علي رضا اردبيلي:
alirza@live.se

 

                                 ناممكن كردن ديالوگ كتبي و شفاهي


بحثهاي هفته­هاي اخير مي­توانست براي طرفين بحث و ناظران بيروني امكان نگاهي عمقي­تر به مسائل مرتبط با جنبش ملي و دموكراتيك آذربايجان  فراهم سازد. در اين موضوع آقاي سيروس مددي متن سخنراني خود در يك جمع كوچك 5-10 نفري را كتبي كرده و منتشر كرده بودند. پاسخهاي متعددي به نوشته ايشان در سايتهاي اينترنتي منتشر شد. متأسفانه سايتهاي فارسي كه اصولاً بايستي رعايت بيطرفي حداقل در ظاهر را مي­كردند، به نشر يكجانبه نظرات تيم سه نفري  به رهبري  آقاي حسين نوحي وند و مشاركت آقاي مددي پرداختند و از اين جهت عدم اعتماد موجود در جنبش ملي آذربايجان  نسبت به رسانه­هاي فارسي را بازهم تشديد كردند. تيم سه نفره از پاسخ به جوابيه­ها و جريان يافتن ديالوگ لازم و سالم، خودداري كرد و تنها امكان برقراري يك ديالوگ بين طرفين بحث كه از سوي "گون آذ تي وي" فراهم شده بود، با رفتار نامتعارف س. م. در جريان سوال و جوابها تبديل به يأس شد.
تاكتيك نامعقول آقاي مددي در مصاحبه تلويزيوني مذكور در فوق كه مبتني بر باراندان اتهام به هرسو در پاسخ هر سوآلي بود،  از هر جهت، اين شائبه را دامن زد كه اين تيم نه به قصد طرح نظرات متفاوت خود با  جنبش ملي آذربايجان، بلكه در صدد جا انداختن نظرات از پيش آماده شده خودشان به هر قيمتي هستند و وقعي به حق قضاوت  مردم در ميان نظرات مطرح شده،  قائل نيستند. طرح  مكرر جوابهايي مثل "بشما چه مربوط است؟"! در پاسخ سوال مرتبط با نظرات ايشان كه داوطلبانه براي پاسخ به سوآلات به تلويزيون وصل شده­اند، به تنهايي حكم آويختن تابلوي "
No dialog" را دارد كه تأسف آور است.
لازم به تأكيد است كه من در اين نوشته به هيچوجه قصد برخورد به نظرات آقاي س. م. را ندارم حتي اينجا و آنجا بنا به ايجاب مطلب  اين كار اتفاق افتاده باشد. در اين باره مقاله جداگانه­اي به تركي نوشته­ام و از آنجايي كه نظرات آقاي س. م. كلكسيون مفصلي از نظرات نادرست ناشي از تعلق خاطر به يك ايدئولوژي توتاليتر است، برخورد با اين نظرات حتي در فورمهايي غيراز ديالوگ  ادامه خواهد يافت. پايان تاريخ مصرف ايدئولوژيهاي توتاليتر به معني حذف شدن آنها از ميان عقايد موجود نيست همانطور كه هنوزهم طرز تفكر و حتي شيوه توليد فئودالي و ماقبل آن در جهان وجود دارد.

در اين مقاله لازم مي­بينم بخشهاي مهم مصاحبه 8 فوريه آقاي س. م. و بويژه بخشهاي مرتبط با خودداري ايشان از دادن جواب به ساده­ترين و مشخصترين سوآلها را در اينجا منعكس كنم.
مكتب آنده ژدانف
مكتب آندره ژدانف كم اهميت­تر از مكتب يوزف گوبلز نيست و معجزاتي دارد عظيم. بستن قرارداد تقسيم لهستان با رژيم  هيتلر و همزمان "سوسيال فاشيست" ناميدن احزاب سوسيال دمكرات قرباني فاشيسم در اروپا از كرامات اين مكتب است.  "سرمايه­داري گنديده" ناميدن كشورهاي پيشرفته صنعتي و دموكراتيك دنيا از ديگر  دستاوردهاي اين مكتب است. حال تيمي سه نفره  با برخورداري از تجربيات اين مكتب، ملتي اسير و محروم از هر گونه حقوق ابتدايي خود را با كشف اشباح پانتوركيستي از بيم عقوبت تلخي كه در صورت نپيوستن به كارزار نامقدس اين تيم منتظر آنان است، هشدار ميدهد. گويي نگراني­هاي اطفال گرسنه نه در مورد گرسنگي و علل آن بله بايستي در جهت آشنايي و پيشگيري عوارض ناشي از پرخوري جهت داده شوند. يا انگار زنان عربستان سعودي بايستي بجاي مبارزه براي كسب حق رانندگي بايد نيروي خود را در جهت كشف و خنثي ساختن توطئه­هاي زنان افراطي ضد مرد در صفوف جنبش برابري طلب زنان بسيج كننند!. اين تزها هر اندازه  مسخره و دور از عقل باشند، بسيار شبيه مدعيات تيم سه نفره مورد نظر و يكي دونفر حواريون قديم و وفادار آنها مي­باشد.
6 سوآل و 2000 سطر سخنان  خارج از موضوع

مصاحبه روز يكشنبه 8 ماه فوريه 2009 آقاي سيروس مددي با "گون آز تي وي"
 براي كساني كه  در هر شرايطي اعتقاد به ديالوگ دارند، مأيوس كنند بود. در اين مصاحبه در طي بيش از يك ساعت و نيم ايشان قرار بود به 6 سوآل زير جواب دهند:
1. تعريف از پان توركيسم [اين تعريف در منابع شوروي، دايره المعارف بريتانيكا و منبع سوئدي يك يا دو سطر بيشتر نيست]
2. چه كسي يا كساني از آذربايجاني­ها از دولت ايالات متحده آمريكا  براي حمله به ايران دعوت كرده­اند؟ [جواب چنين سوآلي هم اصولاً نبايد بيش از يك سطر باشد؟]
3. ارائه مصاديق تقسيم بندي جنبش ملي آذربايجان  به 4 گروه (كه براي اينكار در مصاحبه اول فوريه خود يكهفته وقت درخواست كرده بودند) [از مصاديق هر كاتگوري 4-5 مثال بيشتر درخواست نشده بود يعني جمعاً يك جواب 4 سطري]
4. برخورد ارزشي به ادبيات و زبان نقد درون جنبش ملي آذربايجان: آيا يك  عضو سازمان مجاهدين  ميتواند عضو ديگر سازمان يا كل سازمان خود را منافق و منافقين بنامد؟ [اصولاً جواب اين سوآل بيش از آري يا نه نمي­تواند باشد]
5. ميزان آراي بلشويكها و حزب مساوات قبل از تشكيل  جمهوري اول آذربايجان  شمالي "آذربايجان  خالق جومهوريتي" [انتخاباتي كه به تاريخ 26، 27 و 28 ماه 1917 در قفقاز جنوبي برقرار شد و بلشويكها زير 4 درصد و حزب مساوت 63 درصد آرا را كسب كردند نگاه:
سويتوخووسكي صحيفه 124،125 ]
6. از ميان 25 مقاله تركي كه آقاي مددي بنا به ادعاي كنترل نشده خودشان تاكنون نوشته­اند، غير از اين مقاله اخير، كداميك از 24 مقاله باقي مانده به فارسي ترجمه شده­اند؟ [جواب اين سوآل دو كلمه يعني "يك مقاله" است. آن مقاله هم با مشاركت يك يار وفادار اين تيم سه نفره بدون ارائه تعريفي از پانتوركيسم و نشان دادن نيم سطري نوشته،  سه همكار سابق خودشان،  آقايان "سئور"، "سيداوالي" و عزيز سلامي را زير اتهام قرار دادند.]

بدينسان س. م. در مصاحبه تاريخ 8 ماه فوريه، بجاي 6 سطر جواب به 6 سوآل مشخص فوق، قريب 2000 سطر حرف خارج از موضوع، به هم بافت تا در گرد و خاكي كه برپا كرده بود، پرده ساتري بر ماهيت نه چندان زيباي عمل خود بكشد. مترجمي با امضاي "واهاب تبريزلي" (نام مستعاري كه قبلاً براي انتشار اينترنتي نظرات
مشابه نظرات ارگانهاي رژيم جمهوري اسلامي  بكار رفته است)   كه ترجمه شلخته و پراز تحريفي از مصاحبه فوق بيرون داده  ادعا كرده است كه مصاحبه شونده ، "بعلت مانع تراشی های مدیر تلویزیون، فرصت پاسخگویی لازم را نیافت". مدير تلويزيون در نهايت بهت و حيرت خود و بينندگان تلويزيون شاهد 2000 سطر سخنان خارج از موضوع  س. م. در جواب 6 سوآل فوق بود و نتوانست جلوي اين سخنان خارج از موضوع را كه از نظر مترجم فوق، نشانه "تردستي قابل توجه" وي است، بگيرد، چگونه مانع بيان 6 سطر جواب مربوط به 6 سوآل فوق از جانب وي شد؟
آقاي س. م. عضو گروه سه نفري به رهبري حسين نوحي وند (كارمند سابق راديو مسكو) در طي دو جلسه مصاحبه  در برابر چند سوآل كنكرت در باره سخنان مكتوب خود در مقاله­اش، قرار گرفت. پاسخ ايشان به شخصيت قهرمان سيد ابراهيم نبوي در اثر طنز "دوشنبه، ساعت 2 تا
5/5، دفتر سردبير" بود. شباهت در دو جهت است:
        1.  اتهام زدن بجاي جواب
 به سوآل
       2. ابهام در اتهام زني بنحوي كه طرف اتهام حتي و قتي خود خبرنگار است، اين مسئله صراحت نمي­يابد و تنها از سوي خواننده "استنباط" مي­شود. در اين شيوه اتهام تعريف نميشود و در نتيجه ذكر مصاديق اتهام هم نه مطرح ميشود و نه حتي  ذكر آنها ممكن خواهد بود.

