمومی؟

نگاهی به صفحات تاریخ و همچنین مدارک تاریخ نگاری سنتی ما نشان از این دارد که مورخان درباری در کشور ما همواره خیزشهای مردمی را به دیدة منفی نگریسته اند. این نیز انعکاسی است از نوع نگرش حکومت به اعتراضات مردم. به عبارت دیگر حاکمان استبدادی که بنا به ماهیت خود از درک مسایل مردم ناتوانند، نمی توانند ریشة اعتراضات اجتماعی را دریابند و از این رو نیز آن را به حساب ماجراجویی اراذل می گذارند؟

ذکر یک نمونة تاریخی می تواند در درک مطلب سودمند باشد. در سالهای 978 تا 981 در زمان پادشاهی شاه تهماسب صفوی، مردم تبریز در اعتراض به ستم مأموران مالیاتی شورش کردند. همة اقشار جامعه در این شورش شرکت کردند. داروغة تبریز به سرکوب شدید مردم پرداخت و مردم نیز به مقابله برخاستند. حسن بیگ روملو در احسن التواریخ می نویسد:«اجلاف شمشیرها از غلاف بیرون کرده و ..» اسکندر بیگ منشی در عالم آرای عباسی نیز می نویسد:«در این قیام و غوغا اجلاف هرمحله و اوباش هر کوچه به خیال خودسری افتاده و به قیام و افساد آغاز کردند».

ادبیاتی که در تاریخ نگاری رسمی ایران بکاررفته، نشان از فاصلة بسیار زیاد مردم و حکومت دارد. در سده های بعدی نیز همین مطلب به انحاء گوناگون ادامه داشته است. هر زمان که مردم خواسته اند تا خواسته های برحق خود را ابراز نمایند، ساختار استبدادی و غیرمردمی حکومت با آن برخورد کرده و با ادبیات توهین و استهزاء با آن برخورد کرده ست. زمانی که در سال 1329 نهضت ملی شدن نفت موجب خیزش مردم شد، حسینعلی رزم آراء در مجلس به مردم ایران توهین کرده و گفت که مردم ایران لیاقت ادارة یک کارخانة سیمان را ندارند.

محمدرضا شاه پهلوی در برخهورد با جریانات اجتماعی ایران همچون ملی شدن نفت یا قیام 15 خرداد نیز همین ادبیات را در پیش گرفت. فراموش نمی کنم که شاه در شامگاه روز 29 بهمن 1356 نیز گریه کرد و گفت که این افراد خارجی بوده اند.

این روحیة فرافکنی و نسبت دادن حوادث داخلی به قدرتهای خارجی که به نوعی گریز از پاسخگویی به مطالبات برحق مردم بود، در بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. مردم ایران و بویژه انقلابیون با یادآوری دخالتهای قدرتهای بزرگ در انقلابات مشروطه و کودتای 28 مرداد نوعی بدبینی ذاتی نسبت به قدرتهای خارجی را در خود بوجود آورده بودند. البته قسمتی از بدبینی واقعی و بر مبنای حقایق تاریخی بود ولی قسمت بسیار بیشتری نیز از توهم توطئه و میل به فرافکنی مشکلات داخلی نشأت می گرفت.

بسیار محتمل بود که گروهی به آسانی شخص یا گروه مخالف را به قدرتهای خارجی منسوب کرده و زمینه های حذف آن فراهم سازد. مثلاً در سالهای اولیة انقلاب نیز دادن عنوان »آمریکایی» به کسی یا گروهی به معنای خاتمة حیات سیاسی و شاید جانی وی بود.

همین مسئله در مورد مطالبات قومیتها و اقلیتها نیز رایج بود. در سال 1370 صدا و سیما پرسشنامه ای حاوی مطالب توهین آمیز به آذربایجانیان منتشر ساخت. وقتی دانشجویان دانشگاه تبریز به اعتراض برخاستند، روزنامة «سلام» فوراً و بدون درنگ این حرکت را به خارجیان نسبت داد. این رویه موجب سهولت کارهای بسیاری شده بود یعنی بسیار آسان بود که همة مخالفتها و اعتراضات را به خارجیان نسبت داده و به آسودگی خود را از بار مسئولیت و پاسخگویی نجات داد. همان مسئله ای که در مسئلة قتلهای زنجیره ای رخ داد و به مجرد برملا شدن دخالت حکومت در این قتلها، فوراً پای خارجیان به میان کشیده شد و و مسئله ظاهراً فیصله یافت.

در حوادث کوی دانشگاه که دانشجویان توسط دژخیمان خشونت، بی رحمانه مورد حمله واقع شدند، آیت الله خامنه ای عبارتی نزدیک به «خس و خاشاک» را برای آنان بکار برد. اکنون نیز در ادامة همان روند در حالی  که صحت انتخابات توسط مرجع قانونی یعنی شورای نگهبان تأیید نشده و شائبه های جدی در مورد خیانت به آراء مردم وجود دارد، یکی از نامزدها که وابسته به جناح اقتدارگرا است، سرمست از پیروزی تقلبی، همین عبارت ریشه دار را بکار برده است. استفاده از این عبارت نه تصادفی است و بی هدف. به هر ترتیب به نظر می رسد استفاده از چنین تعبیراتی متعلق به حکومتهای استبدادی و جناحهایی است که مردم را گوسفند پنداشته و حکومت بر این مردم را تکلیف خود می دانند.