برگردان: س. حاتملوی

ما ملتی عصبانی هستیم

 

آوراهام بورگ از 1999 م. تا 2003 م. رئیس کنست (پارلمان اسرائیل) بود. پدر او یوسف که اهل درسدن آلمان غربی بود، توانست از قتل عام یهودیها بدست نازیها جان سالم بدر ببرد. او در دولت مناهیم بگین سمت وزارت داشت. بورگ در کتاب خود « هیتلر را شکست بدهیم» بعضی از تزهای مورد قبول اسرائیلی ها را مورد سئوال قرار داده است.

کریستف شولت خبرنگار مجله ی اشپیگل چاپ آلمان فدرال (9 - 2009) در باره ی سیاست های دولت های مختلف اسرائیل مصاحبه ای با او انجام داده است، که با هم می خوانیم:

 

ما ملتی عصبانی و متجاوز هستیم. اسرائیل همچون پدر خشنی است که در کودکی مورد سو استفاده ی جنسی قرار گرفته است.  ما اسرائیلی ها قهرمان از دست دادن فرصت های مساعد هستیم. اول نمی خواستیم با PLO مذاکره بکنیم. ولی بعداً مجبور به این کار شدیم. روزی که نوار غزه به پایگاه اصلی القاعده بدل شود، کشف خواهیم کرد که حماس آنقدرها هم وحشتناک نیست.

 

س- آقای بورگ اکثریت اسرائیلی ها به احزاب دست راستی رای داده اند. شانس بنیامین نتانیاهو برای تشکیل دولت از همه بیشتر است.1 به عنوان فردی که از جنبش چپ اسرائیل حمایت می کند، چه احساسی دارید؟

ج- احساس می کنم که در حال از دست دادن موطن سیاسی، ایدئولوژیک و معنوی خود هستم. تعداد کرسی های «حزب مِرز» که امروز پایگاه سیاسی من محسوب می شود در کنست به سه عدد تقلیل یافته است. به عنوان یک اسرائیلی خودم را از دست رفته حس می کنم. چرا که تعداد زیادی از هموطنان من به عنوان حلال مشکلات عاشق جنگ هستند. اما باخت معنوی از هر چیزی بزرگتر است. یهودی بودن برای من یعنی هومانیسم و جهانگرائی دینی. اینکه یک یهودی بیگانه ستیزانه حرف بزند برای من قابل درک نیست. در حالیکه امروزه خیلی ها این کار را انجام می دهند.

س- منظور شما قبل از همه آویگدور لیبرمن است که حزب او « خانه ی ما اسرائیل» سومین فراکسیون قدرتمند را در پارلمان دارا می باشد.

ج- هر گاه شما 20 سال قبل به من می گفتید که یک روزی این ایدئولوژی نژادپرستانه در کنست دارای 16 کرسی خواهد شد، آنرا غیر ممکن می دانستم. در حالیکه این خط قرمز به شکل کاملاً طبیعی پست سر گذاشته شده است. لیبرمن در باره ی آینده ی ساحل غربی رود اردن و یا مرزهای 1967 صحبت نمی کند. خیر او ما را به سالهای 1948 باز می گرداند. سالی که دهها هزار فلسطینی از خانه هایشان تارانده شدند. او حالا می خواهد که بقیه ی عربهای ساکن اسرائیل نیز این کشور را ترک بکنند.

س- به چه علت نتایج انتخابات اینگونه شد؟

ج- جامعه ی اسرائیل توسط جنبش مهاجرین شهرکهای یهودی نشین به گروگان گرفته شده است. این مهاجران طرفدار ایجاد دولت بزرگ اسرائیل در سرزمینهائی هستند که از آن در تورات به عنوان ارض موعود سخن رفته است. درست همانگونه که فلسطینی ها از طرف جنبش حماس که در آرزوی ایجاد کشور بزرگ فلسطین بر اساس قوانین اسلامی است، به گروگان گرفته شده اند. هر دو جامعه مبتلا به سندروم استکهلم هستند. یعنی علاقمندی به کسی که شما را مورد سو استفاده قرار می دهد.

س- شما نوشته اید که هرگاه اخراج عربها از اسرائیل به سیاست دولتی بدل شود، از کشور مهاجرت خواهید کرد. آیا چمدان هایتان را بسته اید؟

ج- نه. من با کشیدن یک خط قرمز تازه سعی می کنم خودم را آرام بکنم. لیبرمن هنوز نخست وزیر نشده است2. او هنوز دارای اکثریت نیست. من هنوز امیدوار هستم. اجازه بدهید که یک مثال مجازی بزنم: من هنگام به دنیا آمدن بچه هایم در اطاق زایمان حضور داشتم. در هر بار از خودم می پرسیدم چگونه ممکن است که واقعه ی چنین زیبائی با اینهمه درد و خون همراه باشد؟ بحران موجود در اسرائیل می تواند یک شانس باشد. یکی از دلائل موفقیت لیبرمن این بود که کسی در مقابل او مقاومت نکرد. من حس می کنم که نتیجه ی انتخابات می تواند به ایجاد نسل تازه ای از نخبگان اخلاقی بیانجامد. و لیبرمن بخشی از این درد و عذاب است. ولی زمان علیه ما عمل می کند. شمارش معکوس بر علیه راه حل دو دولت که بر اساس آن فلسطینی ها نیز دارای کشور مستقلی خواهند شد، شروع شده است.

