http://www.shahrvand.com/?c=118&a=3066


لطفا نام خود و عنوان سازمانی تان را بنویسید و مختصری از بیوگرافی تان را شرح دهید.

با سلام و تشکر از هیئت تحریریه شهروند به خاطر این مصاحبه.

 

من، محمد آزادگر مسئول هیئت اجرائیه ی جنبش فدرال ـ دموکرات آذربایجان ، هستم.

 

بیوگرافی سیاسی: در سال 1350 به خاطر پخش اعلامیه علیه جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی بازداشت و به ده ماه حبس محکوم شدم. در سال1354 به خاطر فعالیت سیاسی دستگیر و در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم شدم. با انقلاب1357 از زندان آزاد شدم.

 

پس از انقلاب مسئول کمیته شهرستان تبریز و مسئول شعبه تشکیلات کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان (فرقه دموکرات آذربایجان)بودم.

 

در نخستین انتخابات برای مجلس شورای اسلامی یکی از پنج کاندیدای حزب توده از تبریز بودم. در سال 1358 در پلنوم وسیع حزب توده که در تهران تشکیل شد، مشاور کمیته مرکزی شدم. پس از یورش اول جمهوری اسلامی به حزب توده (بهمن 1361) آذربایجان را ترک کرده در تهران مستقر شدم و در فاصله یورش اول و خروج از کشور مسئولیت تشکیلات حزبی آذربایجان، کردستان، کرمانشاهان و قزوین با من بود و پس از دستگیری های گسترده و شوهای تلویزیونی رهبران حزب توده مجبور به ترک ایران شدم و به شوروی رفتم.

 

در زمستان 1362 در پلنوم 18 که از بقایای ک.م.حزب توده که در خارج بودند و در چک اسلاواکی تشکیل شد شرکت کردم. پس از پلنوم 18 از حزب توده فاصله گرفته و تلاش کردم از شوروی خارج شوم و پس از خروج از شوروی و جدایی از حزب توده و در سال  1365به شکل گروهی به راه کارگر پیوستیم. و حدود 18 سال عضو سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) بودم. و در سال 2004 در تاسیس ج.ف.د.آ شرکت داشتم.


سازمان خود را به طور خلاصه معرفی کنید و آخرین تغییر و تحولات درون آن را عنوان کنید.

بنیانگذاران و کادرهای جنبش فدرال دموکرات آذربایجان سابقه طولانی مبارزه حزبی و سیاسی دارند و بخشی از آنها از فعالان سیاسی دوران قبل از انقلاب 1357 و زندانیان سیاسی رژیم شاه بوده اند و اکثرا به طیف چپ تعلق داشته اند. به طور مشخص در ترکیب بنیانگذاران جنبش فدرال ـ دموکرات آذربايجان، کادرها و اعضاء سابق سازمانهای سیاسی: حزب توده ايران [فرقه دموکرات آذربایجان ـ سازمان ایالتی حزب توده در آذربایجان]، سازمان راه کارگر، حزب رنجبران، پيکار و از طیف فدائی تا چپ منفرد و سوسیالیست های مسلمان حضور دارند.

ج.ف.د.آ يک سازمان سياسى است و يک جريان ايدئولوژيک نيست. اگر مسلمانى (دين باور لائيک) که جدائى دين از دولت، يعنى جدائى دستگاه مذهب از دولت را قبول داشته باشد و پلاتفرم (برنامه) جنبش فدرال ـ دموکرات آذربايجان را بپذيرد و بخواهد براى احقاق حقوق ملت ترک و مردم آذربايجان مبارزه کند، طبيعى است که ميتواند عضو سازمان ما بشود.ما عضو و هوادار مسلمان هم داريم.

موضع حزب شما در قبال خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده و آن حمله آمریکا به ایران است، چیست؟

 

ما مخالف حمله امریکا به ایران هستیم.

