در دفاع از روش نقد سالم و دمکراتیک

در نقد مقاله " مخاطبين كنگره فدرال دمكراتها ما نيستيم"

 

 

یونس شاملی

آقای اسد صادقی، در نقد مواضع سیاسی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان، مطلبی تحت عنوان "مخاطبین کنگره فدرال دمکراتها ما نیستیم" تحریر کرده است که از جهاتی قابل نقد و بررسی است.

 

نیک می دانیم که پیش از این کسانی فضای مباحثات در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان را آلوده روش های غیردمکراتیک کرده اند. تلاش من در این نوشته، علی رغم اینکه آقای صادقی مدعی شده اند که جنبش فدرال دمکرات آذربایجان در مقابل حرکت ملی آذربایجان ایستاده است، می خواهم نشان دهم که "چه کسی واقعاً در مقابل حرکت ملی آذربایجان ایستاده است؟ آنان که مروج بهتان، تهمت، کینه و نفرت هستند و یا آنانکه سعی می کنند مباحثات نظری و سیاسی را در فضای سالم تری پیش ببرند و در چارچوبهای دوستانه به نقد یکدیگر بنشینند؟ آنان که می خواهند سنتهای دمکراتیک را در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان نهادینه کنند و یا آنان که می خواهند با توسل به اطلاعات ساختگی و نادرست در مناسبات دمکراتیک و متحدانه فعالین آذربایجانی تخم تخریب و تعارض و دودستگی ؟

 

من برای اثبات مدعای فوق، سعی خواهم کرد از متن نوشتهء آقای صادقی فرازهایی را برای یادآوری خود ایشان و دیگرانی که علاقه ایی برای جا انداختن روشهای سالم و دمکراتیک در نقد و بررسی دارند، بیاورم تا شاید در ادامه بتوانیم استفاده از روشهای برازندهء جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان را در نوشته هامان مورد دقت و استفاده قرار دهیم. در واقع انگیزه اصلی نگارش این سطور به خاطر نقد نوشته آقای صادقی نبوده است. بلکه مقصود از این نوشتار بررسی شیوه نقدی است که آقای صادقی در نوشتن مقاله خویش از آن بهره جسته است. طبیعی است که در توضیح مسئله فوق تحلیلی از نوع نگرش آقای صادقی نیز، در طول نوشته، فرم پیدا کرده است.

 

حال برویم سراغ نوشتهء آقای اسد صادقی؛

تیتر مقاله اسد صادقی قبل از هر چیز جلب نظر می کند؛ "مخاطبين كنگره فدرال دمكراتها ما نيستيم". آنچه که از مفهوم "ما" در طول نوشته آقای صادقی مستفاد می شود، جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان است. یعنی آقای صادقی و احتمالا تعدادی از دوستانشان، در نوشتهء ایشان، مساوی حرکت ملی آذربایجان تلقی شده اند. استفاده از این ترم ها برای تخریب طرف مقابل، حتی اگر تاثیری هم داشته باشد، تاثیری است که علقه های بی دانشی و بی اطلاعی را محکم و روشهای غیردمکراتیک را در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان تقویت می کند. هر تشکیلات و یا فرد فعال در عرصه جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان تنها نماینده تشکیلات و یا نمایده فردیت خود اوست. هیچ کس غیر از مجلس ملی و یا دولت ملی که منتخب مردم آذربایجان باشد نمی تواند خود را نماینده آذربایجان و یا جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان معرفی کند. اما آقای صادقی قبل از اینکه تهمت ها و افترا ها را به جنبش فدرال دمکرات آذربایجان بچسباند، بر روی سکویی (که اسمش جنبش ملی آذربایجان است) ایستاده و از روی آن سکو یک تشکیلات آذربایجانی (فدرال دمکراتها) را به توپ تهمت و اهانت بسته است. این نوع برخوردها را حتی میتوان سوء استفاده از عنوان جنبش ملی آذربایجان تلقی کرد، که کسی به خود حق بدهد که از طرف آن سخن بگوید. هر آذربایجانی، یعنی ما و شما و همه فعالین هر کداممان تک به تک و با حقوق مساوی به جنبش ملی آذربایجان تعلق داریم، نه یکی کم و نه یکی زیاد. بنابراین نباید و نمی توان از آن سکو (جنبش ملی آذربایجان) برای تخریب اعضای دیگر جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان استفاده کرد.

