تا کی ملت ایران بین بد و بدتر در نوسان خواهد ماند؟ 
آیا تنها حق انتخاب ایرانیان یکی از دو گزینه، جهل و جنایت خواهد بود؟

خیزش سراسری گرسنگان و قربانیان نظام جمهوری اسلامی در تاریکترین دوران حاکمیت حکومت جهل و جنایت روزنه امید را بسوی آینده باز کرد. جمهوری اسلامی با تکیه بر ارتجاعی ترین اسطوره ها و دگمهای مذهبی شکاف طبقاتی غیرقابل تصور را تا کنون تضمین کرده بود. در زمانیکه آقازاده های اسلامی با دزدی قانونی و پارتی بازی پول پارو می کنند، حقوق کارگران و معلمان و کارمندان زیادی بسیار پائین تر از خط فقر است و زندگی شان از هم پاشیده و بطور علنی به فروش اجزای بدنشان می پردازند تا چند صباحی زنده بمانند! این جنبش پرواضح است که تداوم خواهد یافت و سرکوب راه حل نیست! اغلب خواستهای اقتصادی و سیاسی جنبش جدید نیستند و سالهاست که ادامه دارد و در هر فرصتی دوباره سر باز می کند... 
بعد از زلزله اخیر همه در باره گسلهای جغرافیایی می نوشتند که از زلزله های آینده خبر می دادند. من همانزمان نوشتم: آن زلزله به بهترین نحو گسل های سیاسی بین دولت و ملت را نشان داد و قبل از هر چیز خبر از زلزله های بنیان کن سیاسی و اجتماعی در آینده می داد! پرسشی را مطرح کرده بودم مبنی براینکه آیا نیروهای آزادیخواه و عدالت محور خود را برای زلزله های سیاسی بنیان کن آینده آماده کرده اند؟ در نهایت تاسف هنوز از چنین سازماندهیی خبری نیست و باید در میدان عمل این ضعفها را برطرف کرد... این زلزله سیاسی همانطوریکه قبلا نوشته بودم بسیار بیشتر از زلزله اخیر ارکان رژیم را لرزاند و جهانیان را در بهت و حیرت فرو برد!... در تمامی جنبشهای اجتماعی گذشته و حال قربانیان نظام در هر فرصتی بپا خواسته اند زیرا دولت طبقاتی حاکم نماینده آقازاده هاست نه مردم زحمتکش!... در این جنبشها نقش تمامی گروههای اجتماعی بویژه زنان که قربانیان اصلی نظام ولایت فقیه بودند بسیار برجسته شده... علیرغم نکات فراوان امید بخش باید هشیار ماند و مشکلات را بدقت بررسی کرد. مسئله اساسی هر جنبشی این استکه با چه بهایی و برای رسیدن به کدام اهداف و تحت کدام رهبری و با کدام تاکتیکها و استراژی؟ کسانیکه انقلاب 40 سال پیش، قتلعام های زندانیان سیاسی و جنبشهای کارگران و زنان و معلمان و دانشجویان و ملیتهای مختلف و جنبش سبز را تجربه کرده اند، نباید جو گیر شوند و خودشان را بدست امواج احساسات رمانتیک و جنبشهای خودجوش رها کنند که می تواند به هر سمتی برود! علاوه بر مردمی که در میدان مبارزه وارد شده اند، تمامی نیروهای دوست و دشمن در داخل و خارج از ایران سعی می کنند اوضاع را تجزیه تحلیل کرده و در جهت منافع خود کانالیزه کنند! قضاوت در باره ابعاد و ریشه های این جنبش بسیار زود است... آذربایجانی ها در مورد قضاوت در چنین موارد بغرنجی بدرستی می گویند: "داریم به شر شر آب گوش می کنیم!" فعلا باید مسئولانه و با دقت و خونسردی به شرشر آب گوش کرد تا چشمه و مسیر آنرا بدرستی دریافت...