 

ج.ف.د.آ از همان اول در اسناد رسمی خود تاکید کرده است که با هر نوع مداخله و تهاجم نظامى دولتهاى خارجى مخالف است و تلاش قدرتهاى خارجى را براى «آلترناتيوسازى» و به قدرت نشاندن دست نشانده هایشان، اقدامی ارتجاعى و ضد دموکراتيک دانسته و آن را محکوم میکند.

 

اگرچه ما با نیروهای غیرایرانی که علیه مداخله نظامی امریکا به ایران هستند در مخالفت با مداخله نظامی امریکا همسو هستیم اما موضع و نحوه نگرش برخی از این نیروها را در رابطه با جمهوری اسلامی قبول نداریم. اغلب این نیروهای غیر ایرانی خواهی نخواهی چون ج.ا در مقابل امریکا شاخ و شانه میکشد نوعی به ج.ا سمپاتی دارند. مخالفت روسیه، چین و برخی کشورهای امریکای لاتین و کوبا و امثالهم را نه در صلح طلبی آنها بلکه در رقابت با امریکا میشود توضیح داد. مردم ایران سکوت و یا تائید این کشورها در قبال سرکوب ملیت ها، زنان، کارگران و زحمتکشان و دگراندیشان و وحشیگری های جمهوری اسلامی را در سه دهه گذشته هرگز فراموش نخواهند کرد.

 

برخی نیروهای سیاسی ایرانیکه هیستری ضد امریکایی دارند، احتمال حمله نظامی امریکا را بهانه قرار داده به طرفداری و حمایت از جمهوری اسلامی برخاسته اند. مردم آن نوع مبارزات «ضد امپریالیستی» و ضد امریکایی برخی جریانات سیاسی را در اوایل انقلاب تجربه کرده و نتیجه آن مقابل چشمانمان است. نزدیک 30 سال است که رژیم ج .ا خون مردم ایران را به شیشه کرده و خشن ترین دیکتاتوری مذهبی را بر مردم تحمیل کرده است.

 

واقعیت این است که مداخله نظامی امریکا یک احتمال است یعنی نسیه است، ولی نقداً این جمهوری اسلامی ست که زنان، ملیت های تحت ستم، کارگران، دگراندیشان، جوانان و آحاد مردم ایران را به صلابه کشیده است. مردم در مقابله با مداخله نظامی امریکا مطلقا نمی توانند درکنار رژیم بایستند و ضمنا به هیچ عنوان نباید با امریکا در یک جبهه قرار گیرند.

 

نیروهای سیاسی مخالف رژیم و مخالف حمله نظامی امریکا باید جنبش بین المللی ضد جنگ را به نقض خشن حقوق بشر و سرکوب ملیت ها، زنان، کارگران، دگراندیشان و آزادیخواهان توسط جمهوری توجه دهند.

 

ناسیونالیست های ایرانی و شوونیست های فارس که به ظاهر اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم هستند از این زاویه با جنگ و مداخله امریکا مخالفت میکنند که ممکن است تمامیت ارضی ایران به خطر بیفتد و سرنگونی رژیم را با موجودیت ایران گره میزنند. همان تزی که سلطنت پهلوی سالها تبلیغ میکرد که اگر رژیم سلطنت برافتد ایران ایرانستان و مملکت تجزیه میشود. انقلاب شد و سلطنت سرنگون شد ولی مملکت تجزیه نشد!

 

این ناسیونالیستهای افراطی ایرانی و شوونیستهای فارس برای حفظ تمامیت ارضی به اتحاد با جمهوری اسلامی روی آورده اند.

 

ترس از حمله امریکا نباید ما را در کنار جمهوری اسلامی قرار دهد. ما باید به افکار عمومی جامعه جهانی صلح طلبنشان دهیم که جمهوری اسلامی یک رژیم تروریست و جنگ طلب و مداخله جوست و در این29 سال گذشته در سرکوب دگراندیشان، ملیتهای تحت ستم، زنان، کارگران و زحمتکشان لحظه ای تردید وکوتاهی نکرده است. این رژیمی است که هزاران زندانی سیاسی دست بسته را در سال 1367 قتل عام کرده است.