 

در جای دیگری از نوشته آقای صادقی می خوانیم: " فدرال دمكراتها بر محور ايران و حركت ملى آذربايجان بر محور آذربايجان تاكيد دارد". من تا حدود زیادی اطمینان دارم که خود آقای صادقی در این سخن، با خودشان نیز صادق نبوده اند. چون این سخن برچسبی ناچسبیدنی به جنبش فدرال دمکرات آذربایجان است هم در عمل هم در نظر. نگاه کنیم به بندهایی از پلاتفورم جنبش فدرال دمکرات آذربایجان.

در بند دوم و سوم پرنسیبهای عمومی در پلاتفورم ج ف دآ چنین میخوانیم:

 " 2- هويت ملی:  زبان ترکى (ترکی آذربايجانی) هسته اصلی و سنگ بنای هويت ملى ترکان ايران را تشکيل مي دهد. هويت ملى ما با زبان ماسرشته است.

3- مسئله ملی و مساله حاکميت: مساله ملی واز جمله مسئله ملی ترکان ايران اصولا يک مسئله سياسی است. حل مسئله ملی و امحا ستم ملى  تنها از طريق  تامين حق ملل درتعيين سرنوشت خويش ممکن و مقدور است. جمهوری اسلامی ايران مانع اصلی کنونى سر راه تحقق اين امر است."

 

و باز در بخش دیگری از همان پلاتفرم می خوانیم که؛"

2- دولت ایالتی ترکها  در سرزمينهاى تاريخى آذربايجان (مناطق بهم پيوسته تاريخا ترک نشين) ايجاد مى شود و ترکان خراسان، ترکان جنوب ايران و ترکان قشقايى حق برپائى حاکميتهاى ایالتی خود را دارا مى باشند.

 

3- امور قانونگذاری، محاکم،  قضاوت، انتظامات، مالياتها، اقتصاد، ارتباطات و محيط زيست، امور اداری و فرهنگی در اختيار دولت ایالتی آذربايجان است که،  در چارچوب قانون اساسى آذربايجان حق داشتن دولت و پارلمان، سرود ملی و پرچم ملی را دارد.

 

4- ترکان خراسان،  ترکان جنوب ايران وترکان قشقايى حق دارند براى تحقق خواستهاى ملى خويش، ارگانهاى حکومتى صلاحيتدار خود را ايجاد نمايند."

 

بایستی از آقای اسد صادقی پرسید که آیا با خواندن این سطور و پروسهء نزدیک به شش سال حضور نسبتا سنگین و عملکرد جنبش فدرال دمکرات آذربایجان، شما چگونه میتوانید فضای  حسن نیت کنونی در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان را با سخنانی دور از واقعیت و بستن اتهام علیه فدرال دمکراتها، آلودهء کین و نفرت خود سازید؟

 

آیا در بازنگری به کاری که کرده اید، واقعاً نوشته تان را با معیارهای دمکراتیک در روشهای نقد منطبق می دانید؟ شما حتی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان را جنبشی وابسته به جمهوری اسلامی معرفی کرده و نوشته اید: "فدرال دموكراتها ... به عوض فشار به مراكز ومحاول ارتباطى شان ... به حركت ملى فشار مياورند كه از خواستهايشان دست بر دارند. حال آنكه اگر به مراكزارتباطى شان فشار بياورند كه به حداقل خواستهاى ملت آذربايجان ...احترام بگذارند بهتر خواهد بود." (تاکیدات از من است)

 