همزمان باید وظیفه اساسی خود را برای ایجاد روشنایی و تضمین چند نکته مهم در این جنبشهای خود جوش سراسری ایفا کنیم. 
یک: ضربه زدن به سمبلهای ضربه پذیر نظام، شرکت زنان در تظاهراتها بدون حجاب اسلامی اجباری و حمایت همه جانبه توده ها از آزادی پوشش زنان... اشغال مکانهای غیرنظامی حتی برای چند ساعت مانند دفاتر امام جمعه ها، شهرداریها، فرمانداریها و غیره جهت شکستن توهم شکست ناپذیری حکومت و نشان دادن ضربه پذیری نظام بسیار مهم است... این امر بطرق مختلف به ایجاد امید و همبستگی مردمی و تضمین تداوم اعتراضات مردمی با کمترین هزینه کمک می کند... مردم در میدان عمل و اعتصابات و اعتراضات خیابانی تجربه لازم و اشکال مختلف سازماندهی علنی و مخفی را برای نبردهای اساسی و نهایی بدست می آورند... مردم در اولین گام خودسازماندهی هستند!... آنچه که ما شاهد آن هستیم انفجار بحق توده های گرسنه و قربانیان نظام جهل و جنایت جمهوری اسلامی سرمایه داری است. فعلا در پله اول هستیم نه در مرحله پایانی و انقلاب توده های آگاه و متحد... مزدوران امریکا در این مرحله از جنبش به مردم رهنمود میدهند که به مراکز نظامی و سپاه حمله کنند، تا قتل عام شوند و اربابانشان وارد میدان شوند!... با چه مسئولیتی این دنکیشوتهای مزدور باجان میلیونها نفر بازی می کنند و فرزندان بیگناه این کشور را به قتل گاه جنایتکاران می فرستند؟!... آنها برنامه های اربابان خود را پیاده می کنند!...

دو: مهمترین و مثبت ترین نکته جنبش حاضر این استکه مردم کلیت نظام را نشانه گرفته اند و از اصلاح طلبان و آرایشگران رژیم رد شده اند. مردمی که بپا خواسته اند، بدرستی کوچکترین توهمی در باره استحاله این نظام جنایتکار و ارتجاعی به نظامی دمکراتیک و عدالت محور ندارند! و این نظام را با تمام اسطوره های تاریخی و فرهنگی اش می خواهند به گور بسپارند! 
اکنون تمامی اپوزیسیون خواهان سرنگونی کلیت نظام است. به همین دلیل ضرورت روشن کردن مهمترین مرزبندی نیروهای مردمی و مزدوران از اهمیت حیاتی برخوردار است.

سه: مردم ایران زمانی به آزادی واقعی خواهند رسید که جنبش در مسیر استقلال به پیش رود. تمامی نیروهایی که از طرف انواع و اقسام اطاقهای فکر و دمکراسی امریکایی حمایت مالی و فکری می شوند مزدوران مرئی و نامرئی سازمان سیا هستند و نباید جایی در جنبش داشته باشند! 
مزدوران و چلبی های ایرانی که در آغوش سازمان سیا تربیت می شوند، نمی توانند منادی آزادی و رهایی مردم ستمدیده ایران باشند! این مهمترین مرزبندی جنبش مردمی است که باید با شفافیت کامل در تمام ابعاد جنبش حاکم باشد...

چهار: بدون داشتن سه شناخت مهم هرگز نمی توان به پیروزی رسید! سون تزو نابغه چینی که 500 سال قبل از میلاد می زیست در کتاب هنر جنگیدن بدرستی می گوید: اگر خودت را خوب بشناسی، دشمنت را بشناسی و میدان جنگ را بشناسی در صد جنگ صد بار پیروز خواهی شد!... شناختن دقیق نکات قدرت و ضعف خودو دشمن و شرایط حاکم بر میدان جنگ از بالاترین اهمیت برخوردار است! رسیدن به این شناختها بدون داشتن سازمان مبارز و رهبری مجرب و مورد اعتماد توده ها غیرممکن است. هیچ جنبشی بدون دارا بودن برنامه و مطالبات و تاکتیک و استراتژی روشن نمی تواند از مراحل مختلف مبارزه با موفقیت بسوی هدف نهایی حرکت کند! بهار عربی میدان التحریر را بیاد دارید؟ چگونه سرانجام با سرکوب بیرحمانه توده های مبارز، رهبری جنبش دوباره بدست مزدوران امریکا افتاد؟!...
به همین دلیل باید بطور دائم شعارها و مطالبات جنبش را تجزیه تحلیل کرد و با اصلاح و ترمیمیم نکات ضعف، امکان کانالیزه شدن جنبش توسط دولت جنایتکار جمهوری اسلامی و یا مزدوران خارجی را به حداقل ممکن رساند! هیچ جنبش خودجوشی بخودی خود به رهایی توده ها منجر نمی شود! شیفتگی رمانتیک به جنبشهای خودبخودی بیشترین ضربه را به قربانیان خواهد زد! تنها افرادی مانند برنشتاین و برخی آنارشیستها مانند ژرژ سورل مدعی بودند که "جنبش همه چیز و برنامه هیچ است!... کسانیکه امروز این شعارها را تکرار می کنند یا احمق هستند یا مزدوران امریکا زیرا آنها رهبری و برنامه خود را دارند تنها می خواهند از توده ها برای رسیدن به اهداف خود بعنوان گوشت دم توپ استفاده کنند به همین دلیل نیازمند آگاهی و خودسازماندهی توده ها نیستند! آنها فقط سرباز جانباز می خواهند!...