 

رابطه ی حزب شما با سایر گروه ها و احزاب اپوزیسیون خارج کشور چگونه است؟ آیا با همه آنها بر سر میز مذاکره و تبادل نظر خواهید نشست؟

ـ ما در آخرین پلنوم شورای مرکزی مان در تابستان 2007 سندی در رابطه با ائتلافها و اتحادها تصویب کرده ایم که نقطه نظرات جنبش ف.د.آ را بیان میکند. ما در این سند گفته ایم:

تحولات مهم سیاسی و اجتماعی بدون بلوک بندی ها و ائتلاف های سیاسی غیرقابل تصور است.

جنبش فدرال دموکرات آذربايجان از آنجا که برای تغيیرات بزرگ و رهایی ملت ترک و مردم آذربایجان و استقرار فدرالیسم و تاسیس دموکراسی در ایران مبارزه میکند طبیعی است که با جریانات و سازمانها و گروهای سیاسی آذربایجانی و غیر آذربایجانی رابطه داشته باشد.

اتحاد و ائتلاف با جریانات سیاسی آذربایجانی از اولویت های اساسی ماست. ج.ف.د.آ. معتقد است که در این شرایط حساس بسیار ضروری است که همه نحله های فکری و گروهبندی های سیاسی آذربایجانی با حفظ اعتقادات سیاسی و بدون آنکه برنامه خود را کنار بگذارند، برپایه چند اصل کلیدی و محوری زیر یک سقف گرد آیند. به نظر ما اعتقاد به حق تعیین سرنوشت ملتها ـ با تفاسیر متفاوت ـ و مبارزه با جمهوری اسلامی که دیکتاتوری خشن مذهبی است و ایضا شوونیسم فارس را نمایندگی میکند؛ نقطه اشتراک همه گروهبندی های سیاسی و فعالان هویت طلب آذربایجانی است.

در رابطه با همکاری با احزاب سیاسی ملل زیر ستم، سازمان ما معتقد است که جمهوری اسلامی ايران از مبارزه يکپارچه ملل تحت ستم ساکن ايران وحشت دارد. حکومت اسلامی پیوسته با تمام قوا و با جديت در پی سازماندهی و طرح ريزی توطئه های گوناگون در مقابل همبستگی مبارزاتی ملل تحت ستم ساکن ايران است. رژیم تلاش می کند با نفاق افکنی بين ملل تحت ستم و انحراف مسير مبارزه برحق آنان و ايجاد اهداف مبارزاتی انحرافی و تراشیدن دشمنان واهی وغيرواقعی، توجه ملل ستمديده را از جمهوری اسلامی که مانع اصلی آزادی ملل ساکن ايران است منحرف کند. برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی و حاکم شدن ملیت های ساکن ایران بر سرنوشت خودشان، ملیت های تحت ستم به یک بلوک سیاسی نیرومند نیاز حیاتی دارند. ما برای تشکیل یک بلوک سیاسی از سازمانهای ملل تحت ستم تلاش می کنیم.

در رابطه با همکاری با جریانات سیاسی سرتاسری در سند یاد شده آمده است:

تجربه سیاسی سالهای اخیرو برخورد سازمانهای سیاسی ایرانی در رابطه با مسایل ملی و مطالبات ملیتهای تحت ستم نشان میدهد که اغلب این جریانات سیاسی با شوونیسم فارس و ناسیونالیسم افراطی ایرانی مسموم شده اند. ما با سازمانهای سیاسی که کثیر الملله بودن کشور ایران را بپذیرند و حق تعیین سرنوشت ملت ها و برابری حقوقی آنان را قبول داشته باشند باید راههایی برای همکاری پیدا کنیم.

آیا برای نظام ایدئولوژیک در ایران آینده ای می بینید؟

 

ـ در ایران پس از جمهوری اسلامی نه تنها دولت ایدئولوژیک مذهبی جایی ندارد، بلکه بعید به نظر می آید که مردم ایران پس از اینهمه ظلم و جوری که از این حکومت اسلامی دیده اند اجازه بدهند که حتی در قانون اساسی شان دین رسمی قید شود. مردم ایران جامعه سکولار می خواهند.