اسم  این کار شما را چه می توان گذاشت، نقد نظر یا تخریب یک تشکل آذربایجانی؟ وقتی این سطور را می خوانید جبن دامن اخلاقتان را نمی گیرد؟ تصور نمی کنید که در این نوع نوشتن ها بیشتر خود نویسنده در اذهان مردم آذربایجان منزوی می شود و نه مورد نقد؟ واقعاً تصور می کنید که  با تهمت و تخریب علیه تشکلهای آذربایجانی، مردم آذربایجان و یا فعالین ملی آن مدال گردنتان آویزان خواهند کرد؟ در کجای دنیا کسی بخاطر تهمت زدن، خراب کردن، دانش نادرست منتشر کردن جایزه گرفته است که شما دومین آن باشید؟

 

فکر نمی کنید که این نوشته شما تنها آب خنکی بر دل عصبیت، کینه و خشم  خودتان و چند نفر از همفکرانتان تنظیم شده است؟ وگر نه اگر قصد نقد داشتید می توانستید با استدلاهایی محکم و واقعی هم نظر بخشی از فعالین آذربایجانی را به خود جلب کنید و هم قوه استدلال و قدرت تفکر را در جنبش ملی آذربایجان عمق بیشتری بدهید.

 

مورد دیگری که آقای اسد صادقی باز اطلاعات نادرست و حتی عکس واقعیت را به خوانندگان مقاله خود منتقل کرده است مسئله حمایت جنبش فدرال دمکرات آذربایجان از میر حسین موسوی است! وی می نویسد: "انچه كه امروز فدرال دمكراتها را تحت عنوان كنگره دور هم آورده ...مساله سبزها به رهبرى موسوى ميباشد. در جريان انتخابات فدرال دموكراتها علارغم تحريم روى كاغذ عملا از موسوى حمايت ميكردند."

 

همچنانکه اسد صادقی خود معترف است، جنبش فدرال دمکرات آذربایجان انتخابات جمهوری اسلامی را به دلیل ماهیت ضددمکراتیک آن تحریم کرده بود. در دوره تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری قبل از انتخابات، به دلیل اندک فضای بازی که رقابتهای انتخابات برای مردم فراهم آورده بود، فعالین آذربایجانی، بدرستی از این فضا در جهت تبلیغ و ترویج مسئله ملی آذربایجان بهره برداری کردند. بعد از اعلام نتایج انتخابات و بروز حرکتهای اعتراضی خارج از کنترل رژیم جمهوری اسلامی، فضا و امکانات اعتراضی علیه رژیم و برای ترویج و تبلیغ مسئله آذربایجان جنبش فدرال دمکرات آذربایجان، به میدان آمدن جنبش ملی در صف مستقل و شعار مستقل، در شرایط بروزجنبش اعتراضی در تهران را در جهت آرمانهای ملی آذربایجان تشخیص داد. چرا که بروز جنبش اعتراضی و وسعت آن این فرصت را برای آذربایجان فراهم می ساخت که از شکاف موجود برای ابراز وجود آذربایجان و طرح مطالبات ملی آن در سطح وسیع بهره برداری کند. این ابدا به معنی دنباله روی از موسوی نبوده و نیست.

 

برای اینکه روشن شود که این ادعای آقای صادقی که می نویسند، "فدرال دمکراتها طرفدار موسوی هستند" چقدر نادرست و تهمتی نارواست بایستی بخشی از بیانیه جنبش فدرال دمکرات آذربایجان را تحت عنوان " بحران رژیم جمهوری اسلامی ایران و حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان"  که یکی از بیانیه های کنگره سوم فدرال دمکراتهاست را در اینجا بیاورم. در بخشی از یانیه مذکور می خوانیم: " در شرایط کنونی،... اعتقاد دیگری نیز وجود دارد، که موسوی را "فرزند مبارز آذربایجان" می نامد!  طبق این باور حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان باید با وی هم صدا شده و با تمام قوا به این جنبش (موسوی) بپیوندد.  هم صدا شدن و پیوستن به جنبش اعتراضی در ایران سیاستی است که حرکت ملی منطقا بایستی دنبال کند.  ولی دنباله روی از موسوی با توجه به تجربه تلخ گذشته از وی، و خوشبین بودن به ظرفیت های او، بمعنای از دست دادن استقلال و ترک رسالت حرکت ملی- دموکراتیک آذربایجان خواهد بود، که حاصل آن تفاوت چندانی با انحراف عمده فوق در صفوف حرکت ملی نخواهد داشت." این موضع رسمی فدرال دمکراتهاست."