پنج: هیچ شکلی از مبارزه مقدس نیست و باید با هوشیاری در میدان عمل اشکال مختلف و موثر مبارزه را درک و جمعبندی کرد... بدون گذر از پیروزیهای امید آفرین و تصمین تداوم جنبش و داشتن رهبری و سازمان قابل اعتماد توده ها امکان سرکوب وحشیانه و بخاک و خون کشیدن توده ها یک امکان جدی است و باید در تمام مراحل مبارزه توانایی همبستگی و حمایت از همدیگر و توده های مبارز را تا حد امکان تقویت کرد...

شش: جنبشهای توده ای باید با تکیه بر آگاهی و سازماندهی و برنامه ریزی بتواند مطالبات خاصی را به دولت تحمیل کند و پیروزهایهای خاص را بدست آورد تا بازگشت نظم ارتجاعی قدیم را غیرممکن تر کند. این امر به میزان زیادی به آگاهی سیاسی و اجتماعی و همبستگی آنها بستگی دارد. 
با توجه به وضعیت فعلی و ضعفهایی که اکنون موجود است جنبش راه درازی برای کسب تجارب لازم، سازماندهی و پیروزی نهایی در پیش رو دارد... دشمنان داخلی و خارجی بیکار نه نشسته اند شب و روز در اطاق های فکر توسط دانشمندانی که مغزشان را کرایه کرده اندف مشغول برنامه ریزی و توطئه هستند تا رهبری نامرئ و نامرئی جنبش را بدست عوامل خود بسپارند!... این مسائل را نباید دست کم گرفت!...

هفت: یکی از اساسی ترین فرق های این جنبش با جنبش سبز در این است که در جنبش سبز توده ها رهبری داشتند! ولی رهبران توده ها در مبارزه علیه نظام حاکم توسط پاسداران نظام ولایت فقیه محافظت می شدند!... آنها به هزاران دلیل نه می خواستند و نه می توانستند از نظام رد شوند!... 
امروز توده هایی که بپا خواسته اند رهبر ندارند! ولی توهماتشان به تمامی نظام حاکم فروریخته و بطور آشکار خواهان سرنگونی کلیت نظام هستند!...

هشت: ابعاد این جنبش بطرز باورنکردنی در سراسر ایران گسترده بود و سرعت و رشد تظاهرات در شهرهای مختلف همه را حیرت زده کرد. ابتکار عمل بطور کامل از دست دولت خارج شد. حمایت گسترده مردی در سراسر ایران مهمترین نقطه قوت این جنبش است و باید با خلاقیت آنرا گسترده تر کرد! اکنون خیابانها بزرگترین و موثرترین دانشکده های آموزش انواع مبارزه و کسب آگاهی سیاسی برای توده هاست! هر ثانیه و هر ساعت و هر روزی که این جنبش ادامه داشته باشد بزرگترین دستاورد برای توده های محروم و قربانی است!... تضمین تداوم هوشمندانه این جنبش با کمترین هزینه ممکن باید رویای تمامی انقلابیون واقعی باشد!.
یکی از مهمترین شیوه های خانه نشین کردن میلیونها انسانی که به میدان آمده اند این است هرچه زودتر این جنبش بی نظیر مردمی را به مبارزه مسلحانه مشتی رامبو جدا از مردم تبدیل کنند تا امکان دخالت امریکا را فراهم کننند! نهایت آرزوی تمامی انقلابیون این است که حتی در مبارزه چریکی با شکستن جو یاس و ترس نقاط ضعف دشمن را عیان کنند و پای مردم را به اعتراضات خیابانی بکشند! اکنون مشتی مزدور امریکا می خواهند می خواهند گسترده ترین جنبش مردمی ایران را به مبارزات به اصطلاح مسلحانه جانبازان امریکایی تبدیل کنند تا رهبری آنرا بدست اربابان خود منتقل کنند و در جهت منافع جهانی امریکا حرکت کنند! ... به احتمال قوی بعد از اینکه ضعف های بنیادی جنبش برطرف شد در شرایط ضروری توده ها و رهبران جنبش با درایت لازم از انواع اشکال مبارزه ازجمله مبارزه مسلحانه استفاده خواهند کرد ولی در شرایطی که جنبش در نطفه خود قرار دارد توسل به این شیوه توده ها را از جنبش جدا کرده و سرکوب دولتی و دخالت فرصت طلبان داخلی و بین المللی را فراهم خواهد کرد... تمامی انواع ضدانقلاب از آگاهی و خودسازماندهی توده ها وحشت دارند!...