دو خصوصيت فوق هم در نوشته­ها و هم در مصاحبه­هاي مورد نظر به وفور به چشم مي­خورد. ابتدا به طنز سيد ابراهيم نبوي دقت كنيد تا بعد بخشهايي از مصاحبه آقاي مددي را مرور كنيم:
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5، دفتر سردبير

گفتم: برادرجان! مگر شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي جلسه برگزار نكرديد؟
گفت: اين اظهارات ياوه­گويي­هاي عناصر وابسته به استكبار مي­باشد كه جهت دشمني با ارزش­ها عنوان شده است.
گفتم: بله، برادرجان! اينجانب وابسته به استكبار بوده و مي­پذيرم كه دشمن ارزش­ها هستم، ولي آيا شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي جلسه داشتيد يانه؟
گفت: كساني كه فساد اخلاقي دارند و اعتراف كرده­اند و در جهت مقابله با ارزش­ها و مصالح ما حركت مي­كنند، مي­خواهند ما را خراب كنند.
گفتم:: چشم برادر! ما فساد اخلاقي داريم، اعتراف هم كرده­ايم، اما لطفاً بفرماييد روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي جلسه داشتيد يانه؟
گفت: جاسوسان دشمن از طريق صهيونيستها اطلاعاتي به دست مي­آورند تا ارزش­ها را از بين ببرند.
گفتم: آقاي محترم! ما جاسوس هستيم، صهيونيست هم هستيم، قبلاً هم اسممان دانيال بوده، اما شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي چكار داشتيد؟
گفت: كساني اعتراف كرده­اند كه سعيد امامي مطالبي عليه ما به آنان داده است و مي­خواهند ارزشها را از بين ببرند.
گفتم: قربانت گردم! الهي فداي شكل ماهت بشوم. ما اعتراف كرديم با سعيد امامي هم رفيق بوديم. اما شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي ملاقات كرديد يا نه؟
گفت: ملت ايران تكليف خودش را با عناصر معلوم­الحال مشكوك كه پدرشان جاسوس انگليسي­ها بوده، مي­داند.
گفتم: بله، مي­داند كاملاً صحيح! ما معلوم الحال و مشكوك هستيم، پدرمان هم جاسوس بوده، آيا شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي ملاقات كرديد يا نه؟
گفت: برخي شاگردان دكتر سروش كه با روزنامه­هاي مجهول­الهويه رابطه تنگاتنگ دارند و صد مليون دلار اختلاص كرده­اند اتهاماتي را به ارزش­ها وارد مي­كنند.
گفتم: آقاي من! درد و بلايت انشاالله بخورد به توي سر عوامل استكبار! ما قبول مي­كنيم كه شاگرد دكتر سروش هستيم، اصلاً نوكرش هستيم، روزنامه ما هم مجهول الهويه است، رابطه­مان هم تنگاتنگ است، به جاي صد مليون دلار هم يك مليارد دلار اختلاص كرديم، اما آيا شما روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي قرار و مدار همكاري گذاشته­ايد يا نه؟
گفت: برخي افراد در قالب دفاع از قانون و آزادي چهره­هايي مانند آقاي مصباح يزدي را خراب مي­كنند تا ارزش­هاي ما را از بين ببرند
.
گفتم: اولاً كه برخي افراد كه ما باشيم غلط مي­كنيم; اصلاً غلط كرديم كه از قانون و آزادي دفاع كرديم; قد آقاي مصباح يزدي هم انشاالله در بيايد سر چشم سيد ابراهيم نبوي، اما محض رضاي خدا، جان مادرت، بگو روز
دوشنبه، ساعت 2 تا 5/5 در اتاق سردبيري طبقه دوم با آقاي سعيد امامي در مورد چه موضوعي صحبت مي­كرديد؟
                                                                   
   
نتيجه شاعرانه: پيش از ان كه در اشك غرقه شوم، چيزي بگو، هر چه باشد.
نتيجه سياسي: اتهام زدن به ديگران سرشار از ناگفته­هاست.
نتيجه فولكلوريك: دست پيش را بگيريد كه پس نيفتيد.
نتيجه نمايشي: همكاري با امامي؟ يا مخالفت با امامي؟ مسأله اينست!
(
سيد ابراهيم نبوي : ، بي ستون، انتشارات روزنه، چاپ دوم، زمستان 1378،  ، ص 332-334)

از كلمات قصار آقاي واهاب تبريزلي
آقاي واهاب تبريزلي، مي­فرمايند كه آقاي س. م. يعني طرف مورد علاقه ايشان در مصاحبه روز8 فوريه 2009  بدون آنكه فرصت پاسخگويي داشته باشد، صرفاً با "تردستي قابل توجه" خود موفق شده­است! به عين نوشته ايشان توجه كنيد:

[آقاي مددي] "بعلت مانع تراشی های مدیر تلویزیون، فرصت پاسخگویی لازم را نیافت و بعد از پایان وقت و در غیابش متهم شد که حاضر به پاسخ دادن به سئوالات نشد. ... البته ایشان هم بلحاظ تسلط کافی که بر امور داشت و نیز از بابت داشتن سواد بالاتر از مدیر تلویزیون و سوال کنندگان دست چین شده، اجازه ی زیادی به توفیق ترتیب دهندگان برنامه نداده و بجای قرارگرفتن در صندلی اتهام، مخالفان خود را با تردستی قابل توجه به چالش کشیده و کم و بیش موفق شد"

در اين نوشته من بعداز تلاش ناموفق براي برقراي يك ديالوگ از طريق طرح سوآلات مشخص با آقاي مددي، گوشه­هاي مهم سوآل و "جواب" تلويزيوني مزبور را روي كاغذ مي­آورم. در ابتدا من متن پياده و ترجمه شده آقاي واهاب تبريزلي را براي نقل قول انتخاب كرده بودم كه بعداً با مشاهده تحريفات جهت دار در كار ايشان سعي كردم بخشهاي مورد استفاده از مصاحبه را خود پياده و ترجمه كنم. با وجود اين آثار متن آقاي واهاب تبريزلي در اينجا و آنجا مانده است. هدف من هم ارائه كلمه به كلمه مصاحبه نبوده و سعي كرده­ام مسائل حساس و مهم از مصاحبه را كتبي و فارسي كنم. روش من در اينكار انعكاس طرح  مكرر و مكرر 6 سوآل فوق  و اكتفا به بخش ناچيزي از بيربط گويي­هاي آقاي مددي بعنوان نمونه  است. مشابهت اين سوآل و "جواب" با نمونه منقول در فوق از آثار آقاي سيد ابراهيم نبوي  بهت برانگيز است. مسلماً سوآل كننده نمي­تواند مخاطب خود را مجبور به جواب دادن بكند. اما مردم نيز بعنوان ناظران بيروني و پوبليك،  حق و امكان قضاوت در موضوع را دارند. به نظر من خودداري لجوجانه، عامدانه و آگاهانه س. م. از دادن جواب به 6 سوآل فوق، خود به تنهايي نشان دهنده چيزي است كه از خواندن مقاله ايشان مستفاد نميشود. من توضيحات و تفاسير خود بر سخنان س. م. را داخل كروشه قرار داده­ام. اگر هر كسي احياناً پاسخ همه يا برخي از 6 سوآل فوق از برنامه تلويزيوني فوق را شنيده باشد، لطفاً آنرا  به بنده اطلاع دهد تا براي استفاده عموم منتشر كنم. تمامي تأكيدات در سرتاسر اين نوشته از من است.
.............

