انتخابات ریاست جمهوری و حقوق ملیتهای غیرفارس

(1)

ماهیت انتخابات و مسئله ملیتهای غیرفارس

 

یونس شاملی

با نزدیک شدن موعد دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران و هیجان و جنجالی که حول این محور در مطبوعات و رسانه های خبری داخلی و خارجی بوجود آمده است، ضرورت پرداخت به آن را ایجاب کرده است.

 

انتخابات و هدفی که اصولاً از انتخابات دنبال می شود، نقش تعیین کننده مردم در تکوین حاکمیت برای تامین مطالبات آنهاست. اما انتخابات در جمهوری اسلامی به معنی واقعی و دمکراتیک کلمه فاقد اعتبار و مقبولیت است. چرا که انتخابات در جمهوری اسلامی اساسا نقض غرض است و در واقع آنچه که عموماً انتصابات می نامندش خوانایی دارد. 

 

بنا براین قبل از اینکه به تجزیه و تحلیل انتخابات دهمین دورهء ریاست جمهوری در ایران بپردازیم، بایستی به چند نکته اساسی توجه کافی نشان دهیم؛

 

محور مباحثات:

آنچه که از تکوین جمهوری اسلامی تاکنون محور اصلی مباحثات در نقد ماهیت

این رژیم بود، نقد "ولایت فقیه" و اختیارات آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که عمده ترین نقش را در بازدارندگی و استفاده از مشت آهنین برای دگراندیشان در جامعه بازی می کرد. اما از هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به این سو دیسکوس نقد "ولایت فقیه" جای خود را به نقد "رئیس جمهور" داده و انتخابات ریاست جمهوری در ایران هیجان و گسترهء بیشتری بخود گرفته است. به گونه ایی که گویا این مقام ریاست جمهوری است که همهء امیدها بسوی اوست و هم اوست که خواهد توانست کشتی متزلزل جمهوری اسلامی را به سرمنزل مقصود برساند!

 

در تحلیل جابجایی بحث نقد "ولایت فقیه" و نقد "رئیس جمهور"  که در واقع چیزی جز انحراف اذهان عمومی از معضلات و موانع اصلی رشد جامعه نیست نظرات مختلفی ابراز شده است. بخشا بر این باورند که افزایش اهمیت انتخابات ریاست جمهوری بویژه از هفتمین دور آن که با صعود خاتمی به پست ریاست جمهوری و تحت عنوان اصلاح طلبی صورت گرفت حرکتی در سمت و سوی تضعیف مذهب و گرایش به عرف در سیاست است. اما به نظر میرسد که تمایل احزاب، سازمانها و شخصیتهای سیاسی جامعه فارس ایران اعم از تشکلهای سیاسی در داخل و حتی بخش عمده اپوزیسیون خارج از کشور تمایلی به تغییر رژیم جمهوری اسلامی ندارند. از همین روست که تنها راه برون رفت از گرداب جمهوری اسلامی توسل به رفرم هایست که از طریق انتخابات مجلس، شوراها و بویژه انتخابات ریاست جمهوری و با صعود به اصطلاح اصلاح طلبان به پستهای سیاسی قابل حصول و دستیابی است!

 

این در حالی است که نه تنها یکی از عمده ترین الزامات صعود به پست ریاست جمهوری در ایران بعیت و تبعیت از ولایت فقیه است، بلکه یکی از اختیارات ولایت فقه عزل رئیس جمهور است. بنابراین تغییر بحث محوری در نقد جمهوری اسلامی از "ولایت فقیه" به "رئیس جمهور" در مطبوعات و رسانه ها عمومی در داخل و خارج چیزی جز تغییر در سیاست عمومی اغلب تشکلها و فعالین سیاسی جامعه فارسی ایران برای حفظ جمهوری اسلامی و رفرم از درون آن نیست.