نه: رسانه های امریکایی با گستاخی عجیبی به فقرا و گرسنه گان ایرانی که قربانی نظام سرمایه داری اسلامی هستند، وعده می دهند که این بار برخلاف جنبش سبز، دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در کنار شماست و حامی شما باقی خواهد ماند!... ترامپی که یکی از فاسد ترین میلیاردرهاست، در درجه اول در امریکا سپس در عرصه جهانی ضربات جدی به عدالت اجتماعی و دمکراسی موجود زده و حمایتهای دولتی را برای فقرای امریکا نابود کرده است. دو ماه پیش ترامپ به نحو توهین آمیزی ملت ایران را تروریست نامید!... ورود ایرانیان را به امریکا ممنوع کرد!... ترامپ به کمک گرسنه گان و فقرای امریکا نمی شتابد! چنین فردی چگونه به ملتی که با تحقیر تروریست می نامد کمک میکند؟ ترامپ که نماینده هارترین جناح میلیتاریستی و نفتی طبقه حاکم امریکاست، چرا برای نجات فقرا در ایران، حاضر است منافع امریکا را قربانی ایرانیان کند؟!... نکند منظور دونالد ترامپ از شعار امریکا اول، شعار ایران اول بوده و بخاطر نجات ایرانیان به ملت خود کلک زده؟!... آیا رسانه های امریکایی و مزدوران ایرانی شان شرم نمی کنند که به قربانیان فقر و گرسنگی در ایران مژده می دهند که دونالد ترامپ پشتیبان شماست؟... چه گویم که نا گفتنم بهتر است...

ده: ما در موقعیت انقلابی هستیم ولی با انقلاب هنوز فاصله زیادی داریم... ما در شرایطی هستیم که مردم وضعیت موجود را نمی خواهند و در بین طبقه حاکم اختلافات جدی شروع شده و قابل وصله پینه و پنهان کردن نیست! این امر می تواند ماشین سرکوب دولتی را فلج کند. باید در روزهای آینده دید که دولت به چه بهایی اول اختلافات طبقه حاکم را سرکوب یا حل می کند تا با ایجاد دولتی نسبتا یکدست به سرکوب موثر توده ها بپردازد!... 
هر موقعیت انقلابی به انقلاب منتهی نمی شود... برای اینکه این موقعیت انقلابی به انقلاب منتهی شود علاوه برآنکه تودهها نخواهند و بالایی ها نتوانند سرکوب کنند، باید تئوری انقلاب هدف و برنامه و رهبریی باشد که به حرکت خودجوش توده ها معنی و جهت دهد!... در نهایت تاسف فعلا چنین چیزی برای نیروهای مردمی موجود نیست!... تنها مزدوران امریکا با استفاده از تجارب سازمان سیا هدف و برنامه و تئوریها و رهبری خاص خود را دارا هستند!...

از نظر من برای حرکت در مسیر استقلال و رهایی مردم ایران و شکستن دور باطل حرکت از سلطنت به جمهوری اسلامی و از جمهوری اسلامی به سلطنت، توجه به نکات زیر مهم هستند.

چرا و چگونه سلطنت پهلویها به جایگزینی جمهوری اسلامی منتهی شد؟ 
تولد جمهوری اسلامی ایران، بطور اساسی محصول دو علت عمده بود. 
یک: پدر و پسر پهلوی ها در ایران به مدت سه نسل امکان داشتند که فرهنگی مترقی و شهروندانی آگاه و فرهیخته تربیت کنند. محصول تربیت آنها همان ملت نادانی بود که عکس آقای خمینی را در کره ماه می دید! آن ملت مذهبی و خرافاتی که فریاد الله و اکبرش تا کره ماه بالا می رفت، محصول تربیت پهلویها بودند و از هیچ کشور و کره دیگری وارد ایران نشده بودند! خود محمدرضا شاه در باور به خرافات اسلامی دست کمی از احمق ترین هواداران خمینی نداشت و بزرگترین تعذیه گردان امام حسین و محرم و رمضان... بود! هزاران مدرک و فیلم مستند در اینترنت هست می توانید پیدا کنید...