س- با همه ی اینها حزب میانه رو کادیما تحت رهبری خانم زیپی لیونی صاحب قوی ترین فراکسیون شده است. لیونی می خواهد که مذاکره برای راه حل دو دولت را ادامه بدهد.

ج- چگونه می خواهد این کار را بکند موقعی که نتانیاهو در کابینه ی او نشسته است3؟

س- بزرگترین قرارداد صلح اسرائیل یعنی صلح با مصریها را راستها امضا کرده اند.

ج- اما ایده ی اصلی آن یعنی «زمین در مقابل صلح» ابتکار چپ ها بود. فقط راست ها به آن جامعه ی عمل پوشاندند.

س- ولی چپ ها با مذاکرات صلح شان در اسلو موفق نبودند.

ج- اسلو خود به تنهائی یک موفقیت بزرگی بود. برای اولین بار دو طرف بر اساس راه حل دو دولت بر سر میز مذاکره نشستند. منتها اشکالی که ایجاد دولت خود گردان فلسطینی داشت، آن بود که این کار بیشتر شبیه یک معامله ی ملکی بود تا آغاز یک صلح واقعی میان دو دشمن. و در فاصله ی زمانی قرارداد 1993 اسلو و 2000 کمپ دیوید تعداد شهرکهای مهاجر نشین یهودی در سرزمین های اشغالی دو برابر شدند. برای فلسطینی ها شهرکهای یهودی نشین سمبل اشغال هستند. هم زمان فلسطینی ها نیز در مساجد و مدارس به تبلیغ فرهنگ نفرت و دشمنی ادامه دادند. در نهایت تصادم نظامی غیر قابل اجتناب شد.

س- با پیروزی دست راستی ها در انتخابات اخیر تصمیم یک جانیه ی نخست وزیر سابق آریل شارون که در سال 2005 به عقب نشینی از نوار غزه انجامید، نیز شکست خورده است.

ج- این حزب کار و اهود باراک بودند که بعد از شکست مذاکرات کمپ دیوید مدعی شدند که در میان فلسطینی ها طرفی برای مذاکره وجود ندارد. و باز هم این چپ ها بودند که طرح ساختن دیوار حایل را ریختند.

س- شما خودتان زمانی یک عضو برجسته ی حزب کار بودید. چرا از سیاست کناره گیری کردید؟

ج- احساس می کردم که سیاست مرا دچار محدودیت می کند. علیرغم میل خودم مجبور به خیلی از سازش ها بودم. عوض اندیشیدن به طرحهای بزرگ می بایستی در فکر کنفرانس مطبوعاتی بعدی بودم. من درک کردم با اینکه اسرائیل کشوریست شاهانه با بازده بالا ولی در عین حال سرزمینی است بدون هرگونه جهت گیری و رسالت پیغمبرگونه.

س- شما در کتاب تازه تان ادعا می کنید که دلیل آن «حکمروائی مطلق هولوکاست4 در همه ی عرصه های زندگی ما می باشد.» باید این موضوع را کمی توضیح دهید.

ج- اسرائیل همچون پدر خشنی است که در کودکی مورد سو استفاده ی جنسی قرار گرفته است. آیا امکان آن وجود ندارد که جمع بزرگی همچون یهودیها که زمانی بشکل خشنی مورد سو استفاده قرار گرفته اند، روزی از تبعات این شوک روحی خلاص بشوند؟ آیا امکان آن وجود ندارد که این ملت روزی خود را از این سیکل شیطانی نجات بدهد؟ من بهر حال تمام سعی ام را بکار می برم تا این شوک روحی را پشت سر بگذاریم.

س- شما می نویسید که «شووآ- Schoa (هولوکاست) در زندگی روزمره ی ما حی و حاضرتر از خداست.» طنین آن همانند Blasphemie است.

ج- چرا باید ابراز حقیقت اساعه ی ادب به پیشگاه خداوند تلقی بشود؟ چرا باید شووآ برای هر مقایسه ای بکار رود؟ مثلاً نتانیاهو را در نظر بگیریم. او رئیس جمهور ایران احمدی نژاد را با هیتلر مقایسه کرده است.

س- آیا رژیم ایران موجودیت اسرائیل را مورد تهدید قرار نداده است؟

ج – چرا. ولی وقتی کسی هر چیزی را با هولوکاست مقایسه می کند در آن صورت باید سریعاً طرح پیشنهادی رئیس جمهور ایالات متحده باراک اوباما برای مذاکرات دیپلوماتیک را رد بکند. باید فوراً اقدامات عاجلی برای جلوگیری از هولوکاست بعدی انجام بدهد. وانگهی این مقایسه های پایان ناپذیر هر چیزی با هولوکاست باعث می شود که ما عیار لازم را از دست بدهیم. کم کم کار به آنجا می رسد که آدم به خودش می گوید: « لشگرکشی به نوار غزه؟ البته کار قشنگی نبود ولی خوب ما حداقل در آنجا از کوره های آدم سوزی استفاده نکردیم.» به تدریج این به چیز قانونمندی بدل می شود: هر عملی که در حد هولوکاست نباشد می توان آنرا انجام داد.