 

سورپرایز در انتخابات:

یکی دیگر از ویژگیهای انتخابات در جمهوری اسلامی سورپرایزها و یا شوکهای سیاسی است که از نتیجهء انتخابات عاید مردم می گردد. در دوره نهمین دور انتخابات ریاست جمهوری مهدی کروبی گفته بود؛ من فقط دو ساعت خوابیدم و بعد از بیداریم متوجه شدم که احمدی نژاد نفر اول انتخابات شده است!

 

در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری رقیبان اصلی علی اکبر ناطق نوری و محمد خاتمی بود. تمامی شواهد، دلایل و قرائن حکایت از پیروزی ناطق نوری داشت. اما یکباره غیرمحتمل ترین کاندیدا یعنی محمد خاتمی با 20 ملیون رای به ریاست جمهوری رسید! و این پیروزی از سوی اغلب تشکلها و شخصیتهای سیاسی جامعه فارس ایران به نام مردم آگاه ایران ثبت شد.

 

در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی انتقادات و سرزنشها از اینکه وی شخصی سست عنصری بوده و اعتماد به نفس کافی ندارد دامنهء بیشتری گسترد. انتقادات از خاتمی به گونه ایی دامن گسترده بود که انتظار برآمدن شخص رادیکالتری نسبت به خاتمی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می رفت. اما علی رغم تمامی انتظارات، یکباره محمود احمدی نژاد با گرایشی بشدت عقب مانده و باز در عین حال غیر محتمل ترین کاندیدا از صندوقهای رای انتخابات ریاست جمهوری ایران، پیروزمندانه بیرون آمد! 

 

به نظر میرسد جمهوری اسلامی حتی رقابت میان برگزیدگان خود را که از صافی شورای نگهبان گذشته اند را نیز برنمی تابد و در واقع آن کسی پیروزمندانه از صندوقهای رای بیرون می آید که رهبران اصلی رژیم، مُهر انتخاب آن را قبلاً کوبیده اند.

 

با این وجود، و جدا از ماهیت ضد دمکراتیک انتخابات در جمهوری اسلامی، پروسهء انتخابات به دلایل طرح و بروز شکاف در دیدگاه کاندیدهای مختلف و باز شدن نسبی فضا که در تقابل برنامه کاندیداها بوجود می آید ابراز نظر و احیانا واکنش نسبت به بی عدالتی ها و نابرابری ها مجال طرح می یابند.

 

دو بلوک بندی در انتخابات:

دوبلوک بندی در برخورد با انتخابات ریاست جمهور در کنار هم صف آرایی کرده اند. 

 

بلوک اول فعالین ملت فارس ایران و تمامی احزاب و سازمانهایی که خودشان را سراسری می خوانند و شخصیتهای مستقلی که در خدمت انکشاف و پیشترفت ملت فارس، اما در لفافهء ایران هستند. فعالین این بخش یا داخل در حاکمیت اند و یا خارج از آن فعالیت می کنند. از آنجایی که دولت در دست دین داران فارسیسم قرار دارد  سمت سوی نگرش اغلب تشکلها و شخصیتهای سیاسی آنان نسبت به حاکمیت استراتژیک، وسیع و پیچیده است. اساسا احساس این بخش برای شرکت و یا تحریم انتخابات از احساس تعلق خاطر و یا عدم تعلق خاطر به دولت حاکمشان ناشی می شود و این احساسی است خودی. این احساس خودی از تعلق خاطر نسبت به هویت فارسی این دولت ناشی می شود. هویتی که در صد ساله گذشته خود را در تقابل با هویت ترکان، کردها، بلوچها و عربهای ایران قرار داده است. چرا که برای آن هویت ها حق حیاتی قائل نیست. 

 

برخورد بلوک اول با انتخابات رژیم جمهوری اسلامی از این تعلق خاطر و یا رنجش خاطر یک احساس خودی ناشی میشود، احساسی با این تصور که ایکاش چنین نبود و چنان بود. و مداخله برای تغییر در سیاست از سوی آنان نیز از همین احساس تعلق خاطر مایه می گیرد.