 

در عین حال، عملکرد فدرال دمکراتها از تحلیل معینی که به درستی و نادرستی آن حداقل در این مقال نمیتوان پرداخت، مایه می گرفت. بخشی از فعالین ملی با تحلیل دیگری به سکوت در مقابله با اعتراضات مطرح در مرکز باور داشتند. سکوتی که به زعم بعضی از فعالین ملی، سکوتی معنی دار بود. و هر کسی نیز این سکوت را به گونه ایی تعبیر و تفسیر می کرد. طبیعی تر این می بود که میان این دو بخش از فعالین جنبش برای مداخله فعال و یا سکوت معنی دار بحث و بررسی صورت گیرد و نظرات مختلف به نقد و بررسی گذاشته شود. این مناسبت ترین شیوه ایی بود که تمامی فعالین ملی، گذشته از تحلیلشان از شرایط بعد از انتخابات، بایستی آن را بکار می بستند. آما این بحث و بررسی و نقد نظرات همدیگر ابدا به معنی تخریب و تهمت زدن به یکدیگر نبایستی می بود. اما از حال و هوای نوشتهء آقای صادقی میتوان درجه خشم و کینه ایشان نسبت به تحلیل فدرال دمکراتها را دریافت. بحث بر سر اینست که آیا خشم و نفرت و کین پاسخ مناسبی در جدل فکری در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان است؟

 

باید عنوان کرد که، روشهای درست انتقادی، پلهای اتصال فعالین آذربایجانی را نسبت به همدیگر افزایش میدهد و برعکس تخریب و تهمت حتی پلهای موجود را نیز در هم می ریزد و فعالین ملی و دمکرات آذربایجانی را بتدریج منزوی تر و ضعیف تر می کند. سوآل من از آقای اسد صادقی اینست که؛ شما فکر می کنید که با این نوشته به ساختن و یا استحکام پلها میان آذربایجانیها کمک کرده اید و یا خراب شدن پلهای موجود را سبب شده اید؟ اگر صمیمانه به روش برخوردتان بیاندیشید، نتیجهء حاصل از آن را بسادگی در می یابید.

 

یک مورد دیگر را نیز از نظر بگذرانیم و از بقیه مسائل مطرح در مقاله مذکور درگذریم. آقای صادقی در بخشی از نوشته فوق تلویزیون گون آذ را مورد حمله قرار داده و آن را به تبلیغ افکار منحرف متهم می کند. وی می نویسد: "ازآنجايكه مسئولين تلويزيون از درك بنيادين ايدولوژيك حركت ملى عاجز ماندند بدام فدرال دموكراتها افتادند و وسيله تبليغ افكار منحرف شدند."

 

آقای صادقی در این کوتاه جمله می خواهند به خوانندگانشان تفهیم کنند که ایشان بهتر از آقای احمد اوبالی منافع آذربایجان را می فهمند! ولی چه دلیل و برهانی وجود دارد که کسی باورکند که آقای صادقی بهتر از آقای اوبالی منافع آذربایجان را درک می کند؟ آیا همین جملهء آقای صادقی را نمی تواند علیه خود وی مورد استفاده قرار داد؟ برای نمونه آیا هر کس دیگری نمی تواند بنویسد که؛ از آنجایی که آقای اسد صادقی از درک بنیادین ایدئولوژیک حرکت ملی عاجز ماندند بدام عناصر ضددمکرات افتادند و وسیله تبلیغ افکار منحرف آنان شدند!!  به عبارت دیگر، آیا نوشتن مفاهیم مبهم و ناروشنی چون، "عاجز ماندن از درک ایدئولوژی" و "افتادن در دام آن دیگری" میتواند دلیلی برای حقانیت و یا محکومیت یکی تلقی گردد؟ اگر کمی بیشتر متمرکز شویم می توانیم به راحتی دریابیم که اساس و بنیاد استفاده از اینگونه مفاهیم در "خودبرتر بینی"، "خود محوری" و یا "خود حق بینی" های انسان نهفته است. گاه البته استفاده از این نوع مفاهیم میتواند درجبران ضعف و فتور خود اشخاص مورد استفاده قرار گیرد و افرادی برای کتمان ضعف خود (مثلا در بحث های نظری)، به تخریب دیوار بلند دیگران مبادرت می کنند تا دیوار کوتاه خود را بلند تر بنمایانند.