س- شما هم از این مقایسه ها بکار می برید. شما می نویسید که: وضعیت سیاسی اسرائیل همانگونه بد است که جمهوری وایمار در واپسین سالهای موجودیتش. شما می پرسید چه فرقی است ما بین نازیها که نعره می زدند: «یهودی برو گمشو!» با اسرائیلی ها که فریاد می زنند: «عربها گورتان را گم کنید!»

ج- در زبان عبری مثلی است که می گوید: «بگذار لباسهای کثیف مان را بیرون از خانه نشوئیم.» ولی چون رسانه های بین المللی وضعیت ما را زیر ذره بین گذاشته اند، ما حتی لباسهای کثیف مان را در داخل خانه نیز نمی شوئیم. بطوری که کم کم بوی گند آنها بلند شده است.

س- شما می نویسید که «سیاست های اسرائیل امروزه باعث نفرت فزاینده نسبت به یهودیان گشته است.» پدر شما به عنوان کسی که از هولوکاست جان سالم بدر برده بود، نسبت به این جمله ی شما چه نظری می توانست داشته باشد؟

ج- پدر من همیشه به ما می گفت دو کتابی که برای سیاستهای ملت یهود خیلی مهم هستند هر دو در آلمان منتشر شده اند. یعنی کتابهای «سرزمین کهن نو» بنیان گذار صهیونیسم تئودور هرتسل و «نبرد من» هیتلر. آن زمان در آلمان مسابقه ی دراماتیکی ما بین روح لیبرالی و کابوس ملت پرستی افراطی جریان داشت. بالاخره کابوس ملت پرستی افراطی برنده شد. در اسرائیل نیز ما شاهد چنین مسابقه ای هستیم. امید بزرگ در مقابل کابوس بزرگ. من وصیت پدرم را همیشه بیاد دارم: «تمام تلاشت را بکار ببند تا این دفعه امید پیروز بشود!»

س- شما در کتابتان می نویسید که احساس گناه ناشی از هولوکاست باعث بوجود آمدن یک شیفتگی ملی برای ایجاد سپر امنیتی غلو آمیزی شده است که اکثراً خود را در جنگ طلبی بدوی نشان می دهد.

ج- ما ملتی عصبانی و متجاوز هستیم.

س- اسرائیل قبل از وارد شدن به جنگ، هشت سال موشک باران حماس را تحمل کرد.

ج- موشک باران برای اهالی جنوب اسرائیل قابل تحمل نبود. اما منهم باید به شما یادآوری بکنم که: از این هشت سال، پنج سالش غزه در اشغال ما بود. بله چند هزار راکت به طرف اسرائیل پرتاب شدند که باعث مرگ حدود 30 نفر و ضربه ی روحی تعداد زیادی شد. ولی در مقابل ما بیشتر از 1000 نفر را کشته و یک منطقه ی وسیع را ویران کردیم. آیا توازن نیروها قابل مقایسه هستند؟

س- اسرائیل در سال 2005 نورا غزه را تخلیه کرد. حماس عوض آباد کردن نوار ساحلی به موشک پرانی ادامه داد. چنین به نظر می رسد که وزیر امور خارجه ی سابق اسرائیل آبابا ابان حق داشت که بگوید: «فلسطینی ها هیچ موقعیتی را برای از دست دادن یک موقعیت مساعد از دست نمی دهند.»

ج- ما اسرائیلی نیز قهرمان از دست دادن موقعیت های مساعد هستیم. ابتدا نمی خواستیم حتی با PLO نیز مذاکره بکنیم. در حالیکه بعداً این کار را انجام دادیم. حالا تاریخ دوباره با حماس تکرار می شود. روزی که نوار غزه به پایگاه اصلی القاعده بدل شود، کشف خواهیم کرد که حماس آنقدرها هم وحشتناک نیست.

 

 

توضیحات زیرین از مترجم است:

1- در این فاصله نتانیاهو همراه با حزب کارگر و دو حزب «شاس» و «خانه ی ما اسرائیل» دولت تازه ی اسرائیل را تشکیل داده است.

2- آویگدور لیبرمن از طرف نتیانیاهو به سمت وزیر امور خارجه ی اسرائیل منصوب شده است.

3- مصاحبه قبل از تشکیل نهائی دولت جدید اسرائیل انجام گرفته است.

4- خود یهودیها بجای کلمه ی انگلیسی هولوکاست از لغت شووآ (Schoa) که به معنای پیگرد ایدئولوژیک و نابودی جمعی یهودیها از طرف نازیهای آلمانی در فاصله ی سالهای 1933 تا 1945 میلادی می باشد، استفاده می کنند.