دو: اربابان شاه که او را با کودتای جنایتکارانه سازمان سیا سرکار آوردند. شاه در تمام سالهای حکومتش وظیفه پیاده کردن نقشه های امریکا، ژاندارمی خاورمیانه و آسیا، و برباددادن ثروت مردم ایران را بعهده داشت. هرچند بغایت دیرهنگام به محض اینکه ذره ای نافرمانی کرد، مثل موش دمش را گرفتند، بیرون انداختند و تاج وتختش را به خمینی و پرستندگان بی شعورش دادند! 
نقش آن روزگار شاه در مقابل امریکا درست قابل مقایسه با نقش عربستان سعودی امروز درمقابل امریکا است! تمام ثروتهای مملکت و طلای سیاه نفت به کشورهای امریکا و اروپا روان می شد و بجایش مشتی جنگ افراز میلیتاریستی و مواد منفجره به کشور وارد می شد و او احساس ابرقدرتی می کرد! همانطوریکه امروز پسر ملک سلمان با مزدوری امریکا احساس ابرقدرتی در منطقه دارد و با وجود همه نوع دخالت در امور داخلی کشورها و بی ثبات کردن منطقه محبوب اربابان امریکائی اش می باشد!...
در هیچ کجای تاریخ برده و نوکر محبوب اربابان نبوده و نخواهد بود! به محض اینکه یک میلیمتر استقلال تفکر و شخصیت نشان دهند یا نافرمانی کنند توسط ارباب به فاضلاب تاریخ روان خواهند شد! آنهم توسط اربابی که تنها خدای او و نظام حاکمش پول و منافع شخصی است!
چرچیل روح اخلاقیات حاکم بر کشورهای سرمایه داری را در یک جمله طلایی گفته است: 
" ما نه دوست دائمی داریم و نه دشمن دائمی، ما تنها منافع دائمی داریم!" 
معنی عملی این باور را در تاریخ هزاران بار به بشریت نشان داده اند ولی در نهایت تاسف بخش بزرگی از ملت ایران هنوز درس تاریخی خود را یاد نمی گیرد، و هنوز راه نجات خود را در آغوش ترامپها و مزدورانش جستجو می کند!

سه نمونه مهم برای غبار زدایی از حافظه تاریخی: 
یک: محمدرضا شاه تا وقتیکه سودهای نجومی را به حسابهای بانکی اربابانش روان می کرد محبوبترین دوست اربابانش بود و در مقابل پولهای نفت همه نوع جنگ افزار و اسباب بازی به او می دادند. به محض اینکه دیدند به اندازه نیاز، منافع آنها را تامین نمی کند در کنفرانس گوادلوپ رهبران امریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه تصمیم گرفتند، شاه باید برود! به حقیرانه ترین نحو دمش را گرفتند و از ایران بیرون کردند! این کار را اربابان شاه انجام دادند نه نیروهای چپ و سوسیالیست! اکنون سلطنت طلبانی که تاریخ ایران را جعل می کنند، مدعی هستند که چپها شاه را بیرون کردند و خمینی را سرکار آوردند!... اربابان شاه در امریکا حتی زمانی که او سرطان داشت به او رحم نکردند و بخاطر مداوای پزشکی بطور موقت هم به او پناه ندادند! شاه بعد از تجربه امریکا مشخصن از انگلیس بطور رسمی تقاضای پناهندگی کرده بود، به او اقامت پناهندگی هم ندادند و هیچ کشور اروپایی هم نخواست از او که سالها منافع آنها را برآورد کرده بود، میزبانی کند!... لطفا بروید بخوانید سرگذشت روزهای آخر محمدرضا شاه را از زبان خودش و بهترین و وفادارترین اطرافیانش که اثبات می کنند خمینی را اربابان شاه به ایران آوردند!... 
دو: قذافی تا زمانیکه منافع نخبه گان حاکم برجهان را برآورد می کرد حتی از دانشگاه هاروارد به او مشاوره می دادند که با چه رفتاری در مجامع بین المللی می تواند محبوبیت خود را بیشتر کند! رهبران اروپا همه دست او را می بوسیدند! زمانیکه گفتند باید برود، منافعشان ایجاب کرد که به جای مشاوره دادن و بوسیدن دستش به باسنش خنجر وارد کنند تا با تحقیر بیکران بمیرد و درس مهمی به بقیه رهبرانی که منافع نخبه گان حاکم جهان را فراموش کرده اند، بدهند! بعد از مرگ او خانم هیلاری کلینتون با غرور و شادی یک جنایتکار حرفه ای وارد لیبی شد و گفت: آمدیم، دیدیم، او مرد!