 

اما بلوک دوم، را تشکلهای و فعالین ملیتهای غیرفارس ایران تشکیل میدهد. ملیتهای غیر فارس ایران این دولت را در هیچ بعدی دولت خودشان نمی دانند. چون هیچ اثری از هویت آنان در بافت این حاکمیت وجود ندارد. از همین منشاء مردمان غیرفارس ایران احساس تعلق خاطری نیز نسبت به آن ندارند. این بلوک به دنبال نزدیک شدن به آن چیزی است که بتواند در برآورد شدن مطالباتشان به آنها کمک کند.

 

احساس فعالین بلوک دوم نسبت به انتخابات، یک احساس غریبی است. احساس بیگانگی است با آنچه که دولت ایران نام نهاده اند. در ایران 70 ملیونی، احساس بیگانگی 40 ملیون غیرفارس، یعنی زوال حاکمیت یک اقلیت اتنیکی به اکثریت جامعه. اگر چه بخش قابل توجهی از مردمان متعلق به بلوک دوم در سمت سوی ایجاد موجی برای گذار ایران از استبداد دینی و دیکتاتوری نژادی به سوی گشایش و دمکراتیزه شدن اجتماعی جامعه هستند. اما این بلوک راه پر پیچ و خمی در پیش دارد و به تناسب موقعیتی اش مسئولیت سنگین تری را در قبال دگرگونی جامعه ایران بر عهده می گیرد. 

 

بلوک دوم انسجام خود را در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران باز یافت.  کاندیدا های ریاست جمهوری برای کسب آرای بیشتر دست به سوی ملیتهای غیرفارس (و به زعم ادبیات دولتی اقوام غیرفارس) دراز کردند و تبلیغات حول توجه به مسئله ملیتها به گونه ایی گسترش یافت که وزارت اطلاعات طی بیانه ایی به کاندیداهای ریاست جمهوری تبلیغ حول حقوق ملیتها (اقوام) را برای کسب آرا بیشتر ممنوع اعلام کرد. بیانیه وزارت اطلاعات در واقع آغاز یک دوره جدیدی در ایران را ورق می زد. دوره ایکه با ورود عنصر رای ملیتهای غیرفارس و نقش تعیین کننده آنان در انتخابات ریاست جمهوری را برملا می کرد.

 

در دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری، حقوق برابر ملیتها دیگر یک بحث محوری است. حتی اکبر اعلمی، یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، شعار انتخاباتی خود را "بازیابی شکوه ایران و احیاء حقوق اقوام" قرار داده است. به نظر میرسد که اکبر اعلمی بازیابی شکوه ایران را در احیاء حقوق اقوام می بیند!؟ کاندیداهای ریاست جمهوری این دوره برای کسب آرای بیشتر در وعده های انتخاباتی خود حول حقوق ملیتهای غیرفارس (اقوام غیرفارس) با همدیگر مسابقه گذاشته اند.

 

نتیجه انتخابات هر چه که باشد، البته برای هر دو بلوک اهمیت دارد. اما اهمیت آن برای بلوک اول یعنی تشکلها و فعالین سیاسی  فارس یک اهمیت استراتژیک است. اما برای بلوک دوم یعنی ملیتهای غیرفارسی این اهمیت، اهمیتی تاکتیکی است. چون هم از نظر ماهیت این رژیم و هم از جهت هویت جویی فارسی آن، تعلق خاطری در بلوک دوم نسبت به آن احساس نمی شود. اما اهمیت تاکتیکی تغییر در دیسکوس سیاسی برای بلوک دوم از اهمیت مسئله نمی کاهد، بلکه وارد شدن حقوق ملیتهای غیرفارس به گفتمان سیاسی برای تمامی مردم ایران اهمیت استراتژیک دارد. چرا که این راه، دالان جدید گفتمان سیاسی حول حقوق ملیتهای غیرفارس در ایران به گشایش اندیشه، دگرگونی در سیاست و بالاخره تغییر در ساختار سیاسی در ایران را می برد.

 

2009-05-19