 

جنبش فدرال ـ دموکرات آذربایجان نه تنها با دولت ایدئولوژیک دینی بلکه با هر نوع دولت حزبی و ایدئولوژیک مخالف است. هیچ جریانی حق ندارد ایدئولوژی حزبی و گروهی خودش را به دولت و جامعه تحمیل کند.

 

هرچقدر نهادهای مدنی مستحکم تر باشند و جامعه مدنی تثبیت شده تر باشد به همان اندازه امکان کنترل دولت توسط جامعه سهل تر انجام میگیرد و تحمیل اراده و دیدگاه های یک حزب و یا یک گروه به دولت و جامعه دشوارتر میشود.

 

 

 

2

چه موضوع هایی برای حزب یا سازمان شما در اولویت قرار دارد؟

ـ ما برای دموکراسى، عدالت اجتماعى و برابرى حقوق سیاسی همه شهروندان و ملیت ها و الغاى آپارتايد جنسى مبارزه میکنیم.

حل مساله ملی و از بین بردن ستم ملی و رهایی ترکان ایران و دیگر ملل تحت ستم از چنگال حکومت اسلامی یکی از اولویت های اساسی ماست.

ما همزمان و از همین امروز برای

ـ آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و مطبوعات و حق تشکل؛

ـ جدایی دین از دولت ؛

ـ لغو آپارتاید جنسی، و برابری زنان با مردان در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز مبارزه میکنیم.

 

تقریبا اکثر احزاب سیاسی اپوزیسیون مخالف برپایی زندان و اعدام و شکنجه هستند. فرض کنیم شما به قدرت رسیدید، با مخالفانتان چه رفتاری خواهید داشت؟

ـ ما به طور جدی با اعدام و هر نوع شکنجه مخالفیم. حتی در مورد جرائم جنائی نیز، اعدام راه حل نامطلوبی است و با صراحت باید مخالف وجود آن در قوانین کیفری بود. ج.ف.د.آ به پلوراليزم و آزادی کامل عقيده و مرام اعتقاد دارد و مدافع آزادى بى قيد و شرط تجمعات، بيان، مطبوعات و پخش اطلاعات و فعاليت تمام تشکلهای سياسی، اجتماعی، فرهنگی است. به قول معروف ما حاضریم جانمان را بدهیم تا مخالفان ما امکان اظهار نظر داشته باشند. وقتی ما به آزادی عقیده، بیان و تشکل معتقدیم یعنی مخالفان ما حق دارند از تمام آزادی های سیاسی بهره مند شوند.

در رابطه با مسئله ملیت های ایران(ترک، کرد، عرب، بلوچ و...) ، حزب شما چه راه حلی را مناسب می بیند؟

ـ به طور خلاصه ما فدرالیسم اتينيک (ملی) را پیشنهاد میکنیم.

جمهوری فدرال ايران از اتحاد داوطلبانه ملل و اقوام ساکن ایرانو مبتنى بر موازين دمکراتيک و ساختار فدراليستی ملی (اتينيک) و اصل دو پارلمانی تشکیل ميشود!

اين فدراليسم اتينيک کاملا منطبق با واقعيت ملى ـ زبانى کشور ايران است.

ما در پلاتفرم جنبش فدرال ـ دموکرات آذربايجان به طور فشرده مشخصات «آذربايجان اتينيک » و يا دولت محلى ترک هاى ايران را آورده ايم. منظور ما از فدراليسم اتينيک رد و طرد تقسيمات ادارى موجود است و با هر نوع فدراليسمى هم که مرزهاى ملى ـ زبانى را بهم ريزد و بخواهد بر اساس درهم آميختن مناطق ملى ـ زبانى و با استناد به «حقوق شهروندى»، تقسيمات جديد کشورى انجام دهد، مخالفيم.