سه: صدام که مانند محمدرضا شاه به کمک سازمان سیا روی کار آمده بود و بدتر از شاه ایران زمانی هنگام کودتا علیه عبدالکریم قاسم رئیس جمهور عراق، مامور دون پایه سازمان سیا بود. صدام تا زمانیکه ایران را با انواع گازهای شیمیایی ویران می کرد بهترین دوست امریکا و شرکا باقی ماند! بجای محکومیت او در سازمان ملل به طرق مختلف گازهای سمی به او می فروختند! زمانیکه منافع شان ایجاب کرد، در کمترین مدت از این دوست دیرین بکمک رسانه های حاکم برجهان، شیطانی بدتر از هیتلر ساختند و کشورش را با خاک یکسان کردند! (1) 
رضا پهلوی حتی از سرنوشت پدرش درس نمی گیرد و در خدمت نئوفاشیستی مانند ترامپ، در رقابت با انواع مزدوران دیگر تربیت شده سازمان سیا، امیدوار است چلبی آینده ایران باشد!... 
چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود ... بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش.

نتیجه تزریق دمکراسی و بهار عربی به کجا منتهی شد؟ 
محصول وعده های رویایی امریکا، نابودی کامل این کشورها و تمام ثروتها و گنجینه های تاریخی و بجای گذاشتن خاک سوخته بود. بکنار از نابودی ثروتهای مادی این کشورها، به یکباره انواع رنگارنگ تئوریهای جنایتکارانه و افراطی مذهبی و خرافاتی از همه جا سر برآورد. داعش، بوکوحرام، الشباب، جندالله، لشگر طیبه، جیش العدل، جبهه النصره، القاعده، طالبان، انواع سلفی های بنیادگرا و تروریست ... همه اینها محصول وعده های دمکراسی و تمدن و بهار عربی بودند!... 
آیا ملت ایران برای چندمین بار بین دو قطب بد و بدتر در نوسان خواهد ماند و حق انتخابش به یکی از این دو قطب محدود خواهد شد؟ دونالد ترامپ به شفافترین نحو می گوید تنها هدفش برآورد کردن منافع امریکاست و حتی در سازمان ملل در برابر تمامی جهانیان می گوید: کسانیکه به منافع ما و خواست ما رای ندهند کمک مالی دریافت نخواهند کرد و مجازاتشان خواهیم کرد!
چنین فردی می خواهد رضا پهلوی و مجاهدین را بعنوان آلترناتیو آینده ایران ارائه کند! شگفت آور است که پرستندگان ترامپها در ایران در این پندارند که او این بار برای رضایت الله بدون هیچ چشم داشتی به یاری سلطنت طلبان و مجاهدین می شتابد! می گویند: "هیچ گربه ای برای رضایت خدا موش نمی گیرد." اما از دید این جماعت، ترامپ باجگیر، گویا گربه زاهد شده و برای رضایت خدا و هواداران ایرانی اش موش می گیرد! 
ترامپ علنی ترین نماینده جناح های راست افراطی و بنیادگرای مذهبی و نئوفاشیستهای امریکاست! او یک نئوفاشیست مبتذل و باج گیر علنی است که به بهترین نحو منافع بخش غالب طبقه حاکم بر امریکا را در جهان نمایندگی می کند. در یک مسافرت به خاورمیانه تمامی خزانه های کشورهای نفتی عربی را خالی کرد و بجایش وعده فروش سلاحهای ویرانگر داد و خاورمیانه را بیش از هر زمان دیگری به انبار باورت تبدیل کرد، تا در جنگهای آینده با پول و هزینه خودشان کل منطقه را به آتش بکشند!

ملت ایران کی از تاریخ خود و کشورهای منطقه درسهای لازم را یاد میگرد؟ با کسب کدام تجارب و به چه بهایی بخودش و فرزندان آگاهش اعتماد خواهد کرد؟ هر نوع حکومتی که هدفش قطع بندناف وابستگی و مزدوری بیگانگان و نابودی حکومتهای مذهبی و باورهای خردستیز و خرافاتی باشد، برای مردم ایران بهترین گزینه است. 
مردم ایران در تاریخ گذشته همه نوع حکومت را تجربه کرده اند به جز حکومت سوسیالیستی! سوسیالیسم تنها آلترناتیو مترقی و دمکراتیک واقعی است و می تواند مردم ایران را از خرافات حاکم و نوکری بیگانگان نجات دهد و آزادی و عدالت اجتماعی و اقتصادی را به ارمغان بیاورد!