- اوبالي: شما لطفا ازدیدگاه خود دو واژه را تعریف کنید: "پان ترکیزم و تورانیزم".
- مددی: این مسئله در جلسه ی قبل هم مطرح شد و آیا شما هم صراحتا نگفتید که خودتان "ترکیست و تورانیست" هستید. [به اين مي­گويند تعريف پان توركيسم!]....
- اوبالی: اگر اینطور ادامه بدهید کارمان بجایی نخواهد رسید ما دیروز تفاهم کردیم که اینبار شما جواب دهنده باشید و نه سئوال کننده. شما درمقاله ی خود چهره ی وحشتناکی از "پان ترکیزم" بتصویر کشیده اید. شما از این پان ترکیزم صحبت کنید. ...
- مددي: همانطور که ملتهای دیگر میتوانند متحد شوند، حق این وحدت برای ترک ها هم محفوظ است.... صحبت دیروز اتاق "پالتاک" که طی آن ادعا میشد که سیروس مخالف وحدت ترکهاست، چیزی جز عوامفریبی نمیتواند باشد.... . آزادیخواهان ما باید به سخنان افراد که از تلویزیون و اینترنت پخش مشوند دقت کرده و ببینند که سخنان این ناطق مفروض در خط ملی- دموکراتیک پیشه وری است یا خطی است که ما را در کنار هیتلر، موسولینی و جرج بوش قرار میدهد؟ [اينهم تعريفي ديگر]...
- اوبالی : شما ادعا کردید که کسانی وجود دارند که آمریکا را دعوت به بمباران ایران میکنند، ما هم حق داریم که نام این افراد را از شما بپرسیم. اگر از این کار امتناع کنید ادعا هم نباید بکنید. ما چنین افرادی را سراغ نداریم!
- مددی : خواهم گفت. [افسوس كه نگفتند و من واقعاً دلم مي­خواست همراه شاعر و سيد ابراهيم نبوي التماس كنم: "
پيش از ان كه در اشك غرقه شوم، چيزي بگو، هر چه باشد"!]...
علیرضا اردبیلی: سلام علیکم. خسته نباشید. من چند سئوال دارم که منحصراً با مقاله ی آقای سیروس مددی درارتباط است و اگر خارج از موضوع باشد عذر خواهم خواست وایشان میتوانند جواب ندهند. یکی مربوط به "نیت" نوشتن این مقاله است. دیگری با ماهیت مقاله و طرزتفکر ایشان مرتبط بوده ویکی هم  "متودولوژی" بکاررفته در مقاله است . حالا نیم ساعت وقت گذشته ولی حرفی زده نشده است. لطفا به سئوال من بطور مشخص و اختصارا جواب دهد. ما بر سر آن نیستیم که درباره ی آینده ی بشریت به داستانسرائی بپردازیم. آقای مددی حرکت ملی آذربایجان را درمحدوده ی
4 طیف ارزیابی کرده است: (آذربایجان دوستی، آذربایجان واحد، ترک گرایی و تورانیزم). او هفتۀ قبل قول داد که روشن کند که کدام رسانه وتشکیلات و... هریک از این طیف ها را نمایندگی میکنند. زماني "حمید آرغيش آزاد" مقاله­اي بنام "خاله جان من پان تركيست شده است" نوشته بود. لطفاً از خاله جان مزبور و افراد متفرقه صحبت نكنيد. آقای مددی ، لطفا از نمایندگان طیف اول ذکری بعمل آورید...
مددي:... من این عرضه را دارم که درباره ی مطالب خود توضیح دهم .... اجازه بدهید كه من بتوانم حرفم را بزنم [عجيب است كه ايشان احساس نياز مي­كنند
 در مورد داشتن عرضه صحبت كنند اما از دادن جواب به يك سوآل از نوشته خودشان حتي بعداز انقضاي مهلت يك هفته­اي هم خودداري مي­كنند! آيا ايشان واقعاً جايي براي جواب 6 سطري سوآلات فوق در لابلاي 2000 سطر سخن خارج از موضوع  نيافتند؟ آيا خبر كارگري ايشان در آلمان و پخش اعلاميه از سوي ايشان در گذشته­هاي دور و اتهام باراندان به زمين و زمان اينقدر از نظر ايشان اهميت داشت؟!] ...
- اردبیلی: به سئوال مشخص من جواب بدهید. بگوئید که چه جریانات وچه کسانی آذربایجان دوست هستند...
مددي: نه! نه! نه!
- اردبيلي: نمونه­هاي آذربايجان ­چي­ليق را ذكر كنيد..[سخنان خارج از موضوع آقاي س.م.]... به سوآل كنكرت مرتبط با نوشته­تان جواب دهيد.. [سخنان خارج از موضوع آقاي س. م.]... نمونه­هاي آذربايجان­چي­لار كدامند..
- مددي: ... لطفا بمیان کلام من نپرید. ... که اگر کسی آمریکاپرست باشد و در جنگ ویتنام آمریکا را محق تر بداند، برخورد او را "ایدئولوژیک" بحساب نمیآورند ..... این عین "مک کارتیزم" است .... ملت پرستهای افراطی ما که آقای اردبیلی از نمایندگان بارز آن است، حاضرند با فاشیزم هم همکاری کرده و بر کارهای ملاحسنی ها  چشم بپوشند و حتی سر كار آمدن  جمهوري اسلامي را نوع ديگري ببينند. [اتهام وابستگي به صهيونيسم بين الملل، استكبار جهاني، مهاجمين فرهنگي، اختلاص مالي و بسياري ديگر را هم ميتوانستند به اتهامات خود بيفزايند. اما حتي اگر من همه اين اتهامات را يكجا به جان قبل مي­كردم، هنوزهم جواب سوآل من در مورد اينكه "چه جریانات وچه کسانی آذربایجان دوست هستند " يعني به كاتگوري اول ايشان در مقاله­شان متعلق­اند، داده نشده است]...برخي­ها مي­خواهند بگويند كه من نه از چهار گرايش بلكه از چهار تشكيلات نام برده­ام...ترك گراها...
- اردبیلی: من آنها را [ترك گراها را] خواهم پرسيد فعلاً من كاتگوري اول از تقسيم بندي شما را مي­پرسم. ده دقيقه گذشته است و هنوز جوابي نداده­ايد. جنبش را به چهار كاتگوري تقسيم كرده­ايد. از كاتگوري اول مثالهايي بزنيد... کدام رسانه ها و شخصیتها و... آذربایجان دوست هستند. شما شخصیت های غیرعلنی را میتوانید بیان نکنید.
37- مددی: در وهله ی اول "سایت آذربایجان"
37- اردبیلی: آن سایت مال شماست. علاوه بر شما چه کسانی وجود دارند؟
- مددی: میخواهید من نام هزاران شخصیت آذربایجانی مقیم داخل ایران را از تلويزيون اعلام کنم؟
- اردبیلی: از
 4-5 نفر نام ببرید. پنج ارگان مطبوعاتي، پنج صاحب قلم و پنج شخصيت را نام ببريد.
- مددي: محمد علي حسيني
- اردبيلي: او جزو شماست و گفتم كه شما را مي­شناسيم.
-مددي: من خودم صاحب قلم هستم
اردبيلي: بابام جان! شما قبول! شما را مي­شناسيم. آيا غيراز شما [نمونه­هاي متعلق به كاتگوري اول] هست؟
- مددی: شما میتوانید بگوئید که هست يا نيست؟ [هر كاري حتي سوآل از سوآل كننده كردند و جواب به سوآل را از ما دريغ فرموند!]
- اردبیلی: من هستم که از شما سئوال میکنم.
- مددی: سئوال شما باید از نوشته ی من باشد.... [آيا اين سوآلات از نوشته ايشان نبود؟]
-اردبيلي: شما جنبش ملي آذربايجان  را به 4 كاتگوري تقسيم كرديد و من مصاديق آنرا مي­پرسم.
- مددي: من نگفته­ام كه 4 نوع تشكيلات است. من دفعه قبل از آقاي اوبالي پرسيدم... شما فدرال دموكراتها نيمي آذربايجان ­چي و نيمي ملت پرستهاي افراطي هستيد. [در اين صورت اين اطلاعيه بي تعارف جنبش فدرال دموكراتها از سوي كداميك از اين "نيمه"هاي كشف شده از سوي آقاي مددي صادر شده است؟]
اردبيلي: آنها را [ملت پرستهاي افراطي منسوب به ديگر كاتگوريها را] خواهم پرسيد. من هنوز همان مورد اول را مي­پرسم. ده دقيقه گذشت و هنوز جواب نداده­ايد. چيزي را كه به 4 كاتگوري تقسيم كرده­ايد، مثالهايي از كاتگوري اول بزنيد.
- مددي: من تنها به چهار گرايش اشاره كرده­ام.
- اردبيلي: لطفا! به سوآل جواب دهيد.... شما نيمي از فدرال دموكراتها را در كاتگوري اول جا داديد. آيا شما از اين نيمه چارتري يا ليستي داريد؟ يا اين مسئله مخفي است؟