تقسيمات کشورى کنونى با حدود مناطق ملى ـ زبانى واقعى کشور همخوانى ندارد. منظور ما از دولت فدرال ملتهاى ساکن ايران آن نواحى يا مناطقى در محدوده جغرافيائى کشور است که از نظر تاريخى مسکن ترک ها، فارسها، کردها، بلوچها و عربها و تورکمنها بوده و اکنون نيز اکثريت ساکنان آن نواحى را تشکيل ميدهند.

البته تهران بزرگ موقعيت و وضعيت ويژه دارد که اداره آن قوانين و مقررات ويژه اى را طلب ميکند، ولى آنچه مسلم است تهران نميتواند شهر يک زبانه و يک قومى باشد. گروههاى ملى ـ زبانى بايد در ساختار سياسى ـ ادارى آن نسبت به جمعيتشان سهم داشته باشند!

با مسئله زبان مادری چگونه برخورد می کنید و چه حقوقی برایش درنظر می گیرید؟

ـ ما معتقدیم همه زبانهای اقوام و ملل ساکن ایران باید به رسمیت شناخته شوند و از امکانات برابر برخوردار شوند. یعنی زبان هر قوم و ملتی در مناطق زیستشان رسمی و آموزش به آن زبان اجباری گردد و زبانهاى ترکی (ترکی آذربايجانی)، فارسى، کردى، عربى، بلوچى و ترکمنى به مثابه زبانهاى رسمی ايران محسوب ميشوند و بهتر است در کنار آموزش زبان مادری یکی از زبانهای رایج در جغرافیای سیاسی ایران نیز به عنوان زبان دوم آموزش داده شود. خود این امر در نزدیکی ملل و اقوام ساکن ایران گام مهمی است. مثلا چه اشکالی دارد که یک فارس زبان ضمن آموزش به زبان مادری خود ترکی و یا بلوچی و یا کردی و یا عربی یاد بگیرد. به هر یک از این زبانها میلیونها نفر در داخل ایران و خارج مرزهاصحبت میکنند و خارج از مرزهای ایران زبانهای رسمی اند.

زبان فارسی زبان مشترک ایرانیان نیست و تنها زبان مادری فارس زبانهاست. گرچه فعلا نقش زبان ارتباطی را بازی میکند، ولی این نقش به طور دموکراتیک حاصل نشده بلکه به قیمت نابودی و امحاء دیگر زبانهای رایج در ایران تحمیل شده است.

فکر می کنید در داخل ایران و بویژه برای نسل جوان چقدر شناخته شده هستید و چقدر مردم به رهنمودهای شما توجه و عمل می کنند؟

ـ مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید.

در رابطه با شناخته شدگی باید بگویم که اغلب موسسان و کادرهای سازمان ما هر کدام سابقه ی طولانی فعالیت سیاسی در احزاب مختلف در داخل و خارج کشور داشته اند و افراد شناخته شده و معتبری هستند. فقط برای نمونه به استاد محمدعلی فرزانه اشاره میکنم که از موسسان و عضو شورای مرکزی سازمان ما بود.

اما در رابطه با رهنمودهای ما که چقدر به آن توجه میشود باید بگویم که خط مشی سیاسی و مواضع ما در اتاقهای در بسته و یا خانه های تیمی تدوین نمیشود، بلکه در یک بده بستان زنده با فعالان سیاسی آذربایجانی در داخل و خارج و با توجه به مطالبات مردم آذربایجان و ترکهای ایران تدوین میشود، لذا مواضع ما مواضع جدا از مواضع و سیاست عمومی فعالان داخل کشور نیست. بین مواضع سیاسی ما و بخش های مهمی از حرکت سیاسی و اجتماعی در آذربایجان ایران، همخوانی جدی وجود دارد. البته طبیعی است که دوستان داخل کشور محدودیت هایی دارند که ما نداریم. خط مشی سیاسی و مواضع ما در یک رابطه دیالکتیکی اتخاذ میشود.