من خواهان سوسیالیسمی هستم که از تمامی اشتباهات تاریخی درس بگیرد و در رابطه با رشد علم و تکنولوژی بطور دائم سیاستهایش را با واقعیت تعدیل و تنظیم کند و تلاش کند بالاترین درجه دمکراسی واقعی تاریخ را با دخالتگری هرچه بیشتر توده ها در سرنوشت خود عملی کند! در جهت خوشبختی تمامی بشریت حرکت کند. بشریت تنها یک کشور دارد و آنهم کره زمین است! تمامی تئوریها و مرزهای ناسیونالیستی فقط به نفع جنایتکارن حاکم بر جهان است!

باد فاشیسم و تئوری کشور من اول در تمام جهان شروع به وزیدن کرده است!
تئوری امریکا اول به مهمترین شعار نئوفاشیستهای جهان تبدیل شده و در تمام کشورهای اروپایی نیز انعکاس یافته است. صدای شعار انگلیس اول، آلمان اول، هلند اول، فرانسه اول، ... و ایران اول، عربستان اول، اسرائیل اول... همه جا بلند شده است! و همه با این شعارها به توهم نجات کشور خود در میان توده ها دامن می زنند! این تئوریها به احتمال قوی می تواند به جنگ همه با همه و جنگ جهانی منتهی شود. برنده این تئوریها تنها کشورهایی خواهند بود که در اتحاد با امریکا قرار دارند و بیشترین و مدرنترین جنگ افزارهای جنایتکارانه ویرانگر را دارند! 
شعار ایران اول هرگز به رهایی و آزادی و پیشرفت ایران منتهی نخواهد شد! زیرا رهبران احزاب نئوفاشیست در تمام کشورهای اروپایی و امریکایی حول محور شعار محبوب "اول کشور من" و دامن زدن به تنفر از دیگران بویژه خارجی ها به جلب هواداران می کوشند!... نتیجه اجتناب ناپذیر این شعارهای ناسیونالیستی و نئوفاشیستی شروع جنگهای ویرانگر و پیروزی جنایتکارترین کشور نئوفاشیستی خواهد شد! کره زمین ما بخاطر حاکمیت نظام سرمایه داری و تئوریهای جنایتکارانه اش دارد نابود می شود! حتی صدای بزرگترین نوابغ علمی و فیزیکدان مانند استیون هاوکینگ علیه نابودی کره زمین و نسل بشریت توسط نظام سرمایه داری بلند شده است! اکثریت قابل توجهی از مردم ایران چرا به این صداها گوش نمی کنند و بدنبال جنایتکارانی مثل ترامپ روان می شوند؟ 
محصول حکومت پهلویها ملتی بود که خمینی را مقدس می پنداشت و خاک پای او را می بوسیدند و عکس "آقا" را در کره ماه می دیدند! اکنون هم محصول حکومت جمهوری اسلامی ملتی است که در فرار از جمهوری اسلامی نجات خود را در آغوش پهلوی ها و سایر آلترناتیوهای امریکایی جستجو می کند!... دو قطبی که دائمان همدیگر را تقویت و بعنوان تنها آلترناتیو مطرح می کنند! 
آیا شگفت انگیز نیست که تحت این دو نظام، در تمام ابعاد ممکن به سرکوب بی امان سوسیالیستها پرداخته اند و هیچ راه حل دیگری برای ایرانیان بجز گزینه نظام سلطنتی سرمایه داری یا جمهوری اسلامی سرمایه داری، متصور نیست؟

در اقصا نقاط جهان هر روز در سطوح مختلف جلسات انترناسیونالیسم امپریالیستی و نئوفاشیستی برقرار می شود. تمامی جلسات شرکتهای چند ملیتی، مدیران بانکها، رهبران سیاسی کشورهای امپریالیستی، قراردادهای بین المللی سازماندهی اقتصادی و تجاری و اطاقهای فکر برای چاره جویی نجات طبقه حاکم از بحرانهای موجود و سرکوب موثر قربانیان... در سطوح مختلف، عملی کردن انترناسیونالیسم امپریالیستی است! میلیاردرها در تمام جهان منافع بین المللی شان در اتحاد انترناسیونالیستی غارتگران و سرکوب توده هاست... 
از نظر دولتهای نئولیبرال اروپایی و امریکایی تنها انترناسیونالیسم سوسیالیستی توده های فقیر و زحمتکشان و قربانی نظام حاکم، بینهایت خطرناک است، نه انترناسیونالیسم سرمایه داران! تنها فکر کردن به جهانی انسانی و خوشبخت، خطرناک است نه فکر کردن به شعارهای فاشیستی امریکا اول و انگلیس اول و ... در جهان امپریالیستی که بنیادش بر تئوری هابز یعنی جنگ همه با همه و انسان گرگ انسان است، آیا می توان به صلح و امنیت رسید؟ 
تنها راه خوشبختی مردم ایران و جهان زندگی در صلح و آرامش و غیرممکن جنگهای ویرانگر دائمی است. 
تا زمانیکه خوشبختی عده ای معدود از طریق سرکوب و غارت بقیه حاصل می شود بشریت رنگ صلح و آرامش را نخواهد دید! تنها تئوریهای سوسیالیستی بدلیل غیرممکن کردن استثمار انسان از انسان، بنیادش بر صلح دائمی و خوشبختی بشریت استوار است.