- مددي: لطفاً تكرار كنيد... نه تست نكرده­ام. برخي از دوستان شما را اينجا مي­بينم و  با تعدادي هم صحبت مي كنيم. [اين بيان اعتراف به آدم شفاهي بودن در عالم سياست است. ايشان در ادامه اين سوآل و "جواب"، به تفحصات شفاهي ديگر خود در اطاقهاي پالتاك هم اشاره خواهند كرد.  آيا سازمانهاي سياسي، بر اساس اسناد كتبي­شان مورد داوري قرار نمي­گيرند؟ در اين ميان تكليف بينندگان تلويزيون كه امكان ملاقات اعضاي جنبش فدرال دموكرات آذربايجان  را  ندارند و به حرفهاي آقاي مددي هم با ديده ترديد نگاه مي¬كنند چيست؟ اينان چگونه ميتوانند صحت و سقم  ادعاي آقاي مددي را كنترل بكنند؟ آيا اظهار نظر در مورد سازماني كه اعضاي آن هر كدام 35 تا 45 سال تجربه كار سياسي دارند بدون سطري مدرك به اين بي مسئوليتي ممكن است؟]....
- اردبیلی: آقاي مددي وقت هدر مي­شود. طرفدران آذربایجان واحد چه کسانی هستند؟ [يعني متعلقين به كاتگوري دوم طبق مقاله ايشان]
- مددی: پس اینطور! من دیروز به آقای اوبالی گفته بودم که اگر قرار است کسی با من بحث کند، من هم این حق را خواهم داشت که از بیوگرافی او آگاه شوم. آیا من نباید بدانم که طرف بحث ام کیست؟ [ديديد كه  ايشان كمي قبل حتي كاتگوري مرا هم در ميان پانتوركيستها معين كرده بودند. بهتر نبود بيوگرافي مرا قبل از معين كردن جاي من در ميان پانتوركيستها جويا مي­شدند؟]
- اوبالي: ...آقاي عليرضا  همان سوآلي را از شما مي­كند كه من دفعه پيش از شما كردم.
-مددي: آقاي اردبيلي شما خودتان فكر توتاليتر داريد..[اتهام بجاي جواب همچنانكه در اثر سيد ابراهيم نبوي اتفاق مي­افتد]
-اوبالي: آقاي سيروس، اين شما هستيد كه لقب مي­دهيد و اتهام مي­زنيد. به سوآل آقاي اردبيلي جواب دهيد. يا اگر نمي­توانيد بگوييد بماند براي بعد [يعني همان جواب ايشان به اين سوآل در هفته قبل در همين مكان تلويزيوني دادند] آقاي عليرضا از شما سوآلي مي­پرسد: طرفداران آذربايجان  واحد چه كساني هستند؟ اگر راضي نيستيد جواب ندهيد. [آيا اين تقاضاي آقاي اوبالي  طلب جان آدميزاد و شير مرغ از مصاحبه شونده است؟]
- مددي: من مي­توانستم جواب بدهم [پس چرا اينكار را نكرديد؟]....
- مددي: ...آقای "نورالدین غروی" هم مانند اقای "پرویزنیا" فرد محترمی است و زندگی و رفتار شرافتمندانه ای دارند [آيا سوآل من در مورد نحوه زندگي افراد بود؟]
- اوبالی: .... شما بطور ساده به سئوالات جناب اردبیلی جواب بدهید و یا آن را به زمانهای بعد موکول کنید. ...
- اردبیلی: شما سازمان مجاهدين خلق را مي­شناسيد. آیا یک عضو سازمان مجاهدین میتواند ازکلمه ی "منافق" برعلیه ديگر اعضا يا سازمانش استفاده کند؟ يعني از ادبيات رژيم  استفاده كند بعد ادعا كند كه انتقاد از سوي يك مجاهد دلسوز است و  آيا اگر اين فرد مجاهد است در صورت انجام اينكار، اين شخص خودش در مورد مخدوش كردن مرزهاي خود با رژيم  ايجاد ترديد نمي­كند؟ آيا اين شخص ميتواند بگوید که علیرغم اینکه این ادبیات رژیم را بکار ميبرد، قصدش یک انتقاد "مجاهد گونه" است؟
- اوبالی: اين سوال خوبي است كه لطفاً به این سئوال جواب کافی بدهید.
- مددی: خير اين سوال جوابي ندارد. این سئوالی خارج موضوع است. ... چرا سئوال مبهمی مطرح میکنید؟ [آيا اينطور بود؟]...
.
- اوبالی: سوآل آقاي عليرضا اين است كه آيا يك مجاهد ميتواند با استفاده از ادبيات رژيم  كاربرد صفت "منافق"، ادعا كند كه در كار خود صميميت دارد؟
- مددی: من مفهوم سئوال شما را درک نمیکنم. چه ربطی به قضیه دارد؟... من نمي گويم كه كساني در مراسم قلعه بابك پرچم تركيه را برافراشتند يا نه... [ايضاً كساني هم اختلاس مليوني و ميلياردي كردند، كساني فساد اخلاقي داشتند، كساني معلوم الحال بودند، كساني مي­خواستند ارزشهاي ما را خراب كنند، كساني جاسوس و يهودي و نوكر سروش بودند و...]...
- مددي:... من وقتی آن مقاله را نوشتم، درابتدا حملات وسیعی برعلیه من شروع شد وهر کس مرا متهم به عاملیت سرویس های مخفی این یا آن کشور کرد [و همه اينها باعث شده كه ايشان در دادن جواب به 6 سوآل ناقابل دچار كمي دست انداز شوند و بعداً از سوي حامي خود، آقاي واهاب تبريزلي ، ضمن معرفي شدن بعنوان "ژورناليست و محقق" در دادن پاسخ به سوآلات با قيد محدود كننده "كم و بيش"، نمره "موفق" شدن بگيرند؟؟!!]......
[اينجا فردي طرفدار كوروش هخامنشي، توده­اي ها، فدايي­ها و مفتخر به قدر  قدرتي رژيم  جمهوري اسلامي و معتقد به طبيعي بودن نابودي زبان و هويت ملتها بنام "علي" از طريق تماس تلفني، لببيك گويان به نداي استمداد آقاي مددي به مدد وي وارد ماجرا مي­شود. جالب است كه همه با افرادي كه يكي از اين هويت­ها را حمل مي­كنند، آشنايند. يعني افراد چپ، طرفدار كوروش يا كساني كه به قدر قدرتي جمهوري اسلامي افتخار مي­كنند، يا كساني كه نابودي ملتها همراه زبان و هويتشان را "طبيعي" مي پندارند، پديده­هاي جديدي نيستند اما هويت هيبريدي يعني پيوندي مركب از همه اين هويت­ها  و داشته آنچه "خوبان" هم داردند به تنهايي، حداقل براي من تاكنون آشنا نبود]
علي: آقا سيروس مرا مي شنوند؟..
- مددي:
ميشنوم دوست عزيز، ميشنودم برادرم
علي:
سيروس جان منم. حالت خوب است؟
مددي:
قربان شما
علي:
چطوري؟ خوبي؟ ...سيروس جان، مرا شناختيد؟
مددي:
والله نه. صدا خيلي آشناست اگر حرف بزنيد...
علي:
منم. علي هستم. شناختي كه؟ برايت اي ميل هم زده بودم
مددي:
بلي شناختم.
علي
:... من دوساعت است كه زنگ مي­زنم. با هزار دوز و كلك وصل شده­ام. ... شما اجازه نمي­دهيد كساني كه به نفع سيروس صحبت مي­كنند، حرف بزنند...در فرهنگ و اسطوره ما ...من با هزار كلك خواهان صحبت شده ام،...اگر مي­دانستيد كه به نفع سيروس مددي صحبت مي­كنم اجازه نمي­داديد...شما پژوهشگر خوب [در اصل تركي: "گٶزل پژوهشگر" يا پژوهشگر زيبا] چون سيروس مددي را آورده­ايد اينجا كه خرابش كنيد... مقاله سيروس را همه ايرانيها قبول مي­كنند...من سوآلي از سيروس ندارم...شما از خودتان اسطوره مي سازيد. كوروش و هزاران اسطوره ديگر ما را ول كرده ايد...شما قصد تحقير كوروش را داريد... شما اسطوره­هاي ديگران را براي ما معرفي مي­كنيد... زباني كه تو صحبت ميكني زبان بيگانه هاست..زبان بيگانه است... به زبان كاپادونيستهاي تركيه [؟]  صحبت مي­كني... شما از صهيونيستها پول ميگيريد. از امپرياليستها پول مي­گيريد. از كجا پول مي­گيريد؟ پس چرا احزاب بزرگي چون توده­اي­ها، فدايي­ها و ديگر احزاب نمي­توانند صحبت كنند، تلويزيون تأسيس كنند و شما ميتوانيد... شما جواب نداريد شما مرا براي صحبت دعوت كنيد... سيروس مددي آدم محترمي است كه خجالت مي­كشد... او انسان شريفي است... او  از دادن جواب درست خجالت مي­كشد [!].. زبان ترا من مي­دانم.. تو به كمونيست­ها توهين مي­كني؟... زبان، زبان، زبان! در دنيا بيش از هر چيزي زبان [ملتها] عوض ميشود. در عرصه دنياي امروز مصريها عربي صحبت مي­كنند...از مردمي كه زير كلك هزاران امپرياليست زندگي مي­كنند صحبت كنيد... شما مي­خواهيد آذربايجان  را از ايران جداكنيد؟ اين خوابي است كه نخواهي ديد. ايران نيروي بزرگي است. ... [آقاي واهاب تبريزلي درا ينجا هم مثل تماي قسمتهاي متن پياده و ترجمه شده مصاحبه، به مدد آقاي مددي شتافته و قسمتهاي رسواگر سخنان "علي" معتقد به طبيعي بودن نابودي زبانها، طرفدار كوروش، توده، فدايي و مفتخر به قدر قدرتي رژيم  جمهوري اسلامي را حذف كرده است. ]