 

احتمالا به زعم آقای صادقی، مسئول تلویزیون گون آذ، یعنی آقای احمد اوبالی تا همین چند وقت پیش که این تلویزیون عمداً فضایی برای همفکران آقای صادقی بود، در درک بینادهای ایدئولوژیک حرکت ملی آذربایجان عاجز نبودند! اما ایشان از زمانیکه این تلویزیون بنا به تجربه چندین ساله مسولین آن شکل و شمایل بهتر و همه جانبه تری یافته است و سهم بخشهای دیگر فعالین جنبش ملی دمرکراتیک آذربایجان (که فدرال دمکراتها بخشی از آن هستند) اندکی افزوده شده است، دیگر از درک بنیادهای ایدئولوژیک حرکت ملی عاجز شده اند! آیا غیر از آنچه که فوقا توضیح دادم، اتفاق دیگری در تلویزیون گون آذ رُخ داده است که باعث شود تا آقای اوبالی از درک بنیادهای ایدئولوژیک حرکت ملی عاجز بماند؟!

 

جمعبندی:

واقعا درک موضع خشم آلود آقای صادقی، در قبال جنبش فدرال دمکرات آذربایجان، برایم قابل فهم نیست. این بدان معنی نیست که این جنبش به نقد نیاز ندارد. بلکه استفاده از یک روش بشدت غرض آلود، تهمت گر و توهین آمیز از سوی ایشان بسیار سنگین است. تصور شخصی من در توضیح استفاده ایشان از چنین روشهایی، که نمیدانم درست باشد، اینست که، ایشان به آزادی عقیده، که یکی از بنیادی ترین اصول منشور جهانی حقوق بشر است، اعتقادی ندارند. وگر نه دلیلی برای خشم ایشان از  نگرش متفاوت فدرال دمکراتها نسبت مسائل سیاسی جاری وجود ندارد. حاصلضرب عدم اعتقاد به آزادی عقیده و "خود حق بینی" و خشم فروخفته ایشان، ناکامی و ناکارایی در ارائهء یک نقد سیاسی جدی را به نمایش گذاشته است.

 

قصدم از نوشتن این مقاله تاکیدم به روش نقد سالم و دمکراتیک است. نقدی که نتیجه اش درس آموزی است و نه پاشیدن تخم کینه و نفرت. نقد سالم ودمکراتیک زمینه ایجاد پلهای تازه میان فعالین و تشکلهای آذربایجانی است. اما عکس آن عمق دادن به جدایی ها و تفرق هاست. چه کسی از تفرق و جدایی ما بهره برداری می کند؟ چه جریانی از پاشیدن تخم کینه و نفرت میان فعالین جنبش ملی دمکراتیک آذربایجانی دلش شاد می شود؟ در یک کلام؛ جمهوری اسلامی ایران. با این درک وظیفهء کسانیکه قلم به دست می گیرند که نقد بنویسند و یا میکروفون در دست می گیرند که سخن بگویند بایستی به شادمانی خلق آذربایجان و یاس و ناامیدی دشمنان آنان بیاندیشند، قبل از اینکه سخن بگویند و یا قلم فرسایی کنند.

2009-10-01

Yunes.shameli@gmail.com

برای اطلاع از محتوای مقاله "مخاطبین کنگره فدرال دمکراتها ما نیستیم" به لینک زیر مراجعه کنید:

http://www.azadtribun.net/x19848.htm