رز(گل سرخ) The Rose    

 

 

میگویند که عشق چون رودخا نه ایست

 که نرم سا قه نی را خم میکند

میگویند که عشق چون تیغه مقراضی است

که خون از زخم روح آدمی روان میسازد

 

میگویند که عشق چون گرسنگی است

که همچون نیز در آلود بی پایان است

 

من گویم که عشق همچون گلی است

و تو گیاهدانه آن هستی

 

عشق همچون قلبی در هراس از شکستن است

که هرگز نیا موخته است که پای کوبد

 

عشق همچون رویای در هراس از بیداری است

که هرگز بخت بیداری را نمی آزمابد

همچون کسی است که با خود نتوان برد

و یا همچون کسی که خود را عرضه نتواند کرد

 ویا روحی که در هراس از مرگ است

که هرگز زیستن را نمی آ موزد

 

هنگامی که شب چنین تنها و بی همدمی

و راهی بس دراز اندر پیش

 

و می اندیشی که عشق برای نیک بختان

و آنها ئی است که پر صلابتند،

 

بیاد آر زمستان را

که در زیر برف ها ی سنگین آن

گیاهدانه آی نهفته است

که در پرتوآفتاب عشق

در بهاران ،

گل سرخی بر آن خوا هد رست.