-مددي:.. من برای تعریف از خودم قابلیت لازم را دارم....دوستمان زنده باشد... بحث شما با او ضرورتي نداشت من هيچ خوشم نيامد [يادمان هست كه جمهوري اسلامي هم از سبز شدن رژيم  طالبان در كنار خود اصلاً خوشحال نبود مثل اينكه صاحبان ايدئولوژيهاي توتاليتر چشم ديدن نسخه بدلهاي خودشان را هم ندارند. بيچاره آن  آقاي علي با آنهمه سخنان جانبدارانه در شأن آقاي مددي] ...
-اردبيلي: پان تركيسم در مقاله آقاي مددي به مفهومي كليدي تبديل شده است. پانتوركيسم تعريفي دارد و كسي كه اين مفهوم را بكار مي­برد بايستي آن تعريف را ارائه داه و مصاديق آنرا نشان دهد. مصاديق آنرا با نام، فاميل، آدرس جايي كه  آنرا گفته يا نوشته است. اگر اين تعريف نيست يعني اين تعريفي را كه من الآن خواهم خواند قبول ندارد، بايستي خود تعريفي ارائه دهد و مصاديق آنرا بشمارد. آنموقع هم ميتوان ديد كه آن تعريف درست است يا نه. اما اگر بدون ارائه تعريف و مصاديق آن هركسي را كه خواست پانتوركيست بنامد، زير هر بته­اي پانتوركيست كشف كند، در هرسايت و نيمه هر سازماني، دنبال پانتوركيست بگردد، پس اين فرد با آن بازجو و شلاق زن ديگر فرقي ندارد؟ هردو اتهامي ميزنند كه تعريفي ندارد ... تعريف از "انسيكلوپدي شوروي آذربايجان" كه از سوي ده هزار كمونيست كنترل شده است اين است : "ايدئولوژي ملت پرست، شووينيست و بورژوايي مبلغ  تعلق همه خلقهاي متكلم بزبان توركي به باصطلاح ملتي واحد و خواست وحدت آنها در يك دولت زير حمايت تركيه" جلد هفتم صفحه 451. آقاي رحيم رئيس نيا هم تعريف مشابهي داده و با وجود اينكه ليست منابع مقاله ايشان تماماً شامل نام دشمنان بنام آذربايجان  چون عنايت الله رضا، كاوه بيات و امثالهم است و نام يك دوست آذربايجان  در ليست منابع مقاله آقاي رحيم رئيس نيا نيست، من تعريف ايشان را هم قبول دارم. حال هركس كه از پانتوركيسم صحبت مي­كند بايد پاسخ دهد كه آيا اين تعريف را قبول دارد و...مي­خواهم كه صحبت را ببنديم و برويم به موضوعي ديگر.
آقاي مددي، در سال 1917 در آستانه تشكيل "آذربايجان  خالق جومهوريتي"در قفقاز به رهبري محمد امين رسولزاده، ميزان نفوذ مساواتچي­ها و بلشويكها به چه ميزان بود؟ لطفاً جواب دهيد.
- مددی: اگر از دائره المعارف آذربایجان حرف بمیان آمد، لطفا نوشته های دائره المعارف بریتانیا و حتی سوئد را هم ذکر کنید. [معلوم نشد كه آيا ايشان از تعريف دايره المعارف بريتانيكا باخبرند يا نه؟!  چون تعريف آن منبع هم شبيه بقيه تعريفها در تمامي منابع ديگر است. چيزي بنام  "دايره المعارف سوئد" وجود ندارد و تعريف منابع سوئدي موجود از جمله ويكي پدياي سوئدي هم مثل بقيه است.]
-اردبيلي:  سوآل من اينست: در سال 1917 در آستانه تشكيل "آذربايجان  خالق جومهوريتي" در آذربايجان  شمالي بلشويكها چه نفوذي داشتند و ميزان نفوذ مساواتچي­ها چقدر بود؟ [بحث ميزان حمايت مردمي از حكومت مساوات مثل هر حكومت ديگري تعيين­كننده­ترين اساس قضاوت ماست.]
- مددي: نگاه كنيد آقاي عليرضا، من امروز در اينجا نماينده حكومت مساوات يا شائوميان كه نيستم [اينكه شما نماينده حكومت مساوات نيستيد قبول. اما هدف اين سوآل من روشن ساختن اين نكته براي بينندگان بود  كه آيا  شما نماينده شائوميان يعني قتل عام كننده ملت آذربايجان  از جمله نسل كشي موسوم به "حوادث مارس" در سال 1918 هستيد يا نه؟ جواب ندادن شما به سوال كليدي ميزان آراي دو جريان بلشويك و مساوات در مورد علت خودداري  شما از ذكر ارقام  63 درصدي آراي مساواتچي­ها و رقم زير چهار درصدي بلشويكها ايجاد بدبيني مي­كند]...اگر وقت آن بيايد مي روم  اطلاعاتی در آن باره دارم  و خودتان هم مي­دانيد كه ميدانم، و میتوانم بیشتر هم داشته باشم. اين مسئله چه ربطي به بحث امروز ما دارد. حال با اين حرفها مي­خواهيد چه چيزي را ثابت كنيد؟ .... [ايشان ميتوانستند بجاي اين ادعا كمي از اين اطلاعات را در اختيار بينندگان بگذارند كه امكان قضاوت در مورد ميزان اطلاعات ايشان براي عموم فراهم بشود]
- اردبیلی: من ربط ماجرا را توضيح مي­دهم. شما در مقاله خود به محمد امين رسولزاده برخورد كرده­ايد. از اقدامات محمد امين رسولزاده، خاطره  و ارثيه  معنوي وي، حاكميتي  كه او تأسيس كرده بود،  براي ما عزيز و مهم  است. همين مسئله در مورد سيد جعفر پيشه­وري هم صادق است. امروز حكومت ملي تحت رهبري  سيد جعفر پيشه­وري براي ما مهم و عزيز است نه كارهاي ديگر او. بنابر اين سوآل من به بحث ما مربوط است. لطفاً جواب دهيد. سوآل مشكلي نيست. در آن زمان بلشويكها چقدر در آذربايجان  و قفقاز نفوذ داشتند و مساواتچي­ها چقدر؟ ...
 - مددي: ... این طرز تفکر توتالیتریزم بوده و... این عین "مک کارتیزم" است که از ملت پرستي  افراطی و چپ ستیزی افراطی ریشه میگیرد... شما بمن جواب بدهید که تشکیل این حکومت بظاهر جمهوری آقای رسول زاده چه بوده است؟ مگر غیر ازخوانین و اشراف بوده است؟ ... میدانید که من در این مسائل آنچنان پیاده هم نیستم و در موقع خود میتوانم به این مسائل هم بپردازم.
[احتمالاً خواننده نا آشنا با ادبيات بلشويكي نمي­داند كه رژيمهاي  شوروي  و چين تحت كنترل مائو در طول چندين دهه از عمر خود مشغول شكار مشمولين اين اتيكت تعريف نشده "خوانين و اشراف" يا كولاك بودند و پشت اين ارزش گذاريها، عظيمترين  آمار كشتار شهروندان عادي در تاريخ بشري خوابيده است]  ...
-اردبيلي: آيا سوآل من روشن نيست؟ آيا سوآل من مفهوم است؟.. اگر سوآل من روشن نيست آنرا بصورت كنكرت­تري بيان كنم.
- مددي: در جنگ جهاني دوم آن جمهوري كوچك 600 هزار شهيد داده است [اينجا هم  ارواح طيبه 600000 شهيد در پشت سر س. م. و حسين نوحي وند به صف آرايي جنگي بر عليه سوآل كننده احضار شدند.] ...
- اردبيلي: آقاي مددي مثل اينكه شما توبره­اي دستتان است كه درون آن پر از گرد و خاك دود است و شما در قبال هر سوآل مشخصي آن گرد و غبار و دود را به هوا بلند مي­كنيد تا به آن سوآل جواب ندهيد. [مگر حسين شريعتمداري در مصاحبه فوق كار ديگري ميكرد؟] شما بازهم به سئوال من جواب نمیدهید ومن دوباره میپرسم که درموقع تاسیس حکومت مساوات رسول زاده، بلشویک ها و آنها چه تعداد رای بدست آوردند؟ [سماجت از دو سوست: سوآل كردن و جواب ندادن]
- مددی:
آیا باید من این آمار را از کتاب پيدا كنم و برايتان بگويم؟ این موضوع چه ربطی به مسئله دارد؟ [اگر آدم شفاهي نيستيد تنها راه سند كتبي است و اخبار شفاهي به حساب نمي­آيند]...