تئوری ایران اول، امریکا اول، ... به نابودی حتمی ایران و کشورهای ضعیف و حاکمیت فاشیسم برجهان منتهی خواهد شد! منافع ما از منافع کشورهای منطقه جدا نیست... ما باید شهامت دفاع از حقیقت را حتی در شرایطی داشته باشیم که در اقلیت محض هستیم! حقیقت مهمترین سلاح قربانیان فقر و سرکوب در برابر نظامهای سرمایه داری و دیکتاتوری است!


پیش بسوی مترقی ترین، علمی ترین، دمکراتیک ترین و عادلانه ترین نظامی که بشریت توانسته است تابحال تدوین کند! یعنی پیش بسوی سوسیالیسم!

برای دستیابی به اهداف فوق نیازمند برداشتن سه گام بنیادی هستیم:
اول: ارتقاء آگاهی سیاسی و اجتماعی، یعنی مشروعیت زدایی از تئوریهای خردستیز و جنایتکارانه طبقه حاکم، در لباس مذهبی و غیرمذهبی! 
دوم: دامن زدن به مقاومت خلاق و هوشمندانه در دفاع از منافع توده ها در برابر جنایتکاران و استثمارگران حاکم! 
سوم: کمک به رشد و گسترش خود سازماندهی توده ها در جهت برقراری آلترناتیو مردمی و سوسیالیستی.

دوستان ارجمند، این یادداشت را دیشب تا صبح بیدار ماندم و یکضرب نوشتم. حتما نکاتی که فراموش شده و بعضی مسائل را بخاطر طولانی نشدن خیلی کوتاه توضح داده ام... امیدوارم با نقد و برخورد مسئولانه شما این ضعفها و کمبودها برطرف شود. هیچ کمکی بهتر از این فعلا از دست ما ساخته نیست. 
مهمترین تضمین عدم بازگشت به وضعیت سرکوب و تحمیق توده ها، در درجه اول میزان آگاهی آنها سپس وحدت و سازماندهی آنهاست!... بادا که چنین باد!

 

شعر زیبای لاهوتی از صفحه نورایمان قهاری:

همت کنید ای دوستان
دشمن به میدان آمده
با حرص خرس گرسنه
با مکر شیطان آمده
آمد به قصد جان ما
بر ضد فرزندان ما
این سگ برای نان ما
نزدیک انبان آمده
هاراست، هار این بیشرف
شمشیر هم دارد به کف
یکصف شویم از هر طرف
جلاد انسان آمده
یکسر شده او را زنیم
شمشیر او را بشکنیم
پامال و نابودش کنیم
کو دشمن جان آمده 
اردوی سرخ نامور
در زیر حکم راهبر
بر کشتن این جانور
چون بحر خوشان آمده
هر صاحب ناموس و نام
راحت به خود سازد حرام
تا روز هیتلر را تمام
بیند به پایان آمده
(لاهوتی) تاشکند، ژوییۀ ۱۹۴۱

با احترام، 
احمد پوری (هلند) 29 – 12 – 2017

******************

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1931588256860400

 
مشاهده این ویدئوی کوتاه بینهایت ارزنده تاریخی را در این روزها به تمامی دوستان ارجمند پیشنهاد می کنم. 
John Perkins 
افشاگری جان پرکینز - نفت ، عربستان ، اسراییل ، صدام حسین ، عراق
https://www.youtube.com/watch?v=O6W0VSC6OIs&t=211s

 

ترامپ _ ملت ایران تروریست است !
https://www.youtube.com/watch?v=bgmM3fi4OsM

یادداشت قبلی من در باره علت تقویت مذاهب بنیادگرا و باورها و تئوریهای خردستیز در نظام سرمایه داری می تواند به درک برخی از ابعاد مشکلات فوق کمک کند. 
ترکیب تکنولوژی مدرن با خرافات خردستیز را در قرن بیست و یکم چگونه می توان درک و هضم کرد؟
با ورود ماشینها و قطارهای مسافرتی ژیروسکوپی به شهرها مشکل ترافیک حل خواهد شد!
ادامه مطلب...
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1925727377446488