اطلاعیه هئيت اجراييه  جنبش فدرال دموکرات آذربایجان

در باره  " کتاب سوزی"  کذائی

 

        اخیرا از طریق سایت های اینترنتی مشکوک خبری مبنی بر کتاب سوزان کتابهای کلاسیک فارسی تحت عنوان مبارزه با ادبیات شونیستی فارس توسط "فعالان ملی آذربایجان" منتشر شده است. این خبر از طریق سایتهای اطلاعاتی رژیم  وهمچنین سایت های ملی ـ مذهبی هاو ناسیونالیست های افراطی ایرانی رله شده است و فریاد "وا فرهنگهای" ناسیونال شوینیستهایی همچون آقایان جلیل دوست خواه و یا نورالدین غروی را در آورده است.

 

        لازم است در این باره به نکاتی چند اشاره کنیم:  

 

١-  خبر ها و تصاویر سوزاندن کتاب های فارسی بوستان و گلستان سعدی و غیره ، نخستین بار توسط عناصر  و  تار نماهای نزدیک به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتشر شده است.

 

٢-  ما از صحت و سقم این حادثه  اطلاع دقیقی نداریم ، لیکن با توجه به منبع انتشار آنها و نوع خود حادثه ، اینگونه اعمال را بیشتر شبیه نسخه دومی از کاریکاتور های منتشره در روزنامه ایران برای تصویر چهره ای کدر از جنبش ملی و دموکراتیک در آذربایجان  و خواسته های حق طلبانه آنان ارزیابی می کنیم. تشابه این "کتاب سوزی ها" با جریان کتاب سوزی های نازی ها ، و نیز همجنسی کاریکاتورهای منتشر شده در روزنامه ایران ، احتمال وصل بودن این قبیل اقدامات شبه فاشیستی به منبع مشترکی را تقویت می کند.

 

٣-  تورکهای ایران خود قربانی بزرگترین فرهنگ سوزی و هویت سوزی بوده اند ، لیکن برغم این ستم تاریخی بر خود ، حتی  در عظیم ترین حرکت های سیاسی و اجتماعی خود در مقاطع متفاوت تاریخی ، هر گز به ارتکاب نمونه ای از چنین اعمال شنیعی مبادرت نورزیده‌اند.

 

٤- انتشار تصاویر سوزاندن کتاب های تورکی توسط ارتش شاهنشاهی بدنبال حمله به آذربایجان واشغال آن در سال ١٣٢۵ ، احتمالا در طراحی  اینگونه توطئه و انتساب عملی مشابه به جنیش دموکراتیک و ملی در آذربایجان نقش داشته است.

 

۵- کتاب و فرهنگ جزو مقدسات جنبش ملی و دمکراتیک تورکهای ایران است. هر چند این جنبش خود قربانی کتابسوزان فاشیستهای شاهنشاهی و شونیستهای فارس بوده است و شاهد تخریب مفاخر فرهنگی خود به واسطه شوونیستهای اسلامی بوده است ولی همواره کتابت و فرهنگ را ارج نهاده است.

 

٦- در جمهوری آذربایجان ، شاهنامه فردوسی و گلستان و بوستان سعدی و مولوی و دیگر آثار کلاسیک فارسی ، با زیبائی تمام به تورکی تر جمه شده است ، و در زمان حکومت ملی آذربايجان، مطبوعات به هر دو زبان فارسی و تورکی منتشر میشدند ، و اگر نفرتی از زبان فارسی  و یا از این آثار بود، نه به آن زبان چیزی را منتشر ميکردند و نه زحمت ترجمه و تبلیغ اثری را بخود ميدادند.

 

٧- فراموش نکنیم آتش زدن  سینما رکس آبادان و دخالت عناصر  معلوم الحالی را اکه امروز در مسند بالای حکومت  نشسته اند .فراموش نکنیم  که در دوره بعد از انقلاب، عناصر وابسته به دار و دسته‌های حزب الله سازمان یافته توسط جمهوری اسلامی ، بعمد خرمن ها را به آتش می‌کشیدند و خمینی آنهارا به فدائی ها نسبت ميداد ، وباز فراموش نکنیم که در سال ٦۰ ، در خیابا ن های تهران ، به گردانندگی پسر آیت الله ربانی شیرازی ، اتوبوس مسافری را همراه با مسافرین به آتش کشیدند و آن را به مجاهدین نسبت دادند تا لاجوردی به قصابی آسانتری در اوین بپردازد. ما چنین اقدامات رذیلانه ای را از طرف هر کس و جریانی که باشد بشدت محکوم کرده و آنرا اقدامی علیه حرکت حق طلبانه و مدنی ملت ترک، و حرکتی تاریک اندیشا نه و فاشیستی میدانیم.

 

٨- از آقایان جلیل دوست خواه و نورالدین غروی و امثالهم باید پرسید که چگونه است چشمان "تیزبین" و گوشهای "حساس" آنها توانایی رصد کردن تظاهرات میلیونی خرداد ماه آذربایجان را ندارند ولی آنتنشان سریعا چنین اخباری را در یافت میکنند؟ آیا اینان شریک دزد نیستند؟ "غروی" هایی که زمانی بعد از انقلاب  استاندار آذربایجان بوده اند و از تورک بودن خویش شرمگین هستند و همفکرانشان غیر از مشارکت فعال در سرکوب خواسته های ملی ، دمکراتیک و فرهنگی ملیت‌های ایران عموما و تورکها خصوصا ، کارنامه دیگری دارند؟

 

   اول ژانویه ٢۰۰٧