- اوبالی: اجازه بدهید من از این کتاب سويتوخووسكي نقل قول کنم. در صفحه ی 107 این کتاب آمده است که تعداد آرای بلشویک ها از آرای مردمی که  2455270 نفر بوده اند، 95 هزار بوده است. این کمتر از 5 درصد آراست.
- مددی: این چه آماری است؟ در خود تبريز كه پيشه­وري در انتخابات شركت كرده بود 25 هزار رأي آورده بود...
- اوبالی : این آمار قفقاز است و من از این کتاب نقل میکنم.
- اردبیلی: این آرا از آن آذربایجان، گرجستان و ارمنستان است.
- اوبالی: من از این کتاب نقل کردم.
- مددي: من به اندازه كافي اطلاعات عمومي دارم [ما هم خواهان كسب فيض بوديم اما جواب آن 6 سوآل نگرفتيم]
- اوبالي: اگر بحث اينطور پيش برود متوقف كنيم بهتر است. آقاي مددي به سوآلي كه از شما ميشود، جواب بدهيد.
- مددي: من جواب خودم را دادم. [؟!]
- مددي: من کسی نیستم که زیر حرفم بزنم و این را میدانید. [چگونه ميتوان زير اين سخنان خارج از موضوع "زد"؟!]
-اوبالي: لطفاً به سوآلات جواب بدهيد.
-مددي: من رسولزاده را خوب خوانده­ام [اما درصد آراي حزب تحت رهبري وي را يا نمي­دانم يا بر زبان آوردنش را مغاير مصلحت خود مي­دانم]...
- اردبیلی: هفته قبل مطرح کردید که حدود
50 مقاله نوشته اید که تقریبا نصف به نصف فارسی و ترکی هستند. آیا در این 25 مقاله ی ترکی، مقالاتی هستند که بعداً بزبان فارسی ترجمه شده اند؟ ...
- اردبیلی: شما جواب سئوال مرا ندادید و اگر می دادید منهم جواب این سئوال شما را می دادم. غیر از آن مقالات، آیا مقالات دیگرتان به فارسی ترجمه شده است؟ ...
-اردبيلي: من جواب سوآل خودم را نشنيدم. ...آيا از اين مقالات، مقاله ديگري نيز به فارسي ترجمه شده است؟ [آقاي مددي در ميان گرد و خاكي اينبار بپا مي­كنند از ترجمه "آثار" خودشان به ديگر زبانها صحبت مي­كنند و اين طلاعات را براي آگاهي من و بينندگان مفيد مي­شمارند. اما در جواب سوال من يعني ترجمه به فارسي آشفته شده و ميگويند:]
- مددی:
دانستن این مطلب به چه درد شما میخورد؟
- اردبیلی: سئوالی است که میپرسم. [وبراي اينكار با استوديو تلويزيون تماس گرفته بودم]
- مددی: اقای اردبیلی! آیا شما مفتش یا بازجو هستید که من مجبور شوم که یک بیک توضیح دهم که کدام مقالات من به زبانهای دیگر ترجمه شده است؟ آقای اوبالی! من هدف شما را در موقعیتی که اعلام میکنید ترافیک خط تلفن دارید، نمییفهمم. چرا همه ی وقت را به آقای اردبیلی می دهید. مگر شنوندگان دیگری وجود ندارند؟]
- اوبالی: من چکار کنم؟ آیا باید از او بخواهم که سئوالات خود را قطع کند؟
- اردبيلي: غيراز اين مقاله آيا مقاله ديگري به فارسي ترجمه شده است؟
-مددي:  چه ربطي به شما دارد؟
- مددی: این ترجمه ها به زبان فارسی چه ایرادی دارد؟ ...
- اردبیلی: بازهم مقاله ی دیگری دارید که بفارسی ترجمه شده باشد؟ [اميدوارم مصاحبه سيد ابراهيم نبوي از ابتداي اين نوشته از ياد خواننده نرفته باشد]
- مددی: بشما چه ارتباطی دارد. مگر بازجو هستید؟  [چه خوش گفت سيد ابراهيم نبوي كه  اتهام زدن به ديگران  سرشار از ناگفته هاست]
- اردبیلی: مگر سری در کار است که جواب نمیدهید؟
مددی: خیر سری نیست ولی ربطی بشما ندارد. [پس ارتباط شما با تلويزون براي پاسخ دادن به سوآلات به چه منظوري بود؟]
- اوبالی: آقای اردبیلی چرا این سئوال را مطرح میکنید؟ اهمیتش در کجاست؟
- اردبیلی: اگر 25 مقاله تركي كه آقاي مددي نوشته­اند، تنها اين مقاله "21 آذر بوگون" كه از نظر من ضد آذربايجان  است ترجمه شده باشد، اين يك معني دارد و مي­شود اينكار را فهميد. اما اگر از اين 25 مقاله،  2 مقاله ترجمه شده و هردو ضد آذربايجان  باشند يعني هردو در بين جنبش ملي آذربايجان  پانتوركيست و نژادپرست  كشف كنند، آنوقت اين مسئله معني ديگري پيدا مي­كند. ايشان ادعا مي­كنند كه ترجمه مقاله مورد بحث ايشان بخاطر دشواري عده­اي از آذربايجاني­ها در خواندن متن تركي است. در صورت صحت اين ادعا ميتوانست از اين 25 مقاله، 5 مقاله بصورت تصادفي با موضوعات مختلف ترجمه شده باشد نه،  تنها دو مقاله كه در هردوي آنهاي ايشان پانتوركيست كشف  و افشا مي­كنند. در صورتي كه ماجرا ينطور باشد،، اين يعني اينكه ايشان تنها دو مقاله با مضمون پانتوركيست كشف كني را به فارسي ترجمه كرده باشد، اينكار را بخاطر خوشآمد نژادپرستها و فاشيستها اينكار را انجام داده­اند. حال من سوآل خودم را تكرار مي­كنم: آيا از اين 25 مقاله تنها اين مقاله به فارسي ترجمه شده است؟
-اوبالي: او (مددي) حاضر به جواب دان به اين سوآل نيست. آقاي مددي آيا مي­خواهيد به اين سوال جواب بدهيد؟
- مددی: بخاطر ان موضع توتاليتر، ضدچپ و اولترا ملت پرستانه است که فکر می کنید که من درصدد جلب دیگران بسوی خود هستم..... [و وابستگي به امپرياليسم جهاني، ساموارايي­هاي ژاپني، سرخپوستان مايا، آبورجينهاي استراليا و ...]...
- مددی: من دوستان زیادی در تبریز دارم... شما سبک نگارش زبان ما را مشکل کرده اید و مردم ما نمیتوانند آن را بخوانند. [عجيب است كه از نظر بسياري علت دشواري مردم غير فارس در ايران در كار خواندن و نوشتن بزبان خودشان دلايل ديگري دارد] ..
- اردبیلی: دفعه ی پیش آقای مددی مطرح کردند که اگر قرار باشد چاپلوسی کنند، این چاپلوسی را در حق خلق آذربایجان میکنند. این حرف فعلا در سطح ادعاست و من با طرح این سئوالات بر آنم که مردم قضاوت کنند که این ادعا درست است یا نه؟
10 سال قبل عزیز سلامی ، "سئور" و "سید آوالی"، آقاي مددي را به همکاری  در مجله "آذربايجان  سسي" دعوت کرد ند. و تنها بعد از انتشار چند شماره، در نشریه اين دوستان، آقاي مددي مقاله ای بزبان ترکی نوشته و طی آن این همکاران خود را به پان ترکیسم و نژادپرست بودن متهم کرد و این مقاله را دوباره بزبان فارسی هم ترجمه کرده در در همان شماره چاپ كرد. حال عجیب است که او از این 25 مقاله ی خود دو مقاله را بفارسی ترجمه کرده که اتفاقاً هر دو سمت و سوی اتهام زنی نامربوط به مردم و فعالین ملی را دارد. چرا اتهام مینامم؟ برای اینکه اگر این پان تورکیزم مورد ادعای او تعریف نشود، جنبه ی اتهامی دارد و بس. [كار نيكو كردن از پر كردن است. آقاي واهاب تبريزلي ما اينجا هم كلمه "خلق آذربايجان" از زبان مرا بر اساس كتاب لغات و اصطلاحات مجاز در رژيم  جمهوري اسلامي  به "مردم آذربايجان" تغيير داده و بازهم زيركانه و معني­دار از زبان من مطرح كرده­اند كه گويا  آقاي مددي صاحب اصلي مجله "آذربايجان  سسي" بوده و  ديگران را به همكاري دعوت كرده]
- اوبالی: پس شما بخاطر این مسئله است که سئوال می کنید! [و ايشان دقيقاً به اين خاطر از دادن جواب بيمناكند]
- مددی: اوبالی عزیزم! به روند استنطاق و تفتیش جناب علیرضا پایان دهید و اجازه دهید که مردم سئوال خود را مطرح کنند. [بويژه مردمي كه سوآلاتي در باره ميزان نفوذ بلشويكها در سال 1917 در قفقاز، تعريف پانتوركيسم و مصاديق آن، تعداد مقالات تركي س. م. كه بعداً به فارسي ترجمه شده­اند، نام كساني  كه آمريكا را دعوت به حمله به ايران كرده­اند و چگونگي اصولي بودن منافق ناميده شدن سازمان مجاهدين خلق از سوي اعضاي آن و امثالهم نداشته باشند.]
- اوبالی: آقای اردبیلی! باز هم سئوالی دارید؟.....
- مددی: شما ها هستید که باید بمن جواب دهید. ... یک خط افراطی در آذربایجان وجود دارد که مانع یادگیری زبان مادری ما و پیشرفت مبارزه ی ماست [آيا اين  رژيم ­هاي پهلوي و جمهوري اسلامي نبودند و نيستند كه مانع يادگيري زبام مادري ما بوده­اند. فكرش را بكنيد كه چقدر  آقاي واهاب تبريزلي از شنيدن اين ادعا دچار شعف شده­اند.].......
- مددی: ...من دیروز
4 ساعت در اتاق پالتاک حضور یافته و دیدم که کسی میگفت که حرکت آذربایجان فاشیستی است... من با کسانی که بخاطر استقلال آذربایجان جرج بوش را (مثل کردها) دعوت به حمله به ایران میکنند، مخالفم. البته هنوز این افراد افراطی موفق به تسخیر نهضت ملی نشده اند. [آقاي مددي كه بارهاي ادعاي محقق بودن و غيره ميكنند ظاهراً متوجه نيستند كه سخنان يك فرد در اطاق پالتاك  يا حشر و نشر شخصي با اين و آن، سنديتي بلحاظ فاكتوگرافي ندارند]...
- اردبیلی: من سئوالات زیادی دارم که دیگر نمیخواهم ادامه بدهم. خوشبختانه مقاله آقای مددی مکتوب است و من هم خودم آدم كتبي هستم. اين بحثهاي كتبي ادامه خواهد يافت. ادعاهای مربوط به آذربایجان دوستی آقای مددی و من صرفا ادعاهایی هستند. مخالفت با هیتلر یا توجیه اینکه مقاله بخاطر عدم توانائی آذربایجانیها در خواندن مقالات ترکی بزبان فارسی منتشر شده، فقط اعتباری در سطح ادعا دارد. مردم باید قضاوت کنند که هدف آقای مددی ازاین چه بوده است. آیا او واقعا با مشاهده ی یک خطر عینی اینکار را کرده و یا فرصتی بدست آورده که نام آور شده و مانند بابک خسروی و چپ های سابقی مانند علی میرفطروس و دیگران- که سلطنت طلب شده اند، احترامی در بین محافل ضدترک دست و پا کند. ایشان حرف جدیدی نزده و به تکرار حرف های کهنه ای که سلطنت طلبان و ایدئولوژیست های رژیم در حق حرکت ملی آذربایجان و محمدامین رسول زاده پرداخته است. اين حرفها از سوي سلطنت طلبان هيچ بحثي از سوي ما را موجب نشده است و بحث امروز ما عبارت از اين است كه آقاي مددي دارند از درون جنبش اين مباحث را مطرح مي­كنند يا از بيرون آن و قضاوت با مردم است؟؟؟

مكانيسم يك ديالوگ عمومي

هدف از انجام مناظره، سوآل و جواب، ميزگرد، كنفرانس و انواع ديگر ديالوگ در فضاي عمومي فراهم آوردن امكان قضاوت طرف ثالث يعني مردم بيننده و شنونده و خواننده است. در اين نوع ديالوگ بيش از هر چيزي طرفين بايستي به مدعاهاي قابل كنترل استناد جويند. طرف ثالث بايستي بتواند مدعيات طرفين بحث را كنترل بكند. از اينرو توسل به مدعياتي كه يا قابل كنترل نيست يا خارج از موضوع است و يا اهميتي ندارد، از سويي به هدر دادن وقت گرانبهاي مردم است و از سوي ديگر اگر اينگونه مدعيات به بهاي خودداري از اطلاعات و مدعيات قابل كنترل مطرح شوند، ديالوگ را غير ممكن مي­كنند. متأسفانه آقاي  س.م. تمامي درهاي ديالوگ را خواه بصورت شركت در بحث چندجانبه كتبي و خواه در دو جلسه سوآل و جواب تلويزيوني را با رفتارهاي نامتعارف خود كوفتند و بستند. من چند نمونه از ادعاهاي قبل كنترل و ادعاهاي غيرقابل كنترل ايشان را در زير دسته بندي كرده­ام:
ادعاها و مسائل مورد بحث قابل كنترل
- من از مٶسسان جنبش فدرال دموكرات آذربايجان  بودم (معلوم شد كه ايشان درست نمي­گويند. به شهادت همه مٶسسان اين جنبش و اطلاعيه مسئول هيئت اجرائيه آن، ايشان نه جزو مٶسسان جنبش فدرال دموكرات آذربايجان  بوده­اند و نه حتي عضو اين جنبش)
- تقريباً 25  مقاله فارسي و 25 مقاله تركي نوشته­ام  (براي كنترل اين ادعا خواهش مي­شود كه ايشان ليستي از تيتر  اين 50 مقاله و آدرس و تاريخ و محل نشر آنها را اعلام كنند)
- تعداد مقالات تركي كه بعداً به فارسي ترجمه شده­اند (براي كنترل اين مسئله بايستي خودشان پيشقدم شوند. ظاهراً اين تعداد بيش از دو مورد مقاله پانتوركيست كشف كني نيست)
- عده­اي از آمريكا دعوت به حمله به ايران كرده­اند. (براي كنترل اين ادعا ابتدا بايد ايشان اسامي افراد مزبور را ذكر كنند)
-  تعريف پانتوركيسم و ارائه مصاديق آن با ذذكر اسناد كتبي
- ميزان آراي بلشويكها و حزب  مساوات در آستانه تشكيل جمهوري اول آذربايجان  شمالي.
- من محقق هستم (براي كنترل اين مدعا ايشان بايستي رشته يا رشته هاي تحقيقي خودشان، تحصيلات مربوطه و ليست آثار تحقيقي خودشان را ارائه كنند)

نمونه ادعاهاي غيرقابل كنترل:
- من اين عرضه را دارم كه در باره مطلب خود توضيح دهدم
-ميتوانستم جواب دهم
- من براي تعريف از خودم قابليت لازم را دارم
- من در اين مسائل آنچنان پياده نيستم
- من به اندازه كافي اطلاعات عمومي دارم
- من كسي نيستم كه زير حرفم را بزنم
- من رسولزاده را خوب خوانده ام
- من دوستان زيادي در تبريز دارم
- اطلاعاتي در آن باره دارم و ميتوانم بيشتر هم داشته باشم

مي­بينيد كه ايشان به همان اندازه كه در ارائه مدعيات غيرقابل كنترل فعال بودند در ارائه مدعيات قابل كنترل خصت به خرج مي­دهند و اين مسئله هر گونه ديالوگ را غير ممكن مي­كند. تنها نكته قابل كنترلي كه ايشان بيان نمودند همانا تعلق ايشان به مٶسسين جنبش فدرال دموكرات آذربايجان  بود كه سرنوشت آنهم با اطلاعيه دبير هيئت اجرايي اين جنبش روشن شد.
جهت مداخله آقاي واهاب تبريزلي در انعكاس سوال و جواب از طريق تحريف متن

امضاي مستعار  "واهاب تبريزلي" را زير سه نوشته ديگر ديده­ايم. نظرات مطرح شده در هر سه تاي اين نوشته­ها، مطابق نظرات شناخته شده سياسي-ايدئولوژيك رژيم  جمهوري اسلامي ايران است. در ماجرايي كه موضوع اين نوشته است، غير از سايتهاي اخبار روز، پيك نت، ايران جاويد و آقاي "علي"، آقاي واهاب تبريزلي نيز جهت گيري آشكار در حمايت بي قيد و شرط از آقاي سيروس مددي كرده­اند. آقاي مددي و تيم ايشان نيز با سكوت خود در اين موضوع، آثار هيچگونه نارضايتي از اين همسويي و همدلي ابراز نداشته­اند. فعاليتهاي قلمي آقاي واهاب تبريزلي و نحوه مداخله و نحوه تحريفات ايشان از برنامه سوآل و جواب تلويزيوني مورد بحث شايسته يك بررسي  انتقادي جداگانه است. من اينجا به سه مورد از اينگونه مداخله و حمايت ايشان به نفع آقاي مددي اشار مي­كنم.  در هر سه مورد من عين سخنان رد و بدل شده به تركي، ترجمه دقيق آن به فارسي و ترجمه جهت دار آقاي واهاب تبريزلي را مي­آورم و در اين مورد نيز قضاوت با خوانندگان اين سطور خواهد بود كه جايگاه آقاي واهاب تبريزلي و كيفيت و ماهيت همدلي بين ايشان و آقاي مددي را مورد قضاوت قرار دهند:


1.   آيا هر مجاهدي كه عضو ديگر سازمان خود يا كل سازمان خود را  "منافق" بنامد، لزوماً  با رژيم  در ارتباط است؟

متن موجود در نوار از دقيقه 47 و ثانيه 40: موجاهيديني خلق تشكيلاتيني تانيرسيز، اونون بير عوضوي نين تشكيلاتي، ائلي­يه بيلر اٶز تشكيلاتين و اٶز دوستلاريني، منافيق آدلانديرسين؟ يعني رژيمين همين ادبياتيندان ايستيفاده ائله سين و سونرا دئسين كي، بو بو يير موجاهيد تنقيدي دير، بير اوره­ك يانديران موجاهيدين طرفيندن دير، و يا خود سيزين نظرينيزه اگر بو آدام موجاهيد دير، منافيق كلمه سيندن ايستفاده ائله­مكله اٶزوايله رژيم ­ين آراسيندا اولان فرقلري [سيلمكده] شخصاً اٶزو شوبهه يارادير؟
ترجمه دقيق به فارسي: شما سازمان مجاهدين خلق را مي­شناسيد. آيا عضوي از اين تشكيلات ميتواند، سازمان و دوستان خودش را منافق بنامد؟ يعني از همين ادبيات رژيم  استفاده كند و بعد بگويد كه اين انتقاد يك مجاهد است، از طرف يك مجاهد دلسوز است؟ آيا از نظر شما اگر اين فرد مجاهد است با بكار بردن كلمه منافق خودش در مورد [پاك كردن] فرقهاي خودش با رژيم  ايجاد سوء ظن نمي­كند؟
ترجمه آقاي واهاب تبريزلي: " آیا یک عضو سازمان مجاهدین میتواند ازکلمه ی "منافق" برعلیه سازمانش استفاده کند؟ و بگوید که علیرغم اینکه این ادبیات از طرف رژیم بکار میرود، قصدش یک انتقاد "مجاهد گونه" است؟ آیا نمیتوان به این فرد مشکوک شد که با رژیم در ارتباط است؟ "
توضيح:  آقاي واهاب تبريزلي كه در ابتداي ترجمه خود اعلام كرده كه آقاي مددي هم تردست است و هم باسواد، اينجا لازم ميبيند مرتكب يك تحريف فاحش در ترجمه شود  و ايشان جمله زير را از زبان من در متن مي­كارند "آیا نمیتوان به این فرد مشکوک شد که با رژیم در ارتباط است؟" با كاشتن اين جمله و طرح اين استدلال مسخره در نقل سخنان من، ايشان قصد دارند كه  نبود منطق در سخنان آقاي مددي را لاپوشاني كنند. از نظر من  بكار بردن ادبيات رژيم  جمهوري اسلامي به تنهايي نميتواند نشانه ارتباط با رژيم  باشد و اينكار بيشتر نتيجه سر بازكردن عقده­هاي شخصيتي  در صورت  برآورده نشدن آزمنديها  و جاه طلبيهاي شخصيتهاي بيمار است. واقعاً كه  اين آقاي مددي "خوش شانس" هستند كه آقاي واهاب تبريزلي هم بسان سايت اخبار روز و سايت پيك نت و سايت ايران جاويد، بنفع ايشان وارد معركه شده­اند.


2. توليد مشترك خوراك براي دشمنان آذربايجان:

متن موجود در نوار از دقيقه 50 و ثانيه 5: من دئميريم كي بيزيم بابك قالاسيندا توركيه پرچمي چيخاردانلار مثلاً واريدي يا يوخ­ايدي ها، سيزه ميثال اوچون دئيرم
ترجمه دقيق به فارسي: من نمي گويم كه كساني وجود داشتند كه در مراسم قلعه بابك پرچم تركيه را برافراشتند يا نه
ترجمه آقاي واهاب تبريزلي: "کسانی وجود داشتند که در مراسم قلعه ی بابک پرچم ترکیه را برافراشته اند"
توضيح:  اينجا آقاي مددي به نوبه  خودشان درحال توليد انبوه خوراك لازم محافل ترك ستيز و راسيست فارس به نرخ ارزان هستند،و  فرصت پيش آمده را  هدر نمي­دهند. ساده لوحي است اگر اين جمله ايشان را نشانه بيخبري ايشان بدانيم. اصولاً ايشان بايستي به تلاش رژيم  و محافل ترك ستيز خارج از رژيم  براي بستن چنين اتهاماتي به يكي از هوشمندانه­ترين  ابتكارات جنبش ملي آذربايجان  بايستي واقف باشند. آيا صرف طرح اين ادعا توليد خوراك مورد علاقه راسيستها نيست؟ اينجا ظاهراً ايشان ادعاي افراشتن پرچم تركيه را نكردند. اما طرح آنرا كردند و گفتند كه آنرا نه رد مي­كند و نه تأييد. آقاي واهاب تبريزلي در اينجا به مدد س. م. آمده و خوراك توليد شده از سوي وي را براي مصرف موجودات راسيست اسلامي و سلطنت طلب كامل مي­كند: "کسانی وجود داشتند که در مراسم قلعه ی بابک پرچم ترکیه را برافراشته اند" يعني هنوم اينك درهمان مرحله استارت كار تيم سيروس مددي.-واهاب تبريزلي در يك عمليات تردستانه  فاكت لازم براي هجوم به آذربايجان  را در اختيار محافل راسيست حكومتي و اوپوزيسيوني قرار دادند. اينك راه براي ادعاي برافراشته شدن پرچم تركيه در مراسم قلعه بابك به استناد به منابع كتبي شده تيم سيروس مددي-واهاب تبريزلي هموار است. حال دهها و صدها هزار ترك حاضر در مراسم چندين ساله قلعه بابك از شدت احساس مظلوميت در قبال اين ادعاي متكي به "اسناد" فوق، به گريه هم كه بيفتند، دردي درمان نخواهد شد. منابع خبر هردو آذربايجاني اند و گويا در يك مصاحبه تلويزيوني در برابر چشمان بينندگان بيشمار برنامه تلويزيوني به ميان آمده­اند و از جمله عليرضا اردبيلي و احمد اوبالي هم در قبال آن سكوت كرده­اند!


3. حمايت سياسي از يك حكومت دمكراتيك يا سودازدگي احساسي و ايماني نسبت به يك فرد

متن موجود در نوار از دقيقه 72 و ثانيه 12: محمد امين رسولزاده نين بيزيم اوچون عزيز اولان، بيزيم اوچون موهوم اولان خاطيره­سي، اونون تاريخي معنوي ايرثي، او دوزلتديگي حاكيميت دير. نئجه كي سيد جعفر پيشه­وري نين ده همين مسئله­دير. سيد جعفر پيشه­وي نين ده بوگونلري بيزه باشقا حركتلري قابيلي قبول دئيل. سيد جعفر پيشه وري­نين دوزلتدي­يي آذربايجان  ميللي حوكومتي بيزه اٶنملي­دير، عزيزدير.
ترجمه دقيق به فارسي: آنچه از محمد امين رسولزاده براي ما عزيز است و مهمترين خاطره و ارثيه معنوي او حكومتي است كه تأسيس كرده بود. همانطور كه در مورد سيد جعفر پيشه­وري هم چنين است. كارهاي ديگر سيد جعفر پيشه وري امروز مورد قبول ما نيست. حكومت ملي آذربايجان  تأسيس شده از سوي سيد جعفر پيشه وري براي ما مهم و عزيز است.
ترجمه آقاي واهاب تبريزلي: " شما درمقاله ی خود، به عزیز دل ما محمدامین رسول زاده که یادگارتاریخی و معنوی ماست و علت محترم بودنش آن جمهوری مستقل آذربایجان بود، توهین کرده اید. ما این برخورد را با پیشه وری هم داریم و بغیر از اقداماتش برای ایجاد حکومت ملی، کارهای دیگر او را قبول نداریم. پس سئوالم نامربوط نیست و لطفا جواب دهید که نفوذ هر یک ازجریانات یاد شده چه بوده؟ "
توضيح: بازهم دست مددكار از آستين مترجم گمنام ما به مدد آمده و ترجمه سوآل مرا دستكاري كرده است: " شما درمقاله ی خود، به عزیز دل ما محمدامین رسول زاده که..." آقاي واهاب تبريزلي، حمايت سياسي من بر اساس پرينسيبهاي دموكراتيك و ارزشهاي مدرن از حكومت "آذربايجان  خالق جومهوريتي" را به دلبستگي احساسي از محمد امين رسولزاده تقليل دهد. كاربرد صفت "عزيز دل ما"(!) در مورد يك رهبر سياسي همانا اسطوره و قديس (و متقابلاً ضد اسطوره و شيطان) ساختن از شخصيتهاي سياسي است يعني همان كاري آقاي مددي در هر جمله و پاراگراف خود مرتكب آن مي­شوند. آدم از شلخته بودن ترجمه اين آقاي واهاب تبريزلي مرتكب دست كم انگاشتن ايشان مي­شود، اما ديدن چنين نكات ظريفي از سوي صاحب نامعلوم اين امضا، ما را به نتيجه ديگري مي­رساند.


استكهلم


19 مارت 2009


بعدالتحرير:
رهبري تيم سه نفره با كيست؟
از تماس تلفني حسين نوحي وند كارمند سابق راديو مسكو با گون آذ تي وي تاريخ اول فوريه 2009: از دقيقه 70 و ثانيه 25: "اين من هستم كه سيروس را در موقعيت نامناسبي قرار داده­ام. اسنادي كه رفقا ميگويند پيش من هستند و به زبان روسي هستند. من بايد اينها را ترجمه ميكردم كه نكرده­ام. چهار پنج روز پيش عينكم شكست. من هستم كه اين دسته گل را آب داده ام."
منبع آقاي نوحي وند در كارزار مقدس افشاي عوامل استكبار جهاني:
" این كتاب را سرتیپ بازنشته لئو فیلیپویچ ساتسكف نوشته است. او بیش از 40 سال در ك. گ. ب اتحاد شوروی و اس. و. ار(سرویس اطلاعات خارجی) فدراسیون روسیه خدمت